مسئله 244 - اگر بدن يا لباس مسلمان يا چيز ديگرى كه مانند ظرف و فرش در اختيار او است نجس شود و آن مسلمان غائب گردد يعنى بين او و ديگران فاصله بيفتد و سپس حاضر شود ، حكم به پاكى مى شود ولى احتياط آن است كه با رعايت شش شرط پاك است : اول - آنكه آن مسلمان چيزى كه بدن يا لباسش را نجس كرده ، نجس بداند پس اگر مثلا لباسش به عرق جنب از حرام آلوده شود و آن را نجس نداند ، بعد از غائب شدن او نمى شود آن لباس را پاك دانست _ اگر ما نجس بدانيم . دوم - آنكه بداند بدن يا لباسش به چيز نجس رسيده است . سوم - آنكه انسان ببيند آن چيز را در كارى كه شرط آن پاكى است استعمال مى كند مثلا ببيند با آن لباس نماز مى خواند. چهارم - آنكه آن مسلمان بداند شرط كارى كه با آن چيز انجام مى دهد پاكى است؛ پس اگر مثلا نداند كه بايد لباس نمازگزار پاك باشد ، و با لباسى كه نجس شده نماز بخواند ، نمى شود آن لباس را پاك دانست . پنجم - آنكه انسان احتمال دهد آن مسلمان چيزى را كه نجس شده آب كشيده است ، پس اگر يقين داشته باشد كه آب نكشيده؛ نبايد آن چيز را پاك بداند. و نيز اكر لاابالى بوده نجس و پاك در نظر آن مسلمان فرق نداشته باشد ، پاك دانستن آن چيز محل اشكال است . ششم - آنكه آن مسلمان بالغ يا مميز و مسئله دان و مراعات كننده مسائل باشد. اعتبار شرايط مزبور براساس مراعات احتياط مى باشد، ليكن اقوى اينكه فقط يك شرط دارد آن هم احتمال تطهير مى باشد بلوغ هم كه شرط نيست البته بچه غير مميز اين حكم را ندارد ولى مى توان روى ولى او حساب كرد يعنى اگر احتمال بدهيم طفل و وسايل او را تطهير كرده است كافى است و حكم به پاكى مى شود.
مسئله 245 - اگر خود انسان يقين كند كه چيزى كه نجس بوده پاك شده است ، يا دو عادل به پاك شدن آن خبر دهند ، آن چيز پااك است و همچنين اگر كمى كه چيز نجس در اختيار اوست بگويد آن چيز پاك شده ، يا مسلمانى چيز نجس را آب كشيده باشد اگر چه معلوم نباشد درست آب كشيده يا نه ، پاك است .
مسئله 246 - كسى كه مامور شده است لباس انسان را آب بكشد ، اگر بگويد آب كشيدم و انسان به گفته او اطمينان پيدا كند ، آن لباس پاك است .
مسئله 247 - اگر انسان حالى دارد كه در آب كشيدن چيز نجس يقين پيدا نمى كند ، مى تواند به گمان اكتفا نمايد.