بسمه تعالی
هم درمسأله 35 راجع به اینکه اطفال مستحب است نمازهایی که فوت شده قضاء کنند. و هم در مسأله 36 که طفل را منع کند از چیزهای برایش ضرر دارد. کلّاً از سه راه این دو مسأله را می توان حل کرد.
راه اول: از راه ادله احکام اولیه، یا ایهاالذین آمنوا اختصاص به بالغین ندارد. بلکه هر کسی که تشخیص می دهد و ایمان دارد، شامل می شود. ممکن است شخص نابالغ است یا مراهق است که دو سه روز دیگر بالغ می شود. یا مراهق نیست ولی ممیز است، می فهمد،اگر می فهمد خطاب یا ایهاالذی او را می گیرد. پس می توانیم بگوییم از طریق احکام اولیه خطابات، اطفال ممیزین زیر نفوذ آن احکام هستند. منتهی الزامش با حدیث رفع برداشته می شود، وگرنه ادله احکام شامل ممیزین می شود. مثل دیگران، چون ایمان دارند درک دارند،خطاب شاملشان می شود.
راه دوم: راه ادله ولایت است. وقتی که پدر و جد ولایت بر فرزند دارد، معنای ولایت این است او را از مفاسد دور کند و به مصالح وادار کند، پس طبق ادله ولایت کارکند و شئون ولایت را رعایت کند، طوری رعایت کند که به طرف صلاح برود نه فساد. بسیاری از مفاسد که بچه ها پیدا می کنند مربوط می شود به دوران قصور ولایت ولی. که قصور کردند در ولایت و فساد در نهاد بچه متمرکز و جایگزین می شود، این اشکال در نقص در ولایت است. پس ادله ولایت وجه دوم است، و ادله مصالح احکام اولیه وجه اول بود که مربوط به مسأله 35 می شد.
راه سوم: برای دو مسأله روایات خاصه است که در مسأله 35 گذشت حضرت می فرمود: بچه های ما از پنج سالگی بچه های شما از هفت سالگی نماز بخوانند و روایات، هشت سال را هم داشت. بعضی روایات یضرب داشت، این یضرب چیست؟ ظاهرش کتک زدن است به حدی که بدنش سرخ نشود و در رساله ها هم همین طوراست. چنانچه پدر و یا معلم بچه را کتک زدند سرخ شد دیه دارد. استاد: سرخ شدن نسبت به آدمهای سفید و سیاه فرق می کند، به آدمهای دست هم بزنند سرخ می شود، این دیه دارد؟ ما در حاشیه تحریرالوسیله هم داریم اگر متعارف کتک بزند و سرخ شود دیه ندارد ولی بچه را اگر به سوی مصالح می برد باید تأدیب کند. بله آن چیزهای غیرمتعارف مثل اینکه کبود می شود و می ماند دیه دارد.
به هرحال سه قسم ادله داریم در این دو مسأله: 1- احکام اولیه شاملش می شود 2- ادله ولایت 3- روایات خاصه. مقتضای ادله ولایت این است که محافظت کند و او را به مصالح وادار کند دلیل دیگری نمی خواهد. انا هدیناه السبیل إماشاکراً و إماکفوراً[1] بالاخره هم بشیرند و هم نذیر. مزاجها مختلف است بعضی با انذار بعضی با تبشیر آدم می شوند و این دو در قرآن آمده، پس ولایت اقتضاء می کند برای بعضی انذار و برای بعضی تبشیر کند.
مرحوم محقق اردبیلی در مجمع الفائده یک تعبیری دارند، این همان ولایتی است که من می گویم، تعبیرشان این است: الناس مکلفون باجراء احکام المکلفین علی الاطفال: مردم همه موظفند احکام مکلفین را بر اطفال اجراء کنند یعنی تحمیل کنند و کاری کنند که او این احکام را عمل کند. ایشان الناس گفتند، نه اولیاء، مردم که همه مکلف نیستند احکام را اجراءکنند، ولی اگر مواردی است در جامعه مربوط همه می شود، باید به مصالح راهنمائی، و از مفاسد دور کنند.
فرض کنید یک گناه بسیار بزرگ و فحشاء در ملأ عام مرتکب می شود، اینجا مردم صبر نمی کنند تا ولیش بیاید و مرحوم اردبیلی هم الناس گفتند. این غیر قضیه ولایت است، می دانید همچون موارد را خدا راضی نیست انجام شود.
پس اموری است که مردم، غیر ولی وظیفه دارند جلوگیری کنند تا در جامعه آنچه که خدا راضی نیست محقق شود، این غیر امر به معروف و نهی از منکر بوده و مافوق امربه معروف است. با بیان این مطلب معلوم می شود آن چه را بعضی مانند آقای حکیم در مستمسک گفته اند بی اساس است، ایشان در مستمسک گفته اند: فی ثبوت ذلک التکلیف علی الولی فضلا عن ثبوته علی الناس مطلقا نظر، کانه اشاره دارند به حرف محقق اردبیلی و تکلیف دوری از مفاسد و وارد کردن در مصالح بر ولی ثابت شود محل اشکال است چه رسد به بقیه مردم.
به نظر من حرف های آقای حکیم درست نیست، مقتضای ولایت چیست؟ نگاه کردن که نیست بلکه سوق به سوی مصالح است. والناس هم در جاهایی که خیلی قبیح است نباید انجام شود مکلفند امر و نهی کنند.
روایت داریم امام ما،وقت که دو حیوان جفت گیری می کنند حضرت رو بر می گردانند و نمی بینند. آن وقت دو طفل در ملأ عام هم چین کاری کنند مردم تقبیع نکنند؟ پس امر دوم که مقتضای ولایت است درست بوده و قاعده این را اقتضا می کند.در تمام امر ولایت در کل جامعه، از ولایت ولی امر جامعه تا ولایت پدر و مادر و مانند اینها. منتهی خود ولی باید اگر می خواهد مؤثر واقع شود شرایطی دارد از جمله این که خودش عامل باشد و گرنه حرف بی اثر است، در دعاء ندبه می خوانیم و در مقام ولایت انبیاء و اهلبیت این طوری دارد: و ذلک بعد ان شرطت علیهم الذهد فی درجات هذه الدنیاء الدنیة و زخرو فها و زبرجها و شرطوا لک ذلک، وعلمت منهم الوفاء: تو شرط کردی بر آنها و آنها قبول کردند الوفاء نمودند تو ولایت را دادی.
در مسأله 36 که ایشان(سید) مطرح کردند یک خورده ریزهای است که به نظر ما صاف نیست. اول مرحوم سید می فرمایند یجب علی الولی منع الطفال عن کل ما فیه ضرر علیهم او علی غیرهم من الناس، باید جلوگیری کند از هرچه که ضرر بر خودشان است یا ضرر بر دیگران است. ضرر به خودشان، باید معتدبه باشد نه هر ضرر کوچک و غیرمهم، و این ضررها حرام نیست و ضرر بر دیگران چه مهم و چه غیر مهم حرام است. ضررهای غیرمهم مانند سیگارکشیدن، و چای خوردن که به معده ضرر دارد جلوگیری ولی لازم نیست. و عن کل ما علم من الشرع ارادة عدم وجوده فی الخارج لما فیه من الفساد کالزنا و اللواط والغیبة والغناء جلوگیری کند از هر چه می دانیم شرع می خواهد در خارج وجود نداشته باشد، مانند زناء، لواط وغیبت را هم مثل زناء و فحشا گرفتند بلکه غناء هم همینطور، شارع همین ها را می خواهد در خارج محقق نشود و دیگر محرمات چه؟ جواب تجاهر به این محرمات را خدا می خواهد محقق نشود و جلوگیری کند و غیر تجاهر را می گویند بچه است کاری نداشته باشید.
یا اینکه محرمات دو قسم است: فزیع که خداوند راضی نیست در خارج محقق شود و آن هایی که سبک تر است منع لازم نیست، ما می گوییم گناه و حرام،حرام است چه بزرگ و یا کوچک. شارع روی بعضی بیشتر حساس است که محقق نشود. بله غیر متجاهر را مردم حساس نیستند می گویند بچه است، روایات در باره گناهان غیر تجاهری غفاریت هم زیاد است. لمم ممکن است همین ها باشد یعنی از گناهان کبیره پرهیز کنند لمم هم مغفور است. گناهان صغیره لمم نیست گناهان صغیره سیّأت است و لمم گناهانی است که گاهی بی اختیار پیش می آید و اختیار ندارد. آن وقت اینها در باره اطفال آن هم غیر تجاهری حساسیت ندارند. و کذ عن اکل اعیان النجسه و شربها: باید جلو بچه را بگیرد شیء نجس را نخورد و نیاشامد، یعنی عین نجس بول و مانند اینها. و خوک بعد می فرماید: و اما المتنجسه فلا یجب منعهم عنها بل حرمة مناولتها فغیر معلومة: منع واجب نیست در اشیاء متنجس. استاد: عین نجس با متنجسه فرق ندارد، شارع بگوید از عین نجس نخور مثلا از بول و از بول مخلوط با آب بخور، این خیلی بعید است.
می مانند، محرمات لباس، مانند حلقه طلا به دست کردن، ایشان می فرماید و امالبس الحریر والذهب و نحوهما مما یحرم علی البالغین فالاقوی عدم وجوده منع الممیزین منها فضلا عن غیرهم بل لا بأس با لباسهم ایّاها لباس حریر و طلا اشکال ندارد بر ممیزین چه رسد بر طفل غیر ممیز. بلکه اگر شما بپوشانید هم حرام نیست.
استاد:می گوییم چه فرق است بین بالغ و نابالغ بر هردو حرام است همانطور که در عین نجس و متنجسه گفتیم. ما تابع دلیلیم. اگر دلیل، مذکر دارد شامل بچه و بزرگ است، اگر روایت رجل دارد که بگوییم بچه رجل نیست شامل نمی شود. در این مسئله بالخصوص روایاتی داریم که باید جلوگیری کند.
اما روایات: در ابواب ماء مضاف ج 1 باب 5 چند روایت که می گویند وقتی چیزی نجس شد(چیزی روان) دور بینداز. اگر بچه ها می توانند بخورند چرا دور بریزد چون اصراف می شود پس معلوم می شود به درد بچه ها هم نمی خورد ح1 صحیحه زراره: شیخ باسناده عن الحسین بن سعید( اهوازی سند خوب است) عن محمد بن عمیر بن اذینه عن زراره عن ابی جعفر(علیه السلام) قال اذا وقعت الفأرة فی السمن فماتت فان کان جامداً فالقیها و مایلیها و کل ما بقی، و ان کان ذائباً فلا تأکله واستصبح به، و الزیت مثل ذلک[2].
موش بین روغن افتاد اگر جامد بود خود موش و اطرافش را دور بینداز(اطرافش متنجس است اگر جایز است بچه ها بخورند، چرا دور بیندازد) اگر مایع است نخور و چراغ روشن کن( اگر خوردنش برای بچه ها جایز بود می گفت بخورد.)
روایت دوم: شیخ باسناده عن محمد بن احمد بن یحیي عن محمد بن عیسی الیقطینی عن النضر بن سوید عن عمرو بن شمر، عن جابر عن ابی جعفر(علیه السلام) سند خوب است. قال: اتاه رجل فقال له وقعت الفأرة فی خایبة فیها سمن او زیت فما تری فی اکله؟
قال: فقال له: ابو جعفر(علیه السلام) لا تأکله، فقال له الرجل: الفارة اهون علیّ من ان اترک طعامی من اجلها فقال له ابوجعفر(علیه السلام) انک لم تستخف بالفارة و انما استخففت بدینک ان الله حرم المیتة من کل شیء[3]، عرض کردم موشی در ظرفی افتاد چه کار کنم؟ فرمود نخور، گفت موش کم ارزش تر که از طعامم است که دور بیندازم، فرمود تو موش را سبک نشمردی و همانا دینت را سبک کردی و خداوند میةی از هر چیز را حرام کرده است. پس به هیچ وقت خوردنش جایز نیست.
روایت سوم: شیخ طوسی باسناده عن ابراهیم بن هاشم، عن النو فلی عن السکونی یکی از این دو توثیق ندارد عن جعفر عن ابیه(ع): انّ علیا ع سئل عن قدر طبخت و اذا فی القدر فأرة؟ قال یهراق مرقها و یغسل اللحم و یؤکل[4] . نوفلی یک روایت درباره رقص دارد که حرام است و یک دلیل دیگر رقص دارد بر حرمت، که مصداق لهو باشد.
از امام علی(علیه السلام) سوال شد در دیگ غذا موش افتاده است فرمود آب گوشت را خالی کنید اما گوشت را آب بکشید بخورید.
از روایت استفاده می شود که حضرت عنایت به عدم اصراف دارد گوشت را بخور فرموده ولی آب گوشت را دور بینداز گفته است، اگر به بچه ها جایز بود بخورند نباید دور می ریخت.
پس فساد نجس در متنجس است و از این قبیل روایات استفاده می کنیم بچه های ممیز و غیر ممیز را به مقتضای ولایت منع کند از فساد. پس احکام اولیه شامل بچه می شود الزامش برداشته و طبق ولایت باید بچه را از مفاسد دور کند و به مصالح وادار کند. و روایاتی بود هـــم که میگفتند حرام است مطلقا.
روایت هشت باب 38 نجاسات: اگر چنانچه آب گوشت نجس شد بده به سگ یا کافر اهل ذمه، پس معلوم می شود مسلمان نخورد اهل ذمه را ما نجس می دانیم و مثل سگ. الکافرو اخواه. کافر و سگ و خوک، این در کتب فقهی زیاد است. دارد اگر یک قطره خمر افتاد؟ فرمود به اهل ذمه بده معلوم می شود هر چنیز که ما حرام می دانیم و فرق دیگر حلال می دانند، بدهیم اشکال ندارد، اشکال ندارد آب جو را به مخالف بدهیم چون حلال می دانند. عبارت روایت: سألت ابالحسن(علیه السلام) عن قطرة خمره و نبیذ مسکر قطرت فی قدر فیه لحم کثیر و مرق کثیر قال: یهراق المرق او یطعمه اهل الذمة او الکلب.... قلت فخمر او نبیذ قطر فی عجین( خمیر). قلتُ ابیعه من الیهود و النصاری و ابیّن لهم قال نعم فانهم یستحلون شربه....[5].
بنابر این اگر عرق را به کافر ذمی بفروشی پولش هم حلال است.
خلاصه در مسأله 35و 36 قضاء اثبات شد، طفل ممیز نمازهای قضاء شده را انجام دهد همانطور که اداءش مستحب است.
از سه طریق این در مسئله حل شد:
1- احکام اولیه شامل طفل می شود
2- ولی بچه او را به مصالح و مفاسد آشنا می کند
3- روایات خاصه بود که بچه ها از هفت سالگی عبادت کنند
در مسئله 36 سید فتوی داده بود بر اینکه بر ولی واجب است طفل را از آنچه ضرر به خودش و غیره می رساند منع کند و نجاسات را نخورد..
و ما در بعضی این فروع حرف سید را قبول نکردیم.
[1] سوره انسان آیه 3
[2] وسائل الشیعة ج 1 باب 5 ماء مضاف ح 1
[3] وسائل الشیعة ج 1 باب 5 ماء مضاف ح 2
[4] وسائل الشیعة ج 1 باب 5 ماء مضاف ح 3
[5] وسائل الشیعة ج 3 باب 38 نجاسات ح 8