صفحه نخست / زندگی نامه

ازدواج


 

در تابستان سال 1340 يكى از دوستان كه الان در يكى از مراكز قم مشغول خدمتند و مدتى هم، هم اتاقى بنده بود ما را دعوت كرد به مشهد. آن ايام صحبت ازدواج بنده بود و ما مترصد بوديم كه چكار كنيم، متحير بوديم يعنى من بيشتر وحشت داشتم كه خانواده ما از نظر فكرى ممكن است خيلى با آنها نباشند و يكوقت مشكلاتى پيش بيايد. در مشهد به امام هشتم(ع) عرض كردم موردى مى خواهم كه به درس و بحثم لطمه نخورد. از حرم بيرون آمديم يكى آقاى خسروشاهى كه بعد از انقلاب هم مدتى سفير ايران در واتيكان بود من را ناهار دعوت كرد، نمى دانم به چه مناسبت سر ميز ناهار صحبت از ازدواج شد. يك كسى به من گفت شما نمى خواهيد ازدواج كنيد، من گفتم اگر موردى باشد چرا. يكى از آقايان پيشنهاد كردند كه در خانواده ما موردى اين چنين هست، ما هم استقبال كرديم. و خانواده را به تهران فرستاديم و سپس استخاره كرديم، مرحوم آقاى اراكى برايم استخاره كرد، خودم هم استخاره كردم كه اين جمله در آن استخاره بود: و الذى انزل اليك من ربك الحق. (2)
بنده اكنون چهار فرزند دارم دو پسر و دو دختر، يكى از پسرانم(محمدرضا) به درس خارج حوزه اشتغال دارد. تاكنون معمول اين بوده كه درس اصول آقاى وحيد و نيز درس فقه من شركت مى كرده و چون مهندسى صنعت و به علاوه مدارك ديگرى در رشته هاى جديد دارد لذا گرفتاريهاى ديگرى هم غير از دروس حوزوى دارد، كه همين باعث كمى توفيق او شده است. پسر بعدى(محمدجواد) كه آخرين فرزندم نيز هست به دبيرستان مى رود، پسر اولم معمم شده است پسر دوم هم به رشته حوزه علاقه دارد ولى هنوز دبيرستان مى رود، بنابراين بود كه بعد از مقطع راهنمايى براى تحصيل در حوزه بيايد ولى پس از استخاره اين طور شد كه اول ديپلمش را بگيرد. او اينك ليسانس اقتصاد دارد و مشغول خدمت در يكى از مراكز مى باشد. هر دو دخترم ازدواج كرده اند يكى از آنها در قم و ديگرى با يكى از روحانيون در تهران.




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما