صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 92-93

صلاة جلسات 111 و 112



جلسه 111     
دوشنبه 5/3/1393
 

بسمه تعالی

روایاتی احراق خانه های کسانی که به نماز جماعت حاضر نمی شوند، احتمالاتی را ذکر کردند:

1- به خاطر اینکه این ها اهل نفاق بودند، مرحوم امام(ره) و مرحوم آقای خوئی در شرح عروه نظرشان همین است که راجع به منافقین است. شاهدی هم آورده شده است از روایتی که خواندیم: انّ هذه الصلات اشد علی المنافقین، این روایت اشاره است بر اینکه روایات احراق راجع به اهل نفاق است.

استاد: اولا: این روایت راجع به نماز صبح و عشاء بود، درحالی که نفاق ربطی به نماز صبح و عشاء ندارد ظهر و عصرش را هم ممکن است نیاید، حتی مغرب ثابت نشد، فقط صبح و عشاء را گفت.

بعید نیست نکته اش این باشد آنهایی که ایمانشان کامل نیست خواب را بر عبادت مقدم می دارند. وشبها زود می خوابد، یا اینکه صبح می خوابد شب دنبال الواتی خودش می رود، نه حتماً نفاق باشد و برای ما ثابت نشد. ضمن اینکه در بعضی روایات دارد جماعت را با زن و بچه ی خودتان بخوانید مشکلی نیست.

چندتا روایت است در باره ی اینکه با اهل خودتان جماعت بخوانید، یکی از آنها روایت جهنی است که راجع به شب 23 روایت نقل کرده است. خدمت پیامبر آمده است، می گوید: یا رسول الله انی اکون فی البادیة، و معی اهل و ولدی و غلمتی، و اُاَذّن و اُقیم و اصلّ بهم، ابجماعت نحن؟ قال: نعم، قال یا رسول الله فان الغلمة یتبّعوان قطر السماء و ابقی أنا و اهلی و ولدی، غلامها می روند دنبال کارهای باران، من که با اهلم می مانم، اَاُذن و اقیم و اصلی أبجماعت نحن؟ قال: نعم

قال: یا رسول الله ان ولدی یتفرقون فی الماشیة فالقی انا و اهلی، اُاَذن و اقیم واصلّی بهم أبجماعت نحن؟ قال: نعم. قال: یا رسول الله ان المرأة تذهب فی مصلحتها فابقی انا وحدی، أاُذن و اقیم و اصلّی، افجماعت؟ قال نعم، قال، المؤمن وحده جماعت[11].

فقط چیزی که هست این شخص در بادیه بوده است نه در شهر.روایاتی دیگری هم است که اختصاص ندارد به جماعت المسلمین.

باب سوم جماعت: من صلّی الغداة والعشاء الآخرة فی جماعت،(نه فی الجماعت که الف و لام اشاره است به جماعت مسلمین) فهو فی ذمة الله عز و جل ومن ظلمه فانما یظلم الله و من حقره فانما یحقّرالله[12].

بعضی روایت دارد فی الجماعت فی المسجد، که این را هم بگوییم به جماعت مسلمین می خورد و الا رسول خدا جماعتش را خوانده و رفته است، چند نفر در مسجد آمدند جماعت خواندند، کافی است.

من صلّی المغرب و العشاء الآخرة و صلاالغداة فی المسجد فی جماعت، فکّان احیی اللیل کلّه فی جماعت دارد نه فی الجماعت.

بنابراین یک قدری به ذهن می رسد حرف ابن رشد درست باشد که در بدایة المجتهد گفت. این احراق به صرف نیامدن به نماز جماعت است نه نفاق. منتهی از این روایات استفاده می شود که ترک جماعت کلا باشد.

 کلا تارک نباشد ماهی یک بار برود کافی است، بعید نیست به همین مقدار کافی باشد. تارک نباشد نه اینکه عامل دائمی باشد.

استاد: به هرحال 1- یک بحث در استحباب است و ثوابهای آن، این برای هر رکعت است که دوام در آن است و نه ترک آن.

2- یک وقت بحث در این است که ترک نکند و الا چنین و چنان است، این مربوط به ترک کلی است. پیامبر خانه ی کسی را هم خراب نکرد، تهدید کرد که اگر نماز نیایند خانه ها را خراب می کنیم.

سوال: اگر جماعت اهمیت دارد باید الآن هم این کار را بکنند؟

جواب استاد: بله مهم است و قدرت و حکومت می تواند این کار را بکند، به نظر من روایات احراق راجع به اهل نفاق نیست، و منظور ترک هم است، منافقین که جبهه علنی علیه پیامبر نمی گرفتند، خودشان را بین مردم جاسازی می کردند.

قضیه ی مسجد ضرار بود مقابل مسجر پیامبر ولی به نام اسلام و در پناه خدا و در پناه دین بود. و تحت عنوان مسجد بود. علنی مخالف پیامبر نبودند. به نظر ما روایت احراق مربوط ترک کلی جماعت است، نه اهل نفاق.

احتمال می دهیم، روایات احراق جعلی باشد و لو صحیح السند باشد، ما روایتی داریم صحیح السند که قرآن تحریف شده است ولی ما قبول نداریم، ملاحظه کنید در بحارالانوار ج 80 به بعد، روایات سندش خوب است، ولی بعید نیست برای درست  نشان دادن کارهای خلفاء جعل شده باشد.

بعضی آقایان فرمودند: اگر نفاق نیست ولی ترک می کنند رغبة عن الجماعت و استخفافا بالجماعة عبارت مرحوم سید در عروة این است: لا یجوز ترک الجماعة رغبة عنها و استخفافاً بها، این از کجا استفاده می شود؟ از حرمت. ما حرمت را از ادله نتوانستیم استفاده کنیم چون روایات احراق را گفتیم راجع به تهدید بود و کارهای دنیوی که اثبات حرمت نمی کند، اگر راجع به عذاب قیامت و قبر بود بله. والا اثبات حرمت نمی کند.

ما در معلقات عروه( در ذیل عبارت سید که لا تجوز فرمودند) داریم: الحرمة غیر معلوم لصرف تخیّل عدم الثواب مهمة، حرمت معلوم نیست اگر خیال می کنید ثوابش مهم نیست، یا اصل ثواب مهم نیست یا ثواب این مهم نیست، ما لم تکن رهبانیة او مخالفة لحکومة الاسلامیة، اگر رهبانیت باشد روایات دارد لا رهبانیة فی الاسلام، کلا از اسلام و جماعت قهر باشد، با هیچ کس تماس نداشته باشد ولی اگر رهبانیت و مخالف نیست، صرف اینکه خیال می کند ثوابش مهم نیست حرمت این اثبات نمی شود.

مطلب دیگر: اینکه روایات ثواب زیاد است، و آنکه صحیح السند است، آن است که هر رکعت بیست و پنج رکعت می شود که خواندیم، یعنی بیست و چهار برابر می شود.

یک روایت است که سند درستی ندارد، مثلا آن روایت مفصلی که شهید اول در ذکری دارد و شهید ثانی در روض الجنان دارد، مستدرک هم در باب 3 جماعت نقل کرده است، از کتاب احمد بن جعفر قمی، کتاب الامام و المأموم، که یک مأموم باشد چه قدر ثواب دارد، دو مأموم چقدر تا ده مأموم می رسد، اگر جن و انس نویسنده شوند ثوابش را نمی توانند بنویسند، دریا ها مرکب و درخت ها قلم شوند که در رساله ها هم است، این روایت اصلا سند ندارد، مرحوم شیهد ثانی در روض الجنان و شرح ارشاد از کتاب احمد بن جعفر قمی  (کتاب الامام و المأموم) نقل می کند، به سند طولانی ابو سعید خُدری از پیامبر و در سند افراد غیر ثابت الوثاقة زیاد هستند.

استاد: با اخبار من بلغ هم اگر درست کنیم، من عرض کردم، ما شبهه کردیم که اخبار من بلغ روایات ضعیف را نمی گیرد، اگرچنان چه بدانیم راوی کذاب است، در عرف عقلاء این را بلاغ حساب نمی کنند اگر نمی دانیم کذاب است یا نه، شبهه مصداقی در شمول من بلغ می شود.

ولی آقایان، نوعا اخبار من بلغ را شامل روایاتی ضعیف هم می گیرند. اگر این باشد به این طریق برای آنان ثابت است نه برای ما.

غیر روایات، در فضیلتی جماعت از بعضی آیات قرآن استفاده می شود: و ارکعو مع الراکعین[13]، اگر مقصود رکوع با رکوع کننده ها باشد نه معنای دیگری. یا آیة: اقیمو وجوهکم عند کل مسجد بگوییم اشاره است به جماعت، دست جمعی مقصود است، عند کل مسجد یعنی همان جماعت.

اما اگر و ارکعوا مع الراکعین معنایش این است که با آنهایی که دلشان خاشع است، یا به معنای خشوع دل است، خاشع شوید با آنان که خاشعند، و در درجه اول خاشعین اهل بیتند. مثل کونوا مع الصادقین، یعنی اهل بیت، مجتهد را نمی دانیم صادق است یا نه، چون صدق یعنی مطابقت با واقع که اهل بیت هستند. ما خبر نداریم فتواها طبق واقع است.

لذا فرمودند: نحن العلماء و شیعتناالمتعلمون و سائرالناس همج الرعاء. عالم فقط اهل بیت هستند.

مرحوم سید در عروه دارند بعضی جا نماز جماعت واجب است و در بعضی کتب دیگر هم نقل شده است:

1- در نماز جمعه واجب است جماعت، جمعه را فرادا نمی شود بخوانیم و جماعت شرط است، بحث نماز جمعه در محلّ خودش، مفصل بحث می شود و در تحریرالوسیله هم نماز جمعه را عنوان کردند لذا جداگانه صحبت می کنیم.

2- نماز عید فطر و قربان، گفتند جماعت در این دو هم شرط است، اگر جماعت نباشد جمعه و نماز عیدین انجام نمی شود.

استاد: نماز جمعه راجع به حضور امام است که تعیین است مطلقا یا تخییر است، بحث در محل خودش اما در عیدین بعضی معتقدند فرادا خوانده شود نه به جماعت که در بحث نماز عیدین می آید.

و آن نماز که مرحوم سید اینجا مطرح کردند و جماعت واجب است آن است که وقت تنگ و قرائت حمد و سوره اش درست نیست.

استاد: این وجوب شرطی است؟ اگر اقتداء نکند نمازش باطل است. وجوب تکلیفی: یعنی حتما برود جماعت بخواند والا عقاب دارد. وجوب تکلیفی اینکه خودش عذاب داشته باشد مشکل است، بکله نمازش مشکل دارد که وجوب شرطی می شود.

اگر به خاطر تنگی وقت نیست بلکه هر چند تلاش کند یاد نمی گیرد، روحانیون کاروان حج می دانند بعضی پیرمردها و پیرزنها فرقی بین عین و همزه را نمی دانند و ضاد را نمی توانند تلفظ کنند فرق ح جیمی و ه هوز را نمی دانند، بعضی لهجه ها قاف را گاف می گویند بعضی لهجه ها قاف را غین تلفظ می کنند. مرحوم سید می گوید: احتیاط مستحب این است جماعت برود و اگر فرادا می خواند قرائت را بلد نیست به جایش تکبیر و تسبیح بگوید، سبحان الله بگوید و حمد کند.

 دو نفر از محشین عروه احتیاط واجب می کنند که در نماز جماعت بخواند، یکی از آنها آقای میلانی است یعنی کسی قادر نیست اصلا نه اینکه وقت تنگ است و تسامح کرده است.

و یکی هم ظاهر عبارت مرحوم سید محمود شاهرودی است که می گوید احتیاط واجب است به جماعت بخواند اگر مطلقا قادر نیست.

مبنای مسأله این است که وقتی امر به نماز تمام الاجزاء والشرایط می شود این یک عبارت کلی و طبیعت کلی است؟ نماز فرادا یک فردش است و نماز جماعت یک فرد دیگرش است، به عبارت دیگر دعوت شده به نماز، نماز صحیح، اگر خودش می خواند نماز صحیح است، اگر می رود اقتدا می کند آن هم صحیح است. و این دوتا مقابل هم، دو فردند، و اگر نماز صحیح دو فرد دارد ، یک فردش را من بلد نیستم یک فرد دیگرش را من انتخاب می کنم، اینجا باید بگوییم نماز جماعت واجب است، برای اینکه امر دارد به نماز صحیح، فرادا درست نیست، جماعت درست است جماعت بخواند.

پس اینجا تخییر می شود، چون امر دارد به نماز تام الاجزاء والشرایط، نگفته خودت بخوان حتماً، نماز تام الاجزاء والشرایط، خودت نتوانستی، جماعت بخوان. مثل این است که نماز را درست بخوانی میگویند، در مدرسه راه نمی دهند، خانه بخوانی، درب خانه قفل است، مسجد بخوان، این تخییر مکانی بود.

اما تخییر زمانی، اول وقت نمی تواند نماز درست بخواند، یک ساعت دیگر بخوان.

اینجا تخییر در اجزاء و شرایط است، اگر این طوری گفتیم نماز جماعت واجب است طبق احتیاط واجبی که آقای میلانی و آقای سید محمود شاهرودی دارند.

و اگر گفتیم روایت دارد لاصلات الابفاتحة الکتاب، نماز حتما بافاتحه باشد، نماز را حتما خودت می خوانی خودت که می خوانی باید با فاتحة بخوانی، مکلفی هم که عاجز است، این دارد نماز می خواند پس این باید فاتحه را بخواند، اگر قدرت ندارد فاتحه را انجام دهد ائتمام به چه جهت باشد؟ لاصلات الابفاتحة الکتاب تخییر ندارد تعیین دارد و می گوید خودت باید فاتحه بخوانی و وجوب تعیینی هم است، نمی گوید تخییر، نمی گوید خودت بخوان یا امام جماعت بخواند.

پس بر شما واجب است تعیینا. پس نماز جماعت مقابل این نیست.

تخییر نیست بین الفرادا و الجماعة بلکه فرادا متعین است، حالا که از خواندن فاتحه عاجز هستی تکلیف ساقط است. پس هر چه بلدی بخوان، طبق روایت معتبر، روایت صحیحه عبدالله بن سنان.

الا تری لوان رجلا دخل فی السلام، اگر کسی تازه مسلمان شده است، لایُحسن ان یقرأ القرآن نمی تواند قرآن بخواند،بنابراین فاتحه نمی تواند بخواند، اجزأه ان یکبر و یسبح و یصلّی[14]، همین کافی است که الله اکبر بگوید و تسبیح بگوید، پس لاصلات الابفاتحة الکتاب خطاب به آن است که نماز می خواند. اگر فاتحه بلد نیست تکلیف ساقط است، به مقتضای این صحیحه تکبیر و تسبیح کافی است.

استاد: منهای این روایت صحیحه آن لاصلات الا بفاتحة الکتاب راجع به فرد نیست، طبیعت صلات را می گوید، می گوید نماز بی فاتحة نمی شود،نه اینکه خطاب به خود شخص عاجز است.

طبیعت نماز این است که بدون فاتحه نمی شود.

وقتی طبیعت کلی را گفت، طبیعت کلی دو فرد دارد، یک نماز فرادا، یک نماز جماعت. فرادا نشد جماعت را بخواند.

و اما این روایت عبدالله سنان خوب است، اگر کسی وارد شده و بلد نیست، البته این دارد تازه مسلمان بوده ولی تازه مسلمان بودن دخالت ندارد، عجز و قدرت دخالت دارد، سالها مسلمان شده ولی یاد نمی گیرد، زبانش نمی چرخد و قاف را بلد نیست اداء بکند. و دارد اگر عاجز شد اجزأه ان بکیر و یسبع و یصلّی... قاعدة.

قاعدة ی شریعت سمهه سهله هم این است. زبانش نمی چرخد قاف را درست اداء کند، حتما ظهر و مغرب و صبح نماز جماعت برود که سخت است. شریعت سمهة سهلة مطابق هر زمانی تکلیف است و بگوییم تکلیف هم این است که نماز جماعت برود دائماً مشکل به نظر می رسد. ضمن اینکه روایت صحیحه معتبر است پس احتیاط واجب که آن دو بزرگوار کردند تبدیل می کنیم به احتیاط مستحب مثل سید در عروة.

بنابر این جماعت مستحب است و اگر به جماعت نخواند روایت می گوید تکلیف ساقط است و تکبیر و تسبیح کافی است.

اگر این روایت نباشد و شما عاجز بودی از انجام اجزاء و شرایط تکلیف ساقط است چون تکلیف مرکب از اجزاء و شرایط است ینتفی بانتفاء اجزاء و شرایط و لو به انتفاء یک جزء مرکب منتفی می شود، صلات دیگر نیست و پس تکلیف ساقط است. اما امثال این روایت عبدالله سنان این قید را بر می دارد که مرکب ینتفی بانتفاء اجزاء و می گوید وقتی قادر نیست حمد و سوره بخواند، به جایش تکبیر بگوید. مؤید این صحیحه روایات متعددی است که لاتترک الصلات بحال. ولی ما به این عبارت روایت نداریم، اما در ابواب مستحاضة داریم که خون را اندازه بگیرد در کثیره غسل کند در متوسطه و قلیله یک غسل و وضوء برای هر نماز کافی است و در آخر می گوید: لاتدع الصلات بحال، نماز هیچ وقت ترک نمی شود، از این فقهاء استفاده کردند: لاتترک الصلاة بحالٍ. سیره هم بر این است نماز را ترک نمی کنند، درحال غرق شدن و درحال جنگ هم ترک نمی شود و نمی شود گفت مرکب ینتفی بانتفاء اجزاء و شرایط.

(استاد راجع به عید مبعث اشاره دارند و می فرمایند:)رسول خدا به جهت ولایت و امامت و نبوت مافوق انبیاء است و مافوق اولیاء. اینکه می گویند امامت فوق نبوت است نه اینکه علی فوق پیامبر است بلکه امامت فوق نبوت است.

امام صادق در جواب والی مدینه که سوال کرد: چرا وقت شکستن بت ها وقتی پیامبر بر شانه های علی سوار شد علی(ع) طاقت نیاورد؟ امام صادق فرمود: پیامبر دو مقام داشت نبوت و امامت و علی یک مقام امامت داشت و آنجا تجلی معنویت بر مادیت بود و علی طاقت نیاورد چون وقتی وحی به رسول خدا می آمد کمر شتر خم می شد.

 
---------------------------------------------------------------------------------------------
 
[11] وسائل الشیعه ج 8 باب 4 جماعت ح 2

[12] وسائل الشیعه ج 8 باب 3 جماعت ح 2

[13] آل عمران:43

[14] وسائل الشیعه باب 3 قرائت صلات ح 1


-----------------------------------------------------------------------------------------------
 

 

جلسه 112  
چهارشنبه 7/3/1393
 

بسمه تعالی

بحث در این بود اگر کسی قرائت نمازش درست نیست، وقت هم داشت قرائت را درست کند تسامح کرد و نرفت و آخر وقت شد، فرصت ندارد قرائتش را درست کند، آیا واجب است نمازش را به جماعت بخواند، یا اگر جماعت نیست از کسی که حمد و سوره اش درست است تقاضا کند که پیش نماز شود و به او اقتداء کند و حتی اگر نمازش را فرادا خواند، و حتی اگر به جماعت خوانده مرتبه ی دوم هم می شود به جماعت بخواند. آیا واجب است به جماعت اقتداء کند و یا نماز جماعت درست کند؟ یا به بدل اضطراری اکتفاء کند؟ قبلا خواندیم که اگر بلد نیست بخواند، تکبیر و تسبیح بگوید و نماز را تمام کند.

دلیل بر اقامه ی نماز با تکبیر و تسبیح داریم؟

1-قاعده ی میسور: المیسور لاتسقط بالمعسور، آن مقدار که می تواند انجام دهد، همانطور که در روایت آمده بود. و ظاهر این است، میسور صحیح است نه فقط تکلیف است، چون می گوید المیسور لاتسقط بالمعسور، این ساقط نمی شود یعنی این همان است، هم وضعش درست است و هم تکلیفش درست است، منتهی شبهه ای که است این است این معسور بالطبع را می گوید یا شامل معسور بالاختیار هم می شود؟ یعنی کسی طبعاً عاجز از قرائت است مثل کسی که تازه مسلمان شده است نمی تواند قرائت را یاد بگیرد یا مثل پیرمرد و پیرزن که یک عمری در اسلام بودند ولی قادر به اینکه کلمات را درست اداء کنند نیستند، این معسور بالطبع است.

معسور بالاختیار: وقت داشت برود قرائت را یاد بگیرد و نرفت آیا این را هم شامل می شود؟ این مشکوک است و در مقام بیانی چنین اطلاقی نیست که معسور چه عمداً خودش را معسور کرده باشد یا معسور غیر اختیار باشد، هردو را شامل نمی شود. و بگوید آن مقدار که می تواند انجام دهد نمازش درست باشد اثباتش مشکل است.

دلیل دوم: دلیل بدل اینجا همان روایت صحیحه ای بود که خواندیم، حضرت فرمود: الاتری. کسی تازه وارد شده و تازه مسلمان شده قرائت بلد نیست تکبیر و تسبیح بگوید عبارت این بود: الاتری لوانّ رجلا دخل فی الاسلام یک کسی تازه مسلمان شد لا یحسن ان یقرأ القرآن، نمی تواند قرآن بخواند، از جمله فاتحه نمی تواند بخواند، اجزأه ان یکبر و یسبح و یصلّی[15]، همین کافی است که تکبیر و تسبیح بگوید کافی است، حالا تکبیر و تسبیح هردو به جای قرائت است یا تکبیر همان تکبیرة الاحرام و تسبیح به جای قرائت باشد به قرینه یصلّی، تکبیر بگوید بعد تسبیح بگوید و نماز را ادامه دهد. این دلیل بدل اضطراری قرائت است، اگر قرائت را نمی تواند انجام دهد این را بگوید.

و این دلیل اطلاق دارد تازه مسلمان و غیر تازه مسلمان را شامل می شود، تازه مسلمان دخالت ندارد اگر کسی یک عمر مسلمان بوده و قرائت عربی را بلد نیست، این را هم روایت شامل می شود. میزان عدم قدرت و عجز است، و از این جهت هم اطلاق دارد که عجزش بی اختیار است یا به سوء اختیار و فعلا عاجز است و این دو مورد را هم شامل می شود،مخصوصاً اینکه معصیت هم نکرده است مثلا اول وقت نرفت یاد بگیرد به خاطر اینکه می دانست آخر وقت فلانی نماز جماعت می خواند و به او اقتداء می کند. اینکه دیگر معصیت نیست چون تسامح نکرده بلکه نیت کرده به نماز جماعت شرکت کند و خبر آوردند که نماز جماعت نیست و امام جماعت مرد، اینجا معصیت نیست و اگر تسامح کرده است هم این روایت شاملش می شود. خیلی ها می گویند ادله ابدال مال بدلهای اختیاری نیست، مثلا آب داشته است آب را ریخت و بعد می خواهد نماز بخواند تیمم نمی تواند چون واجد آب بوده است و از این قبیل، مثلا می خواهد غسل کند. خیلی ها گفته اند ادله ابدال بدل اختیاری را شامل نمی شود.

این بحث تابع آن بحث است که ابدال اختیاری را شامل می شود یا نه؟

استاد: به نظر من شامل می شود و لو معصیت کرده است به تناسب حکم موضوع که این قبیل ادله ابدال می خواهد تا رفع مشکل کند. این یک غلط کرده و الآن پشیمان است نماز نخواند؟ والمیسور هم شامل این مورد هم می شود و اگر المیسور شامل نشود امثال این روایت عبدالله سنان این موارد را می گیرد.

به علاوة از روایات متعددی استفاده می شود الصلات لاتترک بحالٍ، روایات می گوید نماز در همه حال است درحال سلامت و مرض و رکوع و سجود و خواب، و مستلقیا در جنگ، خوف، درحال غرق شدن.

نشان می دهد ادله که به هیچ وجه نماز ترک نمی شود، درحالی که غرق می شود دلیل می گوید الله اکبر بگوید و بخواند اگر حمد و سوره را بلد نیست نماز را بخواند، معصیت کرد که نماز کامل را یاد نگرفت اما باید بخواند.

پس ادله ابدال، مثل اضطراری ابدال اختیاری را و لو معصیت کرده شامل می شود، تکلیفا وظیفه اش خواندن نماز است و وضعاً هم نمازش درست است.

استاد: به نظر ما طبق آن روایت و قاعده لاتترک الصلات بحال شامل این موارد می شود، بله عقاب دارد چون تفویت مصلحت کرده است، بعضی موارد عقاب ندارد مثل همین مورد که عرض کردیم اول وقت می توانست یاد بگیرد نگرفت به نیت اینکه جماعت برود و بعد جماعت نشد.

چه دلیلی بر اینکه تحصیل نماز جماعت بکند پیدا کنیم؟ فقط چیزی که به ذهن می آید بگوید نماز که مأموربهای ما است یک طبیعت کلی است و ما مأمور به این طبیعت کلی هستیم و این طبیعت کلی دو فرد دارد:

1- یک فرد ناقص دارد که حمد سوره اش درست نیست

2- یک فرد کامل دارد که نماز جماعت است، و این هم قادر است فرد کامل را انجام بدهد فرد کامل را انجام بدهد. این دو فرد در عرض هم هستند نه در طول هم، نماز واجب است. افراد متعددی مکانی، زمانی قادر و عاجز دارد، افراد فرادا و اجتماع، در فرادا کامل را نمی تواند انجام دهد یا جماعت کاملش را می تواند انجام دهد، برود جماعت را انجام دهد، در عرض هم هستند.

به عبارت دیگر بگویید: تخییر عقلی دارند، به عبارت دیگر وجوب جماعت وجوب عقلی است، یعنی شما می توانید فرد صحیح و کاملش را انجام بدهید، انجام بدهید.

فقط یک نکته می ماند و آن اینکه جماعت همیشه در اختیار نیست و شریعت اسلام شریعت سمهه سهله است، و بگوییم کسی که قادر نیست برود جماعت بخواند، مردم نمازهای معمولی را هم نمی خواند، آن وقت بگردد امام عادل پیدا کند نماز جماعت بخواند، و این خلاف شریعت سمهه و سهله است و علاوة این همه روایات یک بار این را تذکر ندادند که جماعت برود بخواند. با اینکه الی ماشاءالله کسانی بودند حمد و سوره هایشان خوب نبوده است خصوصاً تازه مسلمانهای غیر عرب، در زمان رسول خدا تازه مسلمان غیر عرب کم بود، مثل سلمان، ولی در زمان امام صادق(ع) که کشور اسلامی توسعه پیدا کرد، در زمان هارون و موسی بن جعفر به اروپا سرایت کرد، یک روایت هم نداریم که بگوید کسانی حمد و سوره بلد نیستند واجب است به جماعت نماز بخوانند. خصوصاً مخارج حروف را بعضی علماء بلد نیستند مثل مخرج ضاد، ضاد عربهای اصیل نزدیک به دال است.

به مقتضای این مطالب که گفتیم نماز جماعت واجب نیست، و اگر مسائلی که طبعش مشکل است اسلام باید تصریح کند اگر شارع تصریح نکند عمل نمی شود، اگر هدفش عمل است باید تصریح کند. مثلا نماز نشسته هایی که می خواند، یک وقت روی صندلی می خواند، نماز نافله که مشکل نیست، اما نماز واجب را دست و پیشانی را می گذارد، زانوها چه؟ نمی توانید بگویید دو صندلی دیگر بگذارد که زانوها را رویش بگذارد، سرانگشت پا چه؟ و این خیلی مشکل است که طرف پشیمان می شود، پس در همچنین مسائلی اگر واجب باشد شارع تصریح کند و الا حکم عملی نمی شود.

 مثلا شرب خمر را قرآن حرام می داند. از چه راههایی وارد می شود که عملی شود، از اول اگر می گفت اگر خوردید می روید جهنم کسی عمل نمی کرد. قرآن می گوید: فیهما منافع کثیر و اثمهما اکبر من نفعهما و کم کم می رسد به اینجا که بعد جلوش را محکم می گیرد، اگر بناء است حکمی عملی شود باید طوری بیان شود که مردم عمل کنند، و صراحت می خواهد به نظر من: جماعت لزومی ندارد هر مقدار که می تواند بخواند بخواند، و عقاب دارد به خاطر تفویتی مصلحتی که خودش کرده است، و مرحوم سید اینجا گفت جماعت واجب است.

مورد دیگر در جایی که جماعت واجب است این موارد، عهد، قسم، نذر است، عهد کرده، قسم خورده، نذر کرده است که نمازش را به جماعت بخواند، جماعت واجب است، واجب است به نذر و عهد و قسم عمل کند اما اگر عمل نکرد هم نماز درست است چون طبیعت نماز که مأموربه است موجود است.

در متعلق نذر رجحان لازم است و در متعلق عهد و قسم معلوم نیست رحجان باشد، خلاف رجحان نباشد، نه اینکه رجحان باشد.

اگر نذر کرد به جماعت بخواند و نخواند فرادا خواند نمازش باطل است؟ به چه دلیل باطل است؟

تکلیفا واجب است به جماعت بخواند اما اینکه وضعاً فرادا بخواند باطل است معلوم نیست و دلیل ندارد. مگر بگوییم امر به نماز جماعت دارد، امر به شیء مقتضی نهی از ضد است، امر داشت به جماعت و فرادا ضد جماعت است چون یک نماز بیشتر نیست، فرادا که خواند دیگر نمازی نیست، پس باید جماعت بخواند و فرادا نخواند و نهی از عبادت موجب فساد و بطلان آن است.

استاد: ما قبول نداریم امر به شیء مقتضی نهی از ضد است و ثانیاً اگر قبول کنیم، نهی از ضد عام می کند، نه ضد خاص مثل نماز فرادا.

امر که از اول به خواندن نماز داشتیم الآن به اطلاق و عمومیت خود است و این نماز فرادا یک نماز است و نمازش را خوانده. امر داشتیم که اقیموالصلات، اقیموا وجوهکم عند کل مسجد به اطلاق خود امر باقی است و این نماز فرادا درست است، منتهی خلاف نذر خودش عمل کرده است.

ممکن است کسی بگوید با نذر طبیعت اطلاق نماز به هم خورد، اقیموا وجوهکم عند کلی مسجد به هم خورد اطلاق دیگر ندارد، باید جماعتی باشد به خاطر نذرش.

استاد:نذر طبیعت و اطلاق را به هم نمی زند و نماز فرادا و جماعت را شامل می شود و اینکه بگویید نذر موجب می شود طبیعت شامل فرادا نشود، این از نذر استفاده نمی شود.

سیدنا الاستاد امام ره: منذور را واجب نمی داند، وفاء به نذر را واجب می داند. یعنی نماز و جماعت واجب نیست، وفاء به نذر واجب است. و ما اشکال کردیم که حیثیت تعلیلی است نماز جماعت را واجب می کند نه حیثیت تقییدی که الوفاء به نذر واجب باشد، به عقیده ایشان وجوب به نماز جماعت سرایت نمی کند.

به هر حال اگر سرایت هم بکند نماز جماعت واجب می شود نه اینکه نماز فرادا باطل باشد، بله اگر نذر کند نماز فرادا نخواند نماز فرادا اشکال پیدا می کند، ولی این نذر آیا درست است؟ متعلق نذر باید رجحان داشته باشد و نخواندن نمازفرادا رجحان ندارد. بلکه خواندن خود نماز فرادا رجحان دارد.

بنابراین اگر نذر کند نماز جماعت بخواند نماز جماعت واجب می شود ولی نماز فرادا باطل نیست.

 آیا عمل نکردن به نذر کفاره دارد یانه؟ یعنی اگر نماز جماعت نخواند و فرادا هم نخواند کفاره حنث نذر دارد، اگر نماز فرادا بخواند کفاره دارد یا نه؟ در این صورت مبتنی بر این است نماز فرادا را باطل بدانید یا نه؟ اگر باطل بدانید و بگویید امر به شی مقتضی نهی از ضد است، این حنث نذر نکرده و نخوانده چون فرادا باطل بوده است و جماعت بخواند.

اگر گفتید نماز فرادا صحیح است و امر به شی مقتضی نهی از ضد را قبول نکردید اینجا حنث نذر است و کفاره بدهد این هم یکی از مواردی که نماز جماعت را واجب می دانیم ولی نماز فرادا را باطل  نمی دانیم، و در موردی که تسامح کرده وقت داشته نرفته یاد بگیرد جماعت واجب نیست گرچه عقاب دارد.

امام مورد سوم: شخصی وسواسی است و شفاء این مرض به این است که نماز جماعت بخواند، خیلی کسانی است خودشان نماز نمی تواند بخواند، مگر جماعت بخواند، شنیدیم کسی در نماز آن قدر ال گفت تا صبح  و سکته کرد و مُرد. به هر حال اگر ترک وسوسه مبتنی بر نماز جماعت باشد خیلی ها گفتند واجب است از جمله سید در عروه فرموده است واجب است. و دلیل اینها چیست؟ این ها وسوسه را حرام می داند و نماز با وسوسه را باطل می دانند، دلیل برحرمت وسوسه. در باب مقدمه عبادات باب 10 حدیث اول. راوی می گوید به حضرت عرض کردم فلانی خیلی عاقل است، حضرت فرمود: و ایّ عقل له این چه عقلی دارد که گرفتار وسوسه است در اعمال خودش، و سأله، از او بپرس آیا این وسوسه ای که دارد این از شیطان است یا از رحمان؟ و این تبعیت از شیطان می کند و به این حدیث استدلال شده که وسوسه حرام است، حالا هرچه که از شیطان شد حرام می شود؟ مثلا دارد آروق زدن از شیطان است، از نظر آداب خلاف متانت است، پنیر بدون گردو و در اول ماه مکروه است، و شیطان دوست دارد ما مکروهات را انجام بدهیم.

به علاوة حضرت می فرماید و ایّ عقل له، نمی فرماید و ایّ دین له، نمی گوید این چه دینی است که دارد پیداست وسوسه بی عقلی است حرام نیست، اما بطلان وجه ندارد چون با چند بار تکرار کردن نماز باطل نمی شود مگر آن قدر زیاد بگوید که صورت صلاتی محو شود.

و سیره هم بر حرمت نیست، الی ماشاءالله افراد متدین وسواسی داریم، طرف هم این را معصیت نمی داند، چون اگر معصیت بداند متجاهر به فسق می شود، لذا ما وسوسه به این معنا را قبول نداریم حرام باشد.

مطلب بعدی عنوان شود که جماعت واجب شود به امر پدر در جلسه آینده.

 
----------------------------------------------------------------------------

[15] وسائل الشیعه باب 3 جماعت ح 1


   دوشنبه 26 آبان 1393




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما