يكى از منابع مالى كه در راه رفع فقر مورد استفاده است قانون كفاّرات است كه الزامى و واجب مىباشد.
ممكن است انسانهايى لغزش هايى در زندگى داشته باشند، و اينها كم نيستند، آيا با يك لغزش، فرد را طرد كنيم؟ يا بدون كار و برنامهاى توبهاش را بپذيريم؟ و اگر بنا شد بپذيريم با چه برنامهاى بايد باشد؟
البته لغزشها زيادند و اكثريّت قاطع انسانها بى لغزش نيستند، ولى اين سخن ما، در هر لغزشى نيست، بلكه مراد لغزشهاى خاصّى است كه سطح نسبتا متوسطّى دارند كه هم بى اهميت نيستند كه امر عادى حساب شوند و هم در حدّ اعلاى گناه نيستند كه با برنامههاى معمولى قابل اصلاح نباشند.
لغزشهاى خاصّى كه در اسلام مشمول قانون كفاّره هستند،عبارت از: اينها هستند: ظهار، قتل خطا، خوردن قضاء روزه ماه رمضان بعد از ظهر، خوردن روزه ماه رمضان، تخلّف عهد، چيدن و بريدن زن موى خود را در مصيبتها، تخلّف قسم، موى كندن زن در مصيبتها و همينطور مجروح كردن صورت، لباس دريدن مرد در مرگ فرزند و يا زن خود، كشتن مؤمن به عمد و ظلم، خوردن روزه رمضان به حرام و...
اسلام در اين لغزشها احكامى به عنوان كفاّره دارد تا بدان وسيله و با همراهى توبه درونى و پشيمانى كامل، و تصميم بر اصلاح آينده، لغزشهاى مزبور از مجازات ديگرى معاف گردند و شخص اصلاح گردد. احكام مزبور، برخى مالى و برخى بدنى هستند، تابا زحمات بدنى وتمرين استقامت در برابر هواى نفس و مال، اصلاح باطن به وجود آيد.
در 2 لغزش اوّل، بايد يك برده آزاد كند و اگر نبود يا نتوانست، بايد دو ماه پياپى روزه بگيرد، و اگر نتوانست بايد 60 نفر محتاج را غذا دهد. در لغزش سوّم بايد ده نفر محتاج را غذا دهد و اگر نتوانست بايد سه روز روزه بگيرد.
در لغزش چهارم و پنجم و ششم و هفتم بايد يك برده آزاد كند و يا دو ماه پياپى روزه بگيرد و يا 60 محتاج را غذا دهد.
در لغزش هشتم و نهم و دهم بايد يك برده آزاد كند و يا ده محتاج را غذا و لباس بدهد.
در لغزش يازدهم و دوازدهم بايد هم يك برده آزاد كند و هم 60 روز پياپى روزه بگيرد و هم 60 محتاج را غذا بدهد مگر اين كه بردهاى نباشد يا نتواند.
غذاى محتاجان بايد مطابق غذاى غالب مردم باشد، البته فقها گفتهاند كه در گندم و نان احتياج به خورش همراه آنها نيست و همان مقدار گندم و نان كافى است، ولى در امثال كفاره قسم، برخى از فقها معتقدند بايد پائينتر از سطح معمول داخل خانهها نباشد.
در لباس بايد لااقل يك دست پيراهن و شلوار يا يك پيراهن بلند تقريبا عربى باشد.
كفاّرات مالى در حكم دين و چون بدهىهاى ديگر مىباشد كه حتما پس از مرگ شخص از تركهاش بايد داده شود.
درست است كه كفاّرات از نظر مالياتهاى يك حكومت، چيز مهمّى محسوب نمىشود، ليكن به هر حال در رفع مسأله فقر نيز مىتواند به عنوان يك عامل مورد توجّه باشد. به خصوص اين كه بدون دخالت مأمورين دولتى و بدون توسّل به تشريفات ادارى و فقط با نيروى ايمان شخص و روابط خصوصى انجام مىشود كه آن هتك احترامها را كه در همه رسيدگىهاى ادارى مىباشد، ندارد.