صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 92-93

صلاة جلسه هفتادوچهارم


بسمه تعالی

   صحبت در مواسعه و مضایقه بود از نظر حکم تکلیفی آیا فورا قضاء نمازها اداء شود یا به طور تراخی اشکال ندارد؟ همانطور در بحث گذشته عرض کردیم تا دلیلی بر دیون مردمی نباشد مواسعه است. در همه معاملات مردم یک جنسی را می گوید پولش این مقدار وقت است. یک وقت قرائن بر مضایقه و نقد دارد دلیل عرفی می خواهد. یک وقت قرائن بر نقد نیست، مواسعه است. ولو تصریح به نسیه نشود مواسعه است. چنانکه یک دینی از پیش به عهده کسی است مادامی که دلیلی نداریم فورا بدهیم مواسعه است. حالا در دیون خدائی هم همین طور، نمازی به عهده اش است دلیل خاصی بر فوریت نداریم مواسعه است و اگر شک هم بکنیم که دلالت بر فور است یا نه برائت جاری می کنیم. بنابر این با تأخیر و تراخی قضاء نمازهایش را انجام بدهد.

   دلیل نفی از حرج را صحبت کردیم اشکالاتی هم شد.

   بعضی استدلال کردند به سیره، سیر عمل مؤمنین بر تأخیر است بر فور نیست. (سوال: اگر نماز استیجاری قطعی نباشد امام جماعت می تواند به عنوان امام بخواند؟ جواب استاد: بحثش گذشت اگر قطع به قضاء ندارد نمی تواند امامت کند.)

   پس یکی از ادله مواسعه سیره عملی است که مؤمنین نماز قضاء به عهده شان است به فور انجام نمی دهند. همانطور که در روایت بود در ضمن هر نماز یک نافله بخواند به تدریج، و اگر فور بود همه مردم و قتشان را می گذاشتند که نمازها را قضاء کنند.

   بعضی در جواب مطرح کردند این سیره از افراد لااوبالی است، و الاآنهایی که متدیّن به شرع هستند و از قبر و آن طرف وحشت دارند فورا انجام می دهند، این طور نیست که با تراخی و تأخیر باشد. کسی که به قبر و برزخ و قیامت فکرکند هیچ وقت تأخیر نمی کند، در گذشته ها این طور بودند. حتی مراجع بزرگ اواخر عمرشان وحشتشان را ابراز می کردند از آقای بروجردی نقل شده در اواخر عمرشان می گفت نگرانم بعد افراد در جلسه خدمات ایشان را گفتند. هر خدمتی که می گفتند ایشان می فرمودند: قلیل، هیچ چیزی نیست بعد کتاب جامع الاحادیث را مطرح کردند این را گفتند خوب است چون کلمات اهلبیت است. یک سیدی از بستگانشان در جلسه بوده گفتند شما یک چیزی بگو، ایشان گفت: جدتان فرموده اخلص العمل فانّ الناقد بصیر بصیر. عمل خالص باشد و آن ناقد که آنجاست خیلی دقیق است. و آنهایی که به آنجا توجه می کردند سعی می کردند دیونشان را زودتر انجام دهند پس لاوبالی ها تأخیر می اندازند نه آنهایی که مؤمن به دین بودند.

   استاد: این مطلب درست است که از قبر و برزخ وحشت داشتند ولی چهره ی ارحم الراحمینی خدا بیش تر جلوه می کند. اگر کسی نمازهارا تأخیر اندازد مؤمنین تقبیحش نمی کنند مگر به حد تهاون و تسامح برسد. نمی گویند همین امروز انجام بده، پس سیره است بر تأخیر، و برائت هم این طور می گوید.

   و از بعضی روایات هم استفاده شد که تأخیر اشکال ندارد.

   بعضی روایات مربوط به پیامبر بود که نمازش قضاء شد فرمود: قدموا فتحوّلوا عن مکانکم. از آنجا رفتند بعد نمازشان را قضاء کردند. پس فوریت آن چنانی ندارد و اگر روایات را نپذیرفتیم و حمل بر تقیه کردیم بلی کار نداریم، ولی از روایات فوریت استفاده نمی شود.

   بعضی روایات دیگرهم است از جمله درباب 62 ح 3: صحیحه ابوبصیر ان نام رجل لم یصلّ صلاة المغرب والعشاء او نسی، یک کسی بیدار بود و فراموش کرد نماز مغرب و عشاء را بخواند یا خوابش برده بود، فان استیقظ قبل الفجر قدر مایصلّیها کلتیهما فلیصلّهما، اگر قبل الفجر بیدار شد به مقدار مغرب و عشا وقت دارد هردو را بخواند. و ان خشی ان تفوته احداهما فلیبداء بالعشاء الآخرة(این از روایتی است که به خوبی می رساند که وقت نماز مغرب و عشاء تا صبح است. اگر ترسید نماز مغرب و یا عشاء یکی از دست برود ابتداء نماز عشاء را بخواند قبل از طلوع خورشید، و ان استیقظ بعدالفجر فلیبدا ولیصلّ الفجرثم المغرب ثم العشاء الآخرة قبل طلوع الشمس فان خاف ان تطلع الشمس فتفوته احدی الصلاتین فلیصل المغرب و یدع العشاء الآخرة حتی تطلع الشمس ویذهب شعاعها ثم لیصلّها[1]، اگر می ترسد خورشید طلوع کند یکی از نمازها قضاء شود مغرب را بخواند و عشاء را صبر کند خورشید طلوع کند و روشنایی خورشید همه جا را فرا بگیرد بعد بخواند و این روایت به خوبی دلالت بر تأخیر می کند.

   روایت دیگر در همین ابواب مواقیت است از زراره عن ابی جعفر(ع) قال: اذا نسیت صلاة او صلیتها بغیر الوضوء و کان علیک قضاء صلوات فابدء باوّلهنّ فاذّن لها و اقم ثم صلّها، ثم صلّ ما بعدها باقامه اقامة لکل صلاة[2].

   وقتی نماز را فراموش کردی یا بی وضوء خواندی اذان و اقامه بگو( و اولین نماز که می خوانی، در مقام بیان این نیست که اولین نماز قضاء شده را بخوان بلکه هر نماز که اول شروع می کنی) مابعدش را با اقامه برای هر نماز بخوان. استاد: زراره بزرگترین صحابه امام صادق و امام باقر بوده که تمام علوم فلسفه و کلام را فرا گرفته بود و به فقیه مشهور شد چون در علوم دیگر شاگردهایش را می گفت جواب بدهند و خودش موقعیت ممتاز نزد امام داشت که به خاطر حفظ زراره امام فرمود: زراره از ما نیست تا به گوش حکومت رسید و حتی زراره از امام سوال می کند من چه تقصیر دارم که من را از خودتان نمی دانید؟ فرمود: عبید به پدرت سلام برسان، مثل تو مثل کشتی است که خضر سوراخ کرد تا حفظ شود. قضاء نمازهایی به عهده اش بوده است که از حدیث به دست می آید پس تأخیر اشکال ندارد. در آخر حدیث دارد نماز را بعد از طلوع خورشید بخوان و برائت و بناء عقلاء هم بر تراخی است و گفته شد که سیره عملی هم بر تأخیر است.

   هذا کل در حکم تکلیفی مسأله بود. اما حکم و وضعی مسأله: که اگر اداء را اول خواند صحیح است یا نه؟ مثلا در وقت ظهر نماز ظهر مشروط است بر اینکه اول نماز قضاء شده صبح را بخواند و وجوب،شرطی باشد یا نه؟ عده گفتند مشهور قائل به وجوب شرطی است. درخود شهرت هم اختلاف شده که چیست، مثلا در مسأله نگاه به کفین زن قائل شدند مشهور جایز نمی داند. بعضی می گویند مشهور جایز می داند. در بعضی موارد مثل نجاست کفار از اول مشهور نجاست بوده است به حدّ این شهرت قوی است کسانی مثل آقای خوئی که شهرت را قبول ندارند اینجا می گویند کافر نجس است. ولی در نماز حاضره عده می گویند مشهور است که شرط وجوب نماز حاضره انجام نماز فوت شده است. بعضی خلاف این را گفته اند.

    در جواب اشکالی کسی که از قم خدمت آقای خوئی نامه نوشته بود چرا شما غسل جمعه را  کافی نمی دانید به جای وضوء هم باشد با اینکه مشهور این را قبول دارند، آقای خوئی فرموده بود: مشهور چه کسانی است؟ صدوق است؟ مفید است یا شیخ؟ که اینها سه نفرند چطور شما به این ها مشهور می گویید.

   استاد:اشکال آقای خوئی وارد نیست وقتی اینها با جزم فتوا می دهند معلوم می شود فقهاء هم عصر اینها مخالف این فتوا نبودند.

   استاد: در حکم تکلیفی نماز حاضره و فوت شده غیر از مواسعه و مضایقه در خصوص نسبت بین فائته و حاضره اختلاف است، در ارتباط نماز حاضره با نماز فائته آیا لازم است تکلیفا که اول نماز فوت شده را بخوانیم یا لزوم ندارد؟ یک بحث هم از لزوم شرطی وجوب نماز حاضره به انجام نماز فائته است که شرط است یا نه؟ عقاید و شهرت مختلف است.

   به هر حال ادله ی بر وجوب شرطی نماز حاضره آوردند دلیل اول: قاعده اشتغال است که با خواندن نماز اداء شک می کنیم تکلیف از عهده ما خارج شد یا نه با وجود نماز فائته شک کنیم قاعده اشتغال جاری است و چون اصل تکلیف قضائی مسلّم است و اصل تکلیف اداء هم مسلّم است شک می کنیم با خواندن نماز اداء تکلیف ساقط شد یا نه اصل عدم اداء تکلیف است،

   در صحت و عدم هم اشتغال جاری است.

   جواب: این بحث مربوط اقل و اکثر ارتباطی است که در اصول بحث شده، اکثرا قائل به برائت هستند همان طور که د اقل و اکثر استقلالی که شک می کنم بیست تومان بدهکارم یا سی تومان برائت جاری می شود در اقل و اکثر ارتباطی نیزاین چنین است، چه در جزئیت باشد وچه در شرطیت در همه قائل به برائت هستیم اما در روایات نسبت بین نماز فائته و حاضره چگونه است؟ در ابواب مواقیت می بینیم( مواقیت گفتند چون این بحث دارای وقت است.)

    یک زمانی بالذات داریم مثل صبح و ظهر و شب زمان بالذات است، یک موقع زمانی بالغیر است که نسبت به شیء سنجیده می شود قبل از اوست یا بعد از آن به این جهت در باب مواقیت عنوان کردند.

    اما روایت: از شیخ طوسی از قاسم بن عروه عن عبید بن زراره عن ابیه عن ابی جعفر(ع) در سند قاسم بن عروه است که آزاد شده ی ابو ایوب از نزدیکان خلیفه است صرف تقرب به خلیفه عیب نیست ولی توثیق ندارد. حضرت فرمود: اذا فاتتک صلاة فذکرتها فی وقت اخری، نمازت فوت شده در وقت نماز دیگر یادت آمد که فوت شده فان کنت تعلم اذا صلّیت التی فاتتک کنت من الاُخری فی وقت، نماز دیگری وقت دارد اول فوت شده را بخوان.

   فانّ الله عزه جل یقول(اقم الصلاة لذکری)[3] زیرا خدا فرموده نماز را به پا دارید هنگامی که به یاد من می افتید و حضرت به این آیه استناد کرده که قبلا ذکر شد و ان کنت تعلم انک اذا صلّیت التی فاتتک فاتتک التی بعدها فابداء بالتی انت فی وقتها و اقض الاُخری[4]، اگر می دانی اگر نماز قضائی بخوانی نمازی که حاضر است فوت می شود اول نماز حاضر را بخوان بعد نماز قضاء را.

   استاد: وجوب شرطی که مشروط کند وجوب و صحت نماز اداء را بر قضاء استفاده نمی شود چون می گوید اگر وقت داری اول نماز حاضر را بخوان، اگر استفاده می شود هم وجوب تکلیفی است و به قرینه روایت که رسول الله به تأخیر انداخت لذا تقدم نماز قضاء حمل بر استحباب می شود بنابر این وجوب شرطی و وجوب تکلیفی هم نداریم.

   بله اگر مسأله امر به شی مقتضی نهی از ضد بگیریم که امر به قضاء مقتضی نهی از نماز اداء است یعنی نخواند و چون موجب فساد می شود

    استاد: ولی نهی از شیء یعنی از نماز اداء نمی کند.

   در باب 62 روایت دیگری هم است که ببینم چه نتیجه می گیریم:

   شیخ کلینی عن علی بن محمد عن سهل بن زیاد عن محمد بن سنان عن ابن مسکان عن ابی بصیر، محمد بن سنان را به خاطر غلو تضعیف کردند ولی شیخ مفید توثیق کرده است. در ارتباط با سهل بن زیاد و محمد بن سنان گفته اند که کذاب هستند. نسبت غلو می دهند ولی غالی نیستند، کسی که به فلسفه وارد است اینها را غالی نمی داند و تمام امور به دست ائمه است باذن الله حتی ملائک به دستور اینها کار می کنند.

   در زیارت جامعه است که خدا یا من اگر غیر از پیامبر و اهلبیت تو مقرب تر به تو می دانستم به او متوسل می شدم حتی ملائک را ندارد که به آنها متوسل شود.

    خلاصه قانون خدائی خدا از کانال اهلبیت است،اگر غلو باشد زیارت جامعه هم غلو است:(ادامه حدیث) سألته عن رجل نسی الظهر حتی دخل وقت العصر، فراموش کرده نماز ظهر را تا وقت عصر رسید اگر اول وقت اختصاصی ظهر باشد که اشکال ندارد دو دقیقه رد شده است مشکل ندارد حضرت می فرماید اول ظهر را بخواند شاید وقت إجزاء را می گوید که وقت اختصاصی عصر رسیده اگر این طور باشد اول عصر را بخواند پس این هم نیست، ما سه قسم وقت را تصور می کنیم (اول وقت، وسط وقت آخر وقت) پس منظور از وقت، وقت فضیلت است که فضیلت عصر است که سایر فرق فضیلت عصر را کانه به عنوان وجوب رعایت می کنند .

    پس اگر این است در وقت فضیلت تزاحم نیست و کذلک الصلوات التی نسیت هم چنین نمازهای فراموش شده دیگر را قضاء کن اول نمازها فائته را بخوان ما می گوییم نماز فائته را در وقت فضیلت بخواند که این وجوب را نمی رساند،(ادامه حدیث) الا ان تخاف ان یخرج وقت الصلاة فتبداء بالتی انت فی وقتها ثم تقضی التی نسیت[5] مگر به ترسی وقت إجزاء نماز بگرد پس اول نماز حاضره را بخوان.

    پس این روایت هم به درد نخورد نه وجوب شرطی دارد نه وجوب تکلیفی چون ادله دیگری بود که تأخیر انداخت رسول خدا نماز قضاء را.

 


[1] وسائل الشیعه ج 4 باب 62 مواقیت ح 3


[2] وسائل الشیعه ج 4 باب 63 مواقیت ح 1


[3] سوره طه:14


[4] وسائل الشعه ج 4 باب 62 مواقیت ح 2


[5] وسائل الشیعه باب 62 مواقیت ح 8

 
   یک‌شنبه 14 اردیبهشت 1393




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما