سؤال : 1ـ صلح نامة مورخة12/11/71 حدود بيست روز پس از فوت مرحوم پدرمان در لابلاى اسناد و نوشته هاى ايشان پيدا شده است در حالى كه اولاً هيچ يك از متصالحين از آن اطلاعى نداشتند تا ايجاب و قبولى واقع گردد، ثانياً صلح نامه مشروط بوده و بعد از فوت به علت عدم اطلاع ،به شرط مندرج (محل دفن) عمل ننموده اند ، ثالثاً تصرف مالكانه مصالح تا آخرين روز حيات در مورد مصالحه ادامه داشته و از خود رفع يد ننموده است ، رابعاً مصالح مورد مصالحه را بعد از فوت با شرايطى به متصالحين صلح نموده است ،خامساً هيچ گونه قبض و اقباضى در زمان حيات از طرف متصالحين به علت عدم اطلاع و انشاء صلح نامه واقع نشده ، سادساً هيچ يك از ورثه به مفاد صلح نامه رضايت نداشته و امضاء و تنفيذ ننموده اند . حال با عنايت به عبارات : الصلح عقد يحتاج الى الايجاب و القبول مطلقاً ،و عقد الصلح لازم من الطرفين، و يشترط فى المتصالحين ما يشترط فى المتبايعين من البلوغ و العقل و القصد و الاختيار .آيا اين صلح نامه شرعى و مطابق فتواى آن مقام معظم مى باشد يا خير ؟
جواب : اين صلح نامه باطل است.
سؤال :2 ـ در صلح نامه مورخة 20/8/74 اولاً مصالح حق فسخ و منافى را تا زمان حيات براى خود قرار داده و بعد از فوت به عهدة متصالحين واگذار نموده است ،ثانياً مصالح از مورد مصالحه از خود رفع يد ننموده است و به تصرف و قبض متصالحين در نياورده و متصالحين نيز حق تصرف مالكانه به مورد مصالحه را نداشته اند،ثالثاً در صلح نامة مذكور مصالح مازاد بر ثلث وصيت كرده در حالى كه ورثه رضايت بر مازاد را ندارند ، رابعاً صلح نامه در برگ عادى تنظيم شده و بيشتر ورثه در زمان حيات آن را تنفيذ و امضاء ننموده اند لذا با عنايت به موارد فوق در خصوص اين صلح نامه اعلام نظر بفرماييد .
جواب : اگر صلح واقع شده باشد بايد طرفين صلح ،آن را امضاء نموده باشند يا لفظاً ايجاب و قبول آن خوانده شده باشد . اگر اينطور واقع شده باشد صلح صحيح است و طرفين مى توانند هنگام عقد هر شرطى كه مورد توافق باشد و خلاف شرع نباشد شرط نمايند ، و اگر منظور وصيت باشد در مازاد از ثلث نفوذ ندارد ،ولى نياز به قبول ندارد .
سؤال :3 ـ در سال 1358 مرحوم پدرم يك در بند از دو در بند مغازه واقع در بالا خيابان را به اين جانب هبه نموده در حالى كه مغازة فوق به مدت حدود 14 سال در تصرف اينجانب بوده يعنى قبض و اقباض انجام شده است با توجه به اين اگر هبه بين پدر و فرزند باشد و قبض نيز صورت گرفته آيا ايشان مى توانسته همان مغازه را مجدداً به فرزند ديگرى صلح نمايد لطفاً نظر شرع اسلام را بيان بفرماييد .
جواب : نمى تواند .
سؤال :4 ـ در مدت 14 سال كسب و كار در مغازه فوق از محل درآمد خودم موفق به خريد يك خط تلفن و يك دستگاه پيكان سوارى مدل 1352 جمعاً به مبلغ چهل هزار تومان شدم كه هنگام جدا شدن از آن مغازه در سال 1361 قرار شد ماشين و تلفن را به پدرم واگذار نمايم و ايشان تمام مبلغ آن را بپردازند لذا با وساطت مادر و آشنايان قبل از دريافت ثمن معامله اسناد تلفن و پيكان را در محضر به نام پدرم منتقل نمودم ولى تا كنون پس از فوت او ،نسبت به پرداخت آن اقدامى نشده است و اين جانب همچنان طلبكار هستم لطفاً حكم شرعى مسئله را ابلاغ فرماييد .
جواب : طلب شما بايد از اصل تركه داده شود.
سؤال : 5 ـ چنانچه مقتول ،ورثه صغير داشته باشد ؛بفرماييد:
الف ) آيا همواره اخذ ديه از سوى اولياى صغار ،اصلح به حال صغار است يا اينكه حسب مورد مى توان جانى را عفو و يا از وى مطالبه قصاص نمود ؟
ب ) آيا محدوده اختيارات ولى يا قيم در اين خصوص تفاوتي دارد؟
جواب : رعايت ما فيه الصلاح ولو لم يكن اصلح من جميع الجهات ،من كل المحتملات ،لازم است ،ليكن اختصاص به ديه ندارد و بر خلاف گفتة برخى بزرگان از فقهاء اخير رحمه الله ، ممكن است اصلح نسبى ،غير ديه باشد و چه بسا صلاح در اين باشد كه از ديه بگذرد تا به منافع مهمترى برسند و مثلاً مولى عليه محفوظ بماند ،و نيز بر خلاف گفتة غير واحد من الفقهاء به نظر ميرسد حاكم شرعى و يا قيم از طرف او نيز ،فرقى با ولى در اين جهت ندارند و روايتى كه مورد استناد واقع شده كه حاكم نمى تواند عفو كند مربوط به جايى است كه وارثى نداشته باشد و چون ديه ملك امام است و در حقيقت به مصالح عامه ميرسد امام فرموده : ذلك حق للمسلمين، و نمى تواند از ديه بگذرد و شامل اين مقام نمى شود ،اينجا فقط امام ولى ï من لا ولى ï است ولى در مورد روايت ،هم ولى ï من لا ولى ï له ،و هم وارث من لا وارث له مى باشد . والله اعلم.
سؤال : 6 ـ خانواده اى از نعمت فرزند محروم مى باشند در نظر دارند وصيت نمايند بدين شرح :
زوج ملك و اموال و بناء موجود را به همسر خود مى بخشد تا زوجه در امرار معاش محتاج ديگران نباشد مشروط به اين كه اگر زوجه قبل از زوج از دنيا رفت موارد مذكور در ملكيت زوج باشد .زوجه هم به علت نارضايتى از اقوام نسبي خود تمام مايملك خود را به وارثان درجه دوم زوج مى بخشد تا وارثان نسبى زوجه از اموال او بهره مند نگردند .مشروط به اينكه اگر قبل از زوج از دنيا رفت تمام اموال او به زوج منتقل گردد نه وارثان درجه دوم زوج و نه اقوام نسبى زوجه. از آن وجود شريف مستدعى خواهيم بود كه ارائة طريق نموده و حل العقده نمائيد .
جواب : از نظر ظاهر قواعد فقهيه راهى به نظر نميرسد كه عقود مزبوره تعليقيه نشود . ليكن يك امر عقلائى و شايد رائج خصوصاً در زمان ما مى باشد و بعيد نيست كه اينطور صحيح باشد :هر يك از طرفين اموال خود را به ديگرى صلح كند يا هبه ،مشروط به اينكه اگر پيش از طرف مقابل نميرد همة اموال دوباره به خودش برگردد، يا به شرط اينكه پيش از طرف مقابل بميرد. تعليق در اموريكه گريزى از آن نيست و ضرورت جامعه ميباشد معلوم نيست كه مشمول اجماع بر بطلان باشد ،و چون اعتبار عقلائى دارد دليل ديگر (اعتبار عقلائى نداشتن) نيز شامل او نمى شود بنابراين مشمول كريمه « اوفوا بالعقود » مى باشد. والله تعالى هو العالم.
سؤال : 7 ـ اينجانب رجب … پدر شهيد مصطفى … هستم ،پس از شهادت فرزندم همسرش و نوه ام كه دختر شهيد است باقى ماند، سؤالاتى در باب تقسيم اموال و وظيفة شرعى دارم :الف ) مقداري از اموال و لوازم خانگى كه در بدو ازدواج فرزندم از طرف من به او داده شد .لازم به ذكر است كه عيال فرزندم بنا به شرائط ازدواج آنها جهيزيه اى از خانة پدرش نياورده .فعلاً بعد از شهادت پسرم تكليف اين لوازم چيست ؟
ب ) غير از فرزند شهيدم، من داراى 7 فرزند ( 3 پسر و 4 دختر ) ميباشم ،با توجه به اينكه خود شهيد زمين مزروعى نداشته و تحت تكفل اينجانب بوده اند بفرمائيد كه آيا فرزند شهيد در مسئله ارث مثل فرزندان من است ؟
جواب : 1 ـ در صورتيكه اموال و لوازم زندگى را به فرزند خودتان داده ايد چنانكه در فرض مسئله ذكر كرده ايد و مرسوم هم است كلاً جزء ماترك فرزند شهيد شماست و ربطى به همسر شهيد ندارد ،(مگر اينكه تمليك همسر شهيد كرده باشيد)، و بنابراين طبق قانون ارث تقسيم مى شود .
2 ـ فرزند شهيد كه نوة شما مى شود در رتبة فرزندان شما نمي باشد و اگر بخواهيد چيزى به او برسد بايد در زمان حيات خود به او ببخشيد و يا از ثلث خود استفاده كنيد مگر اينكه ورثه شما اجازه بدهند .
سؤال : 8 ـ هرگاه مهرية زنى غير از وجه نقد باشد ـ همانند سفر حج ، تعليم قرآن يا كتابت و … ـ و قبل از رفتن به حج يا تعليم بميرد ، بفرماييد :
الف ) آيا اين حق به ورثه مشار اليها منتقل و توسط آنها حق مطالبه مى باشد ؟
ب ) آيا مى توان بين سفر حج يا تعليم در دو فرض قيام و عدم قيام به شخص تفاوتى قائل شد ؟( مثلاً گفته باشد من تو را به حج مى برم يا تعليم مى كنم يا اين كه هزينة حج يا تعليم تو را مى پردازم .)
ج ) در صورت انتقال به ورثه نحوه استيفاء چگونه است ؟ (مثلاً در حج آيا بايد فقط حج نيابتى انجام داد يا اينكه ورثه مابه الازاء مالى حج را مطابق سهم الارث خود تقاضا كنند ؟)
جواب : اگر قطع به قيد مباشرت باشد مى توان گفت مهر ساقط است ،ليكن در مورد شك و يا ظهور در اطلاق ،تقويم شده ميان ورثه تقسيم مى شود ،بلكه در صورت قطع به قيد مباشرت نيز چون يصّح ان يقابل بالمال ،فهو مال .و ينتقل الى الورثة ،و نظر ميت در اختصاص به خود دخالت ندارد .
سؤال : 9 ـ در برخى مناطق براى محروم كردن دختران از ارث ،پدر قبل از فوت تمام اموال و دارايى خود را بين پسران تقسيم كرده يا هبه مى كند آيا اين كار با قصد و نيت قبلى جايز است ؟
جواب : هبه در زمان حيات جايز است به برخى فرزندان يا هر شخص ديگر ،ليكن بدانيد كه در هبه قبض و تحويل دادن شرط صحت هبه است و بايد مورد را تحويل فرزندان دهد ،و اما تقسيم مال به اعتبار پس از فوت ،فقط به مقدار ثلث نفوذ دارد .
سؤال 10: محضر مبارك... سلام عليكم
احتراما تقاضاى پاسخگويى به دو استفتاء ذيل را از حضرت عالى تمنّا دارم: 1 ـ پدرى درزمان حيات، تمام اموال « غير منقول » را وقف اولاد ذكور مىنمايد. آيا چنين وقفى صحيح مىباشد؟ تكليف ورّاث در اين زمينه چيست؟ (توضيحا آيا فرقى ميان وقف براى يك نسل يا وقف براى نسلاً بعد نسل مىباشد يا خير؟)
جواب: وقف مزبور صحيح است و فرقى هم بين وقف يك نسل يا تداوم نسلها نيست البته محروم كردن برخى وراث و تبعيض ميان آنها كراهت شديد دارد ليكن حتما پدر از ديگران ناراحتيهائى داشته است. بهرحال اختيار ملك خود را دارد.
2 ـ پسرى پس از فوت پدر بدون رعايت حقوق خواهران اقدام به ثبت كليه ماترك پدرى به نام خود مىنمايد (بدون رضايت و امضاء خواهران) تكليف ورّاث در اين زمينه چيست؟
جواب: ثبت مزبور فاقد ارزش شرعى است و وراث بايد اقامه دعوى نموده حق خود را بگيرند.
سؤال 265: آيا عينك، موتور و اسلحه كه از وسائل اختصاصى پدر است جز، « حبوه » محسوب مىشود.
جواب: عينك از حبوه نيست، اسلحه از حبوه مىباشد، در موتور باحتياط واجب مصالحه شود. در مسئله 3070 توضيح المسائل ذكر كردهايم.
سؤال 11: بسم اللّه الرحمن الرحيم با سلام محضر مبارك ...
كسى فوت نموده و از وى يك پسر و پدر و مادر و همسر به جا مانده است كه ما مىخواهيم تكليف خود را در مسائل زير طبق شرع اسلام بدانيم.
1 ـ آيا مهر به ارث متعلق است. 2 ـ سهم هر كدام از وراث به چه ميزانى مىباشد. 3 ـ با توجه به اينكه تاريخ عقد مربوط به 17 سال پيش مىباشد و مقدار آن پول بوده است آيا اكنون بايد به نرخ روز محاسبه شود؟
جواب: 1 ـ مهريه زن، دين بر متوفى مىباشد و پيش از تقسيم ارث بايد پرداخت شود.
2 ـ پدر و مادر هر يك، يك ششم، همسر يك هشتم، و باقى مال مربوط به پسر مىباشد، همسر از زمين ارث نمىبرد، از قيمت بنا مىبرد.
3 ـ بنظر اينجانب اگر چيزى مثل سكه آزادى بوده بايد همان پرداخت شود يا قيمت امروزى آن. و اگر پول نقد بوده همان مقدار سابق كافى است.
سؤال 12: محضر حضرت... با سلام و احترام خواهشمند است با توجه به وصيتنامه ذيل كه از پدرم مىباشد و اينجانب يك از 2 وصى مىباشم، راهنمايى كامل بفرماييد. بسمه ا... اما وصيتم از مال دنيا كه ميراث خداوند مىباشد و متاعش در اختيار اينجانب مىباشد 1 ـ مغازه واقع در چهل مترى نواب تهران 2 ـ منزل در كرج 3 ـ خانهسرا و يك قطعه زمين مزروعى در روستا و از 3 قسمت يك قسمت را براى خود قرار دادم كه آن مغازه مىباشد و آنچه در آن هست مىدهم به فرزندم امير. اما منزل كرج را فروختم به فرزندم امير 3 دانك و مادرش (زيور) يك و نيم دانك و دخترم نرگس يك و نيم دانك. البته به قيمت تمام شده به آنها فروختم و مبلغ آن را دريافت نمودم و به اين شرط كه تا زنده هستم هيچ يك از آنها ادعاى مالكيت يا تصرف در آن به هيچ عنوان منقول يا غير منقول را نداشته باشند. مالكيت آنها ثابت ولى تصرف آن بعد از وفات من مىباشد و هيچ يك از وراث حق و ادعاى بر آنها را ندارد. و اما خانهسراى روستا را وقف امام حسين عليهالسلام نمودهام و اين وقف خاص است ربطى به دولت و يا غير دولت و يا هيچ موسسهاى ندارد و متصدى آن نسل بعد از نسل اولادهايم مىباشند الى يوم القيامه و در اين وقت مسؤليتش بعهده فرزندانم احمد و مهدى مىباشد. در آنجا هر ساله در محرم مراسم روضهخوانى بپا نمايند. و در انتها زمين مزروعى مربوط مىشود به احمد و محمد و محمود و مادرشان كلثوم. توضيح آنكه آنچه قسمت كردم قبل از فوتم مىباشد يعنى زمانيكه براى كسى نبوده است خودم بخشيدهام پس مالى نمانده است كه بعد از من كسى ادعاى ارث نمايد. مطالب فوق فرازى از وصيتنامه مرحوم پدرم بود، براى آشنايى بيشتر حضرتعالى مطالب ذيل به استحضار مىرسانم. اولا پدرم 2 همسر داشت. اولى بنام كلثوم و فرزندانش (محمد و احمد و محمود و نرگس) و همسر دوم بنام زيور كه 2 سال است مرحوم شده و فرزندانش (مهدى و امير). در حال حاضر از فوت پدرم 14 سال مىگذرد و همسر اول و فرزندانش به خاطر مرحوميت از ارث كار را به دادگاه سپردند و در نهايت حكم دادگاه را در فروش كل اموال و تقسيم آن بين كليه وراث را اخذ نمودند. ولى اينجانب به خاطر ازبين نرفتن روابط خانواده جلوى حكم را گرفتم و با صحبت با كليه وراث، اموال را به صورت مسالمتآميز بين خودمان تقسيم و موافقنامه را همگى امضاء كرديم (حدود 3 سال پيش) و الان كه از وراث خواستم به محضر برويم براى انتقال اموال فرزندان همسر دوم مخالفت كردند. با توجه به موارد فوق از حضرتعالى خواهش بسيار دارم كه اين بنده حقير را راهنمايى بفرماييد كه چكارى انجام دهم كه اولا رضايت مادر خود كه همان همسر اول مىباشد جلب نمايم، و ديگر اينكه دنيا و آخرتم تباه نشود. ارزش تقريبى اموال به شرح ذيل مىباشد. 1 ـ مغازه چهل ميليون تومان 2 ـ خانه كرج بيست و پنج ميليون تومان 3 ـ خانه روستا ده ميليون تومان و زمين مزروعى پانصد هزار تومان. التماس دعا دارم و منتظر پاسخ جنابعالى هستم. نرگس...
جواب: 1 ـ مغازه بايد قيمت شده ثلث آن در خيرات براى پدر صرف شود و اگر مصرف معينى را در وصيت ذكر كرده بهمان مصرف برسد. دو ثلث ديگر بين همه ورّاث از همسر اول و دوم و خود همسران هر كدام كه هنگام موت پدر زنده بودهاند تقسيم شود. همسران از اعيانى مىبرند، و نه از زمين.
2 ـ منزل كرج طبق فروش قطعى زمان حيات متعلق به زيور و فرزندانش امير و نرگس مىباشد.
3 ـ خانه روستا اگر در زمان حيات وقف قطعى شده و قبض داده شده است وقف مىباشد وگرنه حكم وصيت را دارد و از ثلث كم مىشود.
4 ـ زمين مزروعى اگر در زمان حيات به احمد و محمود و محمد و مادرشان فروخته شده و يا هبه همراه با قبض ـ يعنى قبض هم داده شده ـ مال آنهاست وگرنه آنهم بايد از ثلث كم شود.
سؤال 13: به نام خدا محضر محترم مرجع تقليد.... سلام عليكم
محترما به استحضار مىرساند خالهاى از اينجانب ذبيح اللّه... كريمى در تاريخ 22/5/1384 بر اثر تصادف اتوبوس دار فانى را وداع گفته است، ايشان مادر چند فرزند اعم از مذكر و مؤنث هستند امّا ايشان خواهرى و يك برادر دارند و همسرشان هم در قيد حيات مىباشد و مرحومه داراى املاكى زراعى و باغى و خانه و البسه و لوازم خانگى و زيور آلات و مبالغى وجوه نقدى در بانكها و يا نزد همسرشان مىباشد خواهشمند است فتوى شرعى در چگونگى تقسيم ارثيه و يا اينكه چه كسانى از ايشان ارث مىبرند با ميزان سهميه را كتبا با مهر و امضاء اعلام فرمائيد كه از اختلافات احتمالى در خصوص مراتب مندرج فوق پيشگيرى شود و خداى ناخواسته حقى از حقدارى تضييع نگردد و همچنين آيا مرحومه در عين اينكه فوت كردهاند از اموال شخصى همسرش ارثى مىبرد و اگر ارثى تعلق مىگيرد چه مقدار و آيا همسر متوفى ملزم به پرداخت مهريه او به خواهر و برادر متوفى هستند به اميد اقدامى مقتضى و امر به ابلاغ فتوى.
جواب: 1 ـ پس از اداء خمس و زكوة، و مظالم اگر دارد، و اداء حج اگر بعهدهاش بوده، باقى تركه بين ورثه تقسيم مىشود.
2 ـ مهريه زن از شوهر گرفته مىشود، اگر ملك بوده خود ملك يا قيمت آن به ارزش روز، و اگر پول بوده و هنوز كاملاً بى ارزش نشده باعتقاد ما همان مقدار پول.
3 ـ نصف همه مال و از جمله نصف مهريه كه به زن رسيده است، مال شوهر است.
4 ـ ما باقى ارث بين خواهر و برادر تقسيم مىشود 2 سهم، برادر، و 1 سهم، خواهر.
سؤال 14: خدمت مرجع عاليقدر... سلام عليكم
احتراما اينجانب ليلا... كه مدّتى است شوهرم فوت كرده و قيمومت دو كودكم را بر عهده گرفتهام و حقوق شوهرم را به بنده و مقدارى به پدر و مادر و خواهر و برادرانش پرداخت مىكنند مىخواستم شرعا اطّلاع پيدا كنم كه اينجانب ليلا... مىتوانم نسبت به قيمومت خود به كودكانم ماهانه از مستمرى دريافتى به عنوان حق الزحمه برداشت نمايم يا خير؟ مقتضى است جهت نجات از ضيق زندگى و مخارج كودكانم رهنمودهاى لازم را مرحمت فرمايند (من اللّه التوفيق) ليلا...
جواب: اگر احتياج داريد به مقدار ضرورت برداريد.
سؤال 15: محضر مبارك... سلام عليكم
با سلام و احترام شخصى از دنيا رفت و اموالى داشت ولى وصيت نكرده است آيا بر وراث واجب است ثلث مال او را در نظر بگيرند و هزينه نمايند. يا خير. در صورت واجب بودن آيا يوم الفوت ملاك است يا زمان پرداخت لطفا تكليف را مشخص نماييد. على...
جواب: 1 ـ واجب نيست، ليكن اگر عمل كنند خيلى بهتر است، بالاخره او زحمت كشده و اين اموال را براى ورثه قرار داده بهتر است شما هم به فكر او باشيد. البته از سهم كبار، نه صغار.
2 ـ اگر وصيت بود ميزان قيمت يوم الفوت است، و اگر مال معينى را وصيت كرده باشد همان را هر وقت بخواهند مصرف كنند به قيمت يوم الفوت حساب مىكنند و به مقدار ثلثِ كل مال، برايش صرف مىكنند. حال كه وصيت نكرده همه چيز بسته به رضايت ورثه مىباشد.
سؤال 16: محضر مبارك حضرت آيت اللّه... سلام عليكم
برادرى، سهم الارث پدرىِ خواهرش را (كه پنج زمين مىباشد) نمىدهد ولى با اعتراض خواهر، مجبور مىشود يك زمين به او بدهد آن هم به شرطى كه متن زير را امضاء كند. 1 ـ سهم الارث پدرىِ من همين يك زمين است. 2 ـ مدعى هيچ گونه اجارهاى هم نيستم چون زمين با رضايت من در دست برادرم بوده. 3 ـ حق هرگونه ادعاى حقوقى و غيره را از خود سلب مىكنم و در اين زمينه صلح نموديم.
آيا اين متن، از لحاظ قانونى و شرعى ارزشى دارد و لازمالوفاء هست يا نه؟
جواب: در حقيقت براى رسيدن به مقدارى از حقوق خود از باقى حقوق خود گذشت كردهايد اگر واقعا گذشت كنيد ديگر حقى نداريد ليكن پيداست كه از روى ناچارى اظهار گذشت مىكنيد كه لااقل به مقدارى از حق خود برسيد. بنابراين شرعا شما طلبكار باقى حقوق خود هستيد.