صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 92-93

صلاة جلسات 113 تا 115




جلسه 113

شنبه 1393/3/10



بسمه تعالی

یکی از مواردی که گفتند جماعت واجب است، آنجایی که وقت نیست، مثلا امام جماعت در رکوع است اگر خودش را به رکوع برساند وقت را درک می کند اگر فرادا بخواند وقت می گذرد. چرا جماعت واجب است؟ چون راه دیگری نیست و اتفاقی هم است این مسأله.

مورد دوم: وقت است، این اشکال دارد، وسواسی است و بطئی است، یک کلمه را بخواهد بگوید خیلی از وقت گرفته می شود، در صورتی که وسوسه مبطل نباشد، اگر فرادا بخواند وقت می گذرد اینجا هم گفته اند جماعت واجب است. حالا اگر جماعت بخواند کامل می رسد، اگر فرادا بخواند یک رکعت را می رسد، یا خیلی کند است یک رکعت را هم نمی رسد در صورت دوم یعنی وقت می گذرد اگر فرادا بخواند، پس به جماعت بخواند، اما اگر به اندازه ی یک رکعت می رسد اگر فرادا بخواند آیا من ادرک رکعة من الوقت فقد ادرک الوقت اینجا را شامل می شود یا نه؟ در حقیقت با وجود فرد کامل دیگر عمداً خود را در ضیق قرار می دهد، چون می تواند اقتدا کند به نماز کامل در وقت می رسد.

بعضی گفته اند من ادرک رکعة من الوقت فقد ادرک الوقت، درک وقت بدون اختیار را شامل می شود یعنی متوجه نبوده وقت گذشته است، اگر می دانسته و عمداً بوده و متوجه بوده وقت می گذرد من ادرک اینجا را شامل نمی شود. این بحثش در ابواب خلل، ولی نظر ما این است عمد را هم شامل می شود ولی معصیت کرده است.

مطلب دیگر که سید عنوان کردند، اطاعت امر والدین است که به جماعت بخواند، یعنی واجب است به جماعت بخواند. استاد: ما قبلا هم بحث کردیم که این مسأله مبتنی بر این است اطاعت والدین واجب است یا نه؟ ما دلیلی بر وجوب اطاعت پیدا نکردیم، و بالوالدین احساناً، فرموده احسان کن، نگفته اطاعت کن، علاوة در عمر یکبار احسان کند کافی است چون احساناً دارد. نمی گوید الاحسان فی جمیع الامور.

و روایات هم ایذاء را حرام می داند نه اطاعت را واجب، عقوق که هجر و قهر و جدائی کامل باشد حرام است، طبق روایت از گناهان کبیره است و از آن هفت تا گناهان کبیره است، گناهان کبیره رتبه بندی دارد، تا هفتاد تا است، و این عقوق از گناهان کبیره رتبه ی هفت تائی است.

اما اگر نه عقوق است و نه ایذاء است، صرف امر است، واجب نیست صرف امر.

یک روایت داریم قبلا خواندیم و والدیک فاطعهما، از پدر و مادر اطاعت کن، و لو امراک بالخروج من اهلک و مالک فافعل[1] ، اگر دستور دادند زوجه ات را طلاق بده اموالت را بده یا اموالت را رها کن نه اینکه به من بده یا به دیگری. این کار را بکن روایتی که به طور کلی می گوید اطاعت کن همین روایت است و سند روایت خالد بن نافع و محمد بن مروان است که ضعیف است. البته محمد بن مروان دیلمی کثیرالروایت است از بین ده تا محمد بن مروان، ولی همین هم توثیقی ندارد.

البته کثیر الروایت است، ولی در سند خالد بن نافع است، به علاوة هیچ فقیهی نمی تواند فتوا بدهد که اگر والدینت گفت زنت را طلاق بده طلاق بدهد، زن هم حقی دارد، نمی شود گفت چون والدین گفته است طلاق بدهد.

سوال، راجع به حضرت ابراهیم که خانه ی اسماعیل آمد بعد پیغام داد زنت را طلاق بده طلاق داد.

جواب: آن راجع به شرایع گذشته است، و ثانیاً اینکه حضرت ابراهیم پیغام داد به اسماعیل زنت را طلاق بده و طلاق داد و سال دیگر آمد زن اسماعیل آب آورد و پای ابراهیم را شست، سند ندارد.

علی ایّ حال هیچ فقیهی عملا فتوا نمی دهد به امر پدر زنش را طلاق بدهد، و دیگر اینکه در نفقه حق زن مقدم تر بر حق پدر است، نفقه ی زن به عهده ی زوج است و حال اینکه نفقه ی پدر به عهده ی این نیست فقط ایجاب تکلیف است و اگر کسی نداد ضامن نیست ولی در زن حقش مقدم است و اگر نداد ضامن است.

پس چطوری بپذیریم که اگر گفت زنت را طلاق بده و اموالت را رها کن اطاعت کند، روایت اگر صحیحه هم باشد نمی پذیریم و حال اینکه نه سیره و نه استئناس متشرعه بر اطاعت این طوری است. پس این روایت اخلاقی مبالغه ای است یعنی زن اگر یک چیزی گفت و پدر چیزی دیگر امر پدر اخلاقاً بر امر زن مقدم است. معنایش این نیست حرف زن بی ارزش است و حرف و امر پدر مهم، معنایش این است که زن زیاد خواسته دارد، وتو وعده بده ولی عمل نکردی اشکال ندارد، وعده از باب اخبار نیست از باب انشاء است.

روایتی است که درشت خوئی بر والدین را می گوید اشکال ندارد، روایت صحیحه هم است.

 

صدوق باسناده عن عمربن یزید، سند صدوق به عمر بن یزید خوب است، در جامع الرواة مراجعه کنید آن جا نشان می دهد که طریق شیخ و صدوق چطور است.

    سأل ابا عبدالله(ع) عن امام لابأس به فی جمیع اموره، در باره امام جماعتی که همه کارهایش درست است معلوم می شود از این که عدالت معتبر است، البته روایت صریحی نداریم که عدالت امام جماعت معتبر است. در نماز جمعه داریم که عدالت معتبر است. و آن روایت که می گوید صلّ خلف من تثق بدنیه، وثوق به دین است. وثوق به اعتقاد، یعنی امامی باشد، اما اینکه عادل باشد روایت نداریم، لذا آقای میرزا جواد ملکی تبریزی معتقد بود اصلا عدالت در امام جماعت معتبر نیست، و فقط عرق خور نباشد و متجاهر به فسق نباشد، اما اگر یقین داریم در خانه اش گناه کرده و توبه هم نکرده است، اشکال ندارد.

اما از بعضی روایات از جمله این روایت استئناس می شود کرد که همه کارهایش درست است یعنی عادل است. و حضرت هم در جواب نگفت می خواهد درست باشد یا نباشد.

استاد: من کسی را ندیدم که به این روایت به عدالت امام جماعت استناد کرده باشد، انشاءالله در شرایط بحث می کنیم، لابأس به فی جمیع اموره، این راجع به اعمالش است و حضرت هم نفرمود بأس باشد یا نباشد اما راجع به عقیده اش گفت عارف، اهل معرفت است. هم اعتقاد و هم همه ی برنامه هایش درست است، پس عادل است.

بعد فرمود: غیر انه یسمیع ابویه الکلام الغلیظ الذی یغیظهما، به پدر و مادرش تندی می کند، کلام غلیظ به این ها می گوید یعنی کلام تند. نرمش ندارد با آنها، یعنی بی ادب است با آنها. به حدی است که پدر و مادر را عصبانی می کند، پس پیداست بی ادبی معمولی نیست. راوی سوال کرد اقرءُ خلفه؟ به او اقتدا کنم؟ یا خودم قرائت کنم و نماز خودم را بخوانم؟فرمود: لاتقرء خلفه ما لم یکن عاقّاً قاطعا[2]، نماز خودت را نخوان(اقتداء کن) مادامیکه عاق والدین نیست، یعنی قهر کند و برود و دوری کند، قاطعا توضیح همان عاقاً است.

پس معلوم می شود امرشان که واجب نیست هیچ تندی هایشان هم موجب خروج از عدالت نیست آن وقت بین این روایت و آیه قرآن قل لهما قولا معروفاً و لا تقل لهما افٍ تهافت است؟ اف یعنی نگوید از دست شما خسته شدم و لاتنهرهما، آن ها را از خودت دور نکن که این همان عاق است، پس وقل لهما قولا معروفا و اخفض لهما جناح الذل و الرحمة، این آیات با این روایت تهافت دارد، ولی می شود توجیه کرد که لاتقل لهما اف عاق و دوری را می گوید نه اینکه کلمه ی اف را نگوید. معنای ادبیت که کردند برای اف، یعنی از دست شما خسته شدم جانم به لب آمد این عقوق است، پس اف را حداقل نگیرید همان طور که در خطابه ها دیدیم حداقل را می گویند بلکه اف حداکثر است و لاتنهرهما، یعنی طرد آن ها است.

منتهی و قل لهما قولا معروفاً یعنی چه؟ دایما در برخورد ها کلمات مؤدب به کار ببرید؟

اگر این معنا باشد کسی بر این فتوا نمی دهد که کلمات ادیبانه بگوید، گاهی خیلی خودمانی حرفهایش را می زند مثل دو رفیق نه مثل کسی که مقام ابوت دارد، معلوم می شود از این روایت که این مقدارها مضر نیست.

اگر نه آیات را بگیریم و نه روایت را، دلیلی بر وجوب اطاعت مطلق پیدا نکردیم و آن روایت اطعهما سند نداشت. پس اطاعت امر پدر بر خواندن نماز جماعت واجب نیست، و همچنین امر مادر و اختصاص به پدر ندارد، درباره ی دختر بالغه رشیده اذن پدر را آقایان گفتند و حال اینکه امر مادر هم مثل پدر است، اگر به خاطر عقوق و ایذاء پدر در دختر بالغه رشیده حرام دانستیم در مادر هم حرام است گرچه عقد صحیح است.

پس وجوب جماعت را به امر والدین قبول نکردیم.

بحث و مطلب دیگر اینکه: در فرائض روایات متعددی بود که نماز جماعت را تأکید می نمودند اما در نوافل آیا جماعت مشروع است یا نه؟ مشروع نیست الا بعضی موارد که بعداً بیان می کنیم، تقریبا بلکه مسلّماً مشهور فتوائی همین است که در نافله جماعت جریان ندارد، بعضی هم ادعی اجماع کردند، در مقابل عده ای گفتند می شود به جماعت نافله را بخواند.

در عامه از زمان عمر که ماه رمضان مردم را دید فرادا نماز می خواندند گفت تراویح را به جماعت بخوانید.

مرحوم صاحب مدارک از متأخرین می گوید: اشکال ندارد نمازهای مستحبی را به جمات بخوانیم دلیل  صاحب مدارک و دلیل مشهور را بررسی می کنیم: اما دلیل مشهور که جایز نمی دانند بعضی روایات است، در ابواب نافله شهر رمضان، از جمله روایت 6 باب 7 این است که مرحوم شیخ طوسی باسناده عن علی بن حاتم، عن احمد بن علی، عن محمد بن ابی صحبان، عن محمد بن سلیمان، که محمد بن سلیمان توثیق ندارد، قال: ان عدة من اصحابنا اجتمعوا علی هذا الحدیث، محمد بن سلیمان می گوید عده ای از اصحاب جمعا این حدیث را نقل کردند، منهم یونس بن عبدالرحمان، عن عبدالله سنان، عن ابی عبدالله(ع): راه دوم که محمد بن سلیمان نقل می کند و صبّاح الحزّا عن اسحاق بن عمار، باز محمد بن سلیمان است که توثیق نشده است و عن ابی الحسن(ع)، این هم یک راه.

راه سوم: سماعة بن مهران عن ابی عبدالله(ع) سماعة ثقة است ولی محمد بن سلیمان ثقة نیست. و بعدها محمد بن سلیمان می گوید و سألتٌ الرضاء(ع) عن هذا الحدیث فاخبرنی، از امام رضا سوال کردم این حدیث را فرمود درست است، بازهم در سند محمد بن سلیمان است. ادامه حدیث: قالوا هذه جمیعاً همه این ها گفتند سئلنا عن الصلاة فی شهر رمضان کیف هی، از امام صادق نماز ماه رمضان را سوال کردیم چگونه است؟ کیف فعل رسول الله(ص)، پیامبر چکار کرده است؟ لمّا دخلت اول لیلة شهر رمضان صلی رسول الله ثم صلی اربعة رکعات، نماز مغربش را خواند التی یصلی بعد المغرب فی کل لیلة پس چهار رکعت نافله بعد از مغرب را که هر شب می خواند، خواند، ثم صلی ثمانیة رکعات، هشت رکعت خواند، این مربوط نماز شب می شود که حضرت تقدیم کرده است، فلمّا صلی العشاء الآخرة ثم صلّی الرکعتین التین کان یصلیهما بعدالعشاء الآخرة و هو جالس فی کل لیلة ثم صلی اثنتیی عشره رکعات، اشاره به صلات تراویح است که در شب ماه رمضان مستحب است، در مفاتیح هم است که هرشب تعداد نافله همان شب را دارد، حدود هزارتا می شود، فلمّا رای ذلک الناس، و نظروا الی رسول الله(ص) و قد زاد فی صلاته دخل شهر رمضان، فسالوا ذلک عن رسول الله مردم دیدند رسول الله در شب های ماه رمضان نماز زیاد می خواند سوال کردند، فاخبرهم، پیامبر خبر داد که ان هذا صلیتُها لفضل شهر رمضان، معلوم می شود، نماز شب هم نبوده است، نافله ی رمضان بوده علی الشهور فضل رمضان بر ماه های دیگر، فلمّا کان من الیل قام یصلّی، شب که شد رسول خدا بلند شد نمازها را بخواند، تا بلند شد فاصتف الناس خلفه، مردم پشت سرش صف بستند نماز بخوانند. فانصرف الیهم ایها الناس ان هذه الصلاط نافلة، رویش را برگرداند ای مردم این نافله است و لن نجتمع علی النافله، بر نافله نمی شود جماعت خواند. فلیصلّ کل رجل منکم وحده فرادا بخوانید، و لیقل ما علّمه الله من الکتاب، هر مقدار که قرآن بلدید خودتان بخوانید، و اعملوا ان لاجماعة فی نافلة، دنباله ی کلام رسول خدا، مردم متفرق شدند فاتفرق الناس، فصلی کل واحد منهم علی حیاله من نفسه فلمّا کان لیلة تسعة عشر شهر رمضان اغتسل، پیامبر شب نوزده رمضان غسل کرد، حین غابت الشمس و صلی المغرب فلما صلی المغرب صلی اربعه رکعات التی یصیلهم فی ما مضی فی کل لیلة بعد المغرب دخل الی بیته که نافله ی مغرب است، فلمّا اقام البلال بصلاة العشاء الآخرة، بلال وقتی اذان عشاء را گفت فخرج النبی(ص) فصلّی باالناس العشاء الآخرة، فلمّا انفتل العشاء الآخرة، نماز عشاء که تمام شد، صلی رکعتین و هو جالس نافله کما یصلی الرکعتین فی کل لیلة، نافله عشاء را خواند، ثم قام فصلی ماة رکعة، صد رکعت نماز خواند، که یقرء فاتحة الکتاب و قل هوالله عشر مرات، ده مرتبه قل هوالله در هر رکتی، فلمّا فرغ من ذلک صلّی صلاته یصلی فی کل لیلة، فی آخرالیل فاوتر، نماز شب را خواند که به یک ختم می شد، نماز وتر قبلا بحث شد که هم به یک رکعت گفته می شود و هم به مجموعه سه رکعت، فلما کان لیلة عشرین من شهر رمضان فعل کما کان یفعل قبل ذلک من اللیالی من شهر رمضان، شب بیستم مثل شب نوزده نبوده مانند شبهای قبل بود که ثمانیة رکعات بعدالمغرب و اثنی عشر رکعت بعدالعشاء الآخرة که مجموعاً بیست رکعت می شد، فلمّا کان لیلة احدی و عشرین اغتسل حین غابت الشمس و صلی فیها مثل ما صلی فی لیلة تسعة عشر، فلما کان فی لیلة اثنین عشرین زاد فی صلاته، فصلّی ثمانیة رکعات بعدالمغرب و اثنتین و عشرین بعدالعشاء الآخرة، فلمّا کان لیلة ثلاث و عشرین اغتسل ایضاً کما اغتسل فی لیلة تسع عشرة و کما فی احدی و عشرین، ثم فعل مثل ذلک، قالوا فسألواه عن صلاة الخمسین، نماز پنجاه رکعت، نافله ی همیشگی فقال: امام صادق فرمود: کان رسول الله یصلی هذه الصلاة و یصلّی صلات الخمسین علی ما کان یصلی فی غیر شهر رمضان، ولا ینقص من هذا شیئاً[3]، پیامبر نماز ماه رمضان و این نوافل را هم انجام می داد و هیچ کم نمی کرد.

در این روایت تصریح کرد که در نافله جماعت نیست. موضوع نافله رمضان است ولی عبارت کلی است اشکال دلالی به این روایت نشده است ولی اشکال سندی به خاطر محمد بن سلیمان شده است.

در باب 10 نوافل رمضان شبیه این روایت یک روایت است که صدوق باسناده عن زراره و محمد بن مسلم، عن فضیل، سند روایت خوب است سألوا عن ابی جعفرالباقر(ع) و ابی عبدالله(ع) عن الصلات فی شهر رمضان نافلة فی الیل فی جماعة، پرسیدند از دو امام باقر و صاق که نافله ماه رمضان را به جماعت می شود خواند؟ فقال: لا، ان رسول الله(ص) کان اذا صلی العشاء الآخرة انصرف الی منزله وقتی نماز عشاء را خواند به منزل می رفت ثم یخرج من آخرالیل الی المسجد، آخر شب به مسجد می آمد، و یقوم فیصلی، نماز می خواند، فخرج فی اول لیلة من شهر رمضان لیصل کما کان یصلی دوباره آمد نماز بخواند فاصطف الناس خلفه، مردم پشت سرش صف کشیدند، فهرب منهم الی بیته، برگشت به خانه، ففعلوا ذلک ثلاث لیالی سه شب تکرار شد، فقام فی لیل الثالث علی منبره فحمدالله و اثنی علیه و قال ایهاالناس انّ الصلاة باللیل فی شهر رمضان من النافلة فی جماعة بدعة، آن روایت عبارت کلی داشت و سند خوب نبود این روایت سندش خوب است اما نافله رمضان را دارد، چنانکه صلاة الضحی بدعة، نماز که قبل از زوال می خوانند بدعت است. فان تلک معصیة الا و ان کل بدعة ضلالة و کل ضلالة سبیلها الی النار، ثم نزل و هو یقول: قیل فی سنة خیر من کثیر فی بدعة[4]، سند روایت خوب است ولی دلالت فقط راجع به ماه رمضان است.

 

------------------------------------------------------------



جلسه 114

یکشنبه 1393/3/11



بسمه تعالی

بحث در این بود که در نماز نافله می شود جماعت خواند؟ مشهور معتقد بود نمی شود، و بعضی گفته اند نافله را می شود به جماعت خواند، و مرحوم صاحب مدارک این عقیده را پذیرفته است.

ادله دو طرف را بررسی می کنیم: ادله منع چند تا روایت دارد که سه تا روایت آن را خواندیم و یک روایت دیگر است.

روایت کلینی عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن حماد بن عیسی، عن ابراهیم بن عثمان، عن سلیم بن قیس هلالی، اشکال این روایت این است که بین ابراهیم بن عثمان و سلیم فاصله ی زیاد است چون سلیم از اصحاب خاص امیرالمؤمنین است و ابراهیم از اصحاب امام رضا(ع) و تعبیر که از سلیم شده این است که از خواص بوده است حجاج بن یوسف می خواست او را بکشد او فرار کرد رفت نزد ابان بن ابی عیاش که موقعیتی داشت و هم از دست حجاج دور بود. و در آخر عمرش به ابان گفته است که اسراری را به تو می گویم و کتابی هم نوشته شده به فارسی به نام سلیم، داستان هجوم به منزل و درگیری امیرالمؤمنین و عمر را نوشته است.

سلیم می گوید خطب امیرالمؤمنین(ع) فحمدالله و اثنی علیه( سند قطع شده ولی مطلب طوری است که انسان مطمئن به آن است) علی(ع) خطبه خواند و حمد و ثناء گفت و درود بر پیامبر فرستاد، ثم قال: الا ان اخوف ما اخاف علیکم خلتان، از دو چیز بر شما می ترسم. اتباع الهوا و طول الامل بعد فرمود: قد عملت الولاة قبلی اعمالاً خالفوا فیها رسول الله حکمرانان قبل از من کارهایی کردند که با رسول الله  مخالفت کردند، متعمدین فیه، عمداً هم مخالفت کردند. ناقضین لعهده، عهد پیامبر را شکستند، مغیرین لسنته، سنت پیامبر را تغییر دادند( به همین مقدار حضرت خیلی جرات کرده و گفته است)، لو امرتُ الناس علی ترکها، اگر مردم را وادار می کردم بر ترک این خلاف ها، لتفرق عنّی جندی، لشکرم از دورم پراکنده می شدند، حتی ابقی وحدی او قلیل من شیعتی، تنها می ماندم یا با اندک از شیعیانم، در تاریخ هم خواندید، در احتجاج طبرسی، چند نفر آمدند به نفع حضرت امیر(ع) سخنرانی کردند بعد صحبت ها خواموش شد، والله قد امرتُ الناس ان لایجتمع علی شهر رمضان الا فی فریضة، من به مردم دستور دادم جماعت نخوانند مگر در فریضة و اعلمتُ ان اجتماعهم فی النوافل بدعة، اعلام کردم که جماعت در نافله بدعت است، فتنادی بعضی عسکری ممن یقاتل معی، بعضی سربازان که با من می جنگیدند فریاد زدند، یا اهل الاسلام غیّرت سنة عمر، سنت عمر عوض شد ای اهل اسلام به داد اسلام برسید، ینهی ناعن الصلات فی شهر رمضان تطوعاً، علی، ما را نهی می کند از نماز مستحب در ماه رمضان، بعد فرمود: و لقد خقتُ فی ناحیة جانی و عسکری، من ترسیدم که در ارتش یک انقلاب به وجود بیاید، به خوبی این روایت دلالت دارد که در ماه رمضان نوافل را به جماعت نخوانند و بعد این طوری می گویند و لقد اعلمتهم ان اجتماع فی النوافل بدعة[5]، کل نوافل را می گوید این جمله گرچه درباره نوافل رمضان است.

روایت پنجم این باب، سندش حذف شده و ابن ادریس در سرائر از کتاب جعفر بن قولویه نقل می کند ابن قولویه مرسلا از امام باقر و اما صادق(ع) نقل می کند، آن دو بزرگوار فرمودند: لمّا کان امیرالمؤمنین بالکوفه اتاه الناس، وقتی حضرت آمدند کوفه، جمعیت آمد نزد آن حضرت، قالوا له اجعل لنا اماماً، یک امامی بر ما معین کن که یؤمّنا فی رمضان، در ماه رمضان پیش نماز ما باشد، قال: لهم لا، نه، این کار را نمی کنم و نهی هم ان یجتمع فیه، ندارد نافله یا فریضه، ولی فریضه از قطعیات است و آنچه مورد بحث است نافله است.

فلمّا امسوا جعلوا یقولون ابکوا رمضان، عصر که شد جمع شدند و گفتند بگریید بر رمضان،  وارمضانا فاحدث حارث الاعبر، حارث اعبر حمدانی با یک عده آمدند نزد حضرت و گفتند یا امیرالمؤمنین ضجّ الناس و کرهوا قوله، فریاد مردم بلند شده چکارکنیم شورش می کنند، فقال عند ذلک دعواهم ما یرید و یصلّی من شائوا، رها کنید با هر کسی می خواهند نماز بخوانند بخوانند، ثم قال: و من یتبع سبیل غیر المؤمنین نولّه ما تولّی نسیله جهنم وساء مصیراً[6]، مردم عجیبند در واجبات علاقه ندارند و در مستحبات علاقه زیادی دارند، سوال می کنند نماز اول ماه چطور است، برای افکار مادیت و گرفتن رزق و روزی و کارهای دنیایی این کارها را می کنند، اما در واجبات فکر می کنند اداء تکلیف است فقط.

 

حدیث ششم از تحف العقول نقل کرده اند که لاتجوزالتراویح فی جماعة[7] این هم مرسله است.

به هرحال از این روایات که بعضی صحیح السند است نوافل رمضان را گفت و بعضی مطلق نوافل را داشت جایز نیست به جماعت خوانده شود و ضعف سند داشت.

مرحوم صاحب جواهر روایاتی را آورده است که تمسک کرده به جواز جماعت در نوافل:

ببینیم استدلال ایشان درست است یا نه.

اولین روایتی که آورده است روایتی است که همه در کتب فقهی نوشتند، ما وسایل را بررسی کردیم این روایت را ندیدیم، ولی آقای خوئی این حدیث را آورده است و در چندین کتب فقهی دیگر این حدیث است و استناد به این روایت شده و به چاپ بیست جلدی وسایل مراجعه کردم که این روایت را پیدا کردم و در چاپ 30 جلدی نبود از آل البیت سوال کردم که این حدیث در وسائل چاپ شما نیامده است؟ گفتند نسخه ی اصلی کتاب شیخ حرّ عاملی در دست ما است و این حدیث را ندارد و نمی دانیم دیگران این روایت را از کجا آوردند، از تهذیب ج 3: 276 این روایت نقل شده است.

روایت معتبر هم است: صلّ باهلک الفریضة والنافلة، فانّی افعله[8]، حضرت به راوی می فرماید، با اهلت نماز واجب و مستحب را بخوان، من این کار را انجام می دهم. من به اهلم امام می شوم در واجب و مستحب، مورد استناد صاحب جواهر این روایت قرار گرفته است.

بعضی گفتند صل باهلک یعنی مع اهلک باء مصاحبت است، همراه اهلت نماز بخوان، اشاره به این است بیرون نماز بخوانی در ماه رمضان اهلت منتظرند افطار کنند، یعنی همراه آنها نماز بخوان. انّی افعله یعنی من هم با اهل خودم نماز می خوانم. نه اینکه به جماعت، بلکه همراه اینها نماز می خوانم تا به افطار برسیم در مقایسه با آن روایات بعید است حضرت بگوید واجب و مستحب را من با اهلم به جماعت می خوانم.

حضرت، در بعضی موارد نماز جماعت را با اصحاب خواندند نه با اهل، پس نماز جماعت نیست، نماز فرادا است که در خانه با اهلش می خوانده است.

اگر این توجیه را نپذیریم باید طرد کنیم موضوع آن روایات را.

یک روایت دیگر هم است که روایت 9 باب 20 جماعت است و یک روایت روایت 12 این باب است این دو روایت راجع به پیش نمازی زنها است.

صحیحه حلبی عن الصادق(ع) تؤم المراة عن نساء فی الصلات، زن می تواند پیش نماز زنها شود، و در شرایط امام جماعت بحثش می آید که زن می تواند امام جماعت شود، بعضی گفتند می تواند حتی برای مردها، بعضی گفتند نمی تواند حتی برای زنها، بعضی تفصیل می دهند که امامتشان برای زنها اشکال ندارد برای مردها نمی توانند، تقوم وسطا منهنّ، و یقمن عن یمینها و شمالها، این زنی که امام می شود وسط قرار می گیرد، زنهای دیگر سمت راست و چپش قرار می گیرند، همه در صف مساوی نه مثل مردها که امام جلو قرار می گیرد، البته در مردها  بحث می شود که لازم است امام جلو باشد یا نه؟ ما احتیاط کردیم و لو به اندازه سر انگشت جلو باشد امام، تساوی نباشد، این حدیث تساوی را گفته است اینجا و این جمله حدیث مربوط بحث ما است: تؤمهنّ فی النافله لاتؤمهنّ فی المکتوبة، در نافله امام شود، نه در فریضه، پس معلوم می شود نماز نافله را به جماعت می شود بخوانیم.

روایت 12 حسین بن سعید عن خزاله، عن ابن سنان، عن سلیمان بن خالد، سلیمان توثیق ندارد سألتُ اباعبدالله(ع) عن المراة تؤم النساء؟ قال: اذا کنّ جمیعاً امتهُنّ فی النافله، وقتی جمع شدند این زن پیش نماز می شود در نافله و اماالمکتوبه فلا، ولا تتقدمهُنّ، وسط صف باشد نه جلو، لکن تقوم وسطا منهنّ، وسط می ایستد، برای چه گفتند جلو نیاید؟ برای اینکه زن را از جایگاه امامت و پیشوائی کنار بگذارند.

وخیلی عجیب است بعضی اصرار دارند زنها را بیارند در میدان.

صحیح قرآن است الرجال قوامون علی النساء، در محیط خانه این ها(مردها) مسلط هستند، در جمع سه چهار نفری زنها نمی توانند رییس باشند، در سطح کشور چطور می توانند رئیس باشند.

علی ایّ حال صاحب مدارک از این دو روایت استفاده کرد در نافله زنها پیش نماز می شوند، وقتی در نافله شدند و درست باشد بین زن و مرد فرق نمی کند، هردو در نافله می توانند جماعت بخوانند. و یک روایت هم آن انی افعله بود که دلالت بر جماعت در نافله داشت.

بین این دو دسته روایات تهافت بود که چهار روایت جماعت در نوافل را بدعت می دانست سه روایت درباره نافله رمضان بوده یک روایت مطلق نافله را داشت. فرقی نمی کند نافله نافله است چه نافله رمضان یا غیر رمضان.

این سه روایت مخصوصاً دو روایت اخیر می گویند جماعت درست است، اگر در زنها جماعت درست باشد در مردها هم درست است، هر دو دسته روایات باهم معارضند، در معارضه چکار کنیم، روایاتی که می گوید جماعت بدعت است مرد و زن فرق ندارد و این سه روایات هم که جایز می داند بین زن و مرد فرق ندارد.

وقتی اطلاق و تقیید نیست مراجعه به شهرت، مخالفت عامه، موافقت کتاب می کنیم، مخالفت عامه با روایات منع است، شهرة هم با روایات منع است، کاد ان یکون اجماعیاً، و کتاب هم به زنها موقعیت نمی دهد، نمی خواهد پیش نمازش کند، باتوجه به اینکه پیش نماز موقعیتی دارد که مسائل را از او می پرسند.

بنابراین شهرت، مخالفت عامه، موافقت کتاب با روایات منع است، و جماعت در نوافل جایز نیست. مرحوم حاج آقا رضا همدانی، وقتی دو دسته روایات را می آورند، روایات جواز و منع را، می فرمایند: این سه تا روایت جواز راجع به امامت زن ها است، در مقام بیان نافله نیست تا اطلاقی از آن گرفته شود، در مقام بیان مسئله ی دیگر است و آن اینکه زن ها اجمالاً می توانند پیشن نماز شوند در بعضی موارد در مقام بیان امامت زنها است نه در مقام بیان جماعت در نافله، لذا اطلاق از آنها گرفته نمی شود. پس اجمال می شود که در بعضی جاها مثل نماز باران، نماز غدیر زنها امامت می تواند بکنند، چون کلمه نافله دارد اجمالا بعضی موارد را شامل می شود، بعد ایشان می فرمایند گرچه بعید است حمل کنیم در بعضی نوافل اجمالا ولی راهی جمع بین دو دسته روایت همین است.

استاد: بیان ایشان خوب است، ولی با بیانی صریح حضرت که نافله و فریضه را با اهلت  بخوان، اطلاق دارد مگر آن توجیه که عرض کردیم( مخالفت عامه- شهرت، موافقت کتاب) روایات منع مقدم است.

نکته ای یادم آمد بگویم: که امر والدین واجب نیست اطاعت کند مگر موجب ایذاء شود که ایذاء حرام است سوال می شود ایذاء را از کجا آوردید؟ عقوق را روایات دارد که از گناهان کبیره از جمله ی هفت تا است که مهم است ولی ایذاء که عقوق و هجر و قهر و قطع نیست، ایذاء متعارف است که در خانه ها اتفاق می افتد حرام نیست ایذاء غیر متعارف معتد به حرام است، مثل سیگار کشیدن زیاد که باعث ضرر می شود حرام است نه یک دانه سیگار، که قرآن این ایذاء معتد به را بیان کرده است: الذین  یؤذون المؤمنین و المؤمنات بغیرما اکتسبوا له اثم کبیر پدر و مادر که اولی المؤمنین و مؤمنات هستند، اذیت اینها حتماً حرام است، اثم کبیر است به طریق اولی.



----------------------------------------------------------

جلسه 115

دوشنبه 1393/3/12

 

بسمه تعالی

بحث در نماز جماعت در نافله بود که فرمودند جماعت در نافله جایز نیست، حتی اگر نذر کرده باشند که نافله را به جماعت بخوانند.

استاد: یک وقت نذر می کند نافله را به جماعت انجام بدهد، این مشروع نیست، ولی یک موقع نذر می کند یک نماز نافله ای را انجام دهد، یعنی اصل نافله را انجام دهد، بعد در مقام وفاء به نذر به جماعت بخواند. این هم درست نیست، برای اینکه نافله دو فرد دارد: نافله ای که به نفلیت خودش مانده است، یک نفل و فردی که مشروع نیست. اگر در ضمن فرد غیر مشروع بیاورد به نذرش عمل نشده است، بنابراین به جماعت انجام ندهد پس چه نذر کند که نافله را به جماعت بخواند، اصلا نذر منعقد نمی شود، یا نذر کند نافله را انجام دهد و در مقام وفاء به نذر به جماعت بخواند، این هم درست نیست چون غیر مشروع است.

یکی از موارد که جماعت جایز است در آن، نماز غدیر است. عده ای از قدما و متأخرین بر این عقیده اند که به جماعت می شود بخواند، با اینکه در نوافل جماعت غیر مشروع است.

از قدما مرحوم مفید در مقنعه حدیثی نقل کرده که به جماعت می شود بخواند و ابو صلاح تقی حلبی در کتاب الکافی فی الفقه گفتند می شود نماز عید غدیر را به جماعت انجام داد.

از متأخرین آقای اراکی همانطور که در معلقات ما از ایشان نقل کردیم که نماز غدیر را می شود به جماعت خواند و از آقای خوانساری و مرحوم آقای قمی هم ما این را نقل کردیم. و همچنین از متأخرین آقای سید عبدالهادی شیرازی معتقد بود نماز غدیر را به جماعت بخواند جایز است. و صاحب مدارک نیز قائل به جواز است با وجود که این که روایت معتبر داشتیم نافله را نمی شود به جماعت بخواند، این هم که نافله است و حتی متعلق نذر هم نیست. پس چطور به جماعت می شود انجام داد؟

چند دلیل، وجه برای این که به جماعت می شود انجام داد، اقامه شده است:

1- دلیل اول: اگر کسی قائل به تمام نوافل در جماعت بود مثل صاحب مدارک اینجا هم می شود.

2- دلیل دوم: عید غدیر مگر عید نیست، بلکه عیدالله الاکبر گفته شده است و مثل عید فطر و قربان به جماعت می شود بخواند.

استاد: اگر قیاس کنید به عید فطر و قربان درست نیست چون ملاک جماعت در عیدین معلوم نیست، شاید ملاکش این است، همه مسلمین در آن متفقند، لذا به جماعت خوانده می شود، و عید غدیر ولو مهم است و عیدالله اکبر است ولی همه ی مسلمین در آن متفق نیستند، چون ملاک معلوم نیست، قیاس و اولویت را ثابت نمی توانیم، اگر بگویید ادله جماعت عید فطر و قربان مطلق بوده العید است نه مقید به فطر و قربان، می گوییم، نه، روایات عید مقید به فطر و قربان است.

3- وجه، دلیل سوم آقایان معاصر که معتقدند به جماعت در غدیر به این دلیل بیشتر تکیه می کنند و نظرشان را هم برای من فرستادند، روایت مرسله ی مقنعه ی مفید است، ضمن این که نقل می کند پیامبر اکرم(ص) دو رکعت نماز عید غدیر را با تمام کیفیت آن از قرائت و دعاء و ... خودش هم به جماعت خواند، و ابو صلاح تقی حلبی هم روایتی مرسلا آورده است که به جماعت خوانده می شود.

استاد: این دو روایت مرسله است، به مرسلات نمی شود اعتماد کرد، و به علاوة آن جمله ای که در روایت نقل شده که پیامبر اعلن، اعلان کرد، الصلاة جامعةً، نه اینکه به جماعت بخوانید بلکه همه بیایید و حاضر شوید در مسجد و اجتماع کنید، شاید نماز اصلا منظورش نبوده همان طور که  قبلا گفتیم برای مسائل مهم رسول خدا دستور می داد، الصلاة جامعة بگویند. کلمه ی الصلات کنایه بوده است، مثل اینکه در نمازهای غیر یومیه الصلاة الصلاة می گوییم، که معنایش حضور در نماز است، گاهی منطور حضور در مسجد است.

پس این دو روایت اولا مرسله است، مفید مثل صدوق محدث نیست تا جزمیاتش قبول شود بلکه مفید مجتهد است و با رای و نظر خود طبق این روایت فتوا داده است، و ثانیاً مقصود از الصلاة جامعة حضور در مسجد است.

4- دلیل دیگر که منضم به این روایت مرسله است، این است که درست است این ها مرسله هستند ولی قاعده تسامح در ادله سنن این را درست می کنند. درست که هردو روایت مرسله هستند و مورد اعتماد نیستند تسامح در ادله سنن می گوید قبول است این دو روایت.

استاد: ببینیم تسامح در ادله ی سنن چگونه است، اولاً به نظر ما ادله تسامح اخبار من بلغ است که من بلغه ثواب علی عمل، عمله، فله اجر عمله و الا لم یکن کما کان، اگر به کسی خبری رسید که عمل به فلان عمل ثواب دارد و انجام دهد اجرش را می برد و لو اینکه این طوری نباشد.

بلاغ در این روایت آیا مرسلات و روایات ضعیف را شامل می شود؟ یا اینکه مقصود بلاغ عرف عقلائی است، بلاغ عرف عقلائی روایت معتبر است، نه روایت ضعیف و مجعول، اگر یک دروغ گوئی به شما بگوید به شما فلان جا آش می دهند، شما به این خبر عمل می کنید؟ عقلاء این را بلاغ می دانند؟ بلاغ حساب نمی شود، در جایی که نمی دانیم کذاب است یا نه شبهه ی مصداقی می شود و به شبهه ی مصداقی تمسک نمی شود. هذا اولا.

وثانیاً: بلاغ اخبار ضعیف را شامل می شود، اما اخبار من بلغ، من بلغه ثواب است؟ یا من بلغه ثواب و عقاب؟ یا من بلغه ثواب و عدم ثواب؟ در این روایات ندارد فقط من بلغه ثواب عمل به احتما دارد شامل من بلغه ثواب و عقاب و یا ثواب و عدم ثواب، یا من بلغه ثواب فقط بشود، اگر بلغه ثواب فقط است، در این اخبار مرسله و روایات مقابل، ثواب و عدم ثواب است چون روایات مقابل داشت عدم مشروعیت جماعت.

اگر مقصود من بلغ ثواب فقط باشد، این مورد نماز غدیر را شامل نمی شود، و حال اینکه اخبار من بلغ را به هرکسی بدهید می گوید فقط من بلغه ثواب را شامل می شود ولاغیر.

بلکه مورد محل بحث بلغه ثواب و عقاب است چون روایات دال بر عدم مشروعیت نماز جماعت غدیر بود. به علاوة: فرض کنید من بلغه این مورد را شامل شود، ولی معنای من بلغه ثواب علی عمل فعمل به فله اجر ما عمل به و ان لم یکن کما کان، چیست؟ معنایش آیا این است که طبق روایات ضعیف ثواب می دهند به عبارت دیگر، ادله خبر واحد اینجا تخصیص می خورد، برای اینکه ادله خبر واحد خبر ثقة و موثوق به را می گفت حجت است و اگر اینجا را شامل نشود یعنی می گوید در مستحبات لازم نیست ثقة باشد راوی یعنی ثقة بودن راوی در الزامیات است نه در مستحبات، یعنی ثواب واقعی را به عمل کننده می دهند مثل عمل به خبر ثقة؟ یا این که می گویید فله اجرالعمل، یعنی به عنوان ثانوی و اجرالعمل من بلغ؟ یعنی چون این خبر به او رسید ثواب می دهند، نه چون ثابت است و واقعیت دارد. یعنی می گوید طبق اخبار من بلغ عمل کردی جلو تشریع را می گیرد، تشریع حساب نمی شود.

اگر نه وجه اول بود که ثواب واقعی را می دهند به خاطر عمل، و نه وجه دوم بود، که ثواب من بلغ را می دهند بلکه وجه سوم بود که به خاطر انقیاد ثواب می دهند، آدم خوبی بوده به صرف احتمال عمل می کند و آن قدر مطیع و منقاد است که به صرف احتمال عمل می کند، به این جهت پاداش و ثواب می دهند ثواب انقیادی چیزی را ثابت نمی کند به خلاف دو وجه قبلی که ثواب مال عمل بود. اینجا ثواب به خاطر انقیاد است. پس وقت ثابت نشد ثواب به خاطر عمل است، آیا می شود به قصد رجاء، احتمال اینکه ثواب دارد انجام دهد؟ آقایان نوعاً گفته اند می شود به جماعت بخواند، ولی ما گفتیم قصد رجا در صورتی است که حجة در مقابل نباشد و اینجا روایاتی در مقابل است که می گوید جماعت در نوافل نمی شود اگر در مقابل حجت به قصد رجاء انجام دهیم نفی حجت الهی می شود و این جایز نیست و لو حجت واقعی نباشد.

حجت مثل یقین است، اگر یقین داشته باشم جماعت در نافله جایز نیست می توانیم به جماعت بخوانم؟ نه و شارع روایاتی عدم مشروعیت جماعت در نوافل را مثل قطع حجت کرده است.

الاحوط ترک الرجاء ایضا لاطلاق النافی للمشروعیت خلافا لبعض که از جمله آقای گلپایگانی می گوید رجاءً می شود بخواند.

نماز استسقی ادله و روایات معتبر دارد که به جماعت می شود بخواند، روایات باب اول نماز استسقی روایات متعدد است.

ان شاءالله در تابستان مطالعه داشته باشید، از همه مهم تر اخلاص و فکر داشته باشید تا مورد رضایت خدا و ائمه اطهار، امام زمان قرار بگیرید. شیخ انصاری زیاد تألیفات نداشته و همین رسائل و مکاسب بوده است، در مکاسب هم نقل قول که می کند معلوم می شود کتاب نداشه است، عن خلاف، عن مبسوط، می گوید خدمت آقا امام زمان می رسیده است، آن طور که برای من نقل شده مشافهه ی، وقتی قرار می گذاشته با امام زمان ملاقات کند، پشت درب خانه اول زیارت عاشورا می خواند، بعد اجازه ورود می خواسته است، در تمام موارد ایشان مواظبت می کرده است و نفس را مراقبت می کرده است، و خواسته و میل های خود را کنترل می نموده است.

مواظب باشیم، گناهان ما را هلاک نکند، استغفار کنیم همیشه تا گناهان ما را هلاک نکند و توسل به اهلبیت داشته باشیم همانطور که در زیارت جامعة است محبت اهلبیت کفارة گناهان ما باشد ان شاءالله

اللهم صل علی محمد و آل محمد



[1] وسائل الشیعه باب 29، امر و نهی ح 5

[2] وسائل الشیعه باب 11 جماعت ح 1

[3] وسائل الشیعه باب 7 نوافل شهر رمضان ح 6

[4] وسائل الشیعه باب 10 نوافل شهر رمضان ح 1

[5] وسائل الشیعه ج 8 باب 10 نوافل شهر رمضان ح 4

[6]  وسائل الشیعه باب 10 نوافل شهر رمضان ح 5

[7] وسائل الشیعه باب 10 نوافل شهر رمضان ح 6

[8] وسائل الشیعه ج 8 باب 20 جماعت ح 13
   دوشنبه 26 آبان 1393




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما