بحث از مالكيت بحثى پرپيشينه و دير سابقه است. مىگويند در يونان باستان افلاطون و پيروان مسلك او، سر منشأ همه كشمكشهاى جامعه بشرى را زاييده دو امر اساسى مىدانستند: شهوت و مالكيت. از اين رو براى تحقق صلح و نيك بختى جامعه، رأى به اشتراك آن دو دادند، و آرمان شهر افلاطون جامعهاى بود كه در آن نه از مالكيت خصوصى خبرى بود و نه از شهوت خصوصى اثرى! در ايران باستان نيز كه متأثر از فرهنگ يونانى بود همين نگرش و شعارها وجود داشت، و اقتصاد آن مبنى بر حذف هر نوع مالكيت خصوصى و بسط انديشه افلاطونى بود، كه بر اساس آن رفاه و آسايش جمعى در پناه حذف و هدم مالكيت فردى و خصوصى پديد مىآيد. البته در يونان كهن انديشمندان و فيلسوفان از علومى مانند تاريخ و اقتصاد، بحث مدوّنى نمىكردند و همواره شيفته بحث از تقسيمات حكمت نظرى و عملى بودند، امّا براى به سامان كردن مباحث تئورى حكومت و ذيل مباحثى همانند سياست مداران كه زير مجموعه حكمت عملى محسوب مىشد، به نوعى از اقتصاد و مالكيت و توابع و لوازم آن سخن مىراندند و آرامش حكومت و آسودگى رعيّت را در حذف و.. هر نوع مالكيت شخصى محقق مىيافتند.
اين انديشه در قرن 19 و 20 و با ظهور چهرههايى همانند ماركس و ديگران از غبار تيرگى و كهنگى بيرون آمد و اين بار نه به پشتوانههاى معرفتى و فلسفى كه به مدد علومى همانند تاريخ و جامعهشناسى و سياست و اقتصاد و غير ذلك جهش و جوشش گرفت و مكاتب ماركسيسم و كمونيسم را پايهگذار شد. دوران تسلط كمونيسم بر جوامع بشرى كه مىبايست عدالت انسانى و انسان برابر را متبلور مىساخت، دوران سياه ظلم برابر بود! و تاريخ گواه گويايى است كه كمونيسم نه تنها عدالت و امنيّت را به ارمغان نياورد، بلكه با آن دو به چالش افتاد و در اين گيرودار حيات خود را هم به مخاطره انداخت.
بارى تعاليم عدالت گستر اسلام و آموزههاى كتاب جاودانى پيامبراكرم(ص) عدالت را نه در حذف مالكيت كه در قبول حقّ مالكيت مىداند و با اين جملات رسا كه «للرجال نصيب مما اكتسبوا و للنساء نصيب مما اكتسبن» خطّ بطلان بر انديشههاى ناتراشيده ديروز و امروز كشيد. قرآن كتاب فطرت است و آدميان به لحاظ سرشت فطرى ملكيّت طلباند، و همين است كه گزاره قرآنى كه همسو و هم سنخ با رهيافت فطرى آدمى است ماندگارى مىيابد.
اين نوشته كه اول بار در آبان 58 انتشار يافت و اينك و پس از چندين چاپ با ويراستى جديد روانه بازار مىشود، از مجموعه مباحثى بحث مىكند كه با مسأله مالكيت ربط وثيق و روا دارند، نويسنده اين مجموعه به دليل اشتغالات متعدد فرصت نيافته است كه مباحث ديگرى را بر آنچه قبلا منتشر شده بود بيفزايد امّا همانند گذشته از نقدها استقبال كرد. و در چاپهاى بعدى آنها را ملحوظ داشت.