سؤال : 1 ـ زن و شوهرى از يكديگر جدا مي گردند ،در زمان جارى شدن صيغه طلاق دختر به دليل عدم آگاهى از اينكه دخول از دبر نيز شامل دخول ميگردد نمى گويد لامدخوله هستم ،و مجرى ،صيغه طلاق آن را جارى ميكند ،در صورتيكه در آن لحظه دختر در حيض نيز بوده است ،پس از مدتى شوهر با پرس و جو در مى يابد با شرايط فوق طلاق اشتباه بوده و آنها به يكديگر محرم مى باشند و اين قضيه را به دختر مى گويد ، دختر پس از چند ماه به دفتر رفته و اين بار بدون حضور پسر صيغه طلاق جارى مى شود كه اجباراً بايد عده نگه دارد، ولى دختر در زمان عده با پسر ديگرى ازدواج مى كند حال سؤال اين است كه آيا ازدواج دوم صحيح است در صورتيكه جواب منفى است چه بايد كرد ؟ توضيح اين كه بعد از طلاق اول شوهر موضوع را به دختر مي گويد ،كه دختر نيز تمايل به ادامه زندگى نشان مى دهد ،ولى پس از مدتى دختر يكدفعه ، حتماً بر اثر پيدا شدن خواستگارى ديگر به شوهر اول مى گويد من خودم رفته ام محضر و دوباره بدون اجازه و حضور پسر طلاق ق را خوانده است و با خواستگار دوم ازدواج مى كند نظر مبارك را بفرماييد ،با اين مورد كه اكنون با توجه به خلاف انجام شده از طرف دختر وظيفه پسر چيست ؟
جواب : ظاهراً طلاق اول با وكالت انجام شده ولى باطل بوده است اگر همان وكالت براى مرتبه دوم هم باقى باشد طلاق دوم صحيح است ليكن ظاهراً با توجه به مذاكره براى ادامه زندگي، وكالت ،كأن لم يكن فرض شده و عزل شده است ،پس طلاق دوم هم باطل بوده است و بنابراين ازدواج دوم ازدواج باطلى بوده است ،و اگر هم طلاق دوم صحيح بوده ليكن چون ازدواج دوم در عده بوده باطل است .و اگر دخول هم شده حرمت ابدى براى دومى مى آورد .و اما حكم شوهر اول: اگر طلاق رجعى صحيح انجام شده يا اصلاً طلاق باطل بوده شوهر اول از باب وجوب دفاع از ناموس خويش بايد حقيقت را بگويد و زن را از تصرف دومى بيرون آورد ليكن اگر طلاق بائن بوده يا اگر رجعى صحيحي بوده پس از عده متوجه اين اشكال ـ يعنى ازدواج در عده ـ شده ديگر لزومى ندارد والله العالم .
سؤال : 2 ـ مردى زن خود را طلاق خلع مي دهد زن ايام عده را در منزل مرد سكونت داشته و در ايام عده عمل زناشوئى انجام گرديده آيا زوجه مطلقه ميتواند ازدواج مجددى با شخصى ديگر داشته باشد ؟
جواب : اگر قبل از عمل زنا شوئى ،زن از بذل همه يا مقدارى از مهر ،برگشته است طلاق رجعى شده و عمل زناشوئى به عنوان رجوع تلقى مى شود وگرنه طلاق همچنان طلاق بائن است و عمل زناشوئى حرام بوده است و اگر بعداً عقد جديد نشده است شخصى ديگر ميتواند زن را براى خود عقد كند.
سؤال : 3 ـ مجموعه سؤالات با استناد به شرح زير :
آيا دين مقياس عدالت است يا عدالت مقياس دين ؟ به بيان ديگر آيا دين به هر چه كه عدالت باشد امر ميكند يا هر چه كه دين به آن امر كند عدالت است ؟ و به بيان فنى آيا عدالت در سلسلة علل احكام است يا در سلسلة معاليل احكام ؟ وتوضيح بيشتر اينكه آيا انسانها ، مصاديق بارز ظلم و عدالت را از طريق شريعت مي شناسند يا مصاديق عدالت و ظلم براى همه روشن است و توصيه هاى دين ارشاد به حكم عقل است؟ مستحضريد كه شيعه نيز مثل معتزله معتقد است كه عدالت ،مقياس دين است و اشاعره دين را مقياس عدالت مى دانند .حال سؤال اين استكه اگر شيعه عدالت را مقياس دين مي داند چرا در استنتاجات فقهى به احكامى مى رسد كه هر عرفى آن را مصاديق بين ظلم مي داند. بعضى از احكام نكاح چنين است :سؤال : الف ) اجماعى است كه طلاق به دست مرد است و مرد ميتواند هرگاه كه اراده كند زنش را طلاق دهد گرچه هيچ عذر موجهى نداشته باشد. طلاق غيابى و بدون هيچ عذر موجه در هر عرفى ظلم است ؛ چه پاسخى داريد ؟سؤال : ب) در بحث عيوب زوجين ،مى گويند اگر مرد بعد از عقد بفهمد زنش كور يا شل است يا خوره و يا برص دارد مى تواند عقد را فسخ كند ولى اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهرش يكى از اين عيوب را دارد حق فسخ ندارد .سؤال : ج ) هر وقت مرد تمايل داشته باشد زن بايد خود را در اختيار او قرار دهد حتى اگر وسط نماز باشد ،در وقت موسّع نماز ،ولى زن فقط سالى 3 بار حق آميزش دارد ،آن هم چنان كوتاه و مختصر ،كه مجال بيان آن نيست .سوا ل : د ) اگر مرد در شب عروسى همسرش را ترك كند و مسافرت برود و بعد از 10 سال برگردد در صورتيكه نفقه داده باشد زن حق اعتراض ندارد !
از اين دست احكام در سراسر فقه كم نيست ،از طهارت تا ديات با احكامى مواجه مى شويم كه هر عقل سليمى از پذيرش آن استنكاف ميورزد .البته هر كس كه به اديان و انبياء اعتقاد دارد پيشاپيش مى داند كه عقل به همه اسرار عالم پى نمي برد ،ما نيز در پى فهميدن فلسفه تعداد ركعات نماز و فلسفه سهام ارث و نصاب زكات و امثال آن نيستيم، ولى فرق است بين احكام عقل پذير و احكام عقل ستيز . دسته اول ، احكامى است كه عقل به راز آن پى نمى برد ولى با طوع و رغبت آن را مى پذيرد و دسته دوم احكامى است كه عقل بلادرنگ آن را ظالمانه يا سفيهانه مى خواند ،و قاطعانه مي گويد در فرآيند استنباط، خطائى روى داده است و محال است خدا چنين حكمى داشته باشد !
چگونه مى توان با حفظ مبناى كلامى شيعه اين دست از احكام را پذيرفت ؟آيا مى گوئيد همة عقلا اشتباه مى كنند كه مى گويند طلاق مبتنى بر هوس و بدون عذر موجه ،ظلم است ؟همه عقلا كه براى زن نيز (در شرائط تدليس مرد در موارد فوق) حق فسخ قائلند اشتباه مى كنند .
برگشت اين حرف به اين است كه حتى امكان دارد خدا به سرقت و زنا و لواط امر كند و اگر امر كرد معلوم مى شود ما اشتباه مى كرديم اين امور شناعت و قبحى ندارد !!! آيا واقعاً چنين است ؟
پاسخ حضرتعالى چيست ؟ آيا شما هم معتقديد كه « ان دين الله لايصاب بالعقول » و به حديث ابان در باب دية انگشتان استناد مى كنيد ؟اين پاسخ عدول از مبناى كلامى شيعه است !چه پاسخ ديگرى به نظرتان ميرسد؟
جواب : 1 ـ همة ملاكات و مصالح احكام براى ما مكشوف نيست.
2 ـ ظلم يعنى تجاوز به حقوق ديگران و حقوق را خداوند معين مي كند .
3 ـ مصالح جامعه بر مصلحت فرد مقدم است .
4 ـ تطبيق جامعه با عقل و سپردن امور به دست عقلا مقدم بر رسيدن به دست احساس است .
5 ـ ملاك احكام قانونى ،در نظر گرفتن نوع است ،نه يكايك افراد .
6 ـ نوعاً زنها احساسى تر از مردها هستند .
7 ـ در موارد تدليس فرقى بين زن و مرد نيست .
8 ـ از نظر خلقت و تكوين ،خصوص شهوت جنسى مرد بيش از زن است و لذا مرد ميتواند ازدواج متعدد داشته باشد .گرچه شهوت مطلقه در زن بيشتر است و بايد براى جلوگيرى از فساد جامعه كنترل بيشترى بشود .
9 ـ اختيار طلاق بالاخره بايد يا دست مرد باشد يا زن .و در دست زن بودن بنيان خانواده سريعتر از هم گسسته مى شود .
10 ـ مردها در معرض هجوم حوادث و بخصوص و جنگها بيشتر واقع مي شوند و در نتيجه تعداد زنان نوعاً بيشترند ـ مگر در موارد استثنا كه جامعه اى خاص عمداً بر خلاف آن كند چون جامعه چين امروز ـ .
11 ـ مرد بايد براى كسب تلاش كند و بايد بدينجهت در رفت و آمد آزاد باشد .
12 ـ بدون شك خصوصيات آفرينشى زن با مرد تفاوت دارد و في المثل تا كنون هيچ زنى از بيمارى غدة پرستات نمرده است لكين چه بسيار مردانى كه بدينجت جان باختند ،و خداوند بيش از هر كسى باين خصوصيات آگاه است ناديده گرفتن آنها موجب سقوط در ورطة هولناك فساد ميباشد كه دنياى غرب اينك گرفتار آنست .
سؤال : 4 ـ خانمى 7 سال قبل از شوهرش طلاق گرفته است ،به اين صورت كه با هم به دادگاه آمريكا رفته و از نظر قانونى طلاق گرفته اند، و اينك آن خانم مى خواهد طلاق شرعى بگيرد ،با توجه به اينكه اين خانم 7 سال است از شوهرش بى اطلاع است و نمى داند او كجاست، آيا اين خانم مى تواند با مراجعه به يك روحانى طلاق شرعى هم بگيرد ؟
جواب : 1 ـ در بسيارى از دادگاههاى آمريكا على المسموع اصل بر زن سالارى بوده و در بسيارى موارد مرد مظلوم واقع ميشود اگر واقعاً در اين جريان زن ظلم نكرده و اينك هم ديگر به هيچ وجه دسترسى به همسر قبلى خود ندارد ،ميتواند به مرجع تقليد يا نماينده او (و نه هر روحاني) مراجعه كرده حكم طلاق خود را بگيرد ،اينطور نيست كه هر زنى به هر ناراحتى كه از شوهر دارد بتواند نظام خانواده را به هم زند ،اسلام اهميت بسيارى به نظام خانواده مى دهد و به نظر ما به هر عسر و حرجى كه پيدا شود نمى توان فوراً نظام خانواده را برهم زد .
2 ـ با حفظ دو شرط بالا ـ عدم ظلم و عدم دسترسى ـ ديگر نيازى به ضرب الاجل 4 سال ديگر نيست و ظاهراً شوهر به طلاق هم رضايت دارد .
سؤال : 5 ـ آيا نفقه به محض ايجاد علقه زوجيت واجب مى شود يا شرائط ديگرى را قائليد و آيا وسائل تنظيف و آرايش ،مخارج مداوا ولو در بيمارى صعب العلاج ،هزينه زايمان ،هزينه تجهيز و غيره را نيز جزء نفقه مى دانيد يا خير به طور كلى نفقه چيست ؟
جواب : نفقه عبارت از مخارج متعارف است و وسائل تنظيف و آرايش و مداواهاى متعارف نيز شامل مى شود ،بيماريهاى صعب العلاج كه مداواهاى غير متعارف را با مخارج سنگين مى طلبد به عهدة شوهر نمى باشد ،هزينة زايمان جزء مخارج متعارف است و بر عهدة شوهر است ،مخارج مربوط به تجهيز از قبيل كفن و دفن نيز به عهدة شوهر است .
سؤال : 6 ـ ضابطه اصلى در اجزاء نفقه به نظر شما چيست ؟آيا نفقه ملاك خاصى دارد يا يك مسئله عرفى است ؟
جواب : يك مفهوم عرفى است ولى چون همه كس مفهوم مصاديق آنرا به خوبى و تحقيقاً نمى داند در اين جهت هم ميتواند تقليد كند مانند همة مفاهيم مستنبطة ديگر .
سؤال :7 ـ ميزان نفقه با توجه به وضعيت زن تعيين مى شود يا رعايت حال شوهر معيار و ملاك است ،و آيا زن مالك نفقه است يا فقط حق انتفاع دارد ؟
جواب : با توجه به وضع زن از نظر موقعيت خانوادگى او حساب مى شود ،و زن مالك نفقه مى شود بر خلاف ساير واجب النفقه ها .
سؤال : 8 ـ در چه مواردى نفقه ساقط مى شود ،منظور از تمكين ، تمكين خاص است يا انجام وظايف زوجيت از قبيل معاشرت ، معاضدت با يكديگر در تشييد مبانى خانواده ،احترام نظر شوهر و … را نيز شامل مى شود و آيا مواردى كه با وجود رابطه زوجيت ،نزديكى با زوجه حرام است نيز نفقه واجب مى شود ؟
جواب : تمكين خاص قدر مسلم است و آنچه كه مربوط به آنست چون آرايش طبق خواست شوهر و پرهيز از چيزهايى كه موجب تنفر است نيز جزء تمكين واجب است ،بيرون رفتن از منزل بدون اجازه شوهر كه على الاقوى حرام است نيز خلاف تمكين واجب است و همينطور كار بيرون منزل بدون اجازة شوهر ،موارد حرمت نزديكى خارج از تمكين واجب است .
سؤال : 9 ـ آيا نفقه زوجه حاملى كه زوجش فوت كرده و يا در عده و فات است از مال زوج پرداخت مى شود ؟
جواب : خير واجب نيست مگر اينكه ورثه رضايت بدهند از سهم جنين نيز واجب نيست .
سؤال :10 ـ در صورتى كه زوج از پرداخت نفقه امتناع كند و يا براى مدت طولانى ،غايب شود و يا اين كه به درجه اى از سفاهت برسد كه تصرف او در اموال و دارايي خود غير عقلايى باشد يا اين كه مجنون شود تكليف نفقه زوجه چه مى شود و مسئول پرداخت آن كيست ؟
جواب : با اجازة حاكم شرع از اموال او برداشته مى شود ، در مورد اول و د.وم خود زوجه نيز ميتواند بدون اجازة حاكم به عنوان تقاص بردارد ليكن احوط استجازه است .
سؤال : 11 ـ الف ) هرگاه جدايى فرزند از مادر يا خواهر و برادرش به سلامت روانى طرفين بالاخص كودك لطمه وارد كند (يعنى مشقت غير قابل تحمل براى طرفين ايجاد كند) آيا مى توان حضانت طفل را تا رسيدن به سن بلوغ يا رشد به يكى از والدين واگذار كرد ؟
ب ) آيا دادگاه مى تواند با توجه به شرايط خاص والدين و حفظ مصالح طفل ،بدون در نظر گرفتن سن طفل (2 و 7 سال) او را به پدر و يا مادر واگذار كند ؟
ج ) پس از رسيدن اطفال به سن بلوغ يا رشد ،آيا پدر و مادر در رابطه با حضانت او تكليف دارند ؟
د ) هرگاه بستگان محجور از قبول قيمومت محجور امتناع كنند آيا ميتوان آنان را ملزم به قبول اين مسؤليت كرد ؟
جواب : 1 ـ حضانت پس از سالهاى معين شده براى دختر و پسر، مربوط به پدر هست و تا بلوغ ادامه دارد مگر اينكه ولايت و حضانت پدر مشتمل بر ضرري بر كودك باشد يا مشقت غير قابل تحمل كه در دادگاه در آنصورت پس از تشخيص ،بديگري واگذار مى كند .
3 ـ تكليفى ندارند .
4 ـ چگونه حجرى منظور است اگر حاكم شرع قيموميت داده ميتوان الزام كرد .
سؤال : 12 ـ با توجه به اينكه «طلاق بايد به صيغة طلاق در حضور لااقل دو مرد عادل كه طلاق را بشنوند» واقع گردد بفرماييد :
الف ) آيا استماع صيغة طلاق لازم است و يا سماع آن هم كفايت ميكند؟
ب ) در صورت لزوم استماع ،آيا لازم است شهود به قصد استماع صيغة طلاق در مجلس حاضر شده باشند يا قصد حضور براى استماع لازم نيست ؟
ج ) آيا شنيدن بايد بالمشافه و بلا واسطه و با حضور در مجلس صيغه باشد يا به صورت با واسطه مانند شنيدن از طريق بلندگو و يا ديدن و شنيدن از طريق پخش فيلم به صورت زنده و هم زمان كه يقين به اجراى صيغة طلاق حاصل شود كفايت مى كند ؟
جواب : 1 ـ ممكنست بگوئيم سماع كافى است اگر بطوريستكه ميتوانند شهادت بدهند ليكن احوط استماع است .
3 ـ كفايت مى كند .
سؤال : 13 ـ هرگاه در ازدواج موقت يكى از اسباب طلاق محقق گردد (مثلاً زوج مفقود الاثر شده و يا زوجه مواجه با عسر و حرج گردد و شوهر نيز حاضر به بخشيدن مدت نباشد) آيا زن مى تواند از دادگاه تقاضاى فسخ متعه را با بخشيدن مدت باقيمانده بنمايد ؟ (خصوصاً در صيغه هاى دراز مدت ـ مانند 99 ساله ـ)
جواب : نمى تواند ،از ادلة طلاق حاكم در عقد دائم به خوبي مشهود استكه اگر نفقه انجام مى شود ،و در دائم حق طلاق و در متعه هم كه نفقه ندارد ،حق فسخ نيست ،هر چند از نظر جنسى و غريزى در فشار و حرج باشد .معلوم مى شود بنيان خانواده در اسلام از لحاظ راحت بودن زن بسيار مهمتر است ،و نبايد به هر وسيله از بين برود . پس زن صبر مى كند تا خبر قطعى برسد .و اگر شوهر ـ در صورت زنده بودن ـ اضرار مى كند حاكم تعزير ميكند .برخى روايات كه مورد استناد برخى بزرگان واقع شده كه دلالت دارد كه مدت چهار سال ،تأجيلى از عمر بوده ،دلالتش مخدوش ،و ضمناً دليلي هم بر بطلان مدت نيست ،و قاعده حرج هم در برابر دليل اخص كارايى ندارد ،صريح روايت محمد بن فضيل عدم دخالت حرج در اين مسئله است و صحيح حلبى هم بخوبى بدست مى آيد محمد بن فضيل هم كثير الرواية و متين الرواية است و اشكال غلو كه نسبت به او داده شده به جهاتى ضرر ندارد .
سؤال :14 ـ با توجه به وجوب پرداخت نفقه اولاد توسط پدر بفرماييد :
الف ) آيا در اين حكم بين فرزند صغير و كبير تفاوتى هست ؟ (اعم از متمكن و غير متمكن)
ب ) آيا مراد از متمكن ،قدرت فعلى است يا توانايى بالقوه تحصيل مال را نيز شامل مي شود ؟
ج ) در صورت تخلف فرزند واجب النفقه از دستورات شرعى پدر ،آيا وجوب پرداخت نفقه وي ساقط مى شود؟ (مثلاً نوجوان فقيرى كه پدر را اذيت نموده و از ورود وى به خانه شخصي اش جلوگيرى مى كند ، واجب النفقه است ؟)
جواب : 1 ـ بين صغير و كبير فرقى نيست به شرط فقر .
2 ـ منظور بالقوة القريبة است مثل اينكه علم و صنعت و كار مى داند و مى تواند و مع هذا از روى بطالت دنبال كار نمى رود نفقة چنين شخصى واجب نيست .
3 ـ تخلف از دستور مسقط وجوب نفقه نيست ليكن ادله از مورد عقوق كه بكلى جدايى حاصل شده است منصرف مى باشد .
سؤال : 15 ـ هرگاه زوجه از ايفاى وظايف زوجيت خوددارى نمايد ناشزه بوده و مستحق نفقه نخواهد بود ،ليكن در صورتيكه شوهر از انجام وظايف زوجيت سرباز زند به گونه اى كه زوجه اش را معلقه قرار دهد بفرماييد :
الف ) آيا مى توان حكم به نشوز زوج كرد ؟
ب ) در صورت مثبت بودن پاسخ چه آثارى بر آن مترتب است ؟
ج ) آيا زوجه مى تواند در اين صورت از دادگاه تقاضاى طلاق نموده و دادگاه نيز بر اين اساس حكم به طلاق زوجه دهد ؟
جواب : 1 ـ مى توان .
2 ـ اگر با وعظ و پند مؤثر نشد شكايت به حاكم برده حاكم حق اجبار ـ بر انفاق و انجام وظايف ،و برداشت از مال او در مورد امتناع از انفاق ـ و تعزير دارد .
3 ـ حكم طلاق در اين مورد ثابت نيست .
سؤال : 16 ـ اين جانب دانشجوى كارشناس مهندسى هسته اى هستم مدتى استكه با خانمى ازدواج كرده و ايشان از تمكين اين جانب در تاريخ 11/7/81 خارج گشته اند و البته در دوران عقد بستگى بسر مى بريم .
ايشان در حال حاضر مطالبه مهريه و نفقه نموده اند و حاضر به زندگى با اين جانب در صورت دريافت مهريه نيستند و بارها اين مطلب را خود و خانواده ايشان بيان كرده اند اين جانب در حال حاضر معسر بوده و توانايى پرداخت مهريه و نفقه را به دليل دانشجو بودن نداردم اما متأسفانه محاكم عمومى به اين امر توجهى نداشته و براى مهريه و نفقه ، اين جانب را در مجموع به پرداخت ماهيانه 70000 تومان محكوم كرده اند از شما تقاضا دارم كه به سؤالات زير پاسخ دهيد :
اولاً با توجه به اينكه مراسم عروسى صورت نگرفته و نامبرده از بنده تمكين نمى كند و حاضر به اين كار نيز در آينده نيستند آيا به ايشان نفقه تعلق مى گيرد ؟
ثانياً آيا ايشان مى توانند بدون اجازه اين جانب به تحصيل و كار مشغول گردند ،با توجه به اينكه شرطى هم در اين باب نبوده است ؟
ثالثاً آيا نبايد تقسيط مهريه با توجه به تمكن مالى بنده صورت گيرد ؟ حال آنكه در حكم اوليه به اين امر توجه شده بود و بنده تا پايان تحصيل و كسب درآمد از پرداخت مهريه معاف گشته بودم ولى در تجديد نظر خواهى ايشان ،حكم تغيير كرد و بنده به پرداخت هر 3 ماه يك سكه محكوم گشتم .
رابعاً آيا اگر به ايشان نفقه تعلق گيرد كه مورد آن را در بالا سؤال كردم نبايد سفارش آية 233 سورة بقره در مورد نفقه در مورد اين جانب رعايت شود ،البته با توجه به تعلق گرفتن نفقه به ايشان كه در مورد اول سؤال كردم .
جواب : 1 ـ در فرض سؤال حق نفقه ندارد ولى اگر هنگام عقد شرط و قرار ديگرى بوده است بايد رعايت شود .
2 ـ نمى تواند ،ليكن متعارف اين استكه بين عقد و عروسى زن اجازه نگيرد اگر هنگام عقد اين تعارف مورد نظر باشد مى تواند .
3 ـ بايد رعايت اعسار شما بشود .
4 ـ نظر شما به آية كريمة « لا تكلف نفس الاّ وسعها » مى باشد ،در تقسيط مهريه كاربرد دارد نه در اصل بدهى .
سؤال : 17 ـ زنى براى اينكه بتواند از كميتة امداد حقوق بگيرد به شوهرش مى گويد از هم طلاق بگيريم بعد دوباره ازدواج مي كنيم آيا اين طلاق محقق مى شود يا خير اگر در حال عده شوهر بخواهد برگردد ولى زن قبول نكند در اينجا تكليف چيست ؟
جواب : اگر كاملاً صورى بوده و بدون قصد جدى بوده است طلاق واقع نشده و گرفتن كمك از كميته نيز حرام است و اگر جدى بوده است طلاق واقع شده ولى شوهر حق رجوع دارد ـ اگر طلاق بائن نباشد ـ و زن نمى تواند مانع شود .
سؤال 18: محضر مبارك حضرت... سلام عليكم
احتراما خواهشمند است نظر مبارك خود را در مسئله ذيل بيان فرمائيد:
دختر و پسرى هستند كه از لحاظ عقل كمبود دارند و به اراده پدرانشان به ازدواج هم در مىآيند بعد از سالها كه در كنار يكديگر هستند از لحاظ زناشويى هم مشكل دارند و بعد از 24 سال زوجه هنوز باكره مىباشد و اين مربوط به زوج مىباشد. و البته همانطور كه زوج رغبتى به زناشويى ندارد، زوجه هم به لحاظ كمبود شديد عقل احساسى در اين مورد ندارد خواهشمند است بفرمائيد نفقه و مهريه به چه مقدار طلبكار مىباشد و در صورتى كه زوج درخواست طلاق نمايد چطور است؟
جواب: در صورت طلاق نصف مهر را بايد زوج يا ولىّ او از مال زوج، بدهد، نفقه هم همينطور، در ايام بقاء ازدواج بعهده شوهر است و همينطور ايام عدة طلاق رجعى.
سؤال 19: خدمت مرجع عاليقدر حضرت... سلام عليكم
با احترام معروض مىدارد كه اينجانب حامد... فرزند حسين كه همسرم به نام مريم... چهار مرحله بدون اجازه و اطلاع و در هر مرحله قريب به ده روز منزل را به شهرهاى بزرگ و نامعلوم ترك مىكرد و مىرفت. اينجانب به عنوان شوهر خانم ذكر شده براى نهى از منكر و انتقاد به نامبرده گفتم حقّ ندارى بدون اجازه از منزل بيرون بروى آنهم به جا و مكانهاى نامعلوم، در شهرهاى بزرگ، به خاطر انتقاد بنده خانم مريم... به خانه پدرش رفته ادّعاى نفقه و مهريّه مطالبه مىكند، آيا با شرايط ذكر شده كه باعث آبروريزى من و خانوادهام در محلّ و ملأ عام شده و به منزلش براى ادامه زندگى اشتراكى نيز مراجعه نمىكند نفقه و مهريه به خانم ذكر شده مىرسد يا خير و از اينكه در يكى از دادگسترىهاى قم عليه بنده شكايت كرده است و از طرف ديگر به وسيله تلفن خود خانم و خانوادهاش اينجانب حامد... را تهديد به مرگ مىكنند مبنى بر اينكه اگر به دادگسترى قدم بگذارى مىكشيم، و حاكم شرع نيز به دليل عدم حضور بنده غيابا به پرداخت مهريه به همسرم حكم صادر كرده است بفرمائيد تكليف چيست و احتمال خطر جانى را بنده يقينا براى خودم از طرف همسرم مىدهم. والسلام.حامد...
جواب: 1 ـ اگر بدون اجازه شما منزل را ترك كند ناشزه مىشود و حق نفقه ندارد. ليكن مهم اثبات اين مطلب است كه بايد در دادگاه انجام شود.
2 ـ اگر تهديد اثبات شود آنها مجرم هستند. و بعنوان همين تهديد شما حق شكايت داريد.
سؤال 20: به نام خدا حضور محترم آيت اللّه... سؤال:
آيا زنى كه همسرش (شوهرش) همسر ديگرى با اجازه دادگاه عقد دائم كرده باشد و اين زن قبلاً مثلاً تمكين كرده است ولى در حال حاضر تمكين نمىكند اجازه طلاق خُلع را دارد. در صورت مثبت بودن لطفا توضيح دهيد.
جواب: نشوز و تمكين در صحت طلاق خلع دخالت ندارد. همينكه توافق كردند كه زن مقدارى از مهر يا همه آن يا مال ديگرى به شوهر بدهد كه او را طلاق دهد كافى است و خلع مىباشد و بائن است. بدون رضايت طرفين طلاق خلع نيست.
سؤال 21: اگر مرد زن اول را طلاق دهد و دادگاه، طلاق را ردّ كند و زن همچنان در خانه پدرى خود مانده است، زن دوم هم بلاتكليف است، زن اول هم حالت نشوز دارد، همه اينها براى اينكه مرد همسر دوم گرفته است، و زن اول هنگام عقد شرط كرده بوده كه زن دوم نگيرد.
جواب: اگر هنگام عقد زن شرط كند كه اگر مرد زن ديگرى بدون اجازه زن اول بگيرد زن وكيل در طلاق باشد بايد طبق شرط عمل شود.
سؤال 22: بسم الله الرحمن الرحيم محضر مبارك... سلام عليكم
احتراما مستدعى است فتواى مبارك خود را در خصوص استفتاء ذيل بيان فرمائيد:
چنانچه دادگاه به درخواست شوهر، حكم طلاق (گواهى عدم امكان سازش) صادر نمايد و پس از قطعيت دادنامه، به درخواست زن، حكم طلاق اجرا شود و صيغه طلاق مطابق بند (ب) ماده واحده قانون تعيين مدت اعتبار گواهى عدم امكان سازش مصوب 11/8/76 جارى گردد، آيا طلاق مذكور صحيح است يا خير؟
جواب: اگر مرد درخواست طلاق كرده طلاق صحيح است و اگر زن درخواست كرده و مرد هم موافقت كرده صحيح است و اگر زن درخواست كرده و مرد قبول ندارد ليكن دادگاه طبق ضوابط معينه حكم طلاق داده است نيز صحيح است.
سؤال 23: حضرت آية الله العظمى... سلام عليكم
بعد از سلام عرض مىشود يك زن پاكستانى از شوهر قبلى طلاق گرفته، 2 تا شاهد موجود بودهاند كه ريش تراش بودهاند، در حال حاضر اين زن شوهر ديگرى انتخاب كرده آيا اين طلاق در نظر حضرت عالى درست است يا خير؟ آيا تراش ريش صدمه به عدالت وارد مىكند يا نه.
جواب: از نظر اينجانب تراش ريش مضرّ به عدالت است و اين طلاق باطل است، مگر اينكه نداند كه ريش تراشى حرام است يا مقلد كسى باشد كه تراش ريش را حرام نداند.
سؤال 24: محضر مبارك حضرت آيت اللّه.... سلام عليكم
با ياد خدا و و حضرت رسول صلىاللهعليهوآله و اولادش كه يك كلمه در اين نامه دروغ نمىگويم، با احترام و ادب به عرض مبارك مىرساند: اينجانب سيدرضا... فرزند سيديونس شغل: كشاورز. داراى يك فرزند اُناث ساكن عباس آس زرند همسايه ديوار به ديوارمان شخصى به نام حاج ترابعلى... كه در سال 1383 فوت نموده، و خانوادهاش كه در كوچه ما مىنشينند دخترى دارند به نام مهناز... متولد 1341 مىباشد، ضمنا پدر ايشان پسر عمه پدر من نيز هستند براى اينكه هم فاميل بوديم و هم همسايه بطور صميمانه منزل هم رفت و آمد داشتيم حتى مهناز خانم اكثر اوقات در منزل ما بود و ما هم پدرم و مادرم و زن و بچهام احترام زيادى به ايشان قائل بوديم و مادرم در مريضى پدرش اكثر اوقات براى ايشان غذاى بيمار تهيه مىكرد و مىبرد تا اينكه يك روز صبح من براى گرفتن نان از ده ديگر مىرفتم چون مىبايست از جلو درب آنها رد مىشدم تا به درب رسيدم يك دفعه ديدم برادرش و پسرش جلوى من را گرفتند و من را كشيدند از ماشين به پائين و بنا كردند به كتك زدن و من اعتراض كردم گفتند تو ديشب رفتى پهلوى خواهر ما و من را آنقدر كتك زدند تا از حال رفتم در صورتيكه پدر و مادر و خانوادهام قسم بدهيد ببينيد آيا راست مىگويم يا دروغ ضمنا اگر من پهلوى خواهر آنها رفتم پس چطور دكتر ماما گواهى به دختر بودن و باكره بودن داده و تأييد كرده است ضمنا براى صدق گفتههايم فتوكپى گواهى دكتر ضميمه و پرونده موجود است و آنها كتك زدنها را تكرار مىكردند و مىگفتند بايد همين امروز ببرى عقد كنى و پدرم و من هم ديديم خونريزى مىشود اجبارا گفتم باشد و با تهديد از خانم هم رضايت گرفتند و ايشان هم مجبورا رضايت داد و دادگاه و محضر هم بدون اينكه دختر را پيش دكتر بفرستند حكم داد محضر هم عقد كرده ضمنا از ابتداى برنامه تا به حال در حدود شش ماه مىگذرد زناشويى و همخوابى صورت نگرفته و طبق گواهى دكتر مهناز خانم باكره مىباشد و از ترس آنها ما هم نمىتوانيم شكايتى بكنيم. لذا از حضرت عالى استدعا مىكنم تكليف ما را روشن كنيد. در ثانى اگر از مهناز خانم بخواهم جدا شوم مهريه تعلق مىگيرد يا خير و عقدى كه با زور چماق صورت گيرد جايز است يا باطل؟ تقاضاى راه نجات از آن مرجع تقليد محترم را دارم تا اينكه بتوانم به زندگى خودم با زن و بچه قانونيم ادامه بدهم و تا عمر داريم خانوادهاى دعاگوى شما هستيم. اجركم عند اللّه سيدرضا...
جواب: 1 ـ عقد ازدواج بايد با رضايت باشد، عقد اكراهى باطل است.
2 ـ عقد باطل مهريه ندارد و اگر دخول شده باشد مهرالمثل دارد يعنى مهر متعارف آنجا.
3 ـ اگر نتوانيد اكراه را اثبات كنيد عقد محكوم به صحت مىباشد، و تمام مهر در صورت دخول و نصف آن اگر دخول نشده باشد ثابت مىباشد، اكراه و عدم اكراه هم بايد در دادگاه ثابت شود. چارهاى جز شكايت و بررسى نيست. دادگاه اگر بفهمد كه براى شما خطرى هست، با احتياط تحقيق مىكند.
سؤال 25: محضر مبارك آيت اللّه... با عرض سلام و خسته نباشيد لطفا به چند سؤال اين حقير پاسخ فرماييد.
1 ـ زنى كه طلاق مىگيرد تا چند روز بايد عُده را رعايت نمايد.
جواب: بايد پس از طلاق سه پاكى را ببيند و تمام كند، همينكه وارد حيض پس از سه پاكى شد، عده او تمام شده است. از پاكى اول، هر چند يك لحظه آن را درك كند كافى است مثل اينكه پس از طلاق، پس از يك لحظه فورا حيض شود. اين يك پاكى حساب مىشود، دو پاكى كامل ديگر را نيز بايد صبر كند. توضيح آنها در رساله ذكر كردهايم.
2 ـ اگر اين زن به مدت 4 سال در منزل پدر خود دور از شوهر به دليل اختلاف باشد و دادگاه حكم طلاق دهد رعايت عُده لازم است يا خير؟
جواب: اگر قبلاً آميزش كردهاند هر چند سالها پيش، عده لازم است.
3 ـ از يك روحانى سؤال شده براى اين زن كه 4 سال در منزل پدرش بوده رعايت عُده لازم است يا خير؟ جواب گفتهاند خير چون در منزل پدر بوده لازم نيست و ايشان به مدت يك ماه صيغه موقت شخصى شدهاند و از شخص ديگرى شنيدهاند كه شما مرتكب عمل زنا شدهايد چون عده را رعايت نكردهايد.
جواب: آن روحانى اشتباه كرده، ليكن چون زن و شوهر مسئله را نمىدانستهاند زنا نبوده است ليكن ديگر نمىتوانند تمديد يا تجديد صيغه كنند.
4 ـ و آيا ايشان مىتوانند مدت صيغه را تمديد نمايند يا خير؟
جواب: نمىتوانند.
طلاق غيابى
سؤال 26: حضرت آيت اللّه... سلام عليكم؛
احتراما اينجانب مهرنگار... فرزند... شوهرم به نام بصير... قريب به هفت ماه است بنده را رها كرده و رفته است و اينجانب اهل تسنن هستم و احتياج شديد نيز به شوهر دارم كه مىخواهم ازدواج كنم لذا تقاضا دارم رهنمود و دستورات لازم را مرحمت فرمائيد تا اينجانب بتوانم در اولين فرصت ازدواج كنم و قضات جمهورى اسلامى ايران به مهاجرين خارجى كه منهم تبعه افغانستان هستم دخالت و رسيدگى نمىكنند و مىگويند ما به تبعه افغانىها كارى نداريم بايد مراجع تقليد دستورات لازم را مرقوم فرمايند. شايان ذكر است شوهرم مجهول المكان است. با تقديم احترام.
جواب: از نظر شرعى بايد دادگاه پس از طرح شكايت شما، از اطراف تحقيق نموده خبرى از او بگيرد. پس از چهار سال اگر خبر نشد جائز است طلاق شما را بدهند. اگر دادگاه حاضر به اين كار نشود سائر مجتهدين مىتوانند اينكار را انجام بدهند. شايد بتوان گفت در حال حاضر كه با وسائل مختلف روز مىتوان خيلى زودتر از مهلت چهار سال درباره فرد تحقيق نمود نيازى به چهار سال هم نيست.
سؤال 27: مقام محترم... اينجانب عليرضا... در مورخ 1359 با خانى از اقليتهاى مذهبى يعنى... بعد از تشرف و شهادتين در براى جناب حجة الاسلام آقاى... كه آداب مسلمان شدن را به جا آوردند به همسرى عقد دائم در آمديم و دو پسر يكى متولد 1360 و دومى در سال 1367 داريم اين خانم در نبودن من با جو سازى طلاق خود را از محضر محترم دادگاه گرفتهاند در ضمن خانم... با يك نفر تشرف به زهرا سلام اللّه عليه شدهاند. يعنى اسم آنحضرت را براى خود انتخاب كرده بود.
1 ـ طلاق غيابى آيا در نبودن من ممكن است؟ يا اينكه ازدواج ايشان با ديگرى باطل است يا خير؟
2 ـ آيا حق اين را دارد بچههاى مرا به كليسا و آداب و رسوم ارائه را به اينها بياموزد؟
3 ـ آيا حق اين را دارد بدون حضور اينجانب تمام اثاثيه منزل را بسرقت ببرد؟ بعد از 18 ماه متوجه شدهام كه ايشان كجا زندگى مىكند و اينجانب بىحرمتى نكردهام كه وجهه اسلام زير سؤال نرود در بين اقليتهاى مذهبى.
4 ـ فقط خواسته من از مرجع و نماينده دين اين است كه بچههايم به من برگردند و مسلمانزاده بزرگ شوند در حدّ خودم كه بهتر از اينستكه به يك روند و علفى هرز بدون آداب و رسوم شرعى و ازدواج غير شرعى نيز داشته باشند امر مقرر فرماييد مطيع به فرمان شما و اصول خدا مىباشم.
جواب: 1 ـ براى طلاق غيابى، در موارديكه از مرد هيچ اطلاعى در دست نيست و مفقود شده، لازم است پس از طرح شكايت از طرف زن، دادگاه مدت چهار سال مهلت معين مىكند (و ما هم احتمال مىدهيم كه در شرايط زمان ما كه وسائل روز مىتوان خيلى سريع خبر گرفت، نيازى به چهار سال نباشد) و در طى آن مدت از وضع مرد تحقيق مىكند اگر هيچ اطلاعى بدست نيامد دادگاه مىتواند طلاق دهد و سپس زن مدت چهار ماه و ده روز عده نگه مىدارد و سپس مىتواند با ديگرى ازدواج كند، در غير اينصورت طلاق باطل و اگر ازدواجى هم نموده باشد آنهم باطل مىباشد، و چه بسا موجب حرمت ابدى بر مرد ازدواج دوم مىشود. البته اصل شكايت و امهال چهار سال كه ذكر شد در صورتى است كه زن از طرف نزديكان مرد به هيچ وجه تامين نفقه نشود. و اينها در صورتى است كه مرد غائب و مفقود شده باشد در مورد شما كه زن غائب شده هرگز حق طلاق غيابى را ندارد.
2 ـ بديهى است تربيت بچهها به آداب غير اسلامى حرام است و شما حق شكايت داريد و دادگاه موظف است رسيدگى كند.
3 ـ بديهى است سرقت حرام و دادگاه پس از بررسى بايد حكم مناسب صادر نمايد.
4 ـ خود زن اگر پس از اسلام مرتد شده حكم ارتداد بر او جارى مىشود. البته مرتد ملّى نه فطرى.
سؤال 28: بسم اللّه الرحمن الرحيم محضر مبارك حضرت...
با عرض سلام و ادب؛ زنى با اخذ وكالتنامهاى رسمى (كه از سوى زوج جهت اطمينان و دوام زندگى مشترك، نه به قصد طلاق) بدون اطلاع و رضايت زوج خود را مطلقه نموده، بصورتى كه هيچ يك از دلايل طلاق در قانون و سند نكاحيه محقق نشده است. با عنايت به مطالب فوق: 1 ـ آيا وقوع چنين طلاقى، بدون اطلاع و رضايت زوج صحيح و شرعى مىباشد؟
2 ـ چنانچه با علم به عدم اطلاع از وقوع طلاق، زوج جهت دعوت به زندگى مشترك و الزام به تمكين زن را ببوسد يا عملى انجام دهد آيا زوج مرتكب گناه شده و بايد مورد كيفر و عقوبت قرار بگيرد؟ عباسعلى...
جواب: 1 ـ اگر هنگام انشاء وكالت، قصد جدّى بر وكالت بوده، هر چند براى نشان دادن حسن نيت در زندگى، زوجه مىتواند طبق وكالت بر طلاق، طلاق بدهد. مگر اينكه قبل از انجام طلاق، زوج او را از وكالت عزل كند كه در آنصورت عزل مىشود حتى اگر شرط كرده باشد كه وكالت بلا عزل باشد. البته معصيت كرده كه در آنصورت عزل كرده است ليكن به هر حال عزل مىشود.
2 ـ اگر اينكارها بقصد رجوع باشد رجوع محقق شده زوجيت برقرار است اگر طلاق رجعى بوده است. ليكن اگر طلاق بائن چون خلع بوده است زوج نمىتواند رجوع كند.
سؤال 29: خانمى هيجده سال پيش همسرش در ايران ناپديد شده و بستگان خانم تحقيقاتى در اين مدت انجام دادهاند ولى هنوز هيچ خبرى از همسرش نشده است در حال حاضر خانم مىخواهد طلاق بگيرد با توجه به اينكه به دادگاه و حاكم شرع دسترسى ندارد تكليف اين خانم چيست.
جواب: اگر مىتواند هر چند از طريق بستگان و آشنايان خود طرح دعوا و حق خود در يكى از دادگاههاى ايران نمايد و اگر اين هم امكان ندارد مىتوانيم ما، يا يكى از وكلاى ما، انجام دهند.