صفحه نخست / زندگی نامه

تأليف در باره امامت و رهبرى


مرحوم امام در آبان 43 تبعيد شد، پس از چند روزى كه ناراحتى شديد از اين جهت تخفيف پيدا كرد به فكر تأليفى درباره نحوه حكومت افتادم، تصادفاً به نوشته "نحوالدستور الاسلامى" به قلم مردودى افتادم. به نظرم رسيد همان را ترجمه و اشتباهاتش را اصلاح كنم. نوشته جامع و مختصر و مفيدى از كار درآمد. به طور مفصل درباره رهبريت نظام مطلب نوشته بودم و در مقدمه مفصلى كه بر همان جزوه نوشتم نظريه مرحوم نائينى را مطرح كردم و نوشتم كه آن نظريه ناقص بوده و از باب دفع افسد به فاسد مى باشد و ما مى گوييم فقيه با همان شرايطى كه مى گويند اعلم و اشجع و ... بايد متصدى باشد يعنى همان چيزى كه راجع به امامت مى گوييم. نظر نائينى ايجاد سلطنت مشروطه از باب رفع افسد به فاسد، و از باب نهى از منكر بود. و نظر ما ايجاد حكومت فقيه از باب عنوان اولى بود. بعدها نوشته ديگرى به نام مقدمه اى بر امامت درباره رهبرى نوشتم، اسمى كه در ذهن من آمد از نوشته اى بود كه دكتر ناصرالدين صاحب الزمانى به نام ديباچه اى بر رهبرى داشت و او طبق متد فرهنگى مذهبى شيعه ننوشته بود. كتاب مقدمه اى بر امامت يكى از ويژگى هايى كه داشت اين بود كه با روش عقلى اثبات كرده بود جانشين پس از پيامبر(ص) بايد معصوم باشد و از طرف خداوند معين شود. قبل از تأليف اين كتاب در اصفهان با يك شخص آمريكايى تازه مسلمان شده بحثى داشتيم و در آن بحث داماد آقاى مهندس بازرگان (آقاى مهندس بنى اسدى) مترجم ما بود من در هنگام بحث فهميدم كه اگر برطبق آيات و روايات پيش بروم بحث به جايى نمى رسد بنابراين يك بحث عقلى را شروع كردم ممكن است نوار انگليسى آن بحث موجود باشد، آن شخص پس از اتمام بحث مى گفت از من توقع نداشته باشيد كه الان اعلام تغيير عقيده كنم اما فكر خواهم كرد و جواب ديگرى ندارم.
مقدمه اى بر امامت با اين متد عقلى نوشته شد كه تطبيق قانون و اجراء آن مستلزم عصمت است زيرا قانون دستخوش تحول و اشتباه مى شود و در غير اين صورت مانند اين است كه اصلا نبوتى نباشد. اگر عصمت براى نبى(ص) لازم است براى حاكم پس از او هم لازم و چه بسا اولى باشد چون گرچه قانون مهم است اما اجرا و مقام امامت كه حافظ قانون است از خود قانون مهم تر است.
در علل الشرايع (33) روايتى دارد كه حاكم مدينه نزد امام صادق مى رود و از امام(ع) مى پرسد چرا براى پايين آوردن بت هاى كعبه على(ع) روى دوش پيامبر(ص) رفت. اول پيامبر(ص) روى دوش على(ع) رفت، على(ع) نتوانست تحمل كند. امام صادق(ع) فرمود: آنجا مقام جلوه معنويت بود. پيامبر(ص)، دو مقام دارد، هم پيامبر است و هم امام، ولى على(ع) فقط امامت دارد. امامت بماهو هو مهم تر است. ليكن پيامبر هم امامت و هم نبوت را داشت. پس اگر نبوت بايد همراه عصمت باشد امامت به طريق اولى بايد همراهش عصمت باشد. در نظام ولايت فقيه ما ناچار شده ايم و چون دستمان به معصوم نمى رسد به ولايت فقيه راضى شده ايم.
يكى از مسائلى كه به وسيله مقام امامت بايد حل شود اقتصاد است. ما قانونى مبنى بر حرمت جمع ثروت نداريم چون چنين قانونى امنيت اقتصادى را از بين برده و اين به ضرر كشور است. ولى امامت و رهبريت مى تواند كارى كند كه عملا تمركز ثروت به وجود نيايد. در رهبرى اسلامى مثل زمان على(ع) شخص نمى خواهد ثروت جمع كند و پز لباس و ماشين و غيره بدهد و به اين وسيله براى خودش تقرب درست كند. چون اينها براى تقرب به مقامات بالاتر است. در حكومت على(ع) تقرب، به ثروت نيست. مگر اينكه ثروتى را كه به دست آورد فوراً انفاق كند و تنها به اين وسيله مى توان تقرب پيدا كرد. اين يكى از مسائل مهم اقتصادى است، مباحث مهم ديگرى چون ارزش كار و كالا، و تسهيم كارگر در كارخانه و خيلى مسائل ديگر را در همان كتاب "مقدمه اى بر امامت" بحث كرديم. اين كتاب به صورت قسمت، قسمت چاپ شد. البته در همان زمان براى چاپ اين قسمت ها به آقايى در تهران مراجعه كرديم كه الان اسم او را نمى برم، وقتى من به زندان رفتم او ترسيد كتاب را چاپ كند. من چهار سال زندان بودم وقتى برگشتم هنوز از ترس كارى نكرده بود. من هم از او پس گرفتم.





فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما