صفحه نخست / تالیفات / اقتصادی,سیاسی و اجتماعی / مالکیت ها

تعريف علم اقتصاد


امروزه در علم اقتصاد از مالكيت بحث مى‏شود. بنابراين بهتر است قبل از هر چيز تعريفى از علم اقتصاد ارائه نمائييم:

براى علم اقتصاد تعريف‏هائى شده است كه به برخى اشاره مى‏شود:

1 ـ بررسى فعاّليت‏هائى كه به مبادلات و معاملات پولى مربوط است.

2 ـ بررسى روش‏هائى است كه بشر براى استفاده از منابع محدود (زمين، كار، سرمايه و معلومات فنّى) براى توليد كالاها به كار مى‏برد و ترتيبى است كه براى توزيع كالا بين افراد جامعه و مصرف آنان صورت مى‏دهد.

3 ـ بررسى اين كه چگونه بشر فعاّليت‏هاى خود را در امر مصرف و توليد سازمان مى‏دهد.

4 ـ علم اقتصاد بررسى انسان در جريان عادى زندگى است. يعنى بررسى تحصيل درآمد و تمتّع از آن براى زندگى.

5 ـ علم اقتصاد درباره ثروت بحث و بررسى مى‏كند.

6 ـ علم اقتصاد عبارت از بررسى روش‏هائى است كه بشر با وسيله يا بدون وسيله پول، براى به كار بردن منابع كمياب توليد (به منظور توليد كالاها و خدمات در طى زمان)، و همچنين براى توزيع كالاها و خدمات بين افراد و گروه‏ها، در جامعه به منظور مصرف در حال و آينده انتخاب مى‏كند.(2)

نويسندگان معاصر، اقتصاد را به عنوان يك علم اجتماعى تعريف مى‏كنند كه رفتارهاى انسانى را در برابر وسائل كمياب به منظور رسيدن به هدف‏هاى كثير بررسى مى‏كند.(3)

برخى از اينها مى‏گويند: ممكن است پسنديده‏تر به نظر آيد كه اقتصاد به مثابه علمى تعريف شود كه بهترين طرز تركيب وسائل كمياب را براى رسيدن به هدف مشخّص معيّن مى‏كند.(4)

برخى نويسندگان بر هدف و موضوع واقعى دانش اقتصاد تأكيد ورزيده، مى‏گويند:

علم اقتصاد از يك سو به عمليات اساسى توليد، توزيع و مصرف كالاها، و از سوى ديگر به تأسيسات و فعاّليت‏ها به منظور تسهيل اين عمليّات مى‏انديشد.

«اگر كليه افعال انفرادى يا جمعى انسان، موضوع مجموعه علوم اجتماعى را تشكيل بدهد، قلمرو خاص اقتصاد به اعمالى تقليل مى‏يابد كه كالاهاى مادّى را در سازمانى مشخّص به كار اندازد.

«مى‏توان اذعان كرد كه روش اقتصاد هم ميدان فعاّليت‏هاى به خصوص توليد و توزيع و مصرف مى‏باشد و هم صورت ويژه‏اى از مجموعه فعاّليت‏هاى انسانى است».(5)

به نظر آدام اسميت، علم اقتصاد تحقيق ماهيّت و علل ثروت ملّت‏ها مى‏باشد.

ريكاردو مى‏گويد:

اقتصاد از مسأله توزيع درآمد و ثروت بحث مى‏كند.

مارشال مى‏گويد: اقتصاد مطالعه بشر در زندگى شغلى و حرفه‏اى وى بوده اما درباره آن دسته از عمليات فردى و اجتماعى انسان بحث مى‏كند كه به شرائط مادّى و بهزيستى او مربوط است.

نمونه‏هائى اينچنين كه در مقام تعريف علم اقتصاد گفته شده هر يك حاكى از ديد خاصى است كه عالمان و محققان درباره اين علم داشته‏اند.

در قرن هيجده و اوايل قرن نوزدهم كه مسائل پولى و بازرگانى را بيشتر از منظر روابط خارجى مورد توجه قرار مى‏دادند، تعريف‏ها و حتّى نامگذارى‏ها تحت تأثير همين ديد بود. انتخاب نام اقتصاد سياسى براى اين علم نيز از آن دوران نشأت گرفته است كه در اواخر قرن 19 به نام اقتصاد تغيير يافت.

در واقع ديدهاى مختلف اقتصاددانان باعث تعريف‏هاى گوناگون براى اين علم شده، و از اين رو كينز مى‏گويد: اقتصاد سياسى خود را در كلاف سر درگم تعريف‏هاى اقتصادى گيج كرده است.

شايد علّت پديد آمدن ديدگاههاى مختلف اين باشد كه موضوع علم اقتصاد به طور وسيعى رشد پيدا كرده است. هم چنين پيشرفت‏هاى زمانى، اختلاف‏هاى مكانى و سياسى نيز در پديد آمدن اين مسأله مؤثر بوده است. سيستم‏هاى مختلف سياسى مسايل گوناگون اقتصادى را مطرح مى‏كند، فى المثل در همان شرائط كه همه دنيا از كمبود منابع توليد سخن مى‏گويند و اساسا تولّد علم اقتصاد را بر آن مبتنى مى‏سازند نيازهاى انسانى نامحدود بوده و منابع توليد محدود و بنابراين مسئله مهم مسئله كميابى خواهد بود، آرى در همين دوره، پرفسور كالبريت استاد دانشگاه هاروارد مسأله فراوانى را مطرح كرده و در كتاب معروفش «جامعه برخوردار» به جاى بحث از فقر و مشكل كمبود، مسايل ديگرى از قبيل: استفاده مطلوب از اوقات بيكارى، طول عمر، گرايشهاى فكرى و... را مشكل اقتصادى جامعه مى‏داند كه از فراوانى به وجود آمده است.

با در نظر گرفت همه آنچه گفته شده ما علم اقتصاد رااين طور تعريف مى‏كنيم: علمى كه درباره كليّه روابط مادّى زندگى از نظر توليد و توزيع و مصرف (به معناى گسترده توزيع كه شامل كليّه روابط تجارى داخلى و خارجى نيز مى‏شود) بحث مى‏كند.

با دقت در اين تعريف به دست مى‏آيد كه اقتصاد هر چند علم سياست نيست،ليكن با آن مرتبط است. اين مسأله حتّى در سياست خارجى يك دولت نيز تأثيرگذار است، زيرا روابط دولت‏ها با يكديگر نقش بسيار مهمّى در سه پايه توليد و توزيع و مصرف ايفا مى‏نمايد.

و از آن جهت توليد و توزيع و مصرف نبايد با اعتقادات سنن و فرهنگ جوامع در تعارض و چالش باشد.

اقتصاد با روانشناسى و جامعه‏شناسى ارتباط مى‏يابد. اقتصاددان آگاه نمى‏تواند فى المثل براى حلّ مشكل كمبود گوشت در هندوستان پيشنهاد ذبح گاوهاى آزاد و خود مختار مقدّس هند را بدهد. و يا وارد كردن گوشت كشورهاى غير اسلامى را براى كشور ايران چاره ساز بداند.

اقتصاد حتّى با تاريخ و جغرافيا نيز ارتباط پيدا ميكند، زيرا كشف قارّه يا جزيره تازه‏اى بازار مصرفى جديدى براى توليدات به وجود مى‏آورد. اين است كه هنگام كشف آمريكا به وسيله كريستف كلمب، قيمت‏ها در اسپانيا و اروپا تغيير يافت (البته استخراج معادن طلاى آمريكا نيز نقشى مهم در اين مسأله داشت).

اقتصاد با علم رياضيات نيز در ارتباط است، زيرا آمار و ارقام و ترسيم نمودارها و جداول هندسى در نشان دادن منحنى تحوّلات اقتصادى و تبيين مسائل اقتصادى و ترسيم رشد يا افت فعاليت‏هاى اقتصادى ضرورت دارد.

اين امور باعث شده است كه ماكس پلانك فيزيك دان مشهور جهان و برنده جايزه نوبل در فيزيك و كاشف نظريه ذرّه‏اى امواج بگويد: در شروع تحصيل مى‏خواستم اقتصاددان شوم، ليكن چون علم مشكلى بود از اين تصميم منصرف شدم.

شنيدنى‏تر آن كه برتراند راسل انگليسى از داستان پلانك تعجّب كرده و مى‏گويد: من از آموزش علم اقتصاد منصرف شدم زيرا آن را آسان يافتم كه حتما راسل به اصول علم اقتصاد و با قطع نظر از روابط گسترده اين علم، نظر دارد.

مسايلى كه گفته شد ناظر به اقتصاد از جايگاه علمى و دانشى آن بود، امّا اگر بخواهم اقتصاد را به عنوان جزئى از يك مكتب بررسى كنيم صورت ديگرى پيدا خواهد كرد، زيرا روح مكتب در انعكاس اقتصادى آن مكتب نيز منعكس مى‏باشد. و بنابراين اگر بخواهيم مكتب اقتصادى اسلام را درك كنيم نبايد روح كلّى اسلام را مغفول عنه قرار دهيم: زيرا كه نظام اقتصادى اسلام از روح كلى اسلام و اجتماع اسلامى متأثر مى‏باشد.

چنان كه اگر بخواهيم علم اقتصاد را بر پايه اصول اسلامى تدوين كنيم، بايد نخست ارتباط آن را با ديگر علوم اسلامى روشن نماييم. از دقّت در مطالب پيش گفته تمايز مفهوم و محتواى علم اقتصاد از مفهوم و محتواى سيستم و مكتب اقتصادى به خوبى روشن مى‏شود. سيستم اقتصادى روشى است كه يك دولت و جامعه در مسايل مالى خود اعمال مى‏كند و علم اقتصاد به مدد بحث‏هاى علمى به تجزيه و تحليل روابط مادّى پولى و غير پولى يك جامعه مى‏پردازد.

مى‏دانيم كه هدف نهايى قوانين اجتماعى اسلام، ساختن اجتماعى آزاد از دخالت بيگانه و سالم از فقر و جهل و بيمارى مى‏باشد تا هم بتواند بيگانه را براند و هم افراد جامعه را به كمال انسانى برساند. البته در مكتب اسلام كمال انسانى فقط در پرتو مسايل مادّى به دست نمى‏آيد، بلكه معرفت و خلوص و صفاى انسانى و تخلق به اخلاق الهى است كه هدف و برآورنده كمال انسانى مى‏باشد.

جامعه اسلامى كه بر محور رهبرى لايق آن هدايت مى‏شود از ديدگاه قرآن چنين وصفى دارد: «اشدّاء على الكفاّر رحماء بينهم... مثلهم فى الأنجيل كزرع اخرج شطئه فآزره فاستغلظ فاستوا على سوقه يعجب الزراع ليغيظ بهم الكفّار».

يعنى مسلمانان بر كفّار (متعصبان مغرض كه حاضر به تحقيق نيستند) سخت‏گيرند و ميان خود مهربان. در انجيل مثلى براى‏شان آمده است: دانه كشت، كه آنچه در امكان دارد بيرون دهد و آن را قوّت بخشد و سپس محكم گردد و بر پايه خود بايستد و كشاورزان را به شگفت آورد تا كفّار بر آن‏ها خشم آرند..

وه كه چه مثل گويا و زيبائى!

جامعه اسلامى بايد چنان باشد كه همه استعدادها در آن امكان شكوفايى يابند و آن چه در نهان دارند بيرون ريزند. افراد به لحاظ فرديّت و از جهت روحى و جسمى قوى باشند و جامعه نيز در روح جمعى خود چنين مى‏باشد، همه بر پاى خود و جامعه نيز بر پاى خود ايستاده باشد. اين قدرت و خوداتكايى بايد چنان باشد كه همه تدبير كنندگان و تنظيم كنندگان سياست جوامع ديگر را به شگفتى وامى‏دارد و كافرانى را كه متعصّبانه در برابر حقيقت ايستاده‏اند از اين كه نمى‏توانند بر مسلمانان چيره شد. و استقلالشان را منهدم كنند، خشمگين سازد.

بنابراين نظام اقتصادى اسلام در هر صورت بايد اين هدف را تأمين كند تا چيزى بر خلاف روح كلّى اسلام پديد نياورد و قوانين منظّم اجتماعى اسلامى دچار تضاد درونى نگردد.

______________________________

2 ـ اين تعاريف راپل ساموئلسون در كتاب اقتصاد ذكر كرده است و تعريف اخير را به عنوان بهترين تعريف انتخاب مى‏كند.
3 ـ مبانى علم اقتصاد به قلم ژاكمن و تولكان ترجمه دكتر منوچهر فرهنگ.
4 ـ همان مدرك.
5 ـ همان مدرك.





فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما