از آنجا كه اسلام براى هر چيز باطن و سرّ و قلبى قايل است.(189) براى ثروت و پول نيز سرّ و باطنى مىشناسد. در اسلام پول اصالتى ندارد و فقط وسيله است. در داستان دو رفيق سوره كهف آمده است كه: وقتى آن يكى كه صاحب ثروتى است به ثروت خود مىبالد دوستش به او مىگويد: چرا وقتى به باغ خود در آمدى نگفتى: هر چه خدا بخواهد، هيچ قدرت و نيرويى مگر با كمك الهى نمىماند. اگر مرا از خودت از نظر مال و فرزند كمتر مىبينى ممكن است خدايم بهتر از اين باغ تو به من بدهد...(190)
در سوره عبس خداوند توبيخ مىكند كه چرا هدايت يك ثروتمند برايت مهمتر از رسيدگى به پاسخ سؤال فقير تجلّى كرده است.با اين كه اين كار به تصوّر و براى خدمت بيشتر بوده است. در اسلام علاقه به دنيا رأس همه لغزشها شمرده شده است.(191) و يكى از مظاهر بزرگ دنيا، مال و ثروت است.
بايد گفت كه ما براى همه اشيا يك باطنى معتقديم و همين باطن اشيا را «ملكوت» هر چيز مىدانيم (بيده ملكوت كلّ شيىء: سوره يس) برخى از فلاسفه اسلامى هم مىگفتهاند: همه اين ظواهر حسّى جهان طبيعت، سايه هايى از هيئتهاى معنوى و نورى واقعى هستند، اينها به صورت يك جمال و كمال ظاهرى كه نمونهاى از نور الهى مىباشد، تجلّى كردهاند و به اصطلاح عرفا صنم و بت شدهاند مثل اين رنگهاى پر طاووس و بلكه هر زيبائى كه در طبيعت است..(192)
اين اسرار و باطن براى افراد واقع بين احياناً تجلّى مىكنند، از ميان افراد معمولى هم كسانى كه صفا و صداقت بيشترى دارند مىتوانند در خواب كه ارتباط روانى شخص با عالم طبيعت كمتر مىشود آن باطن را ببينند. همه مىدانند كه تعبير ديدن فضولات انسان در خواب پولدار شدن است. ثروت و مال دنيا گاهى به صورت گوشت يا حيوان زنده و گاهى به صورت نان و گاهى هم به صورت فضولات انسان در خواب تجلّى مىكند. اينها همه در ارتباط با هدف از پول، و عامل پيدايش آن از نظر مشروع بودن و يا غير قانونى بودن آن است.
بيان اين باطن و توجّه به فلسفه روابط مالكيّت، انسان قرآنى را فردى فداكار (با پول خود) در راه جامعه مىسازد. پيامبر اكرم مىفرمود: «دوست ندارم كه به اندازه كوه احد طلا داشته باشم و همه را در راه خدا بدهم و فقط دو قيراط براى خود نگهدارم!». دو قيراط را هم نمىخواست براى خود نگهدارد.
__________________________
189 ـ لكلّ شيىء قلب...(تفسير برهان سوره يس).
190 ـ كهف، 39 - 38.
191 ـ حب الدنيا رأس كلّ خطيئه.
192 ـ فكل هذى النسب الوضعيّه، اظلال تلك النسب النوريه، لصنم لزينة جازبرجا، كان لنور ربّه انموذجا، كهذه الألوان فى الطاووس، بل كل ما فى العالم المحسوس... حكم سبزوارى در منظومه فلسفه.