صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 92-93

صلاة جلسه هفتاد و دوم


بسمه تعالی

 

صحبت در این بود که درنمازها وقت مضایقه است یا مواسعه؟ از نظر تکلیف نفسی نماز، اعمال را فوری انجام بدهد،یا تأخیر، اشکال ندارد مگر تهاون و سهلنگاری به امر مولی کند که جایز نیست.

   یکی از ادله که برای فور آوردند: اقم الصلاة لذکری[1]است وقتی موسی به کوه طور می رود یا موقع برگشت از نزد شعیب این قرار پیش می آید که اول رسالتش است. ضمن سفارشات، خدا فرموده نماز بخوان هنگامی که من را یاد کردی. لام را به معنای ابتداء گرفتند مثل لام:(اقم الصلاة لدلوک الشمس الی غسق اللیل[2]) که در مقابل الی به معنای ابتداء گرفته است: یعنی اقم الصلاة لذکری همان وقت که یاد من می کنی اقامه نماز کن. کانّه استنادشان این بوده که اقم الصلاة لذکری  عام است به خاطر اینکه مصدری که اضافه می شود معنی عام می دهد. ذکری که اضافه شده عام است هر وقت یاد من بودی اقامه نماز کن. در معنای عام آن که متناسب وجوب است نماز اداء و قضاء است.

   نماز به پا دار اداءٌ و قضاءٌ هر وقت یاد من بودی، اول وقت اذان وقت نماز است. انسان یاد خدا می کند پس همان وقت نماز بخوان. در قضاء هر وقت یاد خدا بودی نماز بخوان فوریت استفاده کردند. چگونه استفاده فوریت کردند؟ از خود آیه یا از روایات استفاده نمودند. لام لذکری غایت است برای اینکه یاد من باشید. این برای این نیست که زود یا دیرتر بخوان، لام مثل الصلاة تنهی عن الفحشاء والمنکر غایت نماز است و لام ابتداء قرینه می خواهد در اینکه این ابتدائیه و شروع است. مثل الی غسق اللیل که قرینه است بر اینکه لام دلوک ابتدائیه است. در اقم الصلاة لذکری معنای ابتداء و شروع نیست. لام به معنای ابتداء خلاف ظاهر است در همان اول وقت که یاد خدا هستی نماز بخوان، این اولاٌ.

   وثانیاٌ: این اقم الصلاة لذکری، عرض می کنم نماز به پا دار به مجرد یاد خدا، نماز بخوان اداءٌ و قضاءٌ ندارد. استاد: هیچ کس فتوا نداده به این معنا. روی چه وجه مربوط به قضاء باشد معلوم نیست. بعد هم ذکر اضافه به فاعل است، یا اضافه مصدر به مفعول است؟ در صورت اضافه به فاعل معنایش این طور می شود که:1- نماز بخوان چون من یاد دارم تو نخواندی درصورت اضافه به مفعول این طور می شود. 2-مرا یاد بیاورید. معنایش لام غایت می شود به بحث ما مربوط نمی شود. در صورت اضافه به فاعل می گوید من متذکرم و به یاد دارم تو نماز نخواندی و به عهد وفا نکردی حالا بخوان،این طور مربوط به قضاء می شود، این طور اضافه فاعل به قضاء مربوط می شود که ارزش ندارد. ضمن اینکه این قضیه اول رسالت موسی است که در اول سوره طه بیان کرده تشریع نبوده بر موسی. چطور مربوط قضاء باشد که نخوانده بخواند و اضافه به فاعل بگیری تا مربوط قضاء شود و بعد استفاده وجوب فوری کنیم؟ پس لام غایت است براینکه نماز بخواند تا به یاد من بیفتد مثل تنها عن الفحشاء والمنکر.

   اما واجب است بخوانید آن هم قضاء را فوری انجام دهید ربطی ندارد آن هم اول رسالت موسی بگوید نماز قضاءی را فوراٌ بخواند. پس از خود آیه استفاده فور نمی شود. اما ممکن است کسی بگوید از بعضی روایات استفاده می شود و روایات آمده آیه را تطبیق بر قضاء می کند.

   ازجمله روایات باب 62 و 61 مواقیت: باب 62- شیخ طوسی عن حسین بن سعید عن القاسم بن عروه(قاسم توثیق ندارد) عن عبید بن زراره(پسر زراره) عن ابیه عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: اذا فاتتک صلاة فذکرتها فی وقت اخری، اگر نمازی قضاء کردی و در وقت نمازدیگری بودی فإن کنت تعلم انّک اذا صلیت التی فاتتک کنت من الاخری فی وقت فابدأ بالتی فاتتک: اگر می دانی در وقت نماز دیگری که وقت دارد پس اول نماز فوت شده را بخوان. چرا؟ فانّ الله عز و جل(یقول: اقم الصلاة لذکری) حضرت از آیه استفاده کرده است برای نماز قضاء که اول قضاء را بخوان. و ان کنت تعلم انک اذا صلّیت التی فاتتک فاتتک التی بعدها فابدأ بالتی انت فی وقتها واقض الاخری[3] اگر می بینی نماز فوت شده را اول بخوانی(دوتا فاتتک است) نمازی که در وقتش هستی فوت می شود اول نمازی که وقت دارد بخوان بعد نماز دیگری را.

   حضرت در قسمت اول حدیث از آیه اقم الصلاة لذکری نماز قضاء را استفاده کرده است که اگر وقت داری اول بخوان. این روایت اولا ضعف سند دارد و ثانیاٌ این راجع به وجوب شرطی است که امام بیان نموده بحث ما در واجب نفسی است که مبادرت لازم است؟ یا سرعت لازم نیست؟ مثلا نماز صبح قضاء شده اگر وقت ظهر است اول نماز فوت شده را قضاء کنی و نمی گوید اگر نماز صبح که قضاء شده است مبادرت و فور لازم است یا نه. بحث وجوب شرطی را در روایت دارد نه وجوب نفسی را. و روایت این را می گوید، اگر وقت داری اول قضائی را بخوان بعد نماز ادائی را، یعنی ترتیب بین این دوتا این است مثل نماز عصر بعد از ظهر است لازم است قضاء بخواند بعد اداء را اگر وقت است. پس بحث مواسعه و مضایقه وجوب نفسی است مثلا نماز صبح قضاء شده تا ظهر نماز دیگر هم نیست فورا انجام دهد یا نه؟ این را ما بحث می کنیم.

   در روایت دوم حضرت تمسک به آیه کرده و سندش خوب است مشکل ندارد شهید در ذکری به سندش از زراره از کتاب زراره نقل نکرده. با سند نقل می کندعن ابی جعفر(علیه السلام)قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) اذا دخل وقت صلاة مکتوبة فلاصلاة نافلة حتی یبدأ باالمکتوبة، وقت نماز واجب،اول واجب را بخواند و اداء کند. این خودش بحث دارد درمحل خودش یک نافله را در وقت واجب بخوانید، نمازصبح نافله اش قبل از صبح است نافله ظهر وعصر قبل از ظهر و عصر است. این روایت نافله نماز مغرب و نافله عشاء را می گوید که بعد از فریضه است آنهای دیگر قبل از فریضه است. یا اینکه نافله های غیر رواتب را می گوید یا اینکه عام است؟ نافله صبح و ظهرین را تخصیص می زند و مغرب و عشاء باقی میماند که در این صورت تخصیص اکثر لازم می آید.

   به هرحال این مشکلی در روایت است. در روایت دیگر است قبل از فریضه تطّوع نیست چه تطّوع مرتبه و غیر مرتبه. مرتبه صبح وظهر و عصر است می گوید اول فریضه بعد نافله و در نماز صبح دلیل خواص است که اول صبح را بخواند. این بافتاوا که نافله را قبل از نماز صبح بخوانند سازگارنیست.بلی کسی که نماز شب می خواند نافله را بخواند اشکال ندارد، همراه نماز شب نافله را بخواند اما اگر نماز شب نخوانده طلوع فجرشده این روایات می گوید اول صبح را بخواند، هم روایت زراره هم روایت لاتطّوع قبل الفریضه. ولی فتوا براین است اول نافله بخواند بعد نماز صبح.

   احتیاط: اگر کسی اذان بگوید بین اذان و اقامه دو رکعت بخواندکه آن نافله است.(ادامه حدیث): قال: فقدمت الکوفه فأخبرتُ حکم بن عتیبه و اصحابه( که از فقهای عامه است این روایت امام باقر را که اول فریضه بخواند آنها قبول کردند) فقبّلو ذالک منّی.

   فلمّا کان فی القابل(سال آینده) لقیتُ ابا جعفر(علیه السلام) فحدّثنی انّ رسول الله(صلی الله علیه و آله) عرّس فی بعضی اسفاره: پیغمبر در بعضی از سفرهایش عرّس به معنای عروسی نیست آخر شب استراحت کرد،دیر وقت خوابید، وقت خواست بخوابد فرمود که مراقب ما می شود من یکلؤنا بلال گفت من، چون دیر وقت خوابیده نماز شب قضاء نشود. فنام بلال و ناموا همه خوابیدند قال رسول الله : ما ارقدک که جان تورا گرفت، فقال بلال یا رسول الله اخذ بنفسی الذی اخذ بانفاسکم همان کسی جانم را گرفت که جان شما را گرفت. فقال رسول الله قوموا فتحوّ لوا عن مکانکم الذی اصباکم فیه الغفلة، بلند شوید از این مکان که غفلت ما را گرفت و نصیب مان شد و قال یا بلال اذّن اذان بگو. فوراٌ نماز نخواندند و رفتند در جای دیگر.

   فصلّی رسول الله رکعتی الفجر: رسول الله دو رکعت فجر خواند و امر اصحابه فصلّو رکفتی الفجر و امر کرد به اصحاب نماز فجر را خواندند، فجر همان نافله صبح است. ثمّ قال فصلّی بهم الصبح نماز صبح را به جماعت خواند و نافله را قبل از صبح خواند. احتمال دارد رکعتی الفجر نماز صبح قضاء باشد و صبح نماز صبح ادائی باشد. در اصطلاح روایات رکعتی الفجر نافله صبح است. نماز شب یازده رکعت با رکعتی الفجر 13 رکعت است.

   ثم قال من نسیی شیئا من الصلات فلیصلّها اذا ذکرها. وقت نمازی را فراموش کرد یادش آمد بخواند،از روایت استفاده می شود هنگامی که یادش آمد فورا بخواند ول حضرت فوری نخواند. اگر واجب بود فورا نماز قضاءبخواند در همان مکان می خواند. توجیه: حضرت در مکان نحس نماز نخواند، درجواب می گوییم بخاطر یک مکروه حضرت واجب را ترک نمی کرد و فورا می خواند.

   (ادامه حدیث): فورا نماز قضاء شده را بخواند؟ حضرت فرمود خداوند می فرماید( اقم الصلاة لذکری) یعنی هروقت یادت آمد فورا بخوان ذیل حدیث با صدر حدیث نمی خواند.

   فحملتُ الحدیث الی الحکم و اصحابه وقتی از مکه برگشتم دوباره این حدیث را به حکم بن عتیبه گقتم فقال: نقضت حدیثک الاول: حدیث اولی را نقض کردی فقدمتُ علی ابی جعفر فاخبرته دوباره پیش امام باقر آمدم خبر دادم به خبر حکم بن عتیبة فقال: یا زرارة الا اخبرتهم انه قد فات الوقتان و انّ ذالک کان قضاء من رسول الله[4] به اینها نگفتی هردو وقت گذشته بود، هم وقت نافله و هم وقت نماز اصلی قضائی، این حکم پیغمبر بوده است.

   استاد: رسول الله ممکن است خوابش برده باشد و نمازش قضاء شود؟(این خیلی به ذهن نمی رسد) در بعضی روایات رسول الله فرمودند:( ینام عینی ولا ینام قلبی) چشمم می خوابد و قلبم نمی خوابد، همیشه هشیار وبیدار است. وبدن رسول الله در آفتاب سایه نداشته، خواص روح بر خواص بدن غلبه پیدا می کرده است. البته این گاهی به صورت اعجاز بود.

   رسول الله که نماز شب برایش واجب بود، چطور قضاء شده است و کسی قائم مقام پیغمبر است و اهلبیت است این معجزات را دارد. چطور این روایت را معنا کنیم.

   بعضی گفته است این دو روایت تفسیر نمی کند آیه را که زود بخوان. بعضی می گویند تفسیر نیست تطبیق آیه است که قضاء زود واجب باشد. ما در جای خودش گفتیم آیه دلالت بر فور نیست.

   در کلمات بعضی بزرگان است هذا تفسیر و علامه طباطبائی می فرمود هذا جری لا هذا تفسیر و ما هم توضیح دادیم که تطبیق با تفسیر فرق دارد یا نه و رسول الله خودش تطبیق داده بر این مورد ولی تفسیر آیه این طور نیست. آیه می گوید والشمس پیغمبر است پس معنی عام دارد شمس شامل پیغمبر می شود. استاد: نه اینکه آیه شامل نیست من تطبیق کنم بدون اینکه شامل شود، این دلیل نمی شود و رسول الله به این آیه استناد می کند پس شامل می شود.

   علامه جری گفته است و ما گفتیم اگر آیه این را نمی گیرد چطور تطبیق می دهید. پس معنای عام دارد اهلبیت تطبیق می داده. درب شامل دیوار نمی شود هرچند تطبیق بدهند پس به معنایی تطبیق دارد که عام باشد. اصطلاحات عرب معمولی با اصطلاح قرآن فرق دارد که قرآن شمس را به معنای عام هر نوارانی اطلاق کرده، عرب معمولی همان شمس را می فهمند.

    و یکی از اعجاز قرآن این است که چند معنا در یک کلمه می آورد وعرب معمولی یک معنا بیشتر نمی آورد. آیه و لولا دفع الناس بعضهم:بعضی دو گروه را باهم مشغول می کند مثل دعای اللّهم اشغل الظالمین بالظالمین یک معنایش این است خدا بلا نازل می کند بخاطر یک عده نماز شب خوان و تهجدگر بلا نازل نمی کند. از این مهمتر آیه در سوره بقره و التبعر ماتتلو الشیاطین علامه می فرماید یک میلیون و دویست هزار معنا دارد پس تفسیر با تطبیق فرق نمی کند.


[1] سوره طه آیه 14


[2] سوره اسراء آیه 17


[3] وسائل الشیعه ج 4 باب 62 مواقت ح2


[4] وسایل الشیعه ج 4 باب 61 مواقیت ح 6

 
   یک‌شنبه 7 اردیبهشت 1393




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما