مطلب ديگرى كه لازم است گفته شود آن است كه دانستن اين گونه فضايل اهل بيت عليهمالسلام - مانند هدف از خلقت عالم بودن - دخالت در اصل تشيّع شخص ندارد. دانستن اينها فضل و كمال است، ليكن ندانستن و حتى انكار اينها موجب خروج از تشيع و يا تمايل به تسنُّن نمىباشد، ملاك اسلام، شهادتين است و انكار هر چيز ديگر اگر لطمهاى به اعتقاد شهادتين نزند موجب خروج از اسلام نيست. و ملاك تشيع اعتقاد به خلافت على عليهالسلام و يازده امام معصوم پس از پيامبر صلىاللهعليهوآله و لزوم اطاعت از آن هاست... وانكار هر موضوع ديگرى اگر لطمهاى به اين اعتقاد نزند موجب خروج از تشيع نمىگردد، چنان كه اعتقاد به برخى فضايل و كمالات اهل بيت عليهمالسلام اگر همراه با اعتقاد به خلافت بلافصل، واعتقاد لزوم اطاعت از دوازده امام معصوم نباشد، موجب تشيع شخص نمىشود. در ميان اهل تسنن بسيارند كسانى كه فضايل بسيارى را براى على عليهالسلام و سائر اهل بيت ذكر كردهاند تا آن جا كه ابن حجر حديثى نقل مىكند كه: «لا يجوز أحد الصراط إلاّ بإذن علي عليهالسلام ؛ هيچ كس از پل صراط در قيامت بدون اجازه على عليهالسلام عبور نخواهد كرد.»(1)همه آن چه را كه شيعه درباره فضايل على عليهالسلام و اهل بيت عليهمالسلام نقل مىكند بسيارى از اهل تسنّن هم نقل مىكنند. دقت در منابع حديثى و تفسيرى اهل تسنّن اين مطلب را به وضوح اثبات مىكند، ليكن حدّ فاصل شيعه و سنى مسئله «حكومت و ولايت» است كه آنها معتقد نيستند و حكومت را با نصب الهى نمىدانند بلكه با «شورى» و يا « نصب خليفه قبل»، و يا «قهر و غلبه» مىدانند. البته پيداست كه اينها از باب توجيه واقعه پس از وقوع است. چون ابوبكر با شورا به حكومت رسيد شورا را قبول مىكنند و چون عمر با نصب ابوبكر به حكومت دست يافت آن را قبول مىكنند و چون معاويه با قهر وغلبه حكومت را گرفت آن را قبول مىكنند. به هر حال آن هاشيعه نيستند با اين كه بسيارى فضايل و كمالات اهل بيت را هم قبول دارند. روايات نصب على عليهالسلام توسط پيامبر صلىاللهعليهوآله را - همانند حديث غدير خم - توجيه مىكنند... توجيهاتى كه هيچ انسان عاقل و با انصافى نمىتواند بپذيرد و يقينا دانشمندانشان خود، حقيقت را دريافتهاند.(2)
به هر حال ملاك اسلام شخص، قبول شهادتين - لا اله الاّ اللّه و محمّد رسول اللّه - است و ملاك تشيّع، اعتقاد به لزوم اطاعت از دوازده امام پس از پيامبر صلىاللهعليهوآله مىباشد، اعتقادات ديگر هر چند خلاف حقيقت باشد ضررى به اسلام و تشيع ندارد. _____________________________________
1- به نقل «ردّ الصراع» تأليف امام خنيزى.
2- شرح مذاكره مرحوم شرف الدين با شيخ سليم مفتى مصر را در كتاب مراجعات ببيند و دو كتاب اخير كه به وسيله برخى از برادرانى كه جديدا شيعه شدهاند نوشته شده ملاحظه كنيد: كتاب «ثم اهتديت» آقاى تيجانى و تأليفات ديگر ايشان، و كتاب «ركبت السفينة» آقاى مروان خليفات. و اگر حوصله بيشترى داريد به كتاب پرارج «الغدير» از مرحوم علامه امينى مراجعه فرماييد، «وفّقكم اللّه ان شاء الله».