بسمه تعالی
صحبت در آخرین مبحث نماز فائته و قضاء است که به نماز استیجاری هم مربوط می شود، و آن اینکه نماز قضاء که قبلا خواندیم در مورد قضاء های حتمیه بود. یعنی نمازش را نخوانده است و می خواهد قضاء کند و کل مباحثی که خواندیم مربوط نماز فائت بوده و فوتش مسلّم است، الآن می خواهد قضاء کند، اما اگر قضاء مسلّم نیست و معلوم نیست نمازش فوت شده یا نه؟ و یا یقین دارد نمازی به عهده اش نیست، حالا چه خودش و چه دیگری، هم به نماز قضاء مربوط می شود و هم به نماز خودش. می داند نمازش فوت شده یا نماز کسی دیگری که برایش می خواند، فوت نشده است. آیا این مشروعیت دارد که از طرف خود یا دیگری بخواند.
مرحوم صاحب حدائق در ج 11 این بحث را عنوان کرده که در شروح عروه ندیدم و یک بحث در خود عروه است در بحث قضاء که به این مربوط می شود،ولی حدائق در ج 11 صفحه 29 مطلبی را از شهید در ذکری نقل می کند، عین عبارت ذکری این است: اشتهر بین المتأخرین قولا و فعلا الاحتیاط بصلات القضاء ما یتخیّل فیه الخلل وهماً، نمازهایش را خوانده اما احتمال می دهد اشکالی در آنها باشد. بین متأخرین شایع شده قولا وهم در عمل آنرا انجام می دهند. بعد می گوید چه بسا حتی چیزهایی که یقین دارند درست است، باز هم قضاء می کنند. استاد: این کار مشروعیت دارد یا نه؟ از هر دو طرف ادله ی بر این مسأله ذکر شده که در کتب متعددی این ادله اشاره شده.
1- آیاتی که اشاره دارد به حدّ امکان تقوی و حد امکان مجاهدت در راه خدا مثل واتقوا الله ما استتعتم[1]، هر چه می توانید تقوی پیشه کنید یکی از موارد هرچه می توانید موارد مشتبه است، یقین ندارد نخوانده ولی به حد امکان انجام دهد، و لو احتمال ضعیف دارد که نخوانده یا اینکه احتمال ضعیف هم ندارد که نخوانده باز هم هرچه می توانید دوباره بخوانید، این تقوی مااستتعتم است. مثلا اتقوا الله حق تقاته[2] ، یا مثلا جاهدو فی سبیل الله یا اینکه من جاهد فینا لنهدینهم سبلنا، مجاهدت در راه خدا تحمل زحمات است و تحمل زحمات این را می گیرد و آیه دیگر: والذین یؤتون ما آتوا و قلوبهم وجلة[3] از خوف خدا وحشت دارند و مقتضی خوف این است که تکرار کنند.
یا بعضی روایات که می گوید دع مایریبک الی ما لایریبک ریب اعم از شک است وهم را شامل می شود، پس یک احتمال ضعیف اگر بدهی دوباره بخوان. یا روایاتی که می گوید انما الاعمال بالنیة به این هم تمسک کردند. شما نمی دانید گذشته چطور بوده با عمل و نیت خالص تر انجام بدهید.
یا اینکه روایتی نقل شده کسی آب نداشت وضوء بگیرد بدون وضوء نماز خواند، آب آمد دوباره وضوء بگیرد نماز بخواند. این ندارد در وقت،آب آمده یا خارج وقت را هم می گیرد، ظاهراً با آب وضوء گرفت نماز خواند حضرت فرمود: تو دوبار اجر بردی، لک الاجر مرتین، پس جا دارد انسان نماز صحیح را دوبار بخواند. روایت وسائل: کسی که نماز می خواند نمازی را که برایش لازم نیست. خداوند به ملائکه می فرماید انظرو الی عبدی، نمازی می خواند که بر او فرض نکردم، این شامل این مورد می شود. در روایات وسائل شیخ در روایات متعددی آورده خذ بالحائطة فی دینک و لو نماز را خواندم احتیاط کنم دوباره بخوانم، بودند کسانی که کل نمازهایش را دوباره می خواندند.
پس به مقتضی این دسته روایات می گوید و لو نماز خوانده است ولی دوباره بخواند خوب است،چه شک داشته باشد و چه وهم داشته باشد با اینکه شک بعد از وقت اعتبار ندارد.
در مقابل تمسک به ادله ی کردند که چیزهایی که مشقت دارد خدا دوست ندارد انجام دهد. اول روایاتی که مجلسی در بحار آورده و در مجامع حدیثی متعددی هم است: ان الله یحبّ ان یؤخذ برخصه کما یجب ان یؤخذ بعزائیمه خدا دوست دارد به رخصت های داده عمل شود و راحت باشند.
و آیه کریمه: یریدالله بکم الیسر لا یرید بکم العسر[4]، بعضی از این آیه و من جمله سیدنا الاستاذ امام ره به این آیه تمسک می نمودند که خداوند یسر را خواسته است به یسر عمل کنید خدا دوست ندارد خودتان را به سختی اندازید. آیه دوم: مایرید الله لیجعل علیکم من حرج[5]، خدا نخواسته خودتان را به مشقت اندازید، ما جعل علیکم فی الدین من حرج[6]، حرج را جعل نکرده وقت جعل نکرده چکار می خواهی بکنی؟
یا روایت معروفی که دارد: بعثت بالشریعة السمهة السهلة، این روایت در مجامع حدیث شیعه نیست و عامه این را نقل کردند ولی این حدیث بین شیعه خیلی شایع است. شرع من آسان است[7].
روایت وسائل: ما اعاد الصلاة فقیه[8]، آدم فقیه نمازش را دوباره اعاده نمی کند، منظور این است که نمازش نمی شکند یا این است که اعاده نمی کند و از جمله آقای خوئی عفیده اش این است که دلیل قاطع بر اینکه قطع نماز حرام است نداریم جز دلیل اجماع که موارد خاصه را شامل می شود اگر مقصود روایت این باشد نمازشان را اعاده نمی کند شامل بحث ما می شود.
به کدام دسته روایات عمل کنیم: روایاتی که می گفت احتیاط کن دوباره انجام بده یا به روایاتی که می گفت خودت را به مشقت نینداز و رخصت خدا مثل واجبش الزامی است؟ بعضی روایات و آیات است که بعضی اینها را حلال مشکل قرار دادند: أرایت الذی ینهی عبداً اذا صلی[9] پیامبر دیدی آن کسی که نماز گذا را منع می کرد از نماز خواندن، این آقایی که دوباره نماز می خواند ولو احتیاطا نماز می خواند نباید منع کند یا اینکه یقین دارد گذشته درست بوده الآن که اعاده می کند نماز می خواند نباید منع کند. یا روایتی که می گوید الصلاة خیر موضوع من شاء استقلّ من شاء استکثر نماز خیر موضوع است و لو شک ندارد و یا وهم هم ندارد که گذشته را نخوانده چون نماز خیر موضوع است. یا مثلا نماز احتیاطی که می خوانیم در شک سه و چهار مثلا، یقین نداریم نماز ما خراب بوده است، احتمال خرابی می دهیم و اگر در واقع درست بوده روایت دارد که این ثوابی می برد. نماز اضافه بر نماز صحیح و لو صحیح بوده اجر دارد، بنابر این و لو یقین داریم نماز درست بوده نماز می خوانیم اجر دارد. یک مسأله درباره آینده است: طرف فوت کرده است ما نمازهای آینده اش را بخوانیم چه اجاره ای یا تبرعی، این کار را سه نفر از صحابی انجام دادند در خانه خدا تعهد کردند هرکدام زودتر مردیم آن دیگری نماز برایش بخواند. صفوان بن یحیی، عبدالله جندب و نفر سومی، آن دوتا مردند صفوان نمازهای آنان را تا زنده بود علاوه بر نمازهای خود می خواند حتی نوافل را با اینکه آینده تکلیف ندارد و این عمل صفوان سند ندارد شیخ به عنوان مرسل نقل نموده که در کنار خانه خدا این تعهد را نمودند تحت تأثیر جذبه الهی قرار گرفتند ولو بعداً پشیمان شدند، مثلا ما نمی دانیم صفوان نماز واجب و نوافل آنها را می خواند یعنی شبانه روز بیش از 150 رکعت انجام می داده است. مرحوم نجاشی هم که در رجال این مسأله را نقل می کند می گوید و رُوي و سند ارائه نشده و شیخ هم مرسل نقل می کند و اینکه نمازهای آینده واجب، بخواند درست نیست ولی نماز نوافل هر چند می توانند بخوانند روایت است که حضرت امیر(ع) و امام سجاد شبانه روز هزار رکعت نماز می خوانده است و در باره موسی بن جعفر تعبیر هزار رکعت ندارد ولی دارد در زندان همیشه مشغول نماز بودند. در باره نوافل اشکال ندارد ولی در اینکه نماز ظهر را چهار رکعت خواندند درست نیست و چطور آن سه نفر چنین قراری باهم گذاشتند؟ مشروعیتش مشکل دارد، لذا بعضی مثل مرحوم سبزواری در ذخیره می گویند: فیه اشکال، اگر می داند برئی الذمه است معنا ندارد دوباره بخواند، باید در احکام شرعی توقف کنیم و تابع نظر شارع باشیم.
ایشان در اصل نماز استیجاری شبهه ی دارد که بعدا وارد می شویم ایشان می گوید صرف انجام ارکان، رکوع وسجود، معنا ندارد باید شارع دستور داده با شد، روایت باب 23 شهر رمضان: کسی به رسول خدا می گوید مادرم فوت کرده من برایش روزه می گیرم. فرمود روزه به عهده اش است؟ گفت نه، فرمود پس چطور برایش روزه می گیری، معلوم روزه ماه رمضان بوده است، بنابر این امثال صاحب ذخیره قبول نمی کنند که برایشان نماز و روزه بگیرند چه آنجایی که یقین دارد خوانده، چه در جایی که با اماره شرعیه می داند خوانده است مثل شک بعد الوقت، شک بعدالوقت اعتبار ندارد پس معنا ندارد دوباره اعاده کند. آیا الصلاة خیر موضوع فمن شاء استقل و من شاء استکثر اینجا را می گیرد یا نماز نوافل را می گوید؟ نماز مستحبی چهار رکعت و سه رکعت ندارد دو رکعت است.
یک مطلبی است که من ندیدم در کتابها مطرح شده باشد، در این زمینه و آن اینکه: عندالعقلاء تبدیل امتثال مقبول و مرضی است، یک کاری انجام دادم درست انجام دادم الآن می خواهم کار بهتری انجام دهم ببرم نزد مولی مولی آب خواست بردم با لیوان غیر بلوری بعد لیوان بلوری به دستم آمد به مولی آب بردم عقلاء تحسین می کنند، حالا نماز خواندم درست هم خواندم می خواهم بهتر انجام دهم، در روایات است نماز که مقبول است به اقبال دل مقبول است، معمولا نماز که خوانده مقبول نبوده چون ذهن به این طرف و آن طرف رفته است، کنترل ذهن در باره کسانی است که به وجودی اطلاقی خود اشهد ان محمداً عبده و رسوله به تمام معنا قوای باطنی و ظاهری در اختیارش است ولی غیر آنها دیگران که قوای باطنی در اختیارشان نیست دلشان این طرف و آن طرف می رود، خضوع و خشوع ندارند، کسی با دستش بازی می کرد درحال نماز، رسول خدا فرمود قلبش خشوع ندارد که جوارحش خضوع ندارد. فرمود: انّ هذا لو خشع قبله لخشع جوارحه، در جواب سوال، استاد فرمودند خدا مافوق زمان و مکان است برای او امروز و فردا وقت و خارج وقت یکی است( لامکان کاندر آن نور خداست ماضی و مستقبل وحالش کجاست) اینهایی که مثل صفوان انجام می دهند بهترش را انجام می دهند برای همین است که امام جماعت تا دوبار می تواند نماز به جماعت بخواند و یا کسی که فرادا خوانده به جماعت می تواند بخواند گرچه قاعده این که دوبار بخواند در وقت است یعنی اعاده در وقت ولی به طور کلی این اعاده کبری کلی است و عقلائی است خارج وقت را می گیرد پس فرمایش ذخیره به نظر ما درست نیست و اینکه شهید در ذکری می گوید اشهر بین متأخرین قولا و فعلا یعنی بین قدما نبوده است حدایق نقل می کند در بحرین بین شیعیان شایع است که نمازهایشان را اعاده می کنند ما کسی را می دانیم نمازهایش را دائما می خواند وصیت کرد شصت سال نماز برایش بخواند. بعضی را در خواب دیدند که گفتند نماز اول وقت خیلی مهم است که جنس کم و مشتری زیاد است بعض
حاج آقا حسین قمی را در خواب دیدند که فرمود قضاة حوائج اخوان خیلی به درد می خورد که جنس اینجا کم و مشتری زیاد است. پس از قاعده عقلائی و روایات که جماعت بدست آمد اعاده خوب است.
به نظر می رسد اعاده نماز اشکال ندارد و روایاتی ناهی معارض روایاتی تقوا و آیات بود علاوة اراده یُسر معنایش راحتی است نه اینکه معنایش الزام به رخصت باشد. و کار صفوان و دوستانش اینکه نمازهای آینده را بخواند اولاً ثابت نیست و ثانیا ما قبول نمی کنیم چون رب حامل فقه الی من هو افقه منه.
[1] تغابن: 64
[2] آل عمران:3
[3] مومنون: 60
[4] بقره:180
[5] مائدة: 56
[6] حج: 22
[7] کنزالعمال ج 6: 111
[8] وسائل الشیعة باب 29 خلل
[9] علق: 10