صفحه نخست / زندگی نامه

شخصيت معنوى حاج شيخ مهدى معزى


ابوالزوجه بنده مرحوم آشيخ مهدى معزالدوله تهرانى است كه معزى و رفيعا هم به ايشان مى گويند، ايشان نام فاميلى براى خودشان انتخاب نكرد; زيرا در آن زمان شناسنامه نمى گرفتند. او فرزند حاج شيخ محمدباقر معزى بود. در زمان قديم شناسنامه به صورت فعلى نبوده است. علت ناميده شدن ايشان به معزى اين بوده كه مرحوم معزالدوله در خيابان نائب السلطنة قديم يعنى خيابان شهيد احمد احمدى كنونى (نزديك سه راه امين حضور، حوالى سرچشمه) مسجدى ساخته بود و از قديم مرحوم حاج شيخ محمدباقر معزى در آنجا نماز مى خواند و به اين مناسبت كه در آنجا نماز مى خواند به آنها معزالدوله اى مى گفتند و به تدريج كلمه الدوله افتاد و معزى شدند. احتمالا فاميل اصلى آنها تهرانى يا رفيعا بوده چون تهرانى الاصل اند و از زمانى كه تهران به صورت ده كوچكى بود آنجا بوده اند. آقازاده هاى ايشان يكى در قم بود كه اخيراً فوت كردند و در قبرستان نو مدفون است. از بعد تربيتى مربى عده اى از خواص و عوام بود. در سال هاى آخر عمرش روحيه اى بسيار لطيف داشت كه مرحوم كشميرى در باره اش گفته بود: خيلى لطيف شده است، فكر مى كنم بزودى او را مى برند، نمى گذارند در اين دنيا بماند. دو تاى ديگر در تهران هستند كه هر سه معمم مى باشند، يكى در تهران به جاى پدر پيش نماز است آن دو هم يكى در دفتر آقاى خامنه اى كار مى كند و ديگرى در تهران منبرى است، بچه هاى ديگرى هم هستند ولى معمم نيستند، اينكه در قم هست خالص همان جنبه طلبگى و روحانيت خودش را دارد. ايشان مرد با معنويتى است و شرح حال مى خواهد. پدربزرگش مرحوم آشيخ محمدباقر معزى پدر ايشان آقاى آشيخ مهدى روح ولايتش عجيب بود. من اين جمله اى را كه عرض مى كنم در احدى نديدم; نشنيده بودم كه فردى خودش براى خودش روضه بخواند. حاج شيخ مهدى همه روزه صبحها بعد از نماز صبح براى خودش روضه مى خواند، گريه مى كرد و پس از آن بلند مى شد مى رفت دنبال كارش. معمولا امثال ما وقتى كه مى گوييم السلام عليك يا اباعبدالله چه بسا همان موقع دارد مجلس را مى گرياند; يعنى قصد ابكاء دارد و بكاء نيست، اما ايشان براى خودش واقعاً مى گفت: السلام عليك يا اباعبدالله. چه بسا ممكن است كسى در ظاهر بگويد السلام عليك يا اباعبدالله ولى واقعش اين است كه السلام عليكم ايتها الجماعة براى اينكه آنها را مى خواهد متوجه بكند يا بدتر در واقع مى خواهد بگويد: السلام عليك ايتهاالدنانير; چون ابكائش هم به قصد خوب شدن مجلس و گرفتن حق الزحمه است.
او پس از فوت مرحوم حاج شيخ محمدباقر جاى پدر اقامه جماعت مى كرد و ضمناً دارى محضر هم بود و تدريس هم داشت. گويا صدرالاشراف (47) نزد ايشان درس لمعه را خوانده بود و نيز بسيارى از معاريف آن زمان كه سابقه طلبگى داشتند نزد او درس خوانده اند. او تأليفاتى هم مانند تذكرة الصلاة، تذكرة الصوم دارد. وى بيشتر اهل معنا و تأثير بود تا اهل علم و تحقيق. زمانى كه محضرها دولتى شد تيمورتاش (48) گويا كسى را نزد ايشان فرستاد يا خودش آمد و تقاضا كرد كه شما كار محضرتان را ادامه بدهيد با تابلويى كه ما به شما مى دهيم. ايشان گفت من زير اين تابلو نمى نشينم و محضر را پس دادند با اينكه افرادى آنجا واسطه مى گرفتند كه محضر را بگيرند. بعداً هم پهلوى مساجد را بست. ايشان ديگر خانه نشين شد ولى افراد علاقه مندى داشت كه در منزلش رفت و آمد مى كردند. زمانى كه مسجدها باز شد مى گفتند خيلى گردوخاك مسجدها را گرفته بود. ايشان فرستادند مسجد را باز كردند و اولين كارشان تشكيل مجلس عزادارى بود كه آن موقع ديگر فراموش شده بود. براى من نقل شد كه ايشان حتى فرش منزلش را براى تهيه قند و چاى مجلس روضه فروخت. به هر حال حالات ولايتى ايشان خيلى عجيب بود كه من كم ديده ام.
ايشان ساده زيست بود. ما براى ساده زيستى شعار مى دهيم، ولى معمولا اهل عمل نيستيم. ايشان حتى تا آخر عمر در منزلش تلفن نياورد با اينكه افرادى داشت كه با يك اشاره هديه مى كردند و با اينكه ايشان بعد از انقلاب فوت كرد، در خانه اش تلويزيون نيامد با تمام امكانات و مريدهاى خاصى كه داشت، بسيار ساده زيست بود. بنده در جريان بودم و مى ديدم. سقف اتاق ايشان از تير و حصير بود و گاهى باران از آنجا پائين مى ريخت، با اصرار بعضى فرزندانش ايشان قبول كرد كه به طور خيلى مختصر و جزيى ترميم كنند. من به اين حد در ميان علما كم ديده بودم. البته بزرگانى هستند كه داراى معنويت و معرفت هستند، ولى اين گونه را من كمتر ديده بودم.





فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما