صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 93-94

صلاة جلسه هفتم







بسمه تعالی

فرمودند حداقل جماعت دو نفر است، فرق نمی کند مرد باشد یا زن، بچه ممیز باشد.

در شرایط امام جماعت بحث می آید که زن می تواند امام باشد یا نه.

در اینکه زن مأموم باشد روایت داشتیم، اما راجع به امامت زنها برای زنها خیلی ها فتوا دادند اشکال ندارد، اما بعضی گفتد اشکال دارد، ولی زن برای مرد نمی تواند امام باشد، علتش شاید اینکه حفظ معنویت زن باشد و حفظ افکار مرد در جماعت باشد که حواسش جمع باشد.

بعضی بزرگان(ابن ادریس در سرائر از سید مرتضی نقل می کند) می گویند زن در نافله می تواند امام باشد و این جای تعجب دارد که چطور در فریضه نمی تواند امام باشد ولی در نافله باشد. و همچنان سید جواد جبل عاملی از سید مرتضی این را نقل می کند[31].

در عامه هم از رسول خدا روایت کردند که پیامبرام ورقه را به عنوان امام تعیین نمود، تعبیر دارد اهل دارها، دارها خانه است؟ شوهرش را شامل می شود؟ نه، منظور منطقه است، دارد و جعل لها موأذناً، موأذن[32] برایش قرار ده این خیلی بعید است مؤذن برایش قرار داده باشد، شاید مقصود مکبّر است، علاوة، بین شیعه و سنّی مرسوم نیست زن امام جماعت باشد، اگر رسول خدا زن را به عنوان امام جماعت نصب کرده بود بین شیعه و سنی شایع می شد، اگر این طور بود که زن امام جماعت باشد، چرا حضرت زهرا، حضرت زینب امام نشدند، با اینکه اگر جایز بود این ها امامت می کردند مردم استفاده می نمودند بهتر بود، یا کسانی که قایل هستند زن قاضی می تواند بشود، چرا حضرت زهرا، حضرت زینب و حضرت معصومه و حضرت نفیسه خاتون که مدفنش در مصر است، این زنها مجلل و عظیم الشأن بودند، چرا این ها را برای رفع مشکلات شیعه به عنوان قاضی نصب نکردند؟

علی ایّ حال امام نمی تواند بشود، مأموم می تواند بشود، سید می گوید: مأموم نابالغ اگر باشد جماعت با همان بچه نابالغ درست می شود، عامه گفتند امام جماعت هم بچه نابالغ می تواند بشود.

استاد: در خاصه بعضی فرمودند، مطلقات جماعت بچه ممیز را شامل می شود و می تواند امام شود، مثلا در تاریخ است، حضرت علی(ع) در زمان بچگی و نابالغی پشت سر پیامبر نماز می خواند و ایمان آورد، آن وقت نه امیر بود و نه بالغ و امامت بچه ممیز در بین خاصه مرسوم نیست ولی در بین عامه مرسوم است، و در یک روایت عامه است که ما پشت سر بچه ای نماز خواندیم ستر عورت نداشت،(یبدؤ عورته).

مطلب دوم: راجع به نیت جماعت است که لازم است؟ سید این را در ضمن مسأله ی مستقل آورده است که مأموم لازم است قصد کند تا قرائت را نخواند و امام لازم نیست قصد کند، بعضی گفتند محال است امام قصد جماعت کند، برای اینکه اگر مأموم آمد جماعت می شود نیامد جماعت نمی شود، دست امام نیست، یا اینکه امام اگر قصد جماعت کند در حقیقت عمل مأموم را که در جماعت مؤثر است انجام می دهد، این محال است چون اگر قصد کند مثل مأموم باید قرائت را نخواند و این درست نیست.

بعضی فرمودند: حتی ثواب جماعت دست امام نیست، زیرا مأموم باشد ثواب دارد، مأموم نباشد ثواب ندارد.

استاد: به نظر شما یک اجتماع و جماعتی که تشکیل می شود، قصد و شرکت همه ی افراد دخالت ندارد؟ بلکه در دخالت همه ی افراد، در توصلیات حتی اگر قصد اطاعت نکند ثواب نمی دهند، و در تعیدیات که قصد اطاعت لازم است و باید بکند، قصد اطاعت نکند ثواب نمی دهند. در نماز جماعت هم، همه ی افراد اعم از امام و مأموم باید نیت و قصد کنند تا ثواب جماعت داده شود به نظرم در جماعت قصد امام دخالت ندارد و در ثواب دخالت دارد، در جماعت دخالت ندارد چون چه قصد جماعت بکند یا نه با وجود مأموم جماعت تشکیل می شود اما در ثواب امام اگر قصد اطاعت و ثواب نکند نمازش درست نیست.

اگر مأموم قصد جماعت نکند باید اعمال فرادا را انجام دهد.

بحث دیگری که سید عنوان کردند این است که امام واحد باشد نه متعدد، عقلا و نقلا امام باید واحد باشد نه بیشتر، مثلا اگر امام دوتا باشد، اقتداء به دوتا یا به عنوان عام استغراقی است یا به عنوان عام مجموعی یعنی به کلیهما، عقلا درست نیست به این دو به عنوان کل واحد منهما اقتداء کند، برای اینکه موقع اختلاف دو امام در رکوع مثلا از کدام متابعت کند و اگر هردو امام مساوی هم باشند احتمال اختلاف بدهد، نیت نماز قطع می شود و لابد من صحة الصلاة من نیة مستمره، نیت مستمر در نماز لازم است که اینجا نیست.

اگر به هر دو اقتداء کند به عنوان مجموعهما و کلیهما، مجموعهما و کلیهما وجود خارجی ندارد و آنچه وجود دارد زید و عمرو است، نه مجموعهما، پس به نحو عام استغراقی که وجود خارجی دارند می شود اقتداء کرد چون احتمال می دهیم اختلاف  کنند دوتا امام، نیت مستمره قطع می شود و در صحت نماز نیت مستمره لازم است.

اما نقلا درست نیست برای اینکه روایت داریم، تشاح الائمة، امام های جماعت اختلاف کردند در اینکه هر کدام می خواهند امام بشوند، اگر به امام متعدد اقتداء می شد تشاح معنا نداشت، و روایت دیگر دارد: به اقرأ و اسن و اعلم اقتداء شود، آنکه قرائتش بهتر و مسن تر و به مسائل شرعی واردتر است، اقتداء کنید، اگر به افراد متعدد اقتداء می شد با صیغه افعل و تفضیل نم آورد که هرکدام قرائتش بهتر و سنش بیشتر و عالمتر است امام شود.

مطلب بعدی: تعیین امام لازم است، یک موقع می گوید این امام حاضر، اشاره می کند به این آقایی که جلو ایستاده است، اگر بشناسد فلان آقا است شاید اقتداء نکند، و هینکه اشاره می کند همین آقایی که جلو ایستاده کافی است این معین است. تعیین در مقابل ابهام است ابهام این است که مردد باشد بین چندتا، پس با اشاره به امام حاضر معین می شود.

سید در عروه و علامه سید جواد جبل عاملی در مفتاح الکرامة راجع به این خوب توضیح داده است، گاهی تعیین با وصف است، اینکه مثلا قد بلندتراست، آنکه پیرمردتر یا عمامه اش بزرگتر است و مانند این اوصاف، سید در عروه می فرماید: تعیین بالوصف، اوالاسم، اوالاشاره، اشاره: یا ذهنی است، مثلا می گوید آن آقایی که دیروز دیدم، اشاره یا خارجی است، آنکه جلو ایستاده و مانند اینها.

آیا تعیین استقبالی درست است؟ تعیین استقبالی به این است که هر کدام زودتر نمازشان را تمام کرد اقتداء می کنم، قبلا نمی دانسته است کدام زودتر تمام می کرده است، برای اینکه اگر قبلا می دانسته کدام زودتر تمام می کرده است تعیین ذهنی است یا تعیین خارجی که اشکال ندارد.

مسأله ی دیگری که سید مطرح کرده است این است: اگر شک کرد نیت کرده یا نه؟ چکار کند؟ نمازش چطور است؟ گفتیم جماعت متقوم به نیت جماعت است. اگر نیت جماعت نکرده احکام فرادا لازم می شود که قرائت را خودش بخواند و ارکان را زیاد کند نماز را باطل می کند و در شک مراجعه به متیقن نمی تواند، ولی اگر جماعت باشد قرائت ساقط و زیادی ارکان تبعی مبطل نیست و عندالشک مراجعه به امام می کند.

سید در مسأله 11 این را عنوان کرده است: لو شک انّه نوی الاقتداء اولا، بنی علی العدم اگر شک کند اقتداء کرده یا نه بنا را بگذارد بر عدم، لاصالة عدم الأتمام، اگر شک کند اصل عدم اقتداء است، در هر امر وجود اصل عدم جاری می شود، ممکن است شما بگویید اصل عدم انفراد است.

چون آن هم امر وجودی است، پس تساقط می کند. قلت: نه، این طور نیست، بلکه جماعت احکام اضافه دارد اگر جماعت نشد حتما فرادا می شود.

بنابراین اگر شک کرد اقتداء کرده یا نه، اصل عدم اقتداء است باید وظیفه منفرد را انجام بدهد.

استاد: اگر ظاهر حالش نشان بدهد که اقتداء کرده است، ظاهر حال اقتداء سکوت در حال قرائت امام است، ما در معلقات داریم، هر سکوتی نشانه ظاهر حال نیست، سکوتی که بخاطر قرائت باشد ظاهر حال است، اما اگر سکوتش به خاطر اینکه حواسش جمع نبوده، ظاهر حال برای جماعت نیست.

ظاهر حال مسلم در موارد متعدد مورد بحث است که آیا حجیت دارد یا نه؟ مثلا در مهر زن و شوهر اختلاف شده است که آیا آمیزش شده یا نه، اگر آمیزش شده مهر کامل بدهد، زن و شوهر می گویند شش ماه مثلا باهم خوابیدند این ظاهر حال است که دخول شده و مهر تمام است، خیلی از فقهاء این ظاهر حال را حجت نمی دانند. و می گویند ممکن است بین زن و شوهر اختلاف بوده است.

و در نماز خیلی از فقهاء سکوت را ظاهر حال اقتداء می دانند و حجت می دانند بر خلاف مهریه زن. اما ما مثل فقهاء آیا این ظاهر حال را قبول کنیم یا نه؟ ظاهراً موارد فرق می کند و تابع قوة اماریت است، که اماریت کجا اقوا است، زن و شوهر که اختلاف دارند و همدیگر را نپسندیده عمل آمیزش انجام نشده عدم عمل آمیزش دو صورت متصور است: الف- اختلاف دارند. ب- شکر خدا می کند به خاطر نعمتی که به او داده، مثل صحابی پیامبر جویبیر که زنی دادند مناسبش نبوده است، چند روز گذشت نزدیک نیامد، رسول خدا سوال کرد، از این زن خوشت نمی آید؟ عرض کرد، بخاطر اینکه خدا بسیار زن خوب داده شکر خدا می کنم، موارد فرق می کند، صرف پهلوی هم بودند دلیل بر آمیزش نمی شود اما اینجا اماریت این اقوا است، خلاصه، حجیت در امارات تابع قوت ظهور است.

شما چطور در روایت می گوئی وثوق به راوی نمی خواهم، وثوق به روایت می خواهم، اگر راوی ضعیف است اما قرائن نشان می دهد روایت موثوق به است، گاهی ما به وثوق به راوی را از وثوق به روایت درست می کنیم، می گوییم قرائن می گوید روایت درست است، پس راوی هم خوب است.

به تناسب عرض می کنم آنچه که در دعای ماه رجب آمده: لافرق بینک و بینهم الا انهم عبادک، آن دعاء بسیار مهم است امام به همه کس نمی گوید و همه این دعاء را نمی فهمند که امام برایش بگوید، این دعاء از اسرار است و از وثوق به روایت به دست می آوریم که راوی اهل سرّ بوده است.   راوی ابن ابی عیاش استکه در کتب رجال توثیق نشده است و بلکه مهمل است.

و از وثوق به روایت وثوقه راوی را می فهمیم، خلاصه معیار اقوائیت اماره است، هرکجا که اقوائیت اماره بیشتر حجت است. ظهور حال در عدم آمیزش فرق می کند با اقتداء در جماعت، آنجا ظهورش به این است که اختلاف دارند طلاق می خواهند بگیرند. اما در نماز، قوة اماریت خیلی زیاد است بر اینکه سکوت به خاطر اقتداء است و حجت است.

علاوة اصل عدم مانع و اصل برائت در جریان است.

مسأله ی دیگری که سید عنوان کرده است، این است که به مأموم اقتداء نمی شود، اصل عدم جواز است، اصل عدم مشروعیت است.

مثلا کسی مأموم درحال نماز است. در رکعت اول و دوم مسلما اقتداء نمی شود چون الامام ضامن لقرائت المأموم، امام قرائت مأموم را تحمل می کند، امام اولی قرائت را می خواند و اما آنکه می خواهیم اقتداء کنیم قرائت نمی خواند لذا اقتداء معنا ندارد.

اما در رکعت سوم و چهارم چرا اقتداء نمی تواند با اینکه اینجا تحمل قرائت نیست. آقایان با اصل عدم مشروعیت اینجا را قبول ندارند، عندالشک اصل عدم مشروعیت جاری می شود.

استاد: اطلاقات جماعت اینجا را شامل می شود مثل الجماعة تعدل اربعة و عشرین درجه، این هم جماعت است؟

به نظر از این آیه می شود استفاده کرد افمن یهدی الی الحق احق ان یُتّبع أمّن لا یهدّ الا ان یهدی، آیا به آنکه راه می برد اقتداء کنیم آیا به آنکه راه نمی برد مگر اینکه از دستش بگیرد ببرد، امام دست مأموم را گرفته ببرد، مأموم همراه امام می رود، مثل استادی که دست کسی را می گیرد و می برد اما کجا نمی دانیم، بعید نیست از امثال این که برای زندگی اجتماعی است برای عدم اقتداء به مأموم استفاده کرده خود مأموم را امام اصلی قرائتش را تحمل کرده است و هدایت می کند پس امام اصلی سزاوارتر است متابعت شود نه مأموم به علاوة در صورت شک اصل عدم مشروعیت جاری می شود.

اللهم صل علی محمد و آل محمد

 

   



[31] مفتاح الکرامة ج 10: 9.

[32] سنن کبری ج 3: 130
 


   شنبه 2 اسفند 1393





فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما