مسئله 2187 - براي امر به معروف و نهي از منكر پس از اصل اولي آن يعني انكار قلبي مراتبي است. و با حاصل شدن مقصود بوسيله مرتبه پائين تر جايز نيست به مراتب ديگر عمل شود.
مسئله 2188 - مرتبه اول: آنكه با شخص معصيتكار طوري رفتار شود كه بفهمد براي ارتكاب معصيت، اين نحو با او رفتار شده است. مثل اينكه از او رو برگرداند، يا با چهره عبوس با او ملاقات كند، يا با او ترك مراوده كند و از او اعراض نمايد، به نحوي كه معلوم شود اين امور براي آن است كه او معصيت را ترك كند.
مسئله 2189 - اگر در اين مرتبه، درجاتي باشد لازم است با احتمال تأثير درجه خفيفتر، به همان اكتفا كند. مثلا اگر احتمال ميدهد كه با ترك تكلم، مقصود حاصل ميشود به همان اكتفا كند و به درجه بالاتر، عمل نكند، خصوصا اگر طرف، شخصي است كه برخورد شديد تر موجب هتك او ميشود.
مسئله 2190 - اگر اعراض نمودن و ترك معاشرت با معصيتكار موجب تخفيف معصيت ميشود، يا احتمال بدهد كه موجب تخفيف ميشود واجب است، اگر چه بداند موجب ترك آن به كلي نميشود
مسئله 2191 - اگر علماء اسلام ، احتمال بدهند كه مبارزه منفي و اعراض از ظلمه و سلاطين جور، موجب تخفيف ظلم آنان ميشود، واجب است از آنان اعراض كنند و به ملت مسلمان، اعراض خود را بفهمانند.
مسئله 2192 - اگر مراوده و معاشرت علماء اسلام با ظلمه و سلاطين جور، موجب تخفيف ظلم آنان شود بايد ملاحظه كنند كه آيا تخفيف ظلم اهم است يا ترك معاشرت با آنان - زيرا ممكن است معاشرت، موجب سستي عقايد مردم يا هتك علماء اسلام گردد پس هر كدام اهم است به آن عمل كنند.
مسئله 2193 - كساني كه مقاصد ظلمه را ترويج و به معاصي و ظلم آنان كمك ميكنند هر چند كمك مادي فقط مثل بعض تجار و كسبه، بر مسلمان لازم است كه آنان را نهي كنند. و اگر تأثير نكرد، از آنان اعراض نمايند و با آنان معاشرت و معامله نكنند.
مسئله 2194 - مرتبه دوم از امر به معروف و نهي از منكر، امر و نهي به زبان است.
مسئله 2195 - اگر احتمال بدهد كه با موعظه و نصيحت با زبان ملائم و خوش، معصيت كار معصيت را ترك ميكند اكتفا به آن لازم است و نبايد از آن تجاوز كند.
مسئله 2196 - اگر ميداند كه نصيحت تأثير ندارد، با احتمال تأثير واجب است امر و نهي الزامي كند. و اگر تأثير نميكند مگر با تشديد و تهديد، تشديد و تهديد لازم است لكن بايد از دروغ و فحاشي و سائر معاصي احتراز شود.
مسئله 2197 - براي جلوگيري از معصيت، ارتكاب معصيت مثل فحش و دروغ و اهانت جايز نيست مگر آنكه معصيت، از چيزهايي است كه مورد اهتمام شارع مقدس ميباشد و به هيچ وجه به آن راضي نيست مثل قتل نفس محترمه، كه در اين صورت بايد به هر نحو ممكن با رعايت مراتب جلوگيري شود .
مسئله 2198 - اگر معصيتكار، معصيت را ترك نميكند مگر به جمع كردن مابين مرتبه اول و دوم، جمع بين آنها واجب است، به اينكه هم از او اعراض نموده، و ترك معاشرت نمايد، و با چهره عبوس با او ملاقات كند، و هم او را به زبان، امر به معروف و نهي از منكر كند.
مسئله 2199 - مرتبه سوم: توسل به زور و جبر است. اگر بداند يا اطمينان داشته باشد كه منكر را ترك نميكند، يا واجب را بجا نميآورد مگر با اعمال زور و جبر، واجب است. لكن بايد از قدر لازم تجاوز نكند.
مسئله 2200 - اگر جلوگيري از معصيت بدين نحو ممكن است كه بين شخص و معصيت، حائل گردد و با اين نحو، مانع از معصيت او شود واجب مي باشد.
مسئله 2201 - اگر جلوگيري از معصيت توقف داشته باشد بر اينكه مثلاً دست معصيتكار را بگيرد، يا او را از محل معصيت بيرون كند يا در وسيلهاي كه با آن معصيت ميكند تصرف كند عمل به آن در صورت امكان جايز، بلكه واجب است.
مسئله 2202 - تلف كردن امول محترمه معصيتكار جايز نيست. مگر آنكه لازمه جلوگيري از معصيت باشد. و ظاهرا در اين صورت اگر تلف كند ضامن نيست. و در غير اين صورت، ضامن و معصيتكار است.
مسئله 2203 - اگر جلوگيري از معصيت بر كتك زدن شخص معصيتكار بدون جرح ،و يا در فشار قراردادن او توقف داشته باشد جايز است لكن بايد زياده روي نشود و بهتر آن است كه در اين امر و نظير آن از مجتهد جامع الشرائط اجازه گرفته شود.
مسئله 2204 - اگر جلوگيري از منكرات، و اقامه واجبات بر جرح و قتل متوقف باشد جايز نيست مگر به اذن مجتهد جامع الشرايط.
مسئله 2205 - اگر منكر از اموري است كه شارع مقدس به آن اهتمام ميدهد و به هيچوجه به وقوع آن راضي نيست دفع آن به هر نحو ممكن، جايز بلكه واجب است. مثلا اگر كسي بخواهد شخصي را كه جايز القتل نيست بكشد بايد به هر طريق ممكن از او جلوگيري كرد. و اگر ممكن نيست جلوگيري از قتل مظلوم مگر به قتل ظالم، جايز بلكه واجب است، و لازم نيست از مجتهد، اذن حاصل نمايد. لكن بايد مراعات شود كه اگر جلوگيري به نحو ديگري كه به قتل منجر نشود ممكن است، به آن نحو عمل كند. و اگر عمدا از حد لازم تجاوز كند معصيتكار است و خود ظالم حساب ميشود .