مسئله 668 - نبش قبر مسلمان - يعني شكافتن قبر اوبطوريكه بدنش نمايان شود - اگر چه طفل يا ديوانه باشد، حرام است. ولي اگر بدنش از بين رفته و خاك شده باشد، اشكال ندارد.
مسئله 669 - نبش قبر امامزادهها و شهداء و علماء و صلحاء كه زيارتگاه مردم است، اگر چه سالها بر آن گذاشته باشد حرام است. بلكه باحتياط واجب اگر زيارتگاه هم نشده باشد، نبايد نبش شود.
مسئله 670 - شكافتن قبر در هشت مورد حرام نيست، بلكه در بعضي از آنها واجب است. اوّل - آنكه ميّت در زمين غصبي دفن شده باشد، و مالك زمين راضي نشود كه در آنجا بماند. دوّم - آنكه كفن يا چيز ديگري كه با ميّت دفن شده، غصبي باشد و صاحب آن راضي نشود كه در قبر بماند، و همچنين است اگر چيزي از مال خود ميّت ، كه به ورثه او رسيده، با او دفن شده باشد، و ورثه راضي نشوند كه آن چيز در قبر بماند، ولي اگر وصيّت كرده باشد كه دعا يا قرآن يا انگشتري را با او دفن كنند، براي بيرون آوردن اينها، نميتوانند قبر را بشكافند، مگر آنكه زيادتر از ثلث باشد و ورثه امضاء نكرده باشند. سوّم - آنكه ميّت بي غسل يا بيكفن دفن شده باشد، يا بفهمند غسلش باطل بوده، يا به غير دستور شرع كفن شده، يا در قبر او را رو به قبله نگذاشتهباشند ولي اگر نبش در اين صورت باعث هتك ميّت و اذيّت مردم شود جايز نيست. چهارم - آنكه براي ثابت شدن حقّي بخواهند بدن ميّت را ببينند. پنجم - آنكه ميّت را در جائي كه بياحترامي به اوست - مثل قبرستان كفّار، يا جايي كه كثافت و خاكروبه ميريزند - دفن كرده باشند. ششم - آنكه براي يك مطلب شرعي كه اهميّت آن از شكافتن قبر بيشتر است، قبر را بشكافند، مثلا بخواهند بچّه زنده را از شكم زن حاملهاي كه تازه دفنش كردهاند، بيرون آورند. هفتم - آنكه بترسند درّندهاي بدن ميّت را پاره كند، يا سيل او را ببرد، يا دشمن بيرون آورد. هشتم آنكه قسمتي از بدن ميّت با او دفن نشده باشد، ولي احتياط لازم آن است كه آن قسمت از بدن را طوري در قبر بگذارند كه بدن ميّت ديده نشود.