جلسه 110
شنبه 3/3/1393
بسمه تعالی
از روایات استفاده شد که جماعت در نمازها مشروع است، در آن روایتی که از باب 2 جماعت ح1 داشتیم. عبارت: فی الصلوات کلها بود.
بعضی نمازها، یک خصوصیتی دارد که با جماعت خوانده نمی شود، مثل نماز طواف که نماز است و این روایت شامل او می شود، ولی سیره نبوده در طول تاریخ، نه از ائمه و نه از اصحاب که نماز طواف را به جماعت بخوانند. هیچ ضبط نشده است، در حقیقت سیره در مقابل روایتی فی الصوات کلها است که آن همه ی نمازها را می گوید ولی سیره براین است که جماعت در نماز طواف دیده نشده است.
البته نماز طواف که برگذار نمی شود به خاطر ازدهام جمعیت است که وقتی طواف تمام می شود همه می خواهند خلف مقام نماز بخوانند، یکی زود می آید، یکی دیر می آید لذا جماعت مشکل می شود احتمال قوی دارد این مطلب علت برگذار نشدن جماعت باشد. در عصر ما که جمعیت زیاد است و در زمان امام صادق(ع) که کشور اسلامی توسعه پیدا کرده بود تا کشورهای آفریقائی بعضی کشور اروپایی اسلام گرفت و فتح کرد آنها همه حاجی داشتند. چون ضبط نشده آقایان شک دارند در مشروعیتش و ماهم شک داریم در مشروع بودنش. وقتی شک داریم انجام نمی دهیم. ولی عموم شامل می شود، اما شمول عموم همه اش توسط الفاظ نیست که بگوییم لفظ عام است. میزان ظهورات است گاهی از اوقات قرائنی به دست می آید که ظهور را سست می کند، و به عموم عمل نمی کنیم، چنان که در مخصّصات، مثلا 50 روایت عام داریم یک روایتی مخصّص. ولو قاعده این است یک خاص برآن پنجاه به عام غلبه دارد از نظر فنی و صنعت اصولی. ولی اگر میزان ظهورات است یک مخصص را حاکم نمی کنند بر این همه عمومات، غرض،میزان ظهورات است گرچه آن روایت شامل نماز طواف می شود، ولی وقتی یک نمونه هم نداریم، امام صادق با همه اصحابش نماز جماعت طواف را انجام ندادند، لذا شک می کنیم در مشروعیتش.
در نماز میت، در حقیقت این نماز نیست، برای اینکه دعاست، روایات ما دارد: الصلات ثلثه رکوع و ثلثه سجود وثلثه طهور. نماز سه ثلث دارد، رکوع، سجود، طهور، روایتی معتبر هم است که در گذشته ها هم خواندیم، و نماز میت نه طهور دارد نه رکوع نه سجود، طهارت شرط نماز میت نیست و رکوع و سجود هم ندارد. پس آن روایت الصلوات فی کلها جماعة این را شامل نمی شود، با اینکه جماعت در این است پس معلوم می شود روایت فی الصلوات کلها نسبتش بافقه ما، نسبت عموم و خصوص من وجه است. بعضی جاها آن عموم می گیرد جماعت نیست مثل طواف، بعضی جاها آن عموم نمی گیرد ولی جماعت است مثل نماز میت. به هرحال آن عموم معتبر است الاما استثنی، اینها استثناء است.
مطلب دوم اینکه بعضی نمازها خیلی تأکید خاص شده بر اینکه در جماعت خوانده شود، از جمله نماز صبح نماز مغرب، نماز عشاء، باب 3 جماعت حدیث یک، روایت عبدالله سنان، سمعتُه یعنی از امام صادق شنیدم. یقول صلی رسول الله الفجر، پیامبر نماز صبح را خواند، فاقبل بوجهه الی اصحابه، روکرد به اصحاب وسأل عن اناس یمسی هم به اسمائهم سوال کرد و خصوصاً از بعضی ها اسم برد، مثلا فلان کس تقی بن حسین، حسین بن علی، اینها کجا هستند؟ فقال: هل حضرو الصلاة؟ گفتند نه یا رسول الله، فرمود: هل غیّبوا؟ مسافرهستند، نیستند؟ قالو: لا، قال اما انه لیس من صلات اشد علی المنافقین من هذا الصلات، والعشاء، هیچ نمازی سخت تر بر منافقین از این نماز صبح و نماز عشاء نیست.
عشاء احتمال دارد عشائین باشد، ولی مغرب از لفظ به دست نمی آید. و به احتمال قوی عشاء به هردو گفته می شود. شرکت نکردن در نماز صبح خواست منافقین است، منافقین از نماز صبح رنج می برند.
نکته اش هم این است کسی خوابش را رها می کند به نماز صبح شرکت می کند، نشان می دهد ایمانش قوی است و به این مکتب پایبند است و منافقین از این جهت ناراحت می شود.
و فرمود: لو علموا ایّ فضل لهما لاتوهما و لو حبواً[1]، اگر می دانستند چه فضیلتی در نماز صبح و عشاء است شرکت می کردند و لو روی زانو بودند،(کسانی که پاهایشان قطع است روی زانوها می آمدند.)
روایت دوم، صدوق به طور جزم می گوید: قال الصادق علیه السلام من صلّی الغداة والعشاء الآخرة، آن روایت عشاء داشت، احتمال داشت مغرب را بگیرد اما این عشاء آخرت دارد شامل مغرب نمی شود. فی جماعت فهو فی ذمة الله عز و جل، در ذمۀ خداست یعنی خدا متعهد کارهای این است، کارهای دنیاء یا کارهای آخرت، یا کارهای هردو. اطلاق دارد.
درعهده خدا، یعنی خدا متعهد است به کارهای این، یعنی خودت را به خدا بسپار وقتی به جماعت می آئی خیالت راحت باشد. و من ظلمه فانّما یظلم الله ضمیر مفعولی ظلمه به چه بر می گردد اگر به غدات باشد باید مؤنث باشد، به نماز بر می گردد باید مؤنث باشد به جماعت برگردد هم باید مؤنث باشد پس به مصلّی برمی گردد.
قرآن دارد: یا من یمسک السموات والارض امسکنا عن کل سؤ: یعنی خودت را که به خدا بسپاری کار تمام است، اشاره به این است که این مصلی در پناه خداست هم از شرور طبیعی هم از شرور انسانی، ادامه حدیث: و من حقّره فقد حقّرالله[2]، کسی به این مصلی ظلم کند به خدا ظلم کرده و هر کسی او را تحقیر کند همانا خدا را تحقیر کرده است.
در اینجا عشاء آخرت را داشت اوّلی عشاء را داشت که احتمال دادیم مغرب را شامل شود.
در روایت سوم اینجا باز این طوری دارد:
قال رسول الله(ص) : من صلی المغرب والعشاء الآخرة و صلات الغدات فی المسجد فی جماعت فکانه احی الیل کله[3]، کسی نماز مغرب و عشاء و نماز صبح را در مسجد در جماعت بخواند مثل این است که تمام شب را عبادت کرده است.
آن روایت دوم خاصیتش حفاظت بود، این روایت خاصیتش احیاء شب است، آن نماز عشاء آخرت را با نماز صبح داشت و این نماز مغرب و عشاء و صبح را دارد، این در مسجد در جماعت بود آن در جماعت بود. اما شبهه ای که دارد این است در سند روایت احمدبن محمدبن یحیی، احمد بن محمد بن یحیی قمی پدرش محمدبن یحیی از ثقات قم بوده است و از بزرگان قم است، در قم بعضی از بزرگان بودند که تجارت می کردند، و تاجر بودند، بعضی آنها در این اواخر فوت کردند که خدمت آقا امام زمان می رسیدند و بعضی شایعات راجع به کسبه محل مسجد امام حسن عسکری بازار است، شصت یا هفتاد سال قبل این قضیه مربوط او می شد.
احمد بن محمد بن یحیی نه توثیق دارد و نه کثیر الروایت است، آقازاده ای است که عنوان پدرش را بین محدثین ندارد. از بعضی رجالیین این تعبیر را دیدم که نقل عن خلق یعنی از افراد زیادی روایت کرده ولی در رجال از افرادی که نقل کرده کم است.
پس در روایت عشاء و صبح بود و مغرب در این روایت بود که راوی توثیق نداشت، لذا مغرب را قبول نکردیم، مگر به قول آقایانی که از باب اخبار من بلغ قبول دارند، قبول شود. و ما در اخبار من بلغ گفتیم باید از راوی ثقة باشد روایت و الا قبول نداریم، چون در عرف بلاغ نمی گویند اگر از یک جعال کذاب روایت نقل شود. اگر کذاب و جعال را نگیرد موارد دیگر مشکوک الصدق می شود که این اخبار من بلغ او را شامل شود یا نه.
روایتی در باب 2 جماعت حدیث ششم آمده که صحیحه هم است: اشترط رسولالله(ص) علی جیران المسجد شهودالصلات، پیامبر به همسایه های مسجد شرط کرد که در نماز جماعت حاضر شوند.
استاد: این چه شرطی است؟ شرطی ابتدائی که نفوذ ندارد، شرط ضمن عقد بوده؟ چه عقدی؟ یا منظور قرار است که اینها بیایند همسایه مسجد شوند، اگر ملک خودشان است به پیامبر مربوط نمی شود پس چه طور قرار است، اگر قرار ابتدائی است مثل وعده می ماند که الزام آور نیست.
بعد فرمود:لینتهینّ اقوام لا یشهدون الصلات، آنهائی که به نماز حاضر نمی شوند، یا دست بردارند از این کارشان، او آمرنّ مؤذناً یؤذن ثم یقم ثم آمر رجلا من اهلبیتی، یا اینکه دستور می دهم مؤذن اذان بگوید و اقامه بگوید و سپس به یکی از اهلبیتم دستور می دهم( منظور حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام است) فلیحرقنّ علی اقوام بیوتهم، خانه هایشان را بسوزاند، بهزم الحطب، با شاخه های درخت، لانهم لایأتون الصلات، برای اینکه اینها در نماز حاضر نمی شوند.
چطور معنا می کنید این روایت را که یا حاضر شوند در نماز جماعت یا خانه ها را آتش می زنم. اگر نماز جماعت مستحب است که همه ی روایات مستحب می داند، خانه آتش زدن معنا ندارد، خانه را با سکنه آتش بزند که همان اعدام است؟ یا بدون سکنه را آتش می زند؟ پس اهل خانه را بیرون می کند بعد خانه را آتش می زند، بعد طبق آن شرط که کرده بود، زمین را به دیگران می دهد. اگر این باشد، زمین از پیامبر بوده به علی(ع) جا داده به عباس جاداده است، بعد همه ی درب ها را بست. معلوم می شود زمین اطراف مسجد مال رسول خدا بوده است.
و الا رسول خدا ملک مردم را آتش نمی زند چون الناس مسلطون علی اموالهم، لذا ملک مال رسول الله بوده است و دربها را هم بست.
اینها شاید توطئه گر بودند نماز نمی آمدند، نه اینکه به خاطر تنبلی بوده که نمی آمدند، این مسأله واقعاً محل بحث است. بعضی ها می گویند این ها توطئه گر بودند، نظر سیدنا الاستاد امام ره این بود از روایات هم همچنین مطلبی استفاده نمی شود، بین فقهاء هم این چنین نظری نیست، بین فقهاء عامه هم نیست، ابن رشد در بدایة المجتهد ج1: 136 می گوید اینکه پیامبر دستور داد خانه هایشان را بسوزانند فقط به خاطر ترک جماعت بود. این درست نیست، لذا بگوییم شرط ضمن عقد بوده زمین از رسول الله بوده، فرموده به تو می دهم به شرطی که در جماعت بیایید نیامدند، درب ها را ببندد و زمینها را حق دارد پس بگیرد.
حالا ببینم روایات، مسأله ای احراق خانه ها چطور است؟ بعضی روایات مثل روایت اول باب 2 جماعت جیران نداشت ولی روایت 6 باب 2 جیران داشت، روایات مختلف است در باب احراق:
روایت اول باب 2 جماعت احراق را ندارد: قال امیرالمؤمنین(ع) من سمع النداء فلم یُجبه من غیر علة فلا صلات له، نمازش باطل است، حالا بگویید باطل نیست، نفی کمال است. کسی اذان را شنید و اجابة نکرد و بدون عذر فلا صلات له[4]، دنباله ی این روایت روایت دیگری است بیشتر تأکید می کند: اما یستحیی رجل منکم، خجالت نمی کشید ان تکون له الجاریة، کنیزی داشته باشید بعد بفروشید و مشتری سوال کند فلانی چطور بوده کنیز بگوید فتقول: لم یکن یحضرالصلات[5]، به نماز جماعت ها نمی رفت، یعنی کارهای خصوصی تان برملا می شود.
روایت سوم می گوید: لا صلات لمن لا یشهدالصلاة من جیران المسجد الاالمریض او مشغول، مگر مریض باشد یا کار داشته باشد و الا لا صلات له[6]، اولی همسایه نداشت می گفت سمع النداء و این همسایه را دارد.
روایت احداق روایت چهارم است: مرحوم صدوق به طور جزم می گوید، قال: رسول الله لقوم لتحضرنّ المسجد او لاحرقنّ علیکم منازلکم[7]، درباره عده ای فرمود مسجد حاضر شوند در جماعت یا اینکه منزلهای تان را آتش می زنم. استاد: اگر توطئه منظور است که در روایت این را نگفته است، اگر صرف حاضر نشدن مسجد است، خودتان می گویید نماز جماعت مستحب است، پس معنا ندارد احراق، پس این روایت همان روایت شرط است و زمینها مال پیامبر است.
روایت ششم فقط صرف حضور جماعت را دارد. و روایت دهم صحیحه دارد از امام صادق(ع) ان اناساً کانو علی عهد رسول الله(ص) ابطئوعن الصلات فی المسجد کندی می کردند از حضور در مسجد بحث توطئه نیست. بحث منافق نیست، سستی می کردند، آنهایی که منافقند که سستی نمی کنند، آنها مجدانه در کار خودشان هستند، ابطئو یعنی تنبلی، و رسول الله فرمود لیوشک یدقوم یدعون الصلاة فی المسجد یوشک از افعال قلوب است، یعنی این احتمالش است، نمی گوید حتما این کار را می کنم، آنجا دستور می دادند بسوزانند اینجا می فرماید یوشک، این تهدید است، این هایی که در مسجد حاضر نمی شوند احتمال دارد ان نأمر بحطب، دستور می دهیم هیزم بیاورند، فیوضع علی ابوابهم، درب خانه هایشان بگذارند.
فتوقد علیهم النار فتحرق علیهم بیوتهم[8]، یعنی خودشان را می سوزانیم، بعضی می گویند، همین قضیه بهانه داد به دست ظلمه ی بعد از پیامبر که معلوم می شود مواردی است خانه ها را آتش بزنند، آمدند خانه ی حضرت زهرا را آتش زدند، و بعدها هم در جنگ با ابن زبیر آتش بواسطه ی منجنیق به خانه ی کقبه زدند، خیلی حرف شد، گفتند این کار خیلی وقت قبل با خانه ی بنی هاشم شده است.
به نظر مروج الذهب مسعودی این را دارد. می گوید قبلا این کار با بنی هاشم شد و ما بهانه داشتیم. وقتی به خاطر نماز خانه هایشان را می شود آتش زد، برای مخالفت با حکومت به طریق اولی.
سوال: رسول خدا وحشی را می بخشد بعد می آید خانه ها را آتش بزند؟
جواب استاد: وحشی روشش را عوض کرد و آمد عذرخواهی، اینها همین طور هستند نماز نمی آیند.
از بعضی روایات دیگر استفاده می شود، بعضی روایات دارد: همّ، تصمیم گرفت، یا اینکه هم تصمیم نیست بلکه در فکرش بود. روایت نهم: همّ رسول الله با حراق قوم بمنازلهم کانو یصلّون فی منازلهم و لایصلّون الجماعة[9]، در خانه ها نماز می خواندند، به جماعت نمی آمدند. همّ به حراق قوم نه اینکه احرق، پس یکی همّ است و یکی تهدید است بیایید و اگرنه دستور می دهم آتش بزنند. یکی از روایات داشت، یوشک، پس دستور نداد فقط تهدید بود، اما همین که تهدید شد، بهانه داد آنها هم خانه حضرت زهرا را آتش زدند.
پس مابین روایات احراق که مربوط توطئه باشد پیدا نکردیم، احتمالش می دهیم ولی دلیلش را پیدا نکردیم، پس تا اینجا ظاهرش همان حرف ابن رشد است در بدایت المجتهد که می گوید فقط به خاطر ترک جماعت بوده است.
دو مطلب شهادت می دهد که مطلب همین باشد، نه مسأله ی توطئه:
1- یکی اینکه از بعضی روایات استفاده می شود اصل اسلام با نماز معلوم می شود و معلوم نمی شود کسی اهل نماز است یا نه و این با جماعت معلوم می شود، اگر می گوید در خانه نماز می خوانم از کجا بدانیم راست می گوید.
ببینید روایت هشتم از باب دو جماعت: انما جعلت الجماعة والاجتمال الی الصلاة، لکی یعرف یصلی ممن لا یصلّی، اگر نماز جماعت گذاشتیم برای این است آنکه اهل نماز است از آنکه اهل نماز نیست جدا شود. مسأله ی نماز است نه مسأله ی حکومت، و من یحفظ مواقیت الصلات ممن یضیّع آنهایی که وقت نماز را حفظ می کنند از آنهایی که وقت نماز را ضایع می کنند جدا شوند.
ولولا ذلک، اگر این کار نبود، جماعت را نمی گذاشتیم، لم یمکن احداً یشهد علی احد بالصلاة، کسی نمی توانست شهادت بدهد این آدم خوب است، اصل عمود دین نماز است، من هم ندیدم نماز بخواند، وقتی در جماعت نباشد معلوم نیست، لان من لم یصل فی الجماعة لاصلات له بین المسلمین کسی نماز جماعت نخواند بین مسلمانها نماز نخوانده است، لان رسول الله(ص) قال لاصلات لمن لا یصلی فی المسجد مع المسلمین الّا من علة[10]، یعنی می گوید نماز فرادائی کسی که هیچ وقت جماعت نمی آید قبول نیست از این معلوم می شود که ترک بالکل است، و اگر ماهی یکبار نماز جماعت بوده کافی است.
همین قدر معلوم شود که در نماز جماعت مسلمین حاضر می شود، نمی گوید دائم بیاید.
همه روایاتی که خواندیم، ترکها داشت یعنی اصلا نماز جماعت نیاید، اگر نماز جماعت را اصرار داریم برای این است که شهادت بدهند مسلمان است، چون عمود دین نماز است.
2- شاهد دوم: از بعضی روایات استفاده می شود ولو در خانه نماز بخوانی با جماعت بخوان پس مسأله ی توطئه در کار نیست.
قبل از این عرض کنم در روایت 11 باب 2 عن الصادق(ع) من خلع جماعت المسلمین قدر شبر خلع رقب الایمان من عنوقه، کسی جماعت مسلمین را از خودش به اندازه ی یک وجب کنار بزند لباس ایمان را از خودش کنده کنار زده است، این ندارد نماز، ولی نماز با جماعت مسلمین درست می شود یعنی نماز جماعت.
-------------------------------------------------------------------------------
[1] وسائل الشیعه باب 3 جماعت ح1
[2] وسائل الشیعه باب 3 جماعت ح2
[3] وسائل الشیعه باب 3 جماعت ح3
[4] وسائل الشیعه باب 2 جماعت ح1
[5] وسائل الشیعه باب 2 جماعت ح2
[6] وسائل الشیعه باب 2 جماعت ح 3
[7] وسائل الشیعه باب 2 جماعت ح6
[8] وسائل الشیعه باب 2 جماعت ح10
[9] وسائل الشیعه باب 2 جماعت ح 9
[10] وسائل الشیعه باب 2 جماعت ح8