صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 93-94

صلاة جلسه دوازدهم


 


بسمه تعالی

بحث در این است که عدول در جماعت از امامی به امام دیگر جایز است یا نه؟ در مورد عذر مسلماً جایز است. ولی صحبت در حال اختیار است.

علامه حلی: درحال اختیار می تواند عدول کند به امام دیگر، و ادله ای آوردند از روایات.

استاد: روایات راجع به عذر است.

دلیل دیگر علامه: استصحاب است: ده دقیقه پیش می توانست اقتداء، الآن شک کرده، استصحاب جواز اقتداء می کند، و مرحوم خوئی دو اشکال به علامه داشت که جوابش داده شد.

استاد: یک استصحاب دیگر به نام استصحاب موضوع است، استصحاب بقاء جماعت معنایش صحت جماعت است، استصحابی که علامه ذکر کرد استصحاب حکمی بود. استصحاب جواز جماعت در صورت شک بود. این استصحاب موضوعی است، یعنی شارع فرموده اگر شک کردی در بقاء جماعت،استصحاب بقاء کن. ابقی ما کان. بنا را بگذار بر اینکه جماعت ادامه دارد.

البتة این جماعت کلی است. جماعتی که با زید داشت از بین رفت و او امام نیست الآن ابقاء جماعت در صورت عدول از امام قبلی به امام بعدی کلی است.

استصحاب کلی سه قسم است:

1- استصحاب در ضمن فرد معین بوده است، ما نمی دانیم زید مرده یا نه استصحاب زید و حیوان هر دو می شود.

2- نمی دانیم فرد که در ضمن کلی بوده، طویل العمر بوده مثل فیل یا قصیرالعمر بوده مانند پشه اینجا هم نوعاً گفتند استصحاب درست است.

3- استصحاب قسم سوم: می دانیم چه فردی در ضمن کلی بوده و یقین داریم از بین رفته و احتمال می دهیم فرد دیگر آمده است، مثلا زید بود یقینا زید مرد احتمال می دهیم مقارن با فوت زیدعمرو آمده باشد مانند ما نحن فیه که امام اولی از بین رفت با عدول آیا استصحاب جماعت با امام دوم می شود یا نه.

استصحاب قسم سوم دو صورت دارد:

الف- دو فرد دارد جدای از هم مثل زید و عمرو در جماعت، زید امامتش از بین می رود در صورت عدول، استصحاب بقاء جماعت می کنیم چون مقارناً با رفتن زید عمر آمده است احتمالاً

ب- قسم دوم قسم سوم: فرد درجه شدید داشت درجه شدید از بین رفت درجه ضعیف باقی است شک می کنیم فرد از بین رفت یا نه استصحاب می کنم فرد را.

مثال دیگر: زن حایض است که علامت رنگ خون است و رنگ قرمز از بین رفت( درجه شدید) رنگ زرد باقی است. نوعاً فقهاء استصحاب را جایز می دانند و می گویند این همان حیض است با درجه ی خفیف.

پس بحث ما( بقاء جماعت) از استصحاب قسم سوم و قسم اولش است که در ضمن کلی یک فرد از بین رفت احتمال می دهیم مقارن با از بین رفتن آن فرد دیگر آمده باشد.

زید امام جماعت بود عدول شد از آن و اقتداء شد به عمرو. احتمال می دهیم با اقتداء به عمرو جماعت باقی باشد استصحاب بقاء جماعت می کنیم.

این دو قسم استصحاب( جواز حکم جماعت- بقاء موضوع جماعت) در تأیید عقیده علامه حلّی بود.

3- بعضی روایات تاریخی را در تأیید عقیده علامه حلی می آوریم: عده ای در مریضی رسول الله ابوبکر را امام جماعت قرار دادند که رسول خدا تشریف آوردند ابوبکر را کنار زدند خودش امام جماعت شدند، اینکه از کجای نماز شروع کرد و یا ادامه نماز ابوبکر بود بحث در محل خودش[1][1]. در عدالت جماعت روایات داشت احراز عدالت شرط است نه عدالت واقعی، روایت داشت عده ای به امامی اقتداء کردند، بعداً معلوم شد یهودی بوده است.

4- دلیل چهارم روایات است:

حدوداً هفت، هشت مورد را جمع آوری کردم که عدول جایز است: پیش نماز مرده چکار کنیم؟ فرمود: یؤخّر. جنازه را کنار بگذارند و یتقدم بعضهم، یکی پیش نماز می شود، و یتمّ صلاتهم نمازشان را تمام می کنند، و یغتسل من مسّ[2][2]، کسی که دست به میت زده غسل می کند.

استاد: شبهات در این است، فعل کثیر است اگر جنازه را عقب بگذارند، به علاوة بدن میت تا گرم باشد غسل ندارد، اینجا به محض اینکه مُرد کنار می گذارند، بدن گرم است.

به علاوة روایتی طبرسی در آخر احتجاج ذکر کرده که غسل ندارد: لیس علی من نحّی سوا غسل الید، کسی که جنازه را کنار زده است فقط دستش را بشوید، غسل ندارد، بنابراین یغتسل در آن روایت را به معنای غسل دست بگیریم، چون حزازت پیدا می کند از اینکه مرده و ممکن است بدن آلوده باشد، دست را بشوید.

گرچه این توجیه خلاف ظاهر است و ظاهراً یغتسل همان غُسل است.

ادامه توقیع: و اذالم تحدث حادثة تقطع الصلاة تمّ من صلاته مع القوم[3][3]، اگر حادثه ای که نماز را قطع می کند پیش نیاید، این امام با نماز گذاران نمازشان را تمام می کند.

استاد: این روایت راجع به عذر است، آن عذر هم موت است.

3- روایت سوم: سئل عن رجل امّ قوماً، از امام صادق حلبی سوال کرده روایت صحیحه است. ثم مات، پس مُرد( چه لذت بخش است انسان درحال مناجات خدا بمیرد، بعضی درحال مباحثه مردند، در مدرسه فیضیه سه نفر مباحثه می کردند، یکی درحال مباحثه مرد. مرحوم شیخ عباس قمی درحال قنوت نماز شب درحالیکه العفو می گفت جان باخت، بعضی درحال گناه می میرد، بعضی شهید می شوند) فصلّی بهم رکعةً ثم مات، یک رکعت با مأمومین خواند و مُرد، قال: یقدمون الآخر، فرمود: کسی دیگر را جلو قرار می دهند.

فیعتد بالرکعة، همان یک رکعت حساب می شود، و یُطرحون المیت خلفهم[4][4]، میت را پشت سر می گذارند، و یغتسل من مس، یغتسل را بحث کردیم. اینکه رجل آخر را جلو قرار بدهند و این از کجا باشد، بحث جدا است.

استاد: علامه از موت الغاء خصوصیت کرده است و می فرماید درحال اختیار هم عدول جایز است ولی به نظر بعید می رسد که الغاء خصوصیت شود از حال موت.

4- معاویة بن عمار، قال: سألت ابا عبدالله(ع) عن الرجل یأتی المسجد و هم فی الصلاة، کسی مسجد می آید که نماز جماعت است همه نماز می خوانند، و قد سبقه الامام برکعة او اکثر، امام و مأمومین یک رکعت یا بیشتر، از این مرد جلو هستند، فیعتلّ الامام، امام عذری برایش پیش می آید، علت، مطلق عذر، یا اینکه علت و مرض است. فیأخذ بیده و یکون ادنی القوم الیه: این مرد از همه به امام نزدیک تر است مثلا کنار امام بوده، فیقدمه الامام امام دستش را می گیرد به جای خودش می گذارد، فقال: یُتمُّ صلاة القوم، حضرت فرمود: نماز قوم را تمام می کند، ثم یجلس حتی فرغو من التشهّد، او مأ الیهم عن الیمین والشمال نماز آنها تمام می شود، این تا تمام شدن تشهد آنها می نشیند، با دست به اینها اشاره می کند طرف راست و چپ که می توانید بلند شوید، نمازتان تمام است بروید، و کان الذی اومأالیهم بیده التسلیم و انقضاء صلاتهم این که اشاره کرد به آنها یعنی نمازتان تمام است و من ادامه می دهم و اتمّ هو ما کان فاته، او بقی علیه[5][5]،نمازش را تمام می کند آن مقدار که باقی مانده است، چون یک رکعت دیر آمده بود.

روایت، امام تبادلی را قبول کرد، اعتلال، یعنی مریضی یا مطلق العذر را شامل می شود، مثلا بدهکارش اگر نماز را ادامه دهد فرار می کند می رود، اگر برای مطلق العذر قطع نماز را جایز بدانیم که بعضی جایز می دانند، اما در مورد نماز فرادا جایز است نماز را قطع کند دنبال بدهکار برود. و کسانی هستند قطع نماز را جایز می دانند الا در متیقن به الاجماع.

5- صحیحه سلیمان بن خالد، سأل اباعبدالله(ع) عن رجل یؤمّ القوم فیحدث و یقدّم رجلا قد سبق برکعة، کسی امام جماعت قومی است که محدث می شود و کسی را به جای خودش می گذارد که یک رکعت بیشتر خوانده است، کیف یصنع، چکار کند؟ فرمود: لایقدّم رجلا قد سبق برکعة کسی که یک رکعت جلو است جای خودش نگذارد برای اینکه مردم بی جماعت می ماند لکن یأخذ بید غیر فیقدّمه، دست دیگری را می گیرد و امام قرار می دهد. چرا آنکه یک رکعت مقدم است امام قرار ندهد؟ برای اینکه سه امام تبادلی نشود.

6- صحیحه زراره، قلتُ لابی جعفر(ع): برای امام باقر عرض کردم، دخل رجل مع قوم فی صلاتهم یک کسی در نماز وارد شد با گروهی. و هولا ینوی صلاةً، قصد نماز با اینها را ندارد و احدث امامهم، امام محدث شد، اخذ بید ذلک الرجل فقدّمه، امام دست این فرد که فرادا می خواند، می گیرد جلو می اندازد، فصلّی بهم، این با آنها نماز می خواند أیجزؤهم صلاتهم بصلاته؟ و هولاینوی صلاةً؟ آیا نماز آنها با نماز این درست می شود با اینکه او قصد نماز با اینها را نداشته است؟ قال: لاینبغی للرجل ان یدخل قوماً فی صلاتهم و هولا ینویها صلاةً بل ینبغی له ان ینویها، شایسته نیست کسی با قومی وارد شود و قصد نماز با این ها را نداشته باشد، مثلا عادل نمی داند امام قبلی را که اگر نشان بدهد فرادا می خواند، بعضی خالی از اشکال نمی داند برای اینکه تفسیق کرده است امام قبل را. و ان کان قد صلّی، اگر قبلا هم نماز خوانده فانّ له صلاة اخری، این یک نماز دیگر می شود، و الّا فلا تدخل معهم، اگر جماعت نمی خواند وارد نشود با آنها، فقد تجزی عن القوم صلاتهم[6][6]، اما وقتی آمد با این ها ادامه داد نماز آنها درست است، مقوّم جماعت قصد مأموم است نه قصد امام، نیت امام در جماعت دخالت ندارد.

7- عن الامام احدث فانصرف، امام محدث شد و رفت و لم یقدّم احداً، کسی را هم جلو قرار نداد، ما حال القوم؟ قال: لا صلات لهم الا بامام، بی امام، جماعت نمی شود فلیقدم بعضهم فلیوتمّ بهم ما بقی منها قدتمّ صلاتهم[7][7]، پس بعضی آنها مقدم می شود نماز آنها درست است، پس نماز جماعت با امام تبادلی درست است.

8- درحال نماز محدث نشده است، قبلا محدث بوده و یادش آمد در حال نماز فی رجل امّ قوما علی غیرالوضوء، وضوء نداشت فانصرف، گذاشت و رفت و قدّم رجلاً کسی را به جای خودش گذاشت، و لم یدرالقدم ما صلّی الامام قبله، اینکه به جای امام جلو رفت نمی داند امام قبلی چند رکعت خوانده است، قال یذکّر من خلفه[8][8]، مأمومین تذکر می دهند.

9- عن امام امّ قوما علی غیرالوضوء فانصرف و اخذ ید رجل و ادخله فی صلاة دست کسی را گرفت جلو قرار داد و لم یدر المقدم ما صلّی القوم قبله، نمی داند امام قبلی چند رکعت خوانده است. قال یصلّی بهم و ان اخطا سبّح القوم، با گفتن تسبیح آگاه می کنند، و بنی علی صلاته الذی کان قبله، بناء می گذارد بر همان نمازی که قبلا خودش بوده است.

استاد: از این کلمه بناء بدست می آید که ادامه نماز را می خواند، ولی این معنا درست نیست بعداً بحث می کنیم.

پس در جواز عدول سه دلیل باقی ماند:

1- اطلاق ادله ی جماعت

2- استصحاب جواز حکم

3- استصحاب بقاء جماعت

 

 

 

 

 



[1][1] بحارالانوار( چاپ کمپانی) ج 6: 886 چاپ جدید ج 40-41- ارشاد مفید: 86

[2][2] وسائل ج 3: باب 3 غسل میت ح 4

[3][3] احتجاج طبرسی صفحات آخر

[4][4] وسائل ج 8 باب 43 جماعت ح 1

[5][5] وسائل ج 8 باب40 جماعت ح 3

[6][6] وسائل ج 8 باب 39 جماعت ح 1

[7][7] وسائل ج 8 بلب 72 ح1

[8][8] وسائل ج 8 باب 40 ح 2

   دوشنبه 31 فروردین 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما