صلاة جلسه چهارم
بسمه تعالی
بحث در نماز استسقاء بود که ذکر شد مثل نماز عیدین است، مننتهی بعضی روایات روایات دارد رکعت اول هفت تکبیر دارد نه شش تا، بعضی روایات تقریبا تصریح دارد مثل نماز عیدین است از هر جهت.
آیا از نظر وقت هم مثل نماز عیدین است؟ در نماز عید فطر بعد از افطار در عید قربان قبل از تناول کردن غذا است، بعضی از اطلاق مشابهت استفاده کردند که از نظر وقت مثل نماز عیدین است.
روایتی را شنیده بودیم، بعد دیدم در من لا یحضر صدوق با ذکر سند نقل کردند: فرعون ادعی خدائی می کرد، مردم از فرعون درخواست کردند خشک سالی است آب نیل خشک شده است، برایمان باران بیار، فرعون هم در دل شب دور از چشم مردم درجای دریاچه خشک شده نیل آمد، رو کرد به آسمان تو می دانی که من جز بنده تو نیستم تو خدای عالم هستی، بر این سرزمین باران ببار، خداهم بدون اینکه شبهه کند که تو ادعای خدائی می کنی، به درخواست فرعون باران نازل کرد.
در روایت خواندیم نماز استسقاء از نوافلی است که استثناء شده و به جماعت می شود خواند ولی بعضی نمازها است که اول واجب بوده بعد عرضهنّ النفل، بعد مستحب شده است، مثل نماز عیدین که در زمان حضور امام(ع) واجب بوده، در زمان غیبت نوعاً معتقدند مستحب است، مگر اینکه ولایت فقیه را مثل ولایت معصوم مطلق بدانیم از جهت مناصب و اختیارات، واجب می شود و بحث در محل خودش است.
البتة نماز عیدین را خودش می تواند فرادا بخواند اما این فضلش کمتر از جماعت است آیا نماز عیدین از اینکه به جماعت می شود خواند استثناء است از نوافل، یا اینکه ملاک طبع اولیه است در جماعت و طبع اولیه نماز عیدین در زمان حضور واجب بوده و در زمان غیبت مستحب شده است، مثل امام غایب که مانند خورشید پشت ابر می ماند.
در باب صلات العیدین، تصریح دارد که صلات العیدین من الفرائض[13]، البته اگر به جماعت نرسید می تواند فرادا بخواند و روایت به این تصریح دارد که به جماعت نرسیدی خودت بخوان[14].
پس معلوم می شود که نماز عیدین استثناء نیست که به جماعت خوانده می شود بلکه طبع اولش وجوب بوده است.
یکی از مواردی که مستحب است به جماعت بخواند صلاة المعاده است، بخاطر شبهه لازم یا غیر لازم ک به ذهنش رسیده است به جماعت می خواند، یا شبهه هم ندارد فرادا خواند، جماعت برگذار شد می تواند به جماعت بخواند، آیا این صلاة المعاده هم استثناء است چون واجب نیست؟ ولی به جماعت می تواند اعاده کند؟ نه، استثناء نیست، صلاة المعاده واجب است و اعاده مستحب است، نماز معاد همان ظهر و عصر... است که واجب است، اعاده مستحب است می تواند به جماعت بخواند چه امام جماعت شود یا مأموم جماعت شود، بلکه امام جماعت که نمازش را فرادا خوانده دو مرتبه برای دو گروه همان نماز را می تواند به جماعت بخواند. پس اصل نماز واجب است و اعاده اش مستحب است و استثناء نیست.
اگر انسان از طرف دیگری نماز بخواند تبرعاً می تواند به جماعت بخواند؟ اگر از طرف کسی اجیر شده نماز را بخواند، می شود به جماعت خواند(کسانی از علماء بودند بدون اینکه طرف خبر داشته باشد و یا سفارش کرده باشد برایش نماز می خواند، صدقه دادن از طرف دیگری که هیچ وارثی ندارد و نماز خواندن برایش در رسیدن به کمالات، خیلی مؤثر است، سید ابن طاووس در کتابش سفارش می کند که نماز شب بخوانید و در قنوت نماز وتر برای کسانی دعاء کنید که کسی ندارند و فاسقند، علماء و صلحاء حالشان خوب است، برای فساق شیعه دعاء کنید) اصل نماز واجب است.
در تبرعی خواندن، و خواندن خواننده نماز مستحب است لذا استثناء حساب نمی شود.
بحثی می آید در این نمازهایی که اصلش وجوب و اعاده اش مستحب یا بخاطر عصر غیبت مثل نماز عیدین مستحب شد، آیا در این موارد، حاضر می تواند به مسافر اقتداء کند و یا مسافر به حاضر اقتداء کند؟ یا اینکه از نظر جهر و اخفات فرق دارند، مثل امام نماز مغرب و عشاء می خواند مأموم نماز عصر بخواند؟ قبل از ورود به ادله خاصه آیا می توانیم یک قاعده کلی درست کنیم که هرجا شبهه کردیم به آن تمسک کنیم که این نماز است و جماعت در نماز واجب درست است؟ آیا این طور اطلاقات داریم، بعید نیست از اطلاقات استفاده کنیم، چون در باب صلاة الجماعة دارد که الجماعة فی کل صلوات الفرائض سنة.
صحیحه زراره و فضیل، می گویند قلناله: عرض کردیم: الصلاة فی الجماعة فریضة هی، نماز حتما در جماعت خوانده شود؟ قال: الصلوات فریضة، ذات نماز واجب است. و لیس الاجتماع بمفروض فی الصلوات کلّها جماعت واجب نیست در همه ی نمازها، لکنها سنة، جماعت در همه ی نماز سنة است، من ترکها رغبة عنها و عن الجماعة المؤمنین فلا صلاة له[15]، پس در همه ی نماز واجب جماعت جریان دارد، مثل این روایت روایات دیگری هم است که اطلاق و عموم از آنها استفاده می شود.
اگر این عموم و اطلاق را نداشتیم، اصل عدم مشروعیت و اصل عدم کفایت است، مثلا اگر شک کردیم نماز را می شود به جماعت بخواند با اینکه فردا خوانده است، اصل عدم مشروعیت و اصل عدم کفایت است.
اگر اطلاقات را نداشتیم احکام دیگر جماعت را بخواهیم تطبیق کنیم مثل زیادی رکن بخاطر متابعت، اصل عدم کفایت و مشروعیت می گویند کافی نیست و باطل است.
مثلا در شک امام و مأموم شک کنیم آیا به همدیگر می توانند رجوع کنند اصل عدم کفایت و عدم مشروعیت است. مثلا نماز طواف محل بحث است می شود به جماعت بخواند اگر عموم و اطلاق نداشتیم اصل عدم مشروعیت است، گرچه عمومات داریم که می شود به جماعت خواند حتی در نماز طواف چه هردو طایف باشد یا یکی آنها طائف باشد، قائل به جواز داریم.
علاوة بر روایات مطلقه ادله خاصه داریم که به جماعت می شود بخواند.
از جمله روایت داریم بر اینکه نمازش قصر است به کسی که نمازش تمام است اقتداء می تواند بکند و بالعکس مثلا روایت محمد بن مسلم( صحیحه هم است) اذا صلّی المسافر خلف قوم حضور، مسافر پشت سر عده ای که حاضرند نماز می خواند فلیتم صلاته رکعتین و سلّم، نمازش که دو رکعتی است سلام می دهد درست است، و ان صلّی معهم الظهر، می تواند دو رکعت اول را ظهر نیت کند در دو رکعت بعدی عصر نیت کند، ظهر آنها است و عصر این فلیحعل الاولتین الظهر والاخیرتین العصر[16]، و روایت ششم این باب: این هم معتبر است، حضرت می فرماید: لایؤم الحضری المسافر ولا المسافر الحضری، می خواهد بگوید اتحاد شرط است بین امام و مأموم در حضری و مسافر بودن. فان ابتلی بشیء من ذلک، اگر این پیش آمد، فامّ قوم حضریین خودش مسافر است پیش نماز شد برای عده ای که مسافر نیستند، فاذا اتّم رکعتین سلّم، وقتی دو رکعت خواند سلام می دهد، ثم اخذ بید بعضهم فقدّمه فامّهم، از دست یکی از مأمومین می گیرد می برد جلو که تو امام باش، این در صورتی است که صورت صلات به هم نخورد، درهمان صف اول بوده از دستش می گیرد که امام شود،زمانهای قدیم تالار و بزرگ نبوده مکانهای نماز.
و اما ان صلّی المسافر خلف قوم حضور اگر مسافر پشت سر حضوری نماز خواند، فلیتم صلاته رکعتین و سلّم، نمازش را دو رکعت تمام کند و سلام بدهد، و ان صلّی معهم الظهر، اگر در نماز ظهر اقتداء کرده است، فلیجعل الاولتین الظهر و الاخیرتین العصر[17]، دو رکعت اول را ظهر قرار می دهد و دو رکعت دوم را عصر قرار می دهد.
این روایت مشابه روایت اول است بخصوص نقل کردیم به خاطر اینکه حضرت اول نهی کرده است بعد فرمود که این طور عمل کنید، نهی تنزیهی و کراهتی است و در نهی کراهتی اقل ثوابا و فضلا است چرا مکروه است؟ چون نماز جماعت در بعد از دو رکعت قطع می شود.
در نتیجه اگر عمومات و روایات خاصه نبود نوبت به اصل عدم تشریع و عدم کفایت می رسد. و عدم رجوع شاک به متیقن و بطلان در زیاده رکن متابعتی و مانند اینها.
در باب مواقیت صلات هم روایت است که حضری و مسافر می توانند به هم اقتداء کنند اشکال ندارد در باب قضاء، هم همینطور، اگر نمازشان قضاء شده است، مأموم که نماز قضاء دارد به امام که نماز قضاء می خواند می تواند اقتداء کند و بالعکس، رسول الله همینطور شد، نماز صبح ایشان قضاء شد و کسانی که با او بودند نیز نمازشان قضاء شده بلال را نگهبان گذاشته بودند که آنها را بیدار کند برای نماز او را نیز خواب برد. بعضی این روایت را قبول نکردند و قابل عمل نمی دانند ولی به نظر اشکالی ندارد این روایت، برای اینکه عالم طبیعت عالم غفلت است، برای اینکه رسول خدا را کسی خدا نداند. خداوند انساء کرد نه اینکه رسول خاتم فراموش کرده باشد.
در نمازی هم رسول خدا بعد از دو رکعتی سلام داد اصحاب عرض کردند نماز تغییر کرده است، فرمد: نه مگر چه شده، گفتند دو رکعتی نماز را خواندید،صدوق می گوید رسول خدا فراموش نکرد خدا او را به فراموشی انداخت با تصرف ولائی که مردم اینها را خدا نداند.
بعضی این روایت را قبول نکردند، ولی اینجا دو مسأله است: یکی اصل مطلب 2 حکم مسأله، اصل مسأله که رسول خدا خوابش برده است و اصحاب هم خواب رفتند.
حکم مسأله:نماز پیامبر قضاء شد و از نماز صحابه هم قضاء شد، از آن مکان زود رفتند در محل دیگر به جماعت خواندند، پس اقتداء نماز قضاء به امام که نماز قضاء دارد اشکال ندارد.
اما قضاء به اداء روایات متعدد دارد:
1- والرجل یصلی صلاته وحده ثم یجد جماعة، نماز فرادا می خواند بعد جماعت پیدا می شود. قال: یصلّی معهم، با اینها نماز جماعت می خواند، و یجعله الفریضه ان شاء، می تواند این را یک واجبی قرار بدهد برای خودش، بعید نیست که مقصود نماز قضاء واجب قرار دهد چون نمازش را خوانده بود. آنها نمازشان ادائی و این نمازش قضائی است.
2- فی الرجل یصلّی صلاته وحده ثم یجد جماعة قال یصلی معهم و یجعله الفریضه. این را نماز قضائی قرار دهد.
در باب 55 صریحتر از این روایات است در قضاء و فائتة.
3- روایت موثقه عمار، قلت لابی عبدالله(ع) تقام صلاة فقد صلیتُ، نماز جماعت برقرار می شود و حال اینکه من نمازم را خواندم چکار کنم؟ قال: صل به جماعت بخوان و اجعلها لما فات[18]، این را به جای مافات قرار بده و در این جهت اختلاف بین فقهاء هم نیست. در روایات باب 54 احتمال می رفت که واجعلها فریضه، این را نماز واجب ادائی قرار بده چون روایتی دیگر داشت ان الله اختار احبّهما الیه، محبوتر دو نماز را خدا قبول می کند روایتی دیگری است در باب 54 عکس این است، یعنی کسی نماز نخوانده به امامکه نماز خوانده و معید است اقتداء کند، مأموم نماز اولش است. این از مواردی است که روایت و فتوا هردو می گویند تا دو مورد کسی که نمازش را خوانده امامت کند و به جماعت بخواند. بعضی تا سه جماعت را هم گفتند جایز است.
4- متن روایت از اسماعیل بن بزیع: کتبت الی ابی الحسن(ع) انّی احضرالمساجد مع جیرتی و غیره، مسجد می روم همسایه ها هستند و غیر آنها هم هستند فیأمون بالصلاة بهم از من می خواهند برایشان نماز بخوانم، ابن بزیع آدم موجه بوده که در ارکان حکومت بوده و امام هم تأیید می نموده است تقریبا مثل ابن یقطین و زیر هارون بوده است، و قد صلیتُ قبل ان آتی بهم، قبل از اینکه نزد اینها بیایم نمازم را خواندم و ربما صلی خلفی من یقتدی بصلاتی، والمستضعف و الجاهل، بین مأمومین کسانی هستند. من را قبول دارند، بعضی مستضعفند و بعضی مسأله نمی دانند، و فاکره ان اتقدم و قد صلیتُ لحال، من یصلّی بصلاتی ممن سمّیتُ لک، من دوست ندارم نمازی را بخوانم که خواندم و این ها مسأله نمی دانند اقتداء کردند فمرنی فی ذلک بامرک انتهی الیه و اعمل به[19]، دستور شما چیست فرمود: صلّ بهم نماز بخوان، پس غیر معید به معید می تواند اقتداء کند.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
[13] وسائل باب 2 العیدین ح 1
[14] وسائل ج 7 باب 3 صلاة العیدین ح 1
[15] وسائل باب 1 صلاة الجماعة ح 2
[16] وسائل باب 18 صلاة الجماعة ح 1
[17] وسائل باب 18 صلاة الجماعة ح 6
[18] وسائل باب 55 جماعت ح 1
شنبه 2 اسفند 1393
|