بعضى از شاگردانى كه به درسم مى آمدند
من از سن پانزده سالگى كه مقدارى دروس حوزوى را خوانده بودم، درس هم مى گفتم. فكر مى كنم اولين شاگرد من مرحوم آسيد صادق شمس بود كه از منبرى هاى قم بود و اخيراً به علت بيمارى سرطان فوت كرد. شاگردانى كه به درسهاى من مى آمدند خيلى هستند چون من مدرس عمومى بودم. درس مغنى و سيوطى كه مى گفتم خيلى شلوغ مى شد. مطول و مختصر و لمعه و مكاسب هم عده اى مى آمدند. درس كفايه عده بيشترى مى آمدند. منظومه و منطق در اوايل خيلى شلوغ نمى شد ولى در دوره هاى بعد شلوغ مى شد. درس حاشيه ملاعبدالله در منطق خيلى شلوغ مى شد. برحسب عادت اسم افرادى را كه در درسهايم شركت مى كردند نمى پرسيدم، استثنائاً نام بعضى را در خاطر دارم چون جلسه احتمالا خصوصى بوده يا در آن حضور و غياب مى شده است. مثلا درسهايى كه در مدرسه حقانى مى گفتم چون حضور و غياب مى شده نام افراد يادم مانده است. بعضى ها هم كه از من مسن تر بودند مى آمدند و الان عده اى از آنها در مجلس شوراى اسلامى و در نهادهاى ديگر هستند. چون اينهاموقتاً مدتى درس من آمده اند ارزش ذكر كردن ندارد. ولى از كسانى كه با آنها جلسه خصوصى داشتيم يا درسشان با من دوام پيدا كرده يكى آقاى آشيخ حسن روحانى (21) است. ايشان مقدارى لمعه و كفايه و شايد درسهاى ديگر چون منظومه را هم نزد من خوانده است. ايشان خوش استعداد بود. برخى از آن دسته از شاگردان اوليه (سال هاى 39-38 شمسى) نيز در فومن و رشت كار فرهنگى مى كنند مثل آقاى قديمى يا آقاى صديق اربابى كه در آنجا استاد دانشگاه است. همچنين آقاى حسن زاده كه روحانى و پيش نماز در فومن است و آقاى شفيعى كه نماينده رشت است. آسيد منير شيرازى و آسيد رضا اكرمى كه نماينده مجلس بود. آقاى ديگرى كه از اينها خيلى بااستعدادتر بود و الان اسمش در خاطرم نيست با اكرمى و روحانى و محمدى گلپايگانى در درس من حاضر مى شد. او مدتى قاضى بود و قضاوت را رها كرد و به قم آمد. از شاگردانم در مدرسه حقانى برخى را هنوز به ياد دارم چون مدرسه دفتر داشت و اسامى حضور و غياب مى شد. قبل از آمدن آقاى قدوسى به مدرسه حقانى ما به عنوان مدرس به آنجا دعوت شده بوديم آن موقع هنوز آقاى قدوسى نيامده بود كه من و آقاى مشكينى و آقاى منتظرى و آقاى خزعلى و آقاى جنتى در مدرسه حقانى بوديم و آن زمان مديريت مدرسه با آقاى شيخ زاده بود. آقاى قدوسى (22) از زمانى كه آمد خيلى قاطع كار كرد. مثلا آقايان كرباسچى شهردار سابق تهران و فلاحيان، وزير سابق اطلاعات با هم همدوره بودند و درس مى آمدند. آقاى نيرى كه اكنون مسؤول دادگاه هاى اوين بوده است و اخيراً معاونت ديوان عالى را به عهده گرفت در جلسات درس من حضور داشت. آقاى نيرى تابستانها مرا در محل شان كه آئينه و رزان دماوند است دعوت مى كرد. دو سال تابستان به مدت يك ماه يا چهل روز آنجا بودم. بعضى ديگر از شاگردان را كه اسامى آنها يادم مانده عبارتند از آقاى ركنى (داماد حاج آقا موسى زنجانى و نوه مرحوم آقاى سيد عبدالحسين لارى) كه فردى متدين و با استعداد و متينى بود و هم اكنون هم ساكن قم است و با ما مراوده دارد و حدود چهل سال است كه ارتباطش با ما محفوظ است. آقاى رازينى كه رئيس كل دادگسترى تهران بود و آقاى رامندى و آقاى مبشرى كه در اوين كار مى كنند و آقاى عرفا نيز با اينها همدوره بودند. استعداد ركنى و نيرى و فلاحيان و كرباسچى و عرفا و محمدى عراقى و برخى ديگر ممتاز بود و با هم قريب الافق بودند، عرفا بعدها جذب مجاهدين آن زمان و سپس جزو منافقين شد و با آنها به خارج رفت و ديگر از او خبر ندارم ولى گويا با رجوى است، البته روحانى بالا دست او گنجه اى است كه او هم آنجاست. گنجه اى هم مدتى نزد من لمعه خوانده است. از ديگر شاگردانم آقاى عبدوس، امام جمعه كرج، آقاى شاكرى امام جمعه چالوس كه اكنون در انتخاب روحانى براى حج فعاليت مى كند و اخيراً در تهران امام جماعت است. در ميان شاگردانم از امام جمعه ها، وكلاى مجلس و فعاليين در دادگاهها زيادند. در خارج از كشور، در پاكستان و جاهاى ديگر هم افرادى هستند. خيلى ها را من نمى شناسم و گاهى برايم پيغام مى دهند كه ما آن زمان در درس شما بوديم. جهت مقايسه، بلاتشبيه از قول آقاى ميلانى(ره) مطلبى را نقل مى كنم (ما للتّراب و رب الارباب) آقاى ميلانى مى فرمود مرحوم آسيد محمدتقى خوانسارى به آقاى بروجردى گفته بود: آقا من در اصفهان به درس فلسفه شما مى آمدم، آقاى بروجردى فرموده بود من به خاطر ندارم. آقاى خوانسارى گفته بود شما حق داريد به خاطر نداشته باشيد چون امثال من زياد داشتيد ولى من جز شما كسى را نداشتم. غرض بنده اين است كه در درسهاى پرجميعت استاد متوجه شاگردان نمى شود. يكى ديگر از كسانى كه به درس من مى آمد و هم دوره آقاى شاكرى بود آقاى محتشمى (23) وزير سابق كشور بود كه لمعه و مكاسب محرمه مى خواند. تعداد ديگرى از آقايان چون موقت به درس مى آمدند نام آنها را نمى برم كه بعضى از آنها از مقامات كشورند. البته اين افتخارى ندارد كه بگوييم فلان كس شاگرد من بوده است. يك وقت مرحوم آقاى داماد كه در مسجد بازار منبر مى رفتند مى فرمود فردى گفته بود كه فلان كس شاگرد من بوده و او هم گفته بود، من در مكتب خانه شاگرد آن خاله پيرزن هم بودم، اين كه چيزى نيست.
|