معادن دومين منبع توليد و منبع بزرگ مواد خام است. از اين رو بايد ابتدا معادن مزبور درست توزيع شود تا توليدات بر اساس صحيح انجام گيرد.
معادن اساساً بر دو گونهاند: معادن ظاهرى و معادن باطنى. معادنى كه استفاده و برداشت از آنها نياز به كار روى معدن نداشته و عنوان احيا و آباد كردن پيدا نكند (مانند استفاده از نمكهاى روى زمين و برخى نقاط كه نفت خود به خود جوشش مىكند) معادن ظاهرىاند. و منظور از معادن باطنى معادنى است كه استفاده و برداشت از آنها نياز به كار داشته باشد. كار حفارى و كاوش براى رسيدن به ماده خام و جدا كردنش از زمين و استخراج آن در معادن باطنى نمود دارد.
معادن ظاهرى كه عنوان احيا و مانند آن پيدا نمىكند، فقط عنوان حيازت و تقدم و سبقت پيدا مىكند، كه در متون حديثى و فقهى بدان اشاره شده است و بنابراين هر كس هر مقدار از آن را برداشت كند، مالك آن مىشود. به تعبير اميرمؤمنان(ع) لليد ما اخذت، دست هر چه بگيرد مال اوست.(58)امام صادق(ع) نيز فرموده است: سوق المسلمين كمسجدهم يعنى من سبق الى السوق كان له مثل المسجد؛ بازار مسلمين مانند مسجدشان است يعنى وقتى كسى به محلّى از بازار تقدّم يافت مانند مسجد مال اوست.(59) و معلوم است كه بازار جز عمومى بودن آن خصوصيت ديگرى ندارد. و بنابراين تمام امور عمومى را در بر مىگيرد. هم چنين از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است كه: من سبق الى ما لا يسبقه اليه مسلم، فهو احقّ به = هر كس بر چيزى سبقت گرفت كه مسلمانى پيش از او بر آن سبقت نگرفته باشد، استحقاق آن را خواهد يافت.(60)
از چنين ادلّهاى بر مىآيد كه سبقت در هر مكان يا برداشت از هر چيز مباحى كه مالك خاصى ندارد، موجب ملكيت مىشود و معادن ظاهرى هم چنين حكمى دارند پس هر كس هر مقدار را كه برداشت نمايد، مالك آن مىشود. ليكن اين بدان معنا نيست كه فرد آزاد باشد هر چه كه بخواهد، بردارد. بلكه برخى از فقها گفتهاند كه كسى بيش از مقدار نياز حقّ برداشت ندارد، و مقدار نياز را از نظر زمان نيز تا يك شبانه روز يا يك ماه يا يك سال و يا تا موقع برگشت ثانوى به محلّ، مىتوان تعيين نمود، با اين همه بر اساس اصول نظام اقتصادى اسلام كه قبلاً ذكر شد ـ و به احترام اصالت كار، هر فرد، هر قدر كه بخواهد برداشت مىكند، مگر اين كه ديگران در تنگناى كمبود موادّ قرار گيرند كه در اين صورت حاكم اسلامى براى جلوگيرى از استثمار احتمالى، چنين مسألهاى را ممنوع مىسازد.
قاعده معروف فقهى «من حازملك»؛ كسى كه چيزى از مباحات را حيازت كند، مالك آن مىشود. نيز از ادلّه مزبور استفاده شده است و مقتضاى همه آنها، همين ملكيّت مقدار برداشت از مباحات (و از جمله معادن ظاهرى) مىباشد.
امّا معادن باطنى، عنوان احيا پيدا مىكند؛ زيرا بدون كاوش و حفاّرى و جدا كردن قطعات خالص يا مخلوط آن از زمين، امكان استفاده وجود نخواهد داشت. با الغاى خصوصيّت از ادله احياى زمين مىتوان حكم معادن را نيز استفاده نمود. چنان كه از برخى روايات به خوبى توسعه حكم مزبور استفاده مىشود. از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است: كسى كه درختى غرس كند، يا نهر، و رود تازهاى ايجاد كند كه قبلاً كسى ايجاد نكرده باشد و يا زمين مردهاى را زنده سازد، به حكم خدا و پيامبرش مال او خواهد بود.(61) به خوبى روشن است كه اين روايت هر كار تازه و ايجادى جديد در طبيعت را موجب ملكيّت آن مىداند.
اين حكم را مىتوان از حديث زير و امثال آن نيز استفاده نمود:«...
ايمّا قوم حيوا شيئا من الأرض او عملوه فهم احقّ بها و هى لهم» = هر گروهى كه چيزى از زمين را زنده كنند يا كارى در آن بنمايند، از ديگران در ملكيت آن شايستهترند و آن مال آن هاست.(62) معلوم است كه منظور از زنده كردن چيزى از زمين، فقط سطح زمين و براى كشاورزى نيست بلكه منظور هر چيزى است كه جزء زمين است، زيرا وقتى چيزى مورد استفاده نيست، مرده است و اثرى در زندگى فرد و جامعه ندارد، و استخراج معدن و بيرون آوردن موادّ خام مورد نياز، زنده كردن آن است. افزون بر اين از تناسب حكم و موضوع حديث، مىتوان دريافت كه هر چند در ظاهر حديث لفظ زمين و سطح آن ذكر شده است، ليكن مراد اصلى زنده كردن هر چيز مرده مربوط به زمين است.(چه سطح زمين باشد و چه عمق آن).
______________________________
58 ـ 38/1 صيد و ذبايح وسايل.
59 ـ 17/2 آداب تجارت وسايل.
60 ـ 1/4 احيا موات مستدرك.
61 ـ 2/1 احياء موات معتبره مسكونى.
62 ـ 1/1 احياء موات وسايل و همچنين 1/3 4.