بسمه تعالی
بحث در صلاة استیجاری بود که بحث مهمی است و عقاید مختلف، نیابت آیا همان اهداء ثواب است یا نه؟ آیا اینها در اموات مطلقا جایز است یا در حج فقط است؟ آیا در مستحبات فقط است یا در مستحبات و واجبات است؟ روایات بسیار زیاد است و اقوال هم مختلف، مرحوم سید می گوید نیابت در بعضی مستحبات درست است، نمی گوید کجا ولی اهداء ثواب را مطلقا قبول دارند. آقای حکیم می فرمایند لم نجد ما دل علی اهداء ثواب. در خصوص حج هم اهداء ثواب هم نیابت را قبول دارند، در مستحبات همه قبول دارند اما در واجبات معلوم نیست.
ما کل قضیه را عرض کنیم که اهداء ثواب در حقیقت یک دعاء است و خداوندا ثواب را به فلانی بده، خدا خواست مستجاب می کند خواست نمی کند، در روایات است مستجاب می کند،قاعده اش هم این است برادر دینی در برابر دینی گذشت می کند خدا که اکرم الاکرمین است، اهداء ثواب اصلش عمل خود انسان است و دعاء هم عمل خود انسان است و اهداء ثواب هبه نیست، هبه جزء عقود است، اهداء ایقاع است هدیه و هبه قبول می خواهد، ایجاب و قبول لازم دارد، این ایقاع است، چه عقد باشد یا ایقاع باید بگوییم به زبان این را اهداء کردم صرف نیت قلبی کافی است مثلا این دستمال را بگوید مال فلان ، درروایات است بگوید اللهم ابعث الی قبر فلان. روایات در زیارت اهل بیت هم این است، به صرف نیت قلبی واقع نمی شود چه هبه باشد یا ایقاع. ایقاع مثل اعراض است در اعراض چطور است؟ ایقاع هم جلو فلانی می اندازد که مال تو و این را هبه نگرفتند.
در کتاب غیاث سلطان الورا که در این مسأله مفصل بحث کرده و خودش هم گفته است هیچ کس مثل این بحث نکرده است. و در آنجا ما روایاتی غیر آنچه در کتاب ایشان است دیدیم. روایات کتاب ایشان را مرحوم شهید در ذکر به طور کامل آورده علامه مجلس و صاحب حدایق به طور کامل آورده.
ما یک سلسله روایات در ابواب مزار آخر حج در ابواب دفن و بعضی ابواب دیگر پیدا کردیم که کسی معترض آن نشده است. آیا هر کجا اهداء ثواب درست بود نیابت درست است؟ آیا در واجبات هم درست است؟ همه را ببینیم چطور است؟ نیابت با اهداء ثواب فرقهایی دارد: اهداء ثواب می گوید مال خودم است نیابت می گوید از طرف فلانی آمدم. وقتی از طرف فلانی است منوب عنه قبول کند و الا تتبح عقلائی دارد، کسی بگوید از طرف فلان مقام آمدم و نیامده باشد او را تقبیح می کند. در واجبات اهداء ثواب مطرح نیست نیابت مطرح است باید منوب عنه را پیدا کنیم که این از طرف او نایب می شود و اگر منوب عنه اجازه ندهد تقبیح می شود در بحث ضمان، در صوم و صلاة استیجاری علاوة می گوید و انت ضامن این عقد ضمان است که صرف به عهده گرفتن تکلیف از عهده منوب عند ساقط می شود و باید منوب عنه راضی باشد، ضمانت سه طرف می خواهد: مضمون عنه. مضمون له ضامن، مضمون عنه راضی باشد مثل ضمان منوب عنه هم راضی باشد و آنجا محتاج است و راضی است و روایات غیاث سلطان الوری را که در وسایل را آورده بخوانیم و آقای خوئی دو سه تا بیشتر ذکر نکرده چون می گوید بقیه ضعف سند دارد ماهمه را می خوانیم چون کلام اهلبیت است نورانیت می آورد:
حدایق ج 11: 32 و صدوق در من لایحضر نقل کرده که عرض کردم، ایشان بعضی را به طور ارسال نقل می کند نه از من لایحضر و احتمال می دهم از کتاب مدینة العلم صدوق که بسیار بزرگ بوده نقل کرده است متأسفانه در دست رس نیست، در قم بود، در جنگ های بین زندیه و افشاریه چندین بار مورد تاخت و تاز قرار گرفت قم، در حرم مطهر خون تا ضریح را گرفته است و صدوق در قم بوده است.
حدیث از عمربن یزید قال: قلت لابی عبدالله( علیه السلام) یصلّی عن المیت؟ قال نعم، در واجبات و مستحبات است یا در مستحبات است؟ آیا اهداء ثواب است یا نیابت،اهداء ثواب از طرف خود اهداء کننده است، نیابت از طرف اهداء کننده است، ظاهراً نیابت را می گوید چون عن المیت می گوید یعنی از طرف میت، ادامه حدیث حتی انه یکون فی ضیق فیوسع الله علیه ذلک الضیق میت در تگنا است خداوند برایش توسعه می دهد این ضیق را ثم یؤتی فیقال له: خفف عنک هذا ملک می آید می گوید تخفیف داده شدی از این ضیق بصلاة فلان اخیک عنک، عنک نیابت را می رساند[1]، ظهور ضیق بوسیله ترک نماز واجب بوده و برطرف شده چون بوسیله خواندن مستحبات ضیق برطرف نمی شود. یکی از علماء معروف اصول مرده و به خواب دیدند کورکورانه راه می رود سوال کردند چرا؟ گفت بوسیله انجام ندادن حج واجب، که ایشان مزرعه و قنات داشته در شهر خودش مستطیع بوده نرفته بوده عالم که در خواب دیده بود از علماء قم بود، ایشان به من گفت ما در حج پول جمع کردیم از طرفش حج انجام دادیم و دوباره خواب دیدیم که بینا شده است، معلوم می شود ضیق به خاطر ترک واجب بوده است و نیابت هم در واجب درست است و روایت هم صحیح است و رضایت منوب عنه هم باشد که در روایات نیست ولی معلوم است که راضی است از ضیق دور شود. بعضی گرچه رسول خدا را فراموش می کند و بعضی مثل ابو جهل ها راضی اند بسوزند و از رسول خدا رضایت نگیرند و برای خودشان ننگ بدانند، هستند ولی عقلاء راضی هستند که کسی نایب شود ضیق را برطرف کند. پس نیابت بوده در واجب هم بوده است. روایت دوم از علی بن جعفر(ع) صحیحه است و قال علی بن جعفر(ع) فی مسائله عن اخیه موسی بن جعفر(ع) حدّثنی اخی موسی بن جعفر قال سألتُ ابی جعفر محمدبن علی عن الرجل یصلح له ان یصلّی او یصوم عن بعض موتاه آیا شایسته است زنده نماز و روزه از طرف مرده انجام دهد،عن بعض موتاه نیابت را از طرف مرده می رساند. قال نعم اشکال ندارد ولی ندارد واجب است یا مستحب.
فیصلی ما احبّ و یجعل تلک للمیت: هرچه دوست دارد انجام بدهد و این را برای میت قرار دهد، پس معلوم می شود جعل است این.
تلک یعنی خود عمل، پس آیا اهداء ثواب است یا نیابت با توجه به عن بعض موتاه نیابت است فهو للمیت اذا جعل ذلک له[2] ، وقت این را شخص خودش انجام می دهد برای میت است و جعل است این و حق جعل دارد و خداوند این جعل را به او داده است، کار محترم است کارگر محترم است ولی نه به اندازه ای که نتواند از خودش دور کند. عن علی بن جعفر(ع) عن اخیه قال سألت اخی موسی بن جعفر(علیه السلام) عن الرجل هل یصلح له ان یصوم عن بعض اهله بعد موته در اینجا اهله دارد آنجا عن بعض موتاه داشت فرق ندارند فقال نعم یصوم ما احب و یجعل ذالک للمیت فهو للمیت اذا جعل له[3]، این دو حدیث ظهور در وجوب ندارد اولی و در ظهور در واجب داشت هر سه روایت صحیحه است ممکن است اعم از واجب و مستحب باشد و عن الشیخ باسناده الی محمدبن عمر بن یزید قال: قلتُ لابی عبدالله (ع) یصلّی عن المیت؟ نیابت را می گوید قال نعم بعید نیست بگوییم اطلاق لفظی دارد که واجب را می گیرد و هم مستحب را که از یصلّی بدست می آید و هم اطلاق مقامی دارد یعنی جا داشت حضرت سوال کند اما ترک استفصال کرد که واجب را شامل می شود.[4]
حدیث موسی عمار ساباطی از کتاب خودش به نام(اصله) المروی عن الصادق(ع) فی الرجل یکون علیه صلاة او صوم، هل یجوز له ان یقضیه غیرعارف؟ قال: لایقضیه الامسلم عارف. کسی نماز به عهده اش است، معلوم است واجب است و نیابت است یقضیه دارد سنّی می تواند بخواند؟ فرمود: مسلمانن عارف(شیعه باشد) و کافر که نمی تواند و مسلمان غیر شیعه نمی تواند چون ولایت را ندارند یا اینکه ولایت شرط صحت است و مقدمه است برای فهمیدن مسائل واقعی، آنها که ولایت ندارد حقیقت اسلام را ندارند. وضوء و نماز و اعمالشان باطل است چون از بعضی نجاست دوری نمی کنند و ازاله نجاست را کافی می دانند، اما اینکه سنی مثل ما نماز بخواند باطل باشد محل حرف است، اما عمار را گفتیم ضابط نبوده و اشتباه می کرده و قید عارف اشتباه ایشان باشد. حدیث ششم: فی الرجل یموت و علیه صلاة او صوم قال یقضیه اولی الناس به[5]: اولی الناس ولد اکبر است، یا همه میراث خورها ولد اکبر است که هبه مال اوست بعضی گفته نیابت را این روایت نمی رساند و ما میگوییم درست است نیابت را نمی رساند ولی از بعضی روایات قبلی نیابت معلوم شد. ولی از این استفاده می شود قضاء واجبات عن المیت درست است همانطور که از روایات سابق استفاده می شد.
حدیث هفتم عین حدیث ششم است، حدیث هشتم مثل آن دوتا است. حدیث نهم از هشام بن سالم در کتابش(اصله) از امام صادق(علیه السلام) قال قلتُ به: یصلی الی المیت الدعاء والصدقة والصوم و نحوها؟ قال نعم قلت او یعلم من یصنع ذلک به قال نعم. دعا و صدقه و روزه می رسد و او می داند که فرستاده است. در روایت است بعضی مرده ها هر روز بعضی در هفته دو روز بعضی جمعه هر هفته سر می زنند از خانواده هایشان، هر چه مؤمن تر باشند راحت تر پرواز می کنند و راحت تر هر طرف می روند ثم قال یکون مسخوطا علیه فیُرضی عنه، مرده مورد غضب است و با این اعمال از او راضی می شوند. معلوم می شود واجبات به عهده اش است که مورد غضب است و با انجامش راضی می شوند[6] و در نماز واجب نیابت است نه اهداء ثواب و به درد هم نمی خورد.
حدیث دهم: عن علی بن حمزه قال: سألته عن الرجل یحج و یعتمر ویصلّی و یصوم و یتصدق عن والدیه و ذوی قرابته؟ قال لاباس به یؤجر فیما یصنع ولد اجر آخر بصلة قرابته، حضرت می فرماید حج و عمره و نماز و روزه و صدقه اشکال ندارد انجام بدهد، این انجام دهنده دو اجر می برد یک اجر به خاطر عبادات که انجام داده و یک اجر به خاطر صله رحم، صله رحم اختصاص به زنده ها ندارد و به مرده ها هم صله رحم می شود، اینجا دو اجر برد همانطور که بعضی گناهان دوتا حساب می شود مثل تهمت که هم تهمت است هم غیبت، اینکه می گویند غیبت آن است که عیب در او باشد حرف درستی نیست.
قلتُ ان کان لا یری ما اری و هو ناصب؟ قال یخفف عنه بعض ما هو فیه[7]، اگر ناصبی هم باشد عذابهایش سبک می شود گرچه در عذاب باقی است معلوم می شود انجام واجبات موجیر تخفیف گناه و عذاب است.
[1] وسائل الشیعة ج 2 باب 28 احتضارح4
[2] وسائل الشیعة ج8 باب 12 قضاء الصلوات ح 2
[3] وسائل الشیعة ج 8 باب 12 قضاء الصلوات ح 3
[4] وسائل الشیعة ج 8 باب 12 قضاء ح 5
[5] وسائل الشیعة ج 8 باب 12 قضاء ح 6
[6] وسائل الشیعة ج8 باب 12 ح 7
[7] وسائل الشیعة ج8 باب 12 ح8