صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 92-93

صلاة جلسات 87 و 88



جلسه 87 
سه شنبه 26/1/1393

بسمه تعالی

   بحث در این بود واجبات بدنی محض از اصل ترکه خارج می شود یا از ثلث مثل نماز و روزه یا دائر مدار وصیت است؟ اینجا بحث ما در وصیت نیست وصیت در کتاب وصیت بحث می شود، بحث ما اینجا در وجوب است که آیا طبق وصیت واجب است نماز و روزه بدهند یا نه، مرحوم سید در عروه گفته اند از اصل خارج می شود، نه تنها اینجا بلکه همه واجبات، واجبات سه قسم بودند مالی محض مثل زکات و خمس، بدنی محض نماز و روزه، بدنی و مالی مانند حج ،و کفارات را هم مالی می دانند، استاد: البته این برداشت هایی است که داریم ولی از ادله استفاده نمی شود، ممکن است حج واجب مالی نباشد چون کسانی در مکه هستند بدون خرج حج می کنند، و کفارات و مظالم ممکن است مالی نباشند، مظالم، راحت تر، مالی است ولی کفارات، آنکه واجب است انفاق است یعنی اطعام نه خود طعام و نفقه، فرق است بین انفاق بر زوجه با انفاق سایر واجب النفقه ها در نفقه زوجه مال به عهده زوج است ولی واجب در بقیه واجب النفقه ها فعل است، فعل انفاق که خرجشان را بدهد، در کفارات انفاق واجب است اطعام کند ستین مسکین را، نه طعام به عهده ما باشد، عمل است و فعل. بنابراین در مالی بودنش شبهه است، ولی این سه تقسیم را پذیرفتند، مالی محض خمس و زکات و کفارات را هم گفته اند در نذر چگونه است؟ اگر نذر کرد و تخلف کرد کفاراتش مثل بقیه کفارات؟ و کفارات مخیر است بین روزه و اطعام، در سه قسم سید گفتند از اصل خارج شود و دلیل این بود در ادله ما به نماز و روزه اطلاق دین شده است تعبیر شده در حدیث مستدرک که دیروز خوانده شد نماز دین است.

   استاد: این حدیث سند ندارد چون صدوق از محمدبن حنفیه نقل می کند طریق صدوق به محمد بن حنفیه درست است، خود محمد بن حنفیه نسبة به امام چطور بوده می گویند تابع بوده ولی محمد حنفیه از رسول خدا نقل می کند که واسطه حذف شده لذا مرسل است، سید گفت نماز دین است و از کتابا موقوتاً دین استفاده شد، ولی صراحت ندارد و روایات ضعف سند دارد، علاوة یک کبری کلی داریم که هر چه دین است از اصل خارج شود؟ یک روایت عامه نقل کردند اند و شیعه در کتب فقهی نقل کرده اند نه از کتب حدیثی. زنی از قبیله خیثم یا خثیم آمد خدمت پیامبر، زن خثعمیه که ان ابی مات پدرم مرده حج این را بدهیم؟ حضرت فرمود اگر دینی داشت اداء نمی کردی گفت اداء می کردیم فرمود دین الله احق ان یقضی دین خدا سزاوارتر است اداء شود. این روایت را دعائم الاسلام نقل کرده و مستدرک هم نقل کرده دین الله احق ان یقضی[27]، مرحوم ابوالفتوح رازی در بحث حج روایت را نقل می کند.، عامه در کتب حدیثی دیگر هم آورده است. وسائل از مقنعه مفید که کتاب فقهی است نقل می کند، شیخ در خلاف بدون سند نقل می کند، بیهقی هم نقل کرده است، اما هیچ کدام سند به دست ما نمی دهد و می گوید هرچه دین است قضاء شود ولی نمی گوید از اصل اداء کن، گرچه از صدر روایت استفاده می شود از اصل اداء کند، حضرت سوال کرد پدرت اگر مدیون بود اداء می کردی؟ و دین هم از اصل است و این هم از اصل بدهد، استاد: این برداشت استظهاری است که دین را می دانیم خارجاً که اصل داده شود این را گفته از اصل باشد، اصلا قاعده اتحاد صورت مخرج، بارها درفقه به این قاعده اشاره کردیم، قاعده اتحاد صورت و مخرج این است که اگر مخرج مسأله مالی است صورت مالی باشد، ترکه مال است و چیزی که از ترکه برداشت می شود باید مال باشد مثلا نمی گویند از ثروتی که داری جواب سلام زید را بده حقیقتا اگر معنا کنیم سلام کنائی نباشد، جواب سلام چه ربطی به پول دارد، وقتی می گوید از ترکه بده صورت و خارج هم مال باشد، اینجا از ترکه می گویید نماز را بده در حدیث خثعمیه دین مالی است چون مخرج آن مالی است، لذا نماز و روزه از اصل ترکه داده نمی شود. جواهر هشت،نه،ده تا کتاب را اسم می برد که همه گفته نماز و روزه از اصل خارج می شوند و سید تحت تأثیر جواهر و نقل کتابها قرار گرفته و به انضمام این استظهارات، والا از ترکه مال و واجب مالی مانند دین مردم و خمس وزکات و مانند اینها خارج می شود. نه نماز و روزه حتی نه کفارات و حنث قسم و نذر در کفارات هم مال نیست چون انفاق و عمل واجب است نه مال، پس روشن نیست که نماز و روزه را از اصل خارج کنیم، و بحث ما این است از اصل ترکه دین و خمس و زکات خارج شود چه وصیت کرده باشد یا نه و ربط به بحث وصیت ندارد این بحث ما.

   مطلب بعدی این است که ضمن اینکه سید عنوان می کند میت اگر چیزی به عهده اش است باید بدهیم و اگر نمی دانیم چیزی به عهده اش است یا نه از کجا بفهمیم؟ اگر خودش خبر داد این اخبار به ما تکلیف می آورد چه دین مالی چه بدنی. قدر متیقن مالی محض است، مرحوم سید نظرشان این است: والظاهران اخباره بکونها علیه یکفی فی وجوب الاخراج من الترکة. همین که گفت کافی است ما بدهیم. استاد: تنها اقرار نیست بلکه از روی دفترو حساب و دفتر مرجع(مراجعات) که نوشته شده بدهد، بعضی در دفتر و نوشته جات اعتبار قائل نیستند، باید لفظا تأیید کند، این در کتاب الوصیة بحث شده، در تمام فقه مطرح است مکتوب به درد می خورد، در معاملات، در ازدواج، گفته بعتُ اشتریتُ،دربیع این کتابة را در محل خودش بحث است به نظرما کتابت بهتر از لفظ است، لفظ در کارهای حقیر است اما می خواهد خانه بخرد مکتوب می کنند علاوه بر لفظ، هم لفظا می گویند هم کتابت می کنند. در ازدواج کتابت می کنند و در ازدواج موقت مهم نیست لفظا می گویند ولی خیلی ها در ازدواج دائم و موقت مکتوب می کنند، کتابت مافوق لفظ است.

   اخبار ثابت می کند دین را؟ اولا باید متهم نباشد، گاهی مورّث در نظر ورّاث متهم است سابقه کدورت دارند، مرد رفته زن دیگر گرفته است و زن شوهر جدید کرده و بینشان اختلاف است، افرادی است که می گویند مال داریم می خواهیم به بچه هایمان نرسد، و از این قبیل، مورث اگر متهم باشد سابقه دعوا دارد بعد بنویسد این مال من نیست مال فلان کس است اقرارش قبول نیست. در فقه هم مطرح است. و در روایات هم آمده است. درباب اقرار روایاتی است در باب وصیت هم روایاتی است که اگر متهم است قبول نیست. اینجا خبر نداریم نمی دانیم دعوا دارند یا نه و متهم هم نیست، سید هم گفته است، لفظا اگر گفته و هم نوشته است دین را ثابت می کند در دین مالی اقرار به غیر نیست اقرار به خودش است. اقرار علی انفس است. بل اگر دینش را نداد بعداً از ترکه اش بدهند ترکه از باب اینکه مال میت است. اقرار بر خودش است اقرار عقلاء علی انفسهم جایز، در صوم و صلاةچیست؟ اگر قائل شویم از اصل ترکه داده شود وفتوا و فتوای سید را قبول کنیم. الآن در زمان حیات اقرار می کند بر نماز و روزه باید تدریجا بخواند و اثرش مال بعد از فوت استت که طبق فتوای سید از ترکه اش بدهند، آن را علی غیر می شود و اقرار بر خودش نیست جز اینکه اقرار بدنی است اقرار نفوذ دارد مثبت و واجب است، عقلائی هم است، ولی روایت این طوری پیدا نکردیم، روایت وسائل: روی جماعت من علمائنا فی کتب الاستدلال مرسلا عن النبی، ان اقرار العقلاء علی انفسهم جایز[28]، روایت مرسل است، بعید است این طور تعبیر از پیامبر، چون پیامبر تمسک به العقلاء نمی کند، شاید منظور این است متوجه باشد باهوش باشد مدیون نباشد. مستدرک هم این روایت را دارد روایت معتبر در وسائل آمده است ویک روایت هم بیشتر نیست.

   کلینی عن عدة اصحابنا عن احمد بن محمد، عن حسین بن سعید، عن قاسم بن محمد، عن جراح المدائنی، عن الصادق(ع) سند در باب 32 شهادات از این هم بهتر است در علی بن ابراهیم ممکن است بگویند ابراهیم بن هاشم صحیحه نباشد حسنة باشد، قال الصادق(ع) لا اقبل الشهادة الکافر الاعلی نفسه[29] شهادت شخص کافر را نمی پذیرم الا علیه خودش، حالا اگر عادلی علیه خود شهادت بدهد نمی پذیرید؟ به طریق اولی می پذیریم. شهادت و خبر فاسق پذیرفته می شود، خبر عادل علیه خودش به طریق اولی پذیرفته می شود اقرار العادل علی نفسه. اگر می دانیم عادل است یا نه و متهم هم نیست، عدالت بحثش گذشت که سه معنا داشت، اما شهادت کسی که معلوم نیست فاسق است به اولویت قبول است چون شهادت معلوم الفسق قبول باشد اما مشکوک الفسق قبول نباشد، درست نیست لذا شهادت فاسق،عادل، مشکوک الفسق قبول است.

   از این روایت استفاده می شود اقرار علیه خودش چه عادل چه فاسق چه مشکوک الفسق قبول است. در روایت قبل میزان عقل است اما در این روایت میزان فسق و عدالت و مجهول است، یعنی تعقل دخالت ندارد؟ مجنون اقرار کند عاقل نیست ولی فاسق هم نیست میزان عقل است یا میزان فاسق و عادل و مشکوک العدالة؟ است الا ایّ حال عاقل، عادل، فاسق، مشکوک الفسق اقرار کرد درست است.

   از روایات دیگری در بحث اقرار بازهم استفاده می شود: من اقرّعند تجریر او حبس او تخویف او تحدید فلا حدّ علیه[30]، اگر کسی را لخت کنند یا جدا کنند از دیگران بترسانند اقرارش حدّی ندارد.

   روایت دوم: فی رجل مات فاقر بعض ورثته بدین قال یلزمه ذلک فی حصته[31]، اقرار کرده دین به گردنش است. بقیه اقرار نمی کنند.

   از آن روشن تر همه قبول دارند ولی یکی حاضر است سهم خودش را بدهد بقیه نمی دهند. اینجا اینکه قبول دارد همه دین را بدهد یا حصة خودش را بدهد حدیث یلزمه فی حصته داشت که همه ی دین در حصه این است همه دین را بدهد خیلی ها فتوا دادند آنها که نمی دهند و این متدین است باید همه دین را بدهد تا مال خودش حلال باشد، ما در حاشیه عروه داریم باید به حصه خودش بدهد نه همه دین را ولی فقهای دیگری مانند آقای بروجردی می گویند همه دین به عهده این است که متدین است و نظرشان این است دین کلی در معین است و تا این کل در معین داده نشود حق تقسیم نیست، آنها که نمی دهند این هم نمی تواند در مال تصرف کند مثل اینکه همه مال تلف شده حصه این باقی مانده باید بدهد البحث فی محله. اجمالا اقرارالعقلاء و فاسق و عادل نافذ است در دین مالی نه در نماز و روزه والسلام.

 

جلسه 88     
چهارشنبه 27/1/1393

بسمه تعالی

   دو سه مسأله ای سید عنوان کرده: درباره کسی که فوت کرده، نماز به عهده اش است، یا وصیت کرده که نماز انجام بدهند، مسأله ای پنجم و ششم و هفتم در این باره است مسأله ای پنجم درباره کسی است که وصیت کرده به نماز و روزه و مانند آنها، ولی مالی ندارد، عبارت سید درعروه: اذا اوصی بالصلاة اوالصوم و نحوهما وصیت کرده نماز یا روزه یا مانند آن دو را انجام بدهند، ولم یکن له ترکة، لا یجب علی الوصی اوالوارث اخراجه من ماله ولاالمباشرة الا مافات منه لعذر. مالی ندارد که در این راه خرج شود، واجب نیست بر وصی و وارث که از مال خودشان بدهند و اگر وصیت به مباشدت کرده باشد هم لازم نیست مگر اینکه نماز که فوت شده است معذور بوده. بله احتیاط این است اگر نماز و روزه را ترک کرده نه لعذر مباشر تا انجام دهند ورثه چه مرد یا زن، اگر وصیت به مباشرت کرده، اگرچه بر ولی واجب نیست، یا وصیت کرده به ولی، اگر مستلزم حرج نباشد بخاطر زیادی آنها احتیاطا انجام دهند. به رفقا وصیت کرده نمازها وروزه ها را انجام دهد پول هم ندارد احتیاط اقتضا نمی کند انجام دهند، اگر نگفته مباشراً انجام دهید اجیر کنید بازهم لازم نیست اجیر کنند.

   در این مسأله چندتا فرع است که واضح است:

   1- نماز و روزه لعذر فوت شده قدر متیقن بر ولد اکبر واجب است. بحث در این است نیابة از میت و پدر انجام می دهد یا برای خودش انجام می دهد؟ بعد نیت، می دهد به میت بعدالعمل اختلاف در معناست همانطور قبلا گفتیم نیابة معنا می کنند. پس فرع اول فوت نماز و روزه میت لعذر بود که قدر متیقن بر ولد اکبر واجب است. از بعضی روایات استفاده می شود که این مقابل هبوه است،به تفصیل بعداً می آید. چون یک عقیده این است لعذر و غیر عذر فرق نمی کند، اگر فوت شد بدون عذر ولد اکبر انجام دهد. درباره مادر هم بحث می آید بر ولد اکبر لازم است نماز و روزه او یا نه؟ با اینکه زحمت مادر زیاد بوده از پدر. دربحث قضاء الولی قبلا بحثی داشتیم قضاء الصلاة که خود شخص قضاء می کند، یک بحثی داریم استیجار للمیت استطراداً ذکر می شود. بحثی داریم قضاء الولی که این ولی از پدر فقط یا از طرف مادر هم قضاء بکند که در قضاء الولی است لعذر باشد یا غیر عذر.

   2- فرع دوم لغیر عذر است اگر مال دارد از مالش می دهند اگر مال ندارد به چه دلیل بگوییم بدهند، و غیر ولد اکبر، که ولد اصغر و دخترها و غیر اولاد و همانطور بر ولد اکبر لغیر عذر ترک شده باشد واجب نیست. مال ندارد، مباشرت هم لازم نیست، بله یک نکته است که فرزندها چه پسر چه دختر احتیاطا انجام دهند سید احتیاط واجب کرده انجام بدهند دلیل این چیست؟ لعذر که نیست پول هم ندارد به چه دلیل انجام دهند؟

   جواب: از جهت حرمة عقوق و حرمت ایذاء و وجوب اطاعت که سه دلیل می شوند. وجوب اطاعت می گوید و لو عمداً نخوانده انجام دهیداطاعت کنید. دوم: ایذاء حرام است، اگر انجام ندهد ایذاء است. سوم: عقوق است که بالاتر از ایذاء است و عاق پانصد سال از بهشت دور می کند که بوی بهشت به مشامش نمی رسد،اطاعت از پدر فقط نیست بلکه اطاعت مادرهم است و دلیل روشنی بر اطاعت پدر و مادر پیدا نکردیم، قرآن می گوید: قضی ربک ان لا تعبد الا ایاه و للوالدین احسانا[32] ، احسان یعنی چه؟ اطاعت امر یا کار خوب، هر روز خوبی کنید و هر روز نوازشش کنید برایش قصه بگویید تا خوابش ببرد اینها مصداق احسان است و کلمه احسان اطلاق دارد همه ی اینها را می گیرد. همه اینها واجب است؟ این مستنکر است نزد متشرعه که نوازش کند، دستش را ببوسد. ظاهر قضاء واجب است و عبادت فقط مال خداست ولی دنبالش قبول نداریم که بالوالدین احسانا واجب باشد تنوین تنکیر است دال بر احسان اجمالی است که اگر این باشد یک احسان در تمام عمر کافی است. پس از این چیزی نمی فهمیم. در آیات کریمه دیگر معاشرت بالمعروف را دارد. و عاشرهن بالمعروف[33]، معنایش اطاعت اوامر نیست، بلکه اینست توهین نکنید،ممکن است با دختری ازدواج کند که پدر و مادر راضی نیستند لذا پنهانی ازدواج کنند. اگر وقتی فهمیدند، بزند زیر خنده، دلیلی نداریم زنش را طلاق دهد اگر راضی نیستند یا در دعوای مادرشوهر وعروس، مادرشوهر اصرار دارد طلاق بدهد. نباید اطاعت کند و حتی یک مورد وجوب اطاعت نداریم، بله یک روایت داریم و والدیک فاُطعهما، اما از پدر و مادر اطاعت کن سند ندارد، کسی چنین حرفی نمی زند مطلقا اطاعت کند، کسی فتوا نمی دهد شبها بالای سر من بایستی تا دوشب و نخوابی، کسی این چنین حرفی نمی زند.

   مرحوم حکیم ره  در یک جای مستمسک عنوان می کنند اوامر اشفاقی، از روی محبت به فرزند است اطاعت کند، فرزند سفر می رود و پدر می ترسد خطری برایش پیش آید هر سفری باشد، زیارتی یا غیر زیارتی، تفریحی، می گوید نباید بروی اطاعت واجب است. استاد: دلیلی نداریم که اطاعت امراشفاقی واجب باشد چون اگر دلیل بر وجوب اطاعت باشد غیر اشفاقی را هم شامل می شود بنابراین اطاعت بما هو اطاعت واجب نیست تا پدر و مادر هر امری کردند واجب باشد، بعضی جاها دلیل خاصی دارد، مثلا در جایی که روزه ضرر دارد. و در سفرهم اطاعت واجب نیست. در معلقات ادله دیگر هم آوردیم.

    و والدیک فاطعهما نه به اطلاقش عمل می کنند نه سند درست است. اینکه می گویند در سفر نرفتن اطاعتشان واجب است که اگر آفت سفر نرود برود نماز و روزه تمام باشد درست نیست.

   بحث ایذاء که نباید اذیت کرد آیا اطلاق دارد؟ یک کسی پدرش را کتک می زد گفتند چرا می زنی گفت پدرم است اگر نزم از کجا می داند پسرش هستم، اگر ایذاء این طور باشد حرام است، ولی اگر می گوید صلاح نیست فلان امر را انجام بدهی انجام بدهد حرام نیست، حتی مسأله ای عقوق که موجب حرمان از بهشت است. عاق: ظلم به والدین است. لغةً به معنای قطع رابطه است و فاصله گرفتن و قهر کردن وهجران است، قطع ارتباط خیلی بد است اما مادر قطع رابطه نکرده است. اما اگر دختری را خواسته که پدر مادر مخالف است و هنوز پیش آنها فرزند می رود عقوق نیست، قطع رابطه نیست. عقوق که گفته می شود در مسائلی متعارف، عقوق مثل هجران و ترک پدر و مادر است. مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی فرمود قدر متیقن قطع رحم قطع رابطه با پدر و مادر است. اگر من قطع نکردم پدر و مادر فشار می آورد اشکال ندارد. حالا وصیت کرده پول هم ندارد در قضاء لعذر ولد اکبر انجام می دهد در غیر آن واجب نیست این نه عقوق است، نه ایذاء و نه عدم اطاعت. مرحوم سید فرموده احتیاطاً ظاهرش احتیاط واجب است شاید هم احتیاط مستحب باشد، عبارت اذا اوصی باالصلاة والصوم او غیرهما من الواجبات ولم تکن ترکة لایجب علی الوصی اوالوارث اخراجه من ماله و لاالمباشرة واجب نیست ولد اکبر یا غیر آن انجام بدهند الا مافات منه لعذر من الصلا والصوم و لو لم یوص و لو وصیت نکرده باشد ولد اکبر نماز وروزه قضائی لعذر را انجام دهد. نعم الاحوط مباشرة الولد ذکراً او انثی مع عدم الترکة اذا اوصی بمباشرته لهما و ان لم یکن مما یجب علی الولی، احتیاط این است ولد چه مرد و چه زن انجام دهند با اینکه ترکه ندارد و این احتیاط بعدالفتوا نیست که مستحب باشد بلکه با عبارت قبل فرق دارد که عبارت قبل می گفت مباشرت ولی و وصی در قضاء نماز و روزه لغیر عذر واجب نیست، بحث ولد اکبر است نه وارث و بعد از احوط روی وارث و ولیّ سخن رفته است، احتمال دارد احتیاط مستحب هم باشد.

   اگر حرج نباشد بجا آورد ولی اگر حرج باشد احتیاط هم جا ندارد که انجام دهد. ظاهراًّ حرج باشد یا نباشد دلیل بر وجوب نداریم چه، حرمت ایذاء چه حرمت عقوق وجوب اطاعت نداریم. بله روایات است وقتی انسان برّبه پدر و مادر انجام می دهد خداوند چندین برابر عوض می دهد. اما بحث در وجوب است که نیست.

    روایت است از مواردی که دعاء مستجاب است روی قبر پدر و مادر است و این همه ادله دیگر راجع به احسان ولی بحث در وجوب است که نیست چون پول ندارد و مباشرت هم در غیر عذر واجب نیست.

   اشکال: خداوند فرموده اطاعت کن در همه جا چون دارد لاتشرک بالله این هم مطلق است و در والدین اطاعت واجب الا در صورت که امر به شرک کنند واجب نیست. جواب: الّا ندارد که همه جا واجب الا در شرک به خدا و علاوة اگر بگوید روزه نگیر نماز نخوان و این غیر شرک است آیا اطاعت کند؟ ادله وصیت که می گوید به وصیت عمل کن و آیاتی که می گوید وقتی میت وصیت می کند عمل کنید و تغییر وصیت حرام است موردی را می گوید که امکانات باشد و مال دارد اگر هیچی ندارد دلیل شامل نمی شود.

   خلاصه: بر ولد اکبر واجب است در جایی که لعذر فوت شده است در دیگران یا ولد اکبر آنجا که لعذر فوت نشده روی مبنای سید که فرق می گذارد بین عذر و غیر عذر، آنجایی است که پولی دارد می گوید اول وصیت را عمل کنیدبعد تقسیم کنید، ربط به بحث ما ندارد، این ادله جایی است که پول دارد ادله اطاعت به معنای عام نشد ادله ایذاء و عقوق به معنای عام نشد گرچه اینجا واجب نیست ولی بسیار خوب است که پدر و مادرش را از عذاب نجات بدهد. و صاحبهما فی الدنیاء معروفاً، معاشرات بالمعروف همین است اگر آنها فحش دادند این فحش ندهد. اگر زدند نزند و اما اطاعت واجب نیست و کار خودش را بکند.

   مطلب بعدی در مسأله ای ششم است که گفتند: اگر چناچه نماز و روزه قطعی ندارد نماز و روزه احتمالی است، نوعاً مردم این طوری است وصیت می کنند ده سال نماز و روزه بدهد این از باب احتیاط است، آیا واجب است از اصل خارج کند طبق فتوای سید؟ یا واجب نیست؟ اگر مال ندارد واجب نیست ولی اگر مال دارد از اصل خارج می شود یا از ثلث؟ اگر از اصل خارج شود اول باید این داده شود از کل مال و اگر از ثلث خارج می شود اول ورثه تقسیم کند. عبارت سید: لو اوصی بما یجب علیه احتیاطا اگر وصیت کند به نماز و روزه که احتیاطا واجب است این مثال که زدم ده سال نماز بده می گوید ممکن است واجب نباشد احتیاط مستحبی است ولی ایشان واجب می گوید مثلا لباس مشتبه بوده در مشتبه دوتا نماز بخواند یکی پاک است یکی  نجس،باید در هردو بخواند تا یقین کند به لباس نماز خوانده. اگر در یکی نماز خواند، و در آن یکی از باب احتیاط واجب است نه از باب تکلیفی اولی، در شبهات حکمیه شک داشت جمعه واجب است یا ظهر هردو را بخواند اگر یکی را خواند دومی از باب احتیاط واجب است. آیا آنجایی که از باب احتیاط واجب است شبهة موضوعیه یا به شبه حکمیه مثل نماز ظهر و جمعه و مال هم دارد بدهند یا نه؟ از اصل بدهند یا از ثلث؟ سید می گوید واجب است از اصل بدهند، به فتوای ایشان قضاء قطعی با قضاء احتیاطی فرقی ندارد، در هردو و واجب است. آیا نظر ایشان درست است و دلیل چیست؟ آنکه ولد اکبر انجام دهد وصیت نمی خواهد،آن راجع به نماز قطعی است احتیاط که بر کسی واجب نیست.آن مسأله ای جداست،می آییم در مسأله ای وصیت که وصیت مال ثلث است. وصیت کرد به امر واجب احتیاطی که شاید واقعا واجب باشد، عقل گفته شاید واجب باشد شرع نگفته است. پس دلیلی نداریم که قضاء احتیاطی را بیاورد چه در شبهات حکمیه یا شبهات موضوعیه. وجهی در این جهت نیست بله قضاء یک چیزی واقعی به عهده آن است خود وارث شک دارد و احتیاط واجب است که دوتا بیاورد، مثلا فرض کنید نمی داند یک تسبیحه واجب است یا سه تسبیحة وارث از میت خبر ندارد خودش نمی داند یک تسبیحه واجب است یا سه تا.

   قاعدة سه تسبیحه انجام بدهد ولی یک تسبیحه انجام داد و رفت غافلانه، همین طوری مسأله را می دانست باید احتیاط کند، باید یک نماز دیگر بخواند. یا امثال این در شبهات حکمیه و موضوعیة. باید دو نماز می خواند خود این ولی خود این اجیر و قاضی و وارث و ولی در لباس مشتبه میت به عهده اش بوده من که قضاء می کنم، اگر همان قضاء واقعی را می خواندم یک نماز کافی بود احتیاط واجب به عهده من است، نه به عهده میت باید از اصل خارج کند.

   و اما اگر احتیاط مستحبی است قضاء ندارد می گوید ده سال نماز برایم بخوانید اینجا چه طور؟ سید می فرمایند از ثلث داده می شود نه از اصل چون واجب نیست. وصیت هم دارد که از ثلث خارج می شود. اگر قطعا نماز قضاء ندارد می فرماید جایز نیست از اصل بدهند. مسأله ششم: و امالو علم فراغ ذمته علماً قطعیّاً فلا یجب و ان اوصی به بل جوازه محل اشکال. اگر یقینی است که ذمة ی میت فارغ است و نماز و روزه قضاء ندارد واجب نیست قضا و لو وصیت کرده، بلکه جایز بودنش محل اشکال است چون عبادت توقیفی است وقتی عبادت توقیفی است چه بخوانم؟ قبلا روایتی در احکام شهر رمضان خواندیم از امام(ع) سوال می کند مادرم مرده حج انجام نداده حضرت می فرماید مستطیع بوده می گوید نه پس چه می خواهی انجام بدهی؟ قضاء می کنی چیزی که بر او واجب نبوده این شرعیت ندارد[34]، سید نظرش روی این روایت است.

   خلاصه یک وقت قطعا به عهده میت است یک وقت از باب احتیاط به عهده میت است بر وارث از باب احتیاط واجب واجب است باید در دو لباس نماز می خواند.

    یکی خوانده گاهی احتیاط مستحب است گاهی قطعا می دانیم قضاء ندارد وصیت اشکال دارد.

   استاد: ما حرف داریم اینجا که آیا فرمایش سید واجب است.


---------------------------------------------------------------------------------------------
[27] مستدرک باب 18 حج ح 3 سنن ابی داوود از عامه ج 1:286

[28] وسائل الشیعة ج 23 باب سوم اقرار ح 2 مستدرک باب 2 اقرار ح 1

[29] وسائل الشیعة ج 23 باب 6 اقرار ح 1

[30] وسائل الشیعة باب 4 اقرار ح1

[31] وسائل الشیعة باب 5 اقرار ح 1

[32] سوره بقره 83.

[33] نساء 19

[34] وسائل الشیعة ج 10 باب 23 احکام شهر رمضان ح 1
   سه‌شنبه 29 مهر 1393




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما