صدقه و انفاق يك دستور واجبى نيست. لكن دستورهاى اكيدى كه نصوص مذهبى ما در مورد انفاق دارد، نشان مىدهد كه، آثار اين عمل دست كمى از قوانين واجب ندارد.
صدقه در لغت از صدق و راستى است. صداقت و يگانگى ميان دو برادر را مىرساند. و انفاق رفع نياز و پر كردن حفرهائى است كه از فقر و اضطرار به وجود آمده است.
در آيات كريمه قرآنى تأكيد زيادى بر انفاق و صدقات شده است و در اوّلين آيات سوره بقره، انفاق جزء شرايط «متّقينى» شمرده شده كه مىتوانند از هدايت قرآن بهره گيرند.
پيامبر اكرم(ص) فرموده است: «صدقه پيش از آن كه در دست محتاج قرار گيرد در دست خدا قرار مىگيرد».(154) در برخى احاديث، صدقه وسيله زياد شدن روزى شخص حساب شده است. در نهج البلاغه آمده است كه: وقتى فقير مىشويد به وسيله صدقه با خداوند تجارت كنيد. و از پيامبر(ص) نقل است كه: با صدقه روزى خود را فرود آريد.
در روايات زيادى تأكيد شده كه صدقات، مخفيانه انجام شود.(155) در برخى روايات تأكيد شده كه صدقه در شب خيلى مطلوب است.(156) هنگام شب امام صادق ظرف بزرگى كه نان و گوشت و پول در آن بود، بر مىداشت و خود بر دوش مىنهاد و به سوى اهل حاجت مدينه مىبرد و در ميان آنها قسمت مىكرد و آنها او را نمىشناختند تا وقتى كه امام صادق(ع) به ملكوت اعلى رفت و فهميدند آن شخص امام صادق(ع) بوده است.(157) و همين وضع درباره امام سجاّد،(158) و نيز حضرت سيّد الشهداء نقل شده است. آمده است كه امام حسين، شخصاً بار مزبور را به دوش مىگرفت و به خانه محتاجان كه از پيش احصا كرده بود، مىبرد، بنى اسد كه سه روز پس از عاشورا براى دفن امام حسين(ع) آمده بودند، از امام سجاّد پرسيدند اين سياهى بزرگ كتف بزرگ پدر شما از چيست؟ فرمود از بارى كه بر دوش مىگرفت.
درنصوص مذهبى، تأكيد شده است كه مصرف صدقه و انفاق، فقط مردم شيعه مذهب نيستند. امام صادق(ع) در نيمه شبها كه براى رسيدگى به محتاجان بيرون مىرفت، به بالين فقراى سنّى مذهب خفته در مكانهاى عمومى (كه به دست اهل خير ساخته شده بود) مىرفت و به آنها غذا مىرساند.(159) و همان حضرت به نصرانى تشنهاى كه در بيابان افتاده بود، رسيدگى كرده، راه خود را منحرف مىكند تا به او برسد و حالش را دريابد.(160)على ـ عليه السلام ـ دستور مىداد كه از انفاقات (غير از زكات و واجبات) به كفاّر اهل ذمّه بدهيد.(161)
امام صادق(ع)، مىفرمايد: به اطفال و زنها و ضعفا و پير مردان و فلجهاى مخالفين هم صدقه بدهيد.(162)
ولى بر دشمنانى كه قادرند و با توجّه و آگاهى مخالفت مىكنند صدقه ندهيد.(163) و فرمود به يهود و نصارى و مجوس هم صدقه بدهيد.(164)
در جاى ديگر است: دقت نكنيد كه شخص مراجعه كننده، استحقاق دارد يا نه؟ به صرف همين كه سؤال كرده است چيزى به او بدهيد.(165) و حتّى اگر سوار بر اسبى است و چيزى مىخواهد بدهيد.(166)، پيامبر(ص) هرگز سؤال كنندهاى را طرد و رد نكرد، اگر چيزى داشت مىداد وگرنه مىفرمود: خداوند مىدهد.(167) ولى از سؤال كردن بدون احتياج بسيار مذمّت شده است، و حتّى همين عمل يكى از عوامل فقر محسوب شده است. و فرمود: اگر سؤال كننده بداند در باطنش چه حالتى پيدا مىكند، هرگز كسى از ديگرى چيزى نمىخواست.(168) و حتّى المقدور و در مورد نياز هم اگر بتواند سؤال نكند بهتر است.(169) مخصوصا سؤال از افراد پست مايه كه ريشه خانوادگى ونجابت ندارند.(170) و خصوصاً از سؤال در مجامع عمومى نهى شده است.(171) البته اعلام حالت نياز خود به برادر ايمانى ـ بطور خصوصى ـ خوب است.(172)
اسلام در سفارش به رسيدگى مالى به ديگران تا آن جا سفارش مىكند كه يكى از حقوق اخوّت ايمانى را تقسيم مال مىداند. ابان بن تغلب به امام صادق(ع) مىگويد: حق مؤمن بر مؤمن چيست؟ امام(ع) مىفرمايد از اين موضوع بگذر و تكرار مكن. گفتم: بسيار خوب، ولى بعداً چندين بار پرسيدم. تا اين كه بالاخرة حضرت فرمود: قسمتى از مال خود را با او تقسيم كنى. سپس حضرت به من نگاه كرد و احساس كرد كه من مطلب را خيلى با اهميّت تلقّى كردم. فرمود: نمىدانى كه خداوند در قرآن از ايثار صحبت كرده و از ايثار كنندگان به خوبى ياد كرده است؟ گفتم چرا. فرمود: اگر مالت را با او تقسيم كنى ايثار نكردهاى! تازه با او مساوى شدهاى، در صورتى ايثار مىشود كه از نصف ديگر هم به او چيزى بدهى.(173)
روش رهبرى اسلام، عملاً هم به جامعه نشان مىدهد كه تقسيم متساوى همه دارايى خويش با فقرا، يك عمل خوب انسانى است: امام مجتبى همه اموالش را سه مرتبه با خداوند قسمت فرمود! حتّى يك جفت كفش براى خود و يك جفت در راه خدا، يك لباس براى خود و يكى براى خدا و يك دينار براى خود و يكى براى خدا...(174)
عدّهاى تصوّر مىكنند اين نصوص مذهبى درباره صدقات و انفاقات چون جنبه قانونى و الزامى ندارد، و فقط جنبه اخلاقى دارد، ضمانت اجرايى نخواهد داشت و نمىتواند دردى را دوا كند! از سويى چون تحت انضباط ادارى خاصّى انجام نمىشود و افراد با ايمان بدون روابط خاص ادارى ان را انجام مىدهند، ممكن است فقيرانى در عسرت و سختى زندگى كنند، و افرادى چندين برابر دريافت كنند، و از طرفى اساساً اين انفاقها هر چه باشند، «صدقه» حساب مىشود و صدقه همراه با تحقير است، چنان كه در عرف عام وقتى مىخواهند كسى را تحقير كنند، مىگويند: صدقه خور! همان طور كه مىگويند از صدقه سر فلانى چنين و چنان شديم...
ليكن اين حرفها هيچ كدام بنياد درستى ندارد. نه بر قانون الزامى جنبه عملى و ضمانت اجرائيش قطعىتر است، و نه هر قانون غير الزامى غير عملىتر و در حدّ تئوريك است. درست است كه در قوانين الزامى پشتوانه قدرت و زندان و غيره هست و در نتيجه به ظاهر، ضمانت اجرايى بيشترى دارد، ليكن اگر مردم بخواهند مخالفت كنند، قدرت پليس هم نمىتواند به كلّى بساط خلاف را برچيند و دست قانون ستيزان را كوتاه كند! امّا به دليل پشتوانه ايمان مذهبى افراد در قوانين شرعى مخالفت كمترى صورت مىگيرد، كه در باطن خويش پليس ايمان (عشق به خدا يا خوف از خدا) را لمس مىكنند.
مهمترين پشتوانه عمل به يك قانون (چه الزامى و چه غير الزامى) محبّت افراد ملّت نسبت به رهبر است، وقتى مردم رهبر خود را دوست داشته باشند، توصيههاى او را حتّى المقدور مىپذيرند واجب باشد يا مستحب، بلكه از عمل او پيروى مىكنند و ديگر تحقيق نمىكنند كه جنبه الزامى دارد يا نه. اين است كه در زمان پيامبر(ص) به همه سفارشهاى پيامبر(ص) حتّى المقدور عمل مىشد. و اينست سرّ عدم تقسيم احكام در آن زمان، به واجب و مستحب.
توصيه مربوط به صدقات و انفاقات علاوه بر تأكيد به عنوان يك وظيفه، جنبه حق ثابت برادر دينى را به ياد مىآورد و روش عملى رهبران اسلامى را نيز تذكّر مىدهد.
اين است كه اين توصيه در طول چهارده قرن تاريخ اسلام، همواره مورد عمل بوده است. شما به هر ده و شهر كشورهاى اسلامى برويد صدقات و انفاقات فردى و اجتماعى را مىبينيد! و در موارد بسيارى مردم خود صدقاتى را بر خود واجب مىكنند. نذر يا عهد مىكنند و يا سوگند مىخورند كه مقدار معيّنى در راه خدا بدهند، يا وقف كرده و بدين وسيله مال مسلّم خود را از ملك خويش خارج مىكنند. خيرات و نيكوكارىهايى كه دائماً به وسيله مردم در علاقه به اهليت پيامبر انجام مىگيرد به راستى قابل احصا نيست. شما فقط سرى به دفاتر موقوفات امام هشتم عليه السلام بزنيد، آن وقت مبهوت خواهيد شد. وقف براى كفش زائران، وقف براى غذاى زائران، وقف براى زائرانى كه پول خود را گم كنند، وقف براى حوله حمّام زائران!.(175)
على المسموع تمام سرخس و اراضى كشاورزى اطرافش يك قسمت موقوفات آن امام را تشكيل مىدهد! موقوفات حضرت ابى الفضل العباس در همه كشورهاى اسلامى بسيار است. موقوفات مربوط به عزادارى حضرت امام حسين عليه السلام كه به راستى بهت آور و از حدّ احصا احصا خارج است.
بيشتر امامان و امازادگان و بسيارى از مساجد و حتّى قبور بسيارى از علما موقوفاتى دارند كه با بررسى دفاتر اوقاف وزارت مربوطه مىتوان به عظمت اين صدقه جاريه اسلامى پى برد.
و گسترش اين عمل انسانى، دليل برخوردارى دستورات مذهبى اسلام از ضمانت اجرائى است.
مسأله فقدان انظباط ادارى كه به عنوان ايرادى ذكر شد، نه تنها ايراد نيست، بلكه حسن قضيّه است. رسيدگى به مستمندان از طريق تشريفات ادارى، نوعا تحقيرآميز است، و معطّلى و در صف ايستادن و غيره را به همراه دارد. درست است كه از طريق انضباط ادارى تحقيقات بهتر انجام مىشود ليكن چه بسا تحقيقات فردى هم از دقّت كافى برخوردار بوده، دست كمى از تحقيقات ادارى نداشته باشد. از طرفى چون به دست خود مردم سپرده شده است، هم روح تعاون انسانى مردم را بهتر ارضا، و در نتيجه بهتر دعوت به كار مىكند، و هم مخارج نيروهاى ادارى را در بر ندارد، و هم همه افراد ملّت را به كار مىگيرد و در نتيجه در سطح بسيار گستردهترى رسيدگى مزبور انجام مىشود ـ اگر صورت ادارى بخود بگيرد افراد آبرودار نوعاً حاضر نيستند به ادارات مربوطه مراجعه نموده و طىّ تشريفات ادارى نياز خود را برسانند.
اشكال تحقير نيز از آن جا ناشى مىشود كه معناى صدقه را به خوبى فهم نكردهايم. گفتيم كه صدقه نشانه صداقت، راستى و يگانگى است ،حقّ نيازمندان است. حقّى كه خداوند ـ هر چند به طور استحباب ـ قرار داده است. اگر در جامعه ما اين واژه معناى تحقيرآميزى يافته است، به علّت انحراف آن از مسير واقعى است. اگر به صورت انضباط ادارى هم انجام شود، همين حالت را خواهد داشت. وقتى اين امر انسانى از معناى واقعىاش خارج شود، با تحقير مراجعين همراه مىشود. چنان كه همه ادارات دولتى كه در حقيقت خدمتگزاران مردم هستند و از جيب ملّت مخارجشان تأمين مىشود چه بسا موقعيّت و موضع و وظائف خود را فراموش مىكنند و مراجعين را ناراحت مىسازند.
_______________________________
154 ـ 1/12 ابواب صدقه وسايل.
155 ـ 1/13 ابواب صدقه وسايل.
156 ـ 1/14 ابواب صدقه وسايل.
157 ـ 14/1 ابواب صدقه وسائل.
158 ـ 14/7 ابواب صدقه وسائل.
159 ـ 19/1 ابواب صدقه وسائل.
160 ـ 19/3 ابواب صدقه وسائل.
161 ـ 19/6 همان مدرك.
162 ـ 21/5 ابواب صدقه وسائل.
163 ـ 21/2 و 5 و 8 همان مدرك.
164 ـ 21/7، همان مدرك.
165 ـ 21/9 همان مدرك.
166 ـ 22/1 و 4، همان مدرك.
167 ـ 22/1 و 4 ابواب صدقه.
168 ـ 31/1 و 2 و 3 همان مدرك.
169 ـ32/ ... همان مدرك.
170 ـ 32/6 و 14 همان مدرك.
171 ـ 33/1 همان مدرك.
172 ـ 35/1 و 2 همان مدرك.
173 ـ 27/2، ابواب صدقه.
174 ـ 52/1، همان مدرك با دقت اين روايات بخوبى معلوم مىشود كه برخى توجيهات سخيف كه احياناً در زمان ما براى برخى از اين روايات مىشود بسيار نابجاست، مثلاً گفته شده: مجاهدين، سوار بر اسب بودهاند و سفارش به صدقه به سؤال كننده هر چند سوار بر اسب باشد اشاره به آن مجاهدان است!! و من راستى از جرئت برخى افراد در تفسير به رأى، در متون شرعى بسيار در شگفتم.
175 ـ در خزانه كتابخانه آستان قدس رضوى كتابچه موقوفات آستانه مقدسه رضويه موجود است.