پيش از اين گفتيم كه عامل مالكيّت فردى 3 چيز است: 1ـ كار 2ـ قرارداد 3ـ نياز.
درباره عامل كار مطالبى كلى و در حد مجال كتاب گفته شد و اماّ عامل قرارداد:
يكى از اصول هر نظام اقتصادى و اساسا يكى از اصول هر سيستم حقوقى، احترام به قراردادها مىباشد، اگر بنا شود قرار دادها ناديده گرفته شوند، زندگى انسانى دچار هرج و مرج خواهد شد.
قرآن كريم مىفرمايد... «يا ايّها الّذين آمنوا اوفوا بالعقود = اى مؤمنين به قرارددها عمل كنيد.(71)
على عليه السلام مىفرمايد... انّ المسلمين عند شروطهم = مسلمانها پاى شرايط خود ايستادهاند.(72)
البته قراردادهاى اكراهى، و با سفيهان، و با اطفال غير مميّز و ديوانگان ارزش و اعتبارى ندارد. هم چنين قرارداد با كسانى كه از نظر حقوقى از تصرّف در اموال خود محجور هستند، ممنوع مىباشد.
قرار بدون كار اصلاحى
برخى قراردادها كه صرفا جنبه انتفاعى و نوعى پول شوئىـ بدون هيچ گونه كار ـ دارند، در اسلام منع شده است. مثلا اگر كسى زمين يا خانه يا وسيلهاى را اجاره كند و بدون انجام كار اصلاحى آن را به بهاى بيشترى اجاره دهد، جايز نيست.
امام سجّاد(ع) مىفرمايد: اشكالى ندارد كه شخص، خانه يا زمين يا كشتى را اجاره كند و سپس به بهاى بيشترى اجاره دهد به شرط اين كه كار اصلاحى در آن انجام دهد.(73)
از امام صادق(ع) درباره كسى سؤال شد كه خانهاى را اجاره مىكند و سپس به بهاى بيشترى اجاره مىدهد؟ فرمود: درست نيست، مگر اين كه كار تازهاى در آن انجام دهد.(74)
هم چنين اگر كارى را قبول كند و بيش از انجام عملى بخواهد آن را به قيمت كمترى به ديگرى بدهد و از عمل او با اين قرارداد بهره ببرد جايز نيست. از امام على(ع) درباره كسى كه كارى را قبول مىكند ولى انجام نمىدهد و به ديگرى مىدهد و از اين طريق سودى مىبرد سؤال شده امام فرمود: درست نيست مگر اين كه كارى در آن انجام دهد.(75)
حكم خياط به حضور امام صادق(ع) عرضه داشت: من پارچهاى را مىپذيرم كه در برابر چند درهم بدوزم، ولى به بهايى كمتر به ديگرى مىدهم و كارى كه خود مىكنم فقط پاره كردن است. فرمود: اشكال ندارد.(76) مجمع نيز به حضور امام صادق(ع) عرض كرد: پارچهها را قبول مىكنم كه بدوزم ولى در برابر 2/3 اجرت مىدهم كه بچهها بدوزند، حضرت سؤال كرد: مگر كارى در آن انجام نمىدهى؟ عرض كرد. پارچه را پاره مىكنم و نخ دوخت مىخرم. فرمود: مانعى ندارد.(77)
زرگرى نيز همين سؤال را در مورد شغل خويش نمود و به امام عرض كرد: كارى را قبول مىكنم و سپس در برابر 2/3 اجرت به بچهها مىدهم كه با من كار مىكنند! امام صادق(ع) فرمود: صحيح نيست مگر اين كه كارى در آن مواد انجام دهى، گفتم: فلز را آب مىكنم و به آنها مىدهم. فرمود: اين كار است و مانعى ندارد.(78)
آب كردن فلز در زرگرى همانند برش پارچه در خيّاطى كار است، و كار مهمى هم هست. اگر اين كارها نبود، با بازى كردن با قرار دادها نمىشد پول به دست آورد.
انواع قراردهايى كه به نوعى همراه با كار باشند يا زير بناى فعاّليت و كار داشته باشند، امضا مىشوند. تجارت نوعى كار است و آن هم كارى لازم. براى رساندن فرآوردههاى توليدى به دست مصرف كنندگان، واسطه هايى لازمند. تاجران كالاها را از نقاط دور و نزديك مىآورند و در دسترس مصرف كنندگان قرار مىدهند. همان طور كه تجارت عمده براى صادرات و واردات لازم است، تجارتهاى جزء هم براى آوردن اجناس از بازارها در محلاّت و كوچهها لازم است تا همه مردم كه امكان رفتن دايمى به بازارها را ندارند، بتوانند وسايل زندگى خود را تهيّه كنند و به كارهاى ديگر نيز برسند.
عدّهاى فى الفور با شنيدن اسم تجارت به ياد استثمار و سرمايه دارىهاى بزرگ مىافتند. غافل از آن كه اوّلا هر تجارتى سرمايهدارى نيست و ثانياً هر نوع سرمايه دارى، استثمار نيست و اساسا استثمار بيشتر مربوط به ضعف سيستم حكومتى و فقر اكثريّت است.
على(ع) مىفرمايد: «انّ معايش الخلق خمسة: الأمارة و العمارة و التجارة و الأجارة و الصدقات = منابع زندگى و درآمد مردم 5 چيز است. حكومت، تعميرات، تجارت اجارة و صدقات(79)
پيشوايان ما ضمن تشويق پيروان خود به همه كارهاى مفيد براى جامعه، به تجارت نيز ترغيب نمودهاند، و تجارت را از جهات مختلفى مورد توّجه قرار دادهاند، گاهى از راه ترساندن از فقر مالى و گاه با بيم دادن از فقر آگاهى و درايت.
فضيل بن يسار به امام صادق مىگويد: من ديگر دست از تجارت برداشتهام. فرمود: چرا؟ آياناتوان شدهاى؟! همين طور اموالتان از ميان مىرود! دست از تجارت برنداريد و از فضل الهى بجوئيد.(80) معاذ بن كثير به امام صادق(ع) مىگويد: مىخواهم ديگر بازار را رها كنم، مقدارى مال در دست دارم. حضرت فرمود: آن وقت افكارت سقوط مىكند و به درد هيچ كارى نمىخورى.(81) و در ديگر نقل فرمود: دست از تجارت بر ندار، كه ترك تجارت، عقل را از ميان مىبرد، و بر عيالات خود گشايش بده.(82)
نيز وقتى فضيل به آن حضرت گفت: امروز كارى ندارم، حضرت ناراحت شد و فرمود: اين طور اموالتان از بين مىرود.(83)
عدهاى مىگفتند: توكّل بر خدا مىكنيم، خدا خود روزى رسان است، ما چرا به دنبال كار برويم؟ امام صادق(ع) مىفرمود: دست از طلب رزق از راه حلال بر نداريد، اين روش، كمك بر دين شماست، هميشه شترت را ببند و توكّل هم بكن (مثل معروف عرب = اعقل البعير ثمّ توكّل).(84)
نمىخواهيم بگوئيم ثروت اندوزى كنيد، ثروتهاى انبوه بدون جهت ذخيره و كنز نمىشود. امام هشتم مىفرمود: عامل كنز مال 5 چيز است: بخل زياد، آرزوى دراز، حرص شديد، قطع رحم، انتخاب دنيا بر آخرت.(85)
ليكن نبايد به عنوان زهد و... دست از كار و تجارت برداشت. امام در حديثى هر چه را كه وسيله رزق شخصى گردد تجارت خوانده است.(86)رزق و روزى غير از كنز مال است.
برخى افراد تنبل فكر مىكنند كار زياد لزومى ندارد، به هر حال رزق مىرسد و اگر براى خودمان چيزى نرسيد، وام مىگيريم. اگر رسيد مىپردازيم و اگر نرسيد «المفلس فى امان اللّه». در سوسياليزم زمان ما هم، مردم كه همه كارگران و كارمندان دولت هستند، فكر مىكنند همين قدر كه سر كارمان حاضر باشيم و به مأمورين مراقب نشان بدهيم كه مشغول كاريم، حقوق ماهيانه را دريافت مىكنيم. پس ديگر چه لزوم دارد كه زياد كار كنيم؟
علّت اين طرز تفكّر ا ين است كه در مكتب سوسياليزم، افراد خود را چندان مسئول نمىشناسند. زيرا براى شخص خود مستقيماً كار نمىكنند تا علاقه، قاطعيّت و پشت كار داشته باشند از سويى مكتب حكومت، و رهبران خود را چنان همسو با منافع ملت نمىبينند كه بگويند همه براى جامعه كار مىكنيم، و بالأخره نفعش به خودمان و به همه مىرسد. زيراروش انحصارطلبى در قدرت و استفاده از مزاياى دولتى آنها را به خوبى ديدهاند.
اسلام كار هر فرد را براى او مىداند و آن را در عين حال يك وظيفه اسلامى مىشمارد و با رهبران معصوم، و يا عادل و بى هوس (در صورت نبود امامان معصوم) از علاقه افراد به خودو به رهبرى اجتماع استفاده كرده، و تا با وجود رهبر محبوب ملّت، ديگر سستى در كار براى كسى نيايد.
قرآن كريم مىفرمايد: «قل اعملوا فسيرى اللّه عملكم و رسوله و المؤمنون» = پيامبر! بگو كار كنيد كه خدا و پيامبرش و مؤمنين ناظر اعمال شما هستند».
به هر حال سخن اين بود كه تجارت (در همين معناى معروف و متبادر) يكى از قراردادهايى است كه به نفع جامعه مىباشد و عمل تجارت به عنوان واسطه در رساندن كالا به اطراف، عملى لازم و ضرورى مىباشد.
________________________________
71 ـ مائده، آيه 1.
72 ـ 6/5 ابواب خيار وسايل. همين تعبير از ائمه ديگر عليهم السلام نيز نقل شده است.
73 ـ وافى ج 3، جزء 1 ص 127.
74 ـ 22/4 اجاره وسايل.
75 ـ 23/1 اجاره وسايل.
76 ـ 23/2 اجاره وسايل.
77 ـ 23/6 اجاره وسايل.
78 ـ 23/7 اجاره وسايل.
79 ـ 3/10 مزارعه وسايل.
80 ـ 2/8 مقدمات تجارت وسايل.
81 ـ 2/7 مقدمات تجارت وسائل.
82 ـ 2/4 مقدمات تجارت وسايل.
83 ـ 2/2 مقدمات تجارت وسائل.
84 ـ 7/5 مقدمات تجارت وسايل.
85 ـ 7/4 مقدمات تجارت وسائل.
86 ـ 20/1 ابواب ما يكتسب به وسائل.