غصب آن است كه انسان از روي ظلم، بر مال، يا حقّ كسي مسلّط شود، و اين يكي از گناهان بزرگ است كه اگر كسي انجام دهد، در قيامت به عذاب سخت گرفتار ميشود. از حضرت پيغمبر اكرم صلّي الله عليه و آله و سلم روايت شده است كه هر كس يك وجب زمين از ديگري غصب كند در قيامت آن زمين را از هفت طبقة آن مثل طوق، به گردن او مياندازند.
مسئله 2802 - اگر انسان نگذارد مردم از مسجد و مدرسه و پل و جاهاي ديگري كه براي عموم ساخته شده استفاده كنند، حقّ آنان را غصب نموده، و همچنين است اگر كسي در مسجد جائي براي خود بگيرد و ديگري را نگذارد كه از آنجا استفاده نمايد.
مسئله 2803 ـ چيزي را كه انسان پيش طلبكار گرو ميگذارد، بايد پيش او بماند كه اگر طلب او را ندهد طلب خود را از آن به دست آورد، پس اگر پيش از آن كه طلب او را بدهد آن چيز را از او بگيرد، حقّ او را غصب كرده است.
مسئله 2804 تسلّط بر اموال عمومي جامعه به ناحقّ غصب و ظلم بزرگي است و فوراً بايد به متصدّي واقعيش تحويل دهد.
مسئله 2805 ـ مالي را كه نزد كسي گرو گذاشتهاند، اگر ديگري غصب كند صاحب مال و طلبكار ميتوانندچيزي را كه غصب كرده از او مطالبه نمايند، و چنانچه آن چيز را از او بگيرند، باز هم درگرو است، و اگر آن چيز از بين برود و عوض آن رابگيرند، آن عوض هم مثل خود آن چيز گرو ميباشد.
مسئله 2806 ـ اگر انسان چيزي را غصب كند، بايد فوراً به صاحبش برگرداند، و هر چه بيشتر نگه دارد گناهش بيشتر است و اگر منافعي دارد بايد منافع هر لحظة آن را به صاحبش بدهد. و اگر آن چيز از بين برود، بايد عوض آن را به او بدهد و همينطور عوض منافع آن را.
مسئله 2807 ـ اگر از چيزي كه غصب كرده منفعتي به دست آيد، مثلاً از گوسفندي كه غصب كرده، برّهاي پيدا شود مال صاحب مال است و نيز اگر خانهاي را غصب كرده اگر چه از آن استفاده نكند بايد اجارة آن را بدهد.
مسئله 2808 اگر كسي نهالي را غصب كند و در زمين خود بكارد درخت هر چه نموّ كند و بزرگ شود متعلّق به صاحب نهال است، و همچنين اگر پيوندي را غصب كند و به درخت خود پيوند بزند بنابر اقوي نموّ و ميوة آن ، مال صاحب پيوند است.
مسئله 2809 ـ اگر از بچّه يا ديوانه چيزي را غصب كند، بايد آن را به ولّي او بدهد، و اگر به دست خود بچّه يا ديوانه دهد و از بين برود ضامن است و بايد عوض آن را بدهد.
مسئله 2810 ـ هر گاه چند نفر با هم غصب كنند به نسبت ضامن ميباشند، مثلاً اگر دو نفر با هم چيزي را غصب كنند، اگر چه هر يك به تنهايي ميتوانستهاند آن را غصب نمايند، هر كدام آنان ضامن نصف آن است، مگر اين كه هر كدام از آنان استيلاي كامل بر آن چيز داشته باشد و هر نحو تصرّفي در آن بتواند انجام دهد، كه در اين صورت هر كدام ضامن همة آن چيز هستند يعني مالك از هر كدام كه بخواهد همة مال را ميتواند بگيرد.
مسئله 2811 ـ اگر چيزي را كه غصب كرده با چيز ديگري مخلوط كند، مثلاً گندمي را كه غصب كرده با جو مخلوط نمايد، چنانچه جدا كردن آنها ممكن است اگر چه زحمت داشته باشد، بايد جدا كندو به صاحبش برگرداند. چنانكه اگر مال غصبي را به جاي دوري برده مخارج رساندن بدست مالك به عهدة خود اوست.
مسئله 2812 ـ اگر ظرف طلا و نقره يا چيز ديگري را كه نگاه داشتنش جائزاست ( هر چند استعمال آن حرام است) غصب كند و خراب نمايد بايد آن را با مزد ساختش به صاحب آن بدهد، و در صورتي كه مزد ساختن آن كمتر از تفاوت ساخته و نساخته باشد تفاوت قيمت را هم بايد بدهد، و چنانچه براي اين كه مزد ندهد،بگويد آن را مثل اوّلش ميسازم مالك مجبور نيست قبول نمايد.
مسئله 2813 ـ اگر چيزي را كه غصب كرده به طوري تغيير دهد كه از اوّلش بهتر شود، مثلاً طلائي را كه غصب كرده گوشواره بسازد، چنانچه صاحب مال بگويد مال را به همين صورت بده،بايد به او بدهد و نميتواند براي زحمتي كه كشيده مزد بگيرد، بلكه بدون اجازه مالك حقّ ندارد آن را به صورت اوّلش درآورد، و اگر بدون اجازة او آن چيز را مثل اوّلش كند، بنابر احتياط واجب بايد مزد ساختن آن را هم به صاحبش بدهد، و درصورتي كه مزد ساختن كمتر از تفاوت ساخته و نساخته باشد تفاوت قيمت را هم بايد بدهد.
مسئله 2814 ـ اگر چيزي را كه غصب كرده به طوري تغيير دهد كه از اوّلش بهتر شود، و صاحب مال بگويد بايد آن را به صورت اوّل درآوري، واجب است مزد گرداندن آن را به صورت اوّل بپردازد، و چنانچه قيمت آن به واسطة تغيير دادن از اوّلش كمتر شود، بايد تفاوت آن را به صاحبش بدهد. پس طلائي را كه غصب كرده اگر گوشواره بسازد و صاحب آن بگويد بايد به صورت اوّلش درآوري، در صورتي كه بعد از آب كردن قيمت آن از پيش از گوشواره ساختن كمتر شود، بايد تفاوت آن را بدهد.
مسئله 2815 ـ اگر در زميني كه غصب كرده زراعت كند، يا درخت بنشاند، زراعت و درخت و ميوة آن مال خود اوست، و چنانچه صاحب زمين راضي نباشد كه زراعت و درخت در زمين بماند، كسي كه غصب كرده بايد فوراً زراعت يا درخت خود را اگر چه ضرر نمايد از زمين بكند، و نيز بايد اجاره زمين را در مدّتي كه زراعت و درخت در آن بوده به صاحب زمين بدهد، و خرابيهايي را كه در زمين پيدا شده، درست كند، مثلاً جاي درختها را پر نمايد، و اگر به واسطة اينها قيمت زمين از اوّلش كمتر شود، بايد تفاوت آن را هم بدهد. و نميتواند صاحب زمين را مجبور كند كه زمين را به او بفروشد، يا اجاره دهد، چنانكه صاحب زمين هم نميتواند او را مجبور كند كه درخت يا زراعت را به او بفروشد.
مسئله 2816 ـ اگر صاحب زمين راضي شود كه زراعت و درخت در زمين او بماند، كسي كه آن را غصب كرده، لازم نيست درخت و زراعت را بكند ولي بايد اجارة آن زمين را از وقتي كه غصب كرده تا وقتي كه صاحب زمين راضي شده بدهد. و پس از آن هم طبق قرار عمل شود.
مسئله 2817 ـ اگرچيزي را كه غصب كرده از بين برود، در صورتي كه قيمتي باشد، مثل حيوان و يا معمول فرشهاي دست بافت كه افراد آن يكنواخت و مثل هم نيستند بلكه به واسطة خصوصيّات مختلف معمولاً قيمت آنها تفاوت دارد، بايد قيمت آن را بدهد، و چنانچه قيمت بازار آن فرق كرده باشد، بنابر احتياط واجب بالاترين قيمت از روز غصب تا روز پرداخت را بدهد، و اگرصاحب مال ميخواسته آن را به قصد سود بيشتر به فروش برساند حتماً بايد بالاترين قيمت ازغصب تا پرداخت را بدهد.
مسئله 2818 ـ اگر چيزي را كه غصب كرده و از بين رفته مثلي باشد مانند حبوبات و پارچهها و ظروف توليدي كارخانجات كه مثل و مانند زياد دارد، بايد مثل همان چيزي را كه غصب كرده بدهد، ولي چيزي را كه ميدهد بايد خصوصيّاتش مثل چيزي باشد كه آن را غصب كرده و از بين رفته است.
مسئله 2819 ـ اگر چيزي را كه قيمت افراد آن با هم فرق دارد غصب نمايد و از بين برود، چنانچه در مدّتي كه پيش او بوده چاق شده و سپس لاغر شده و آن گاه از بين رفته، بايد قيمت چاقي را كه از بين رفته بدهد.
مسئله 2820 ـ اگر چيزي را كه غصب كرده ديگري از او غصب نمايد و از بين برود، صاحب مال ميتواند عوض آن را ازهر كدام از آنان بگيرد، و يا از هر كدام مقدراي از عوض آن را مطالبه نمايد، و اگر از اوّلي بگيرد ميتواند اوّلي از دوّمي مطالبه كند، و اگر از دوّمي بگيرد دوّمي نميتواند آنچه را داده از اوّلي مطالبه نمايد، ولي اگر دوّمي به اوّلي برگردانده و پيش او تلف شده، اوّلي ديگر نميتواند از دوّمي مطالبه كند.
مسئله 2821 ـ اگر چيزي را كه ميفروشند يكي از شرطهاي معامله در آن نباشد، مثلاً چيزي را كه بايد با وزن خريد و فروش كنند بدون وزن معامله نمايند، معامله باطل است. و چنانچه فروشنده و خريدار با قطع نظر از معامله راضي باشند كه در مال يكديگر تصرّف كنند اشكال ندارد، وگرنه چيزي را كه از يكديگر گرفتهاند مثل مال غصبي است و بايد آن را به هم برگردانند، و در صورتي كه مال هر يك در دست ديگري تلف شود، چه بداند معامله باطل است چه نداند، بايد عوض آن را بدهد.
مسئله 2822 ـ هر گاه مال را از فروشنده بگيرد كه آن را ببيند يا مدّتي نزد خود نگهدارد تا اگر پسنديد بخرد، در صورتي كه آن مال تلف شود بايد عوض آن را به صاحبش بدهد.
مسئله 2823 ـ كليّة عبادات در مكان يا فضاي غصبي بنابر احتياط واجب باطل است، حتّي اگر خاك زير آسفالت يا موزائيك و مانند آن غصب باشد.
مسئله 2824 ـ درخيابان و مانند آن استفادههايي كه مزاحمت عابرين است جايز نيست، حتّي اگر براي نماز يا تشكيل جلسات مذهبي باشد. و بنابراين قرار دادن اجناس، بيرون مغازه به حدّي كه راه را بر عابرين تنگ كند حرام است، و بايد نوع عبور نيز رعايت شود، مثلاً اگر پيادهروها براي عابر پياده وقف شده است عبور موتور سوار و غيره درآن حرام ميباشد. مگر در مواقعي كه هيچگونه مزاحمتي براي عابرين نباشد. و در احكام تخلّي گفته شد كه استفاده از كوچهها و نيز خيابانها براي قضاء حاجت نيز جايز نيست.
مسئله 2825 ـ اختصاص دادن قسمتي از خيابان عمومي براي شخص خاصّ و منع ديگران از استفادة آن حرام است، مگر با قرار داد معيّن با شهرداريهاي تابعة حكومت عدل اسلامي آن هم براساس رعايت مصالح عمومي جامعه.
مسئله 2826 ـ هر گونه مزاحمت ديگران ـ همسايه و غيره، در كوچه يا خيابان ـ جايز نيست، حتّي مزاحمت صوتي به وسيلة راديو و بلندگو و امثال آن، مگر در مواردي كه علم به رضايت باشد يا ضرورتي در كار باشد ضرورتي كه مجوّز ارتكاب حرام باشد.
مسئله 2827 ـ اعلام اذان در مواقع خود و قرآن قبل از اذان و تبليغ احكام براي ارشاد مردم اگر مردم آن احكام را ندانند، حكم بالا را ندارد و جايز و گاهي واجب ميباشد چنانكه اعلام عمومي گمشدگان و اعلام نيازهاي عمومي مردم و هر چه كه عموم افراد مايل به اطّلاع آن هستند، اگر از جهات ديگر شرعي، اشكالي در آن نباشد اشكالي ندارد.
مسئله 2828 ـ آلوده كردن هوا و آبهاي عمومي به حدّي كه موجب بيماري يا ايذاء افراد شود جايز نيست، و اگر امكان اندازهگيري ضرر آن باشد موجب ضمان خواهدبود، حكومت عدل اسلامي ميتواند جريمههايي به عنوان جبران اين گونه ضررها معيّن نمايد. احكام مالي كه انسان آن را پيدا ميكند ـ لقطه ـ
مسئله 2829 ـ مالي كه انسان پيدا ميكند اگر نشانهاي نداشته باشد كه به واسطة آن، صاحبش معلوم شود ـ مثل سكّة پول بدون نشان مخصوص ـ احتياط واجب آن است كه به اذن حاكم شرع از طرف صاحبش صدقه بدهد، و اگر خودش مستحقّ است ميتواند به عنوان صدقه ازطرف صاحبش بردارد با اجازة مجتهد جامع الشّرايط.
مسئله 2830 ـ اگر مالي پيدا كند كه نشانه دار دو قيمت آن از 6/12 نخود نقرة سكّهدار كمتر است، چنانچه صاحب آن ولو اجمالاً معلوم باشد و انسان نداند راضي است يا نه، نميتواند بدون اجازة او بردارد، و اگر صاحب آن ولو به نحو اجمال معلوم نباشد، اگر در غير حرم خدا پيدا شده است ميتواند به قصد اين كه ملك خودش شود بردارد، و اگر بعد صاحبش پيدا شد بنابر احتياط خود آن و اگر تلف شده عوض آن را به صاحبش بدهد، و اگر در حرم مكّه باشد احتياط واجب اين است كه برندارد.
مسئله 2831 ـ هر گاه چيزي كه پيدا كرده نشانهاي دارد كه به واسطة آن ميتواند صاحبش را پيدا كند، در صورتي كه قيمت آن چيز به 6/12نخوذ نقرة سكّهدار برسد بايد تا يك سال در محلّ اجتماعات مردم و جايي كه احتمال ميدهد صاحب آن آنجا باشد اعلان كند، به نحوي كه عرف مردم بگويند در مدّت يك سال مرتّباً اعلان كرده است، و چنانچه از روزي كه آن را پيدا كرده تا يك هفته هر روز و بعد تا يك سال هفتهأي يك مرتبه در محلّ اجتماع مردم اعلان كند كافي است و دراين حكم فرق نميكند كه مال مزبور متعلّق به مسلمان باشد يا معلوم است كه مال يك كافراست ولي كافري است كه در امان حكومت اسلام است.
مسئله 2832 ـ اگر انسان خودش نخواهد اعلان كند ميتواند به كسي كه اطمينان دارد بگويد از طرف او اعلان نمايد. اعلان كتبي هم حكم اعلان لفظي را داشته كفايت ميكند، درصورتي كه در مركز رفت و آمد باشد و مردم نوعاً با سواد باشند و براي بيسوادان خوانده شود.
مسئله 2833 ـ اگر تا يك سال اعلان كند و صاحب مال پيدا نشود ميتواند يكي از اين چهار كار را بكند.
1 ـ آن را براي خود بردارد، به قصد اين كه هروقت صاحبش پيدا شد خود آن و اگر تلف شده عوض آن را به اوبدهد.
2 ـ ميتواند آن را براي او نگهدراي كند كه هر وقت پيدا شد به اوبدهد، ولي احتياط مستحبّ آن است كه
3 ـ از طرف صاحبش با اذن حاكم شرع صدقه بدهد و
4 ـ يا آن را به حاكم شرع بدهد.
و اگر آن مال در حرم مكّه پيدا شده بنابر احتياط آن را برندارد، و اگر برداشت بعد از يك سال معرّفي آن را براي صاحبش نگه دارد يا آن را صدقه بدهد و يا به حاكم شرع برساند، و بنابر احتياط واجب نميتواند براي خودش بردارد.
مسئله 2834 ـ اگر بعد از آن كه يك سال اعلان كرد و صاحب مال پيدا نشد مال را بري صاحبش نگهداري كند و از بين برود، چنانچه در نگهداري آن كوتاهي نكرده و تعدّي، يعني استفاده ناحقّ هم ننموده، ضامن نيست، ولي اگر از طرف صاحبش صدقه داده باشد، يا براي خود برداشته باشد، در هر صورت ضامن است و ثواب صدقه براي خودش حساب ميشود.
مسئله 2835 ـ اگر بچّه نابالغ چيزي پيدا كند وليّ او بايد اعلان نمايد و بعد از يك سال معرّفي آن را براي صغير بردارد، يا براي صاحبش نگه دارد و يا صدقه بدهد يا به حاكم شرع بدهد، هر كدام براي صغير اصلح باشد.
مسئله 2836 ـ اگر انسان در بين سالي كه اعلان ميكند از پيدا شدن صاحب مال نااميد شود، به نحوي كه اعلان كردن لغو شمرده ميشود احتياط واجب آن است كه آن را با اذن حاكم شرع صدقه بدهد.
مسئله 2837 ـ اگر در بين سالي كه اعلان ميكند مال از بين برود، چنانچه در نگهداري آن كوتاهي كرده، يا تعدّي، يعني استفاده ناحقّ كرده باشد بايد عوض آن را به صاحبش بدهد، حتّي اگر خود صاحب مال هم بداند كه آن شخص تلف نكرده است ـ بنابر احتياط واجب ـ و اگر كوتاهي يا تعدّي ننموده چيزي بر او واجب نيست.
مسئله 2838 ـ اگر مالي را كه نشانه دارد و قيمت آن به 6/12 نخود نقرة سكّهدار ميرسد در جايي پيدا كند كه معلوم است به واسطة اعلان صاحب آ ن پيدا نميشود ميتواند همان روز اوّل آن را از طرف صاحبش با اذن مجتهد جامع الشّرايط يا كسيكه از طرف او در امور حسبيّة اجازه دارد صدقه بدهد، و چنانچه صاحبش پيدا شود و به صدقه دادن راضي نشود بايد عوض آن رابدهد و ثواب صدقهاي كه داده مال خود او است. چنانكه ميتواند به عنوان امانت نزد خود نگهداري كند به اميد اين كه شايد تصادفاً پيدا شود.
مسئله 2839 ـ اگر چيزي را پيدا كند و به خيال اين كه مال خود او است بردارد، بعد بفهمد مال خودش نبوده، بايد تايك سال اعلان نمايد. و همچنين است بنابر احتياط مستحبّ اگر آن را با پاي خود جابجا كند. ولي ظاهراً پا زدن به آن اين حكم را ندارد گر چه نبايد اين كار را بكند مگر اين كه با پا آن را به داخل محلّ خود منتقل نمايد كه دراين صورت حكم برداشتن را دارد.
مسئله 2840 ـ لازم نيست موقع اعلان، جنس چيزي را كه پيدا كرده بگويد بلكه همينقدر كه بگويد: چيزي پيدا كردهام، كافي است، مگر اين كه اعلان به اين نحو بيفايده باشد و بهرحال نبايد همة خصوصيّات مال را بگويد.
مسئله 2841 ـ اگر كسي چيزي را پيدا كند و ديگري بگويد مال من است، در صورتي بايد به او بدهد كه نشانههاي آن را بگويد به نحوي كه اطمينان پيدا شود كه مال اوست. ولي لازم نيست نشانههايي را كه بيشتر اوقات صاحب مال هم ملتفت آنها نيست بگويد. به هر حال اطمينان، لازم و كافي است.
مسئله 2842 ـ اگر قيمت چيزي كه پيدا كرده به 6/12 نخود نقرة سكّهدار برسد چنانچه اعلان نكند و در مسجد، يا جاي ديگري كه محلّ اجتماع مردم است بگذارد و آن چيز از بين برود، يا ديگري آن را بردارد، كسي كه آن را پيدا كرده ضامن است.
مسئله 2843 ـ هر گاه چيزي پيدا كند كه اگر بماند فاسد ميشودبايد تا مقداري كه ممكن است آن را نگهدارد، بعد بنابر احتياط با اذن حاكم شرع يا كسي كه در امور حسبيّه از او اجازه داردقيمت كند و خودش بردارد يا بفروشد و پولش را نگهدارد، و اگر صاحب آن پيدا نشد از طرف او صدقه بدهد، و احتياط واجب آن است كه براي صدقه دادن از حاكم شرع اجازه بگيرد.
مسئله 2844 ـ صدقة در اين مسائل را به سيّد نيز ميتوان داد.
مسئله 2845 ـ اگر چيزي را كه پيدا كرده موقع وضو گرفتن و نماز خواندن همراه او باشد، درصورتي كه قصدش اين باشد كه بدين وسيله آن را حفظ كند تا صاحبش را پيدا كند يا به دستورات ديگر شرع دربارة آن عمل كند اشكال ندارد بلكه استفادهاي كه براي حفظ مال بهتر است هر چند به قصد حفظ نباشد، اشكال ندارد مثلاً انگشتر پيدا شده را هميشه در دست كند.
مسئله 2846 ـ اگر كفش او را ببرند و كفش ديگري به جاي آن بگذارند چنانچه بداند كفشي كه مانده مال كسي است كه كفش او را برده، در صورتي كه از پيدا كردن صاحبش مايوس و يا برايش مشقّت داشته باشد، ميتواندبه جاي كفش خودش بردارد، ولي اگر قيمت آن از كفش خودش بيشتر باشد بايد هر وقت صاحب آن پيدا شد زيادي قيمت را به او بدهد، و چنانچه از پيدا شدن او نااميد شود، بايد با اجازة حاكم شرع زيادي قيمت را از طرف صاحبش صدقه بدهد، و اگر احتمال دهد كفشي كه مانده مال كسي نيست كه كفش او را برده، در صورتي كه قيمت آن از يك درهم: 6/12 نخود نقرة سكّهدار، كمتر باشد، ميتواند براي خود بردارد، و اگر بيشتر باشد، بايد تا يك سال اعلان كند و بعد از يك سال احتياطاً از طرف صاحبش و با اذن حاكم شرع صدقه بدهد، و اگر يقين دارد كه با اعلان پيدا نميشود اعلان لازم نيست.
مسئله 2847 ـ اگر مالي را كمتر از 6/12 نخود نقرة سكّه دار ارزش دارد پيدا كند، قصد تملّك نكرده و از آن صرف نظر نمايد و درمسجد يا جاي ديگر بگذارد، چنانچه كسي آن را بردارد، براي او هم حكم لقطه را دارد و چون كمتر از درهم است ميتواند براي خود بردارد، و اگر بعدآً صاحبش پيدا شد بنابر احتياط واجب به او بدهد. ولي اگر قصد تملّك كرده سپس اعراض نمايد و ديگري بردارد ميتواند تملّك نمايد و ديگر ضامن كسي نيست.
مسئله 2848 ـ اگر پارچه نزد خيّاط بماند و صاحب آن نيايد و خيّاط هم آن را نشناسد و از آمدن او مايوس باشد ميتواند از طرف صاحبش صدقه بدهد و بنابر احتياط واجب به اجازة مجتهد جامع الشّرائط يا كسي كه از طرف او اجازه دارد باشد و همينطور است هر چيزي كه نزد صنعتگر و مانند آن مانده باشد.
مسئله 2849 ـ اگر در هرشهر و محلّي جايگاه معيّني براي اشياء گمشده معيّن باشدو مردم هم بدانند كه بايد به آنجا رجوع كنند و در آنجا به صورت كتبي اعلانات به ديوار (مثلاً) الصاق شود و يا در مواقع معيّن اعلام شود و مردم هم مطّلع شده در همان مواقع رجوع كنند كفايت ميكند.
مسئله 2850 ـ برداشتن مال افتاده (لقطه) مكروه است مگر در محيطي كه شخص احتمال قويّ بدهد كه افراد ناصالح برميدارند و به وظيفة شرعي هم عمل نميكنند.