صفحه نخست / زندگی نامه

زندگينامه و معرفى خانواده


بنده در ابتدا تشكر مى كنم از همه آقايانى كه زمينه را فراهم كردند تا در خدمتشان باشيم. من محمدعلى گرامى، فرزند عباس، متولد قم مى باشم. پدرم در اصل قمى است و همشيرزاده مرحوم آيت الله العظمى آقاى آشيخ ابوالقاسم كبير قمى كه معروف به علم و زهد هستند مى باشد.
زمان تولدم طبق آنچه كه در شناسنامه هست، مهر ماه سال 1317 شمسى مى باشد. از نظر سال قمرى شايد تطبيق كند با رجب 1357 هجرى قمرى كه طبق نوشته پدرم پشت قرآن تاريخ تولد من رجب 1357 بوده است. در مورد استفاده از نام مستعار بايد عرض كنم كه من نام مستعار نداشتم زيرا به حدى شناخته شده بودم كه امكان استفاده از نام مستعار وجود نداشت فقط در دو مورد از نام مستعار استفاده شد يكى مربوط مى شود به شرح حال مختصرى از دوران تبعيدم كه در سال 44 در جزوه اى منتشر شد و در آن از نام مستعار على ابومحمد استفاده كردم. موضوع آن جزوه شرح حال يكى از روحانيون تبعيدى است كه در واقع خودم مى باشم. مورد ديگرى كه از اسم مستعار استفاده كردم در سال 52 بود. كه شرح آن را در فصول آينده خواهيد خواند.
محله پدرى ما تكيه "جدا"ى قم بوده كه نزديك عشقعلى و الونديه است. جدّا يكى از شعراى معروف قم بوده كه اكنون نوادگانش در جاهاى مختلف از جمله تهران، مشهد و قم زندگى مى كنند.
نام پدربزرگم محمود و پدر پدربزرگم احمد است. ملامحمود از تجار قم بوده و عنوان بازارى و تلگرافى وى، م. قم بود. در قديم مرسوم بوده كه حرف اول را به عنوان حرف اختصارى و عنوان تلگرافى قرار مى دادند. از بستگانمان هم شخصى به عين. قم معروف بود. به اين تناسب عنوان اختصارى پدرم ميم زاده. قم بوده چون عنوان اختصارى پدرش ميم بوده است. والده ام، لعيا شمس، حالت دورگه داشته، قم و تهران; ولى به هر حال ايشان نيز متولد قم هستند و صبيه مرحوم حاج اسدالله شمس كه از محترمين تجار قم بوده اند مى باشد. والده ما كه متجاوز از نود سال سن داشت از دنيا رفته اند و در قبرستان باغ بهشت در طبقه فوقانى، قبر پدرم دفن شده است. در خانواده ما زنى و يا مردى با اين سياست وجود نداشت. در همين سن بالا ايشان كل فاميل را اداره مى كرد. مثلا اگر كسى از دنيا مى رفت، به همه جا تلفن مى زد كه تشييع و فاتحه يادتان نرود. شب اول ماه به اينجا و آنجا تلفن مى زد كه نماز اول ماه فراموش نشود. عجيب است ايشان در اين سن اصلا چطور يادش مى ماند من واقعاً مبهوتم. امثال ما هر مجلس فاتحه اى را نمى رويم حالش را نداريم، ايشان خيلى عجيب بودند. به هر حال ايشان آن منزل را با سياست اداره مى كرده است. حاج اسدالله شمس علاقه خاصى به مجالس عزادارى داشت و روضه هاى مفصلى در منزلش برپا بود. من به ياد دارم كه در آن روضه آقاى بروجردى شركت مى كرد. حاج اسدالله شمس فرد بسيار محترمى بود و روحيه عجيب و با استقامتى داشت كه در طول دوران بدحجابى و متحدالشكل كردن لباسها از خانه بيرون نيامد و خودش را مريض كرد، ولى بيرون نرفت. پدر من هم عمداً پايش را گچ گرفت و در منزل خوابيد تا در آن جريان شركت نكند. پدربزرگ ما نيز تا آخر عمر معمم بود و عبا و عمامه به اصطلاح تاجرانه داشت و حاضر نشد لباس متحدالشكل را بپذيرد و در طول مدت سختى در خانه نشست و بيرون نيامد تا اينكه كم كم مشكل حل شد. آن دو خيلى مقاوم بودند.





فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما