سوّمين عامل مالكيّت فردى نياز شخص است، نياز شخص به همراه عدم امكان رفع نياز از راه كار، موجب مىشود كه فرد نيازمند از اموال عمومى استفاده كند، البته اموال عمومى به افراد نيازمند اختصاص ندارد و براى حلّ مشكلات عمومى جامعه و حكومت گرفته مىشود. كارهايى كه طبق قرارداد براى مصالح عمومى جامعه و براى حكومت انجام مىشود، همانند همه كارها محترم است و در برابر حقوقى دارد كه از اموال عمومى پرداخت مىشود و براى تصاحب حقوق مزبور به هيچ وجه نياز كارگر شرط نيست؛ زيرا پول را نه در برابر نياز خود بلكه در برابر كار خود مىگيرد.
اموال عمومى يا آنچه در اختيار حاكم قرار مىگيرد تا در مصالح حكومتى و عمومى صرف شود چندين نوع مىباشد:
1ـ آنها كه به حسب اعتبار قانونى ملك شخص حاكم است (مثل انفال و خمس).
2ـ اموالى كه براى مصرف نيازمندان و ساير نيازمندىهاى جامعه در اختيار حاكم قرار دارد كه يا خود مىپردازد و يا اجازه مىدهد مردم آن را به مصارفش برسانند (مانند زكات و اموال مجهول المالك و برخى اقسام لقطه و كفاّرات.
3ـ اموالى كه متعلّق به عموم مسلمانهاست و در بيت المال حفظ مىشود كه يا صرف در مصالح عامّه (كه مورد نياز است) بشود، و يا به طور مساوى ميان صاحبان آن اموال يعنى عموم مسلمانها تقسيم شود (ماند ماليات اراضى مفتوحه العنوه و جزيه).
4ـ اموال شخصى در حكم عمومى، كه طبق سفارشهاى اكيد اسلام بايد به نوعى انفاق شود، يا شخص محتاج خودش مىتواند بر دارد كه عملاً كمك بزرگى به اموال عمومى مىباشد. (مانند ماعون و حق معلوم و حقّ جار و جوّ از غذا خوردن از منازل مخصوص و حقّ المارة).(112)
5ـ اموالى كه معمولا «پشتوانه» اموال عمومى است و آن را مضاعف مىسازد، هر چند الزامى نيستند (مانند صدقات مستحبّه و انفاقات عمومى)
1ـ اموالى كه در اعتبار قانون ملك شخصى حاكم حساب شده است.
خمس و انفال اين حكم را دارند. قانون خمس پرداخت 5/1 سود يا شيىء مورد نظر را واجب كرده و در هفت مورد مىباشد:
1ـ غنائمى كه در جنگ با دشمن به دست سپاه اسلام مىافتد خواه از ميدان جنگ هنگام برخورد در پيكار به دست آيد، يا به طور شبيخون، يا سرقت از دشمن، اگر هنگام جنگ به دست آيد. فقها گفتهاند حكم خمس در مورد غنائم جنگى در صورتى است كه پيكار با اجازه امام انجام شود، مگر اين كه اجازه گرفتن ممكن نباشد، وگرنه همه غنيمت، ملك شخص امام خواهد بود.
2. آنچه از معادن استخراج شود در صورتى كه پس از محاسبه مخارج، استخراج به اندازه 20 دينار (20 مثقال طلا) برسد.
3. آنچه با غواّصى از دريا و يا رودخانههاى بزرگ چون جله و فرات به دست بيايد.
5. زمينى كه شخص يهودى يا مسيحى ذمّى (كه در پناه دولت اسلام زندگى مىكند) از مسلمانى بخرد بايد 5/1 قيمت زمين را پرداخت نمايد و بعضى معتقدند كه بايد 5/1 خود زمين را تسليم نمايد. حكمت و ملاك حكمم مزبور روشن است. براى اين كه براى تصاحب اراضى مسلمين به وسيله كفاّر محدودّيتهاى باشد كه كمتر به اين كار رغبت كنند، تا صاحب عمده اراضى اسلامى نشوندكه مبادا صاحب خانهها را بيرون كنند. غصب فلسطين با تصاحب اراضى اعراب بوسيله خريد و فروش و معاملات، به دليل غفلت از همين نكته دقيق صورت پذيرفت.(113)
6ـ مال حلالى كه مخلوط به حرام شود و صاحبانش به هيچ وجه تميز داده نشوند و مقدارش هم معلوم نباشد، در اين صورت خمس مال مزبور بايد پرداخت شود.
7ـ سود حاصل از هر گونه كسب حلال پس از حذف مخارج سال 5/1 سود مزبور بايد پرداخت شود. و بعضى از فقها معتقدند كه قانون 5/1 مزبور در هر نوع منفعتى مىباشد هر چند كسب نباشد.
انفال 9 مورد را شامل مىشود و همه آن (نه فقط 5/1 آن) ملك حاكم است:
1 ـ اراضى و يا اموال ديگرى كه بدون جنگ به دست مسلمين افتاده است. خواه مردمش كوچ كرده و آنها را واگذارده باشند و خواه از سر اطاعت تسليم حكومت اسلام كرده باشند.
2 ـ اراضى بايرى كه بدون اصلاح قابل استفاده نباشد، مانند اراضى مسيل يا دور از آب يا نيزارها و نحو آن.
3 ـ سواحل درياها و رودها كه مالكى ندارد. و برخى از فقها هر زمين بى صاحبى را مانند سواحل درياها و رودها مىدانند.
4 ـ كوهها و درّهها با همه درختها و گياهان، و نيزارها با همه نىهايشان.
5 ـ اموال خالصه سلاطين و اراضى قطيعه آنها كه در جنگ به دست سپاه اسلام بيفتد. چنين اموالى ملك حاكم است، تا به هر كس كه او بخواهد بدهد! چون اين چنين اموالى قابل تقسيم ميان همه نيست).
6 ـ بهترين غنايم جنگى (كه قابل تقسيم نيست) مانند بهترين اسب و لباس و اسلحه و...
7 ـ غنائم جنگى كه آن جنگ با اجازه امام انجام نشده باشد.
8 ـ ارث افرادى كه وارثى ندارند.
9 ـ معادنى كه مالك خاصى ندارد.
از امام موسى بن جعفر(ع) آمده است كه:... اموال ممتاز (جنگ) ملك امام مىباشد... و... هر زمين خرابى كه صاحبانش هلاك شدهاند، و هر زمينى كه بدون پيكار به دست اسلام بيفتد كه مصالحه كرده باشند و بدون پيكار تسليم امام كرده باشند ملك امام است. نيز قلل جبال و درّهها و نيزارها، و هر زمين بى صاحب، و اموال خالصه سلاطين كه غصب نباشد(كه اگر غصب باشد به صاحبش برگردانده مىشود)، و امام وارث كسى است كه وارثى ندارد. و در مقابل اين املاك، بيچارگان بىسرپرست را رسيدگى مىكند...(114)
خمس و انفال، كه به طور نفل = زائد، علاوه بر خمس به شخص امام تعلّق دارد، ـ اموال بسيار گستردهاى است كه مىتواند قدرت اقتصادى امام را بالا برده، ضمن اين كه مردم را زير فشار شديد سوسياليزم قرار نداده قدرت اقتصادى حكومت را در حدّ بسيار برترى قرار دهد تا بتواند با مركزيّت قدرت، بهتر جلو استثمار را بگيرد.
اعتبار ملكيّت شخص امام در خمس و انفال (و نه حكومت) براى اين است كه امام كاملا مبسوط اليد باشد و براى مخارجى كه آن را صلاح امّت و جامعه و حكومت مىداند، مورد سؤال واقع نشود و بتواند با قاطعيّت بيشترى كار كند. مىدانيد كه يكى از مشكلات بزرگ سيستم حكومت آمريكايى همين پاىبند بودن به پاسخ در برابر كنگره مىباشد.
تصميمات كاخ رياست جمهورى را بايد كنگره تصويب كند وگرنه اعتبارى ندارد، مگر اين كه دائما بخواهد از «حقّ وتو»استفاده كند كه اين خود براى رياست جمهورى شكست است. اين است كه آمريكا در مسأله آنگولا واگادن شكست مىخورد و همين طور در فروش اسلحه به تركيّه (شكست از نظر منافع خاص آمريكاست نه جوامع ديگر و نه مسايل انسانى).
سيستم حكومت شوروى هم گر چه صد در صد اين مشكل را ندارد، ولى آن هم به نوعى به درد مبتلاست. البته آنها جز اين هم توانايى ندارند، زيرا مقام عصمت يا عدالت فوق العادهاى كه در رهبرى امام و نائبش در مكتب تشيّع اعتبار وجود دارد، در آن سيستمها وجود ندارد و معتبر هم ندانستهاند. در امامت تشيّع، عصمت و يا عدالت مانع سو استفاده از مقام و مال مىباشد از اين رو اموال بسيارى در اختيار شخص رهبر قرار مىگيرد.
در زمان ما هم اموال سلطنتى رژيم سابق ايران متعلّق به شخص رهبر انقلاب است. البته به اين جهت كه رهبر انقلاب است. و لذا همچون ديگر اموال شخصى او به ارث كسى نمىرسد بلكه به رهبر بعدى تعلّق دارد. ليكن در هر زمان در اختيار شخص رهبر است. اموالى هم كه غصب كردهاند (كه اكثريّت قاطع اموال آنها اين طور بوده است) اگر صاحبان شخصى نداشته باشند، به عنوان «مجهول المالك» در اختيار حاكم قرار مىگيرد.
اراضى بائر و همه زمينهاى بى صاحب را مردم مىتوانند با احيا و آباد كردن مالك شوند، ولى چون اين مالكيّت در طول مالكيّت حاكم است، حاكم مىتواند اگر مصالح جامعه اقتضا كند، مانع اين تملك بشود. اين كه فردى بخواهد با ابزار توليد پيشرفته زمينهاى بسيار زيادى را مالك بشود و ديگران را در مضيقه كمبود زمين، محصول، يا خانه قرار دهد، مقبول و قانونى نيست. حكم مزبور درباره معادن هم جريان دارد. حاكم وقتى كه مىبيند بخش خصوصى نمىتواند معادن بزرگ را استخراج و آباد نمايد و در نتيجه ثروتهاى ملىّ تعطيل مىشود، مانع مىشود و آنها را در اختيار بخش دولتى قرار مىدهد.
2. اموالى كه براى رفع نيازهاى جامعه در اختيار حاكم قرار داد.
درست است كه حاكم اسلامى خمس و انفال را كه در اختيار دارد، هرگز براى شخص خود نمىخواهد و به مصرف مصالح امّت و جامعه مىرساند، ليكن براى اين كه در مصرف مورد بازخواست كسى نباشد در اعتبار قانونى، ملك شخص امام به حساب آمده است و به جز يتيمان و بيچارگان و به راه ماندگان (از سادات يا مطلق افراد) مصارف ديگرى برايش تعيين نشده است و همه چيز به اختيار حاكم قرار داده شده است. در مورد اين كه نيمى از خمس (يعنى 10/1 هر چيزى كه خمس بر آن تعلق مىگيرد) اختصاص به سادات فقير و يتيم و دور از وطن داشته باشد دليل قاطعى در دست نيست و روايات متعدّدى هم كه بر اختصاص مزبور دلالت دارند، واجد اشكال يا اشكالاتى است(115)
ولى تحقيق اين قسمت چندان مهم نيست، زيرا آنها كه به اختصاص قائل هستند و رواياتى كه دلالت بر اختصاص مزبور دارد نمىگويند كه همه 10/1 ملك سادات است، بلكه آنها هم مىگويند كه بايد فقر سادات از اين صندوق بر طرف شود و اگر كم امد، حاكم از ديگر اموال خود جبران مىكند و اگر زياد آمد (كه معمولا چنين است، مگر اين كه مردم پرداخت نكنند) به صندوق اموال حاكم بر مىگردد.
ولى زكات و مجهول المالك و لقطه (مالى كه در راه پيدا مىشود و ارزشى بيش از نيم مثقال نقره دارد، بنا اين عقيده كه بايد به اجازه حاكم به مصرف فقرا برسد) جزو اموال شخصى حاكم به حساب نمىآيد و فقط در اختيار حاكم است كه زير نظر او به مصرف فقرا و ساير مصارف برسد.
____________________________
112 ـ تفصيل هر يك از اينها در فقه آمده است و در مباحث آينده توضيح داده مىشود.
113 ـ مىگويند مردم مسلمان آنجا، زمينها را به يهوديان نمىفروختند، كسانى چون سيد ضياء دلال يهوديان شده به اسم خود براى آنها خريدند. والله اعلم.
114 ـ 1/4 انفال وسايل سند معتبر.
115 ـ روايات 1/ 1 و 1 و 4 و 7 و 8 و 9 و 12 ابواب قسمة الخمس وسائل. بيشتر روايات مزبور از سند مورد اشكال است و برخى از آنها اشكالات ديگرى هم دارد.