صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 92-93

صلاة جلسه هفتادویک


بسمه تعالی

صحبت در این بود چقدر قضاء شده شک درعدد بوده نه در نوع مشهور گفته بودند مازاد از قدر متیقن برائت، یا قاعده حیلوله، یک عده هم می گفتند بخواند تا یقین کند تمام شده است، یک عقیده این بود به ظنش عمل کند، وقت به حسب مظنون خود پنجاه تا نماز خوانده بیش از ظنش دیگر لازم نیست عمل کند. خوب بحث قاعده دلیلی ندارد برصحت این نظریه، برای اینکه به علم اجمالی اگر عمل کنید باید اطراف علم را بیاورید. اگر نمی داند پنجاه تاست یا صدتا صدتا را بیاورید،این علم اجمالی است. اگر اقل واکثر استقلالی است یا برائت جاری می کند ظن دیگر معنی ندارد به مقدار یقین بسنده می کنیم، وگرنه در اقل و اکثر استقلالی برائت جاری نمی کنید علم اجمالی حساب می کنید باید آنقدر بجا بیاورید که یقین کنید تمام شده پس ظن معنا ندارد. پس روی قاعده حرف حرفی درست نیست ولی دو سه تا روایت است شاید به این سه تا روایت در عمل به ظن تمسک کنند: کلینی عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن مرازم(سند معتبر است) قال:سأل اسماعیل بن جابر اباعبدالله(علیه السلام) فقال: اصلحک الله. اصلحک عرب با آنچه ما می فهمیم اصلحک الله دعاءست خدا صالحت کند.این بی ادبی است ولی دربین عرب این طورنیست، دربین اصحاب در چند روایت اصلحک الله است معمولا اینهایی که مؤدب ترند بابی انت و امی و مانند این و جعلت فداک است.ما آن بابی انت و امی را نفهمیدیم چطور پدر ومادرش را گرو می گذارد باید خودش را گرو بگذارد، بعضی روایت دارد پدر و مادر و عشیره ام فدای تو. ما نمی دانیم قضیه اش چیه با متقاهم عرفی ما در فارسی فرق می کند. در زیارت نامه ها هم الی ماشاء الله بابی انت و امی است.

   اسماعیل جابر گفت یابن رسول الله: ان علیّ نوافل کثیرة فکیف اصنع؟ سوال از نماز نافله است. نمازهای نافله ای زیادی به عهده من است چه کار کنم قال اقضها همه را قضاء کن قال:إنها اکثر من ذالک، ذالک نگفته چه قدر، یعنی بیش از آنکه در ذهن شماست. این هم یک قدر بی ادبی نیست؟ که به امام بگوید نماز به عهده من است حضرت می فرماید قضا کن، می گوید بیش از آنچه درذهن شماست می باشد، من ذالک اشاره باشد به ذهن خودم یعنی خیلی زیاد است. اکثر از کثیرهم یک احتمال است باشد، خوب معنایش این نیست چون از اول می گوید زیادست بعد می گوید خیلی زیاد است اضراب می کند که بیش از آن است که می گفتم.

   بازهم حضرت فرمود قضا کن قال:اقضها، قلتُ لا احصیها نمی توانم احصاء کنم که چقدر است. قال: توخّ[1].  آقایان این توخ را معنا کردند به ظنت عمل کن.

   استاد: عرض کنم برای ما روشن نیست به لغت مراجعه کردم توخّ را این طوری معنا نکردند، طلب دقیق و عمیق توخّ الامر و وخّی تطلّبه و تعمّده به دنبال او رفت طلب کرد او را پیدا کرد می شود احصاء به مقدار یقین نه به مقدار ظن.

   علماء به ظن معنا کردند، در نوافل هرچه بیشتر انجام بدهید بهتر، این ربط به فرایض ندارد که الزام و اجبار باشد حتما باید انجام بدهی.

   روایت دوم: شیخ طوسی عن محمد بن احمد بن یحیی (محمد بن یحیی متعدد داریم ولی به تناسب شاگرد او محمد بن یحیی معاز ایشان روایت کم دارد درکلّ علامه در خلاصه ایشان را تضعیف می کند. ضمنا از نظر روایات قلیل الروایت است.در کلّ فقه چند تا روایت بیش تر ندارد، عن معاویة بن حکیم عن علی بن الحسن بن رباط عن اسماعیل بن جابر عن ابی عبدالله(علیه السلام) قال: سألته عن اسماعیل بن جابر کثیرالروایات است نمی شود بگوییم واجب را نخوانده این همان نافله است که در روایت اول گفت،پس به بحث ما مربوط نمی شود.

   حضرت در جواب فرمود: تحرّ و اقضها[2] تحرّی کن وقضا کن این تحری را عمل به ظن گرفته که مورد قبول ما نیست.

   درلغت است: تحرّی الامر قصده و تعمدّه تحری کرد یعنی مقصودش او بوده قصد او کرد و او را برتری داد، ربط به عمل ظن ندارد.

   لسان العرب[3]:التحری ما هو احری بالالستعمال فی غالب الظن، احری یعنی الیق در عمل به ظن دنبالش دارد: یتحری ای یتوخّی و یقصده به علاوه نمی شود بگوییم اسماعیل نماز واجب را نخوانده لذا نوافل است. نوافل ظهر کم خواند. می شود لذا به نظر ما نوافل است در روایت سوم و چهارم دو میزان دیگری  را گفته که به حسب ظن نیست قرب الاسناد عبدالله بن جعفر عن عبدالله بن الحسن عن جدّه علی بن جعفر(برادر موسی بن عفر) عن اخیه موسی بن جعفر(علیه السلام) قال: سألته عن الرجل ینسی ما علیه من النافله و هو یرید ان یقضی، کیف یقضی؟ قال فلیصلّ حتی لا یری کم صلّی من کثرتها فیکون قد قضی بقدر علمه من ذالک[4] اینجا یری دارد از افعال قلوب است اطمینان را می رساند آنقدر بخوان که از کثرتش نداند چه قدر خوانده است.

   ظاهر یری اعتقاد است، اگر ظن بگیرید می گوید بیش از ظن بخواند که با ظن سازگاری ندارد. ممکن است کسی بگوید استفاده اشتغال می شود چون دارد بیش از آنکه واقعا بوده،نه آنکه خیال می کند.

   روایت چهارم اینجا سندش را نگفته در باب 18 سندش را گفته است سندش معتبر است. عبدالله سنان قال قلتُ لأبی عبدالله(علیه السلام) اخبر فی عن رجل علیه من صلاة النوافل مالایدری ماهو من کثرتها از کثرت او نمی داند چقدر قضاء شده است. کیف یصنح چه کار کند قال فلیصلّ حتی لا یدری کم صلّی من کثرتها[5] این هم به معنای ظن نیست، چون نمی داند چه قدر به عهده اش است آنقدر انجام دهد از کثرتش نداند چه قدراست ملاک را عنوان من کثرتها قرار داده عبدالله سنان معتبر است و روایت اول  وتمام روایات نافله است. نافله را بخوان بیشتر تا ثواب و حاجت را بگیری. پس دلیل بر عمل به ظن پیدا نکردیم.

   مرحوم نائنی، مرحوم خوئی، مرحوم سید جمال گلپایگانی این سه تا نه اعتقاد مشهور را دارند نه اعتقاد مدارک که عمل به ظن می گفت نه اعتقاد حدایق را که اشتغال و احتیاط را می گفت. اینها می فرمایند: که اگر اول می دانسته چندتا قضاء شده وفراموش کرده باید آنقدر بیاورد تا یقین کند یعنی اشتغال. اگر از اول نمی دانسته چندتا نخوانده برائت جاری کند.

   دلیل این آقایان: وقتی می دانسته تکلیف منجز شده اینکه از یادش رفته نماز فوت شده در اثر گذشت زمان نمی داند اینها گفتند اشتغال است آنقدر بیارد که یقین کند.

   استاد: اگر می دانسته از اول ولی عذر داشته در سفربوده مریض بوده به این حالات خوب بود می گفتند.پس نباید مطلق نسیان را بگویند بلکه فراموش با عذر مقصود است اوّلا.

   و ثانیا اگر علم اجمالی یا تفضیلی داشته الآن آن علم را نمی دانسته است چه گونه اشتغال باشد مثل کسی که یقین داشت ده نماز به عهده اش بوده بعد شک می کند در اول ده تا بوده یا پنج تا، این شک ساری است در مقابل شک فعلی. در غیر نماز می دانست طاهر بود. الآن شک کرد این شک حالی است و استصحاب جاری است ولی شک ساری می گوید متیقن سابق شاید اشتباه بوده قبلا یقین داشت صدتا بوده الآن می گوید صدتای سابق درست نیست. شک ساری الزام آور نیست.

   شک ساری می گوید در گذشته هم شک دارم. مثلا اگر یقین داشت نجس بود، شک می کند طاهر شده استصحاب جاری می شود. ولی شک ساری یقین سابق را هدف می گیرد.

   قول به تفصیل: 1- معتاد به نسیان بوده که صدتا را فراموش کرد،2- فراموش کار نیست ومعتاد نیست به فراموشی ولی اتفاقی فراموش کرد.

  در معتاد به فراموشی برائت جاری نمی شود. اگر می داند فراموش کار است مثلا بدهی به زید دارد صد تومان بوده پنجاه تومان بدهد اینجا معاقب و مسئول و مقصر است حدیث رفع و عقاب بلا بیان این را شامل نمی شود چون می داند این فراموش می کند، این بیان است. این مطلب را کسی نگفته است. این نظریه من است نه قول نائنی نه قول مشهور نه قول مدارک و نه قول حدایق را نمی پذیرم.

   بحث بعدی مسأله 27 عروه است: قضاء را فورا بخواند یا به تدریج بخواند این به دو معنا قابل بحث است: 1- نماز حاضر را نباید خواند الّا بعد از قضاء یعنی شرط نماز حاضره این است قبلا قضاء به عهده شما نباشد نظیر روزه که اگر روزه واجب به عهده است روزه مستحب نمی توانی بگیری اینجا شبیه روزه است.

   وجوب شرطی است نمازهای حاضره نداشتن قضاء نماز است، اول قضاء را بخواند.2-

    فی حدّ نفسه حساب می کنیم، نماز واجب شرطی نیست تکلیف نفسی است. این نمازفوریت دارد یانه اقوالی است: 1- مبادرت کند چون مضایقه است مشهور قدما این عقیده را دارد.

   2-بعضی گفته اند آنقدر مضایقه است و فوریه که نباید بخوری وبیاشامی مگر به حدّ ضرورت(چند لقمه) اول نماز را اقامه کنی حق نداری دنبال کاسبی بروی. ضرورت عرفی مقصود است.

3- مواسعه است شما می توانید تدریجا بخوانید منظور از مواسعه این است که تسامح نکنی و تهاون نکنی. این طورکه مشهور است متأخرین و متأخرالمتأخرین این عقیده را دارند.

   ادله اینها چیست برفوریت: الف- قاعده اشتغال چون قضاء به امر جدید است نمی دانیم با تهاون و مواسعه تکلیف انجام می شود یا نه قاعده اشتغال است یا اینکه قضاء به امر جدید نیست در اداء مواسعه بود در قضاء مواسعه است یا مضایقه و اشتغال؟ ما برائت می گوییم آنها اشتغال می گویند. ما می گوییم شبهه وجوبیه است حتی اخبارین قائل به برائتند در شبهه وجوبیه، چه اینکه قضاء به امر جدید باشد یا نباشد اگر به امر اولی باشد اداوٌ مواسعه بود چطور قضاء مضایقه باشد.

   ب- چه امر جدید باشد یا نه ظاهر امر فوریت است.

   استاد:عده ای فوریت می گوید عده ای می گوید طلب ماهیت است نه فور دارد نه قید تراخی نه طلب قید دارد نه ماهیت.

    ج: دلیل سوم آیه کریمه سوره طه: اقم الصلاة لذکری[6].

  خطاب به موسی است در مواعده که با خدا در کوی طور داشته و واعدنا است نه واعدتُ چون دستگاه خلقت و مقدمات مقصود است.

از علامه طباطبایی در وقت موت سوال کردند چگونه ای گفت در تکلیم هستم همچون موسی کلیم. شاید منظور از واعدنا: وحی و مدایک است، بعد وقت به مقام قرب نزدیک می شود. انّی اناالله می گوید. هر وقت یاد من کردی باید نماز بخوانی، یاد من علت برای اقامه ی فوری نماز است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


1-وسائل الشیعه ج4 باب 19 اعداد الفرائش، ح1


2-وسائل الشیعه  4 باب 19 اعدادالفرائض،ح2


[3] -لسان العرب ج 14 ص 173


[4] وسائل ج4 باب 19 اعدادالفرائض ح3


[5] وسائل الشیعه ج 4: باب 19 اعدادالفریض ح4


[6] سوره طه آیة 14

 
   چهار‌شنبه 27 فروردین 1393




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما