بسمه تعالی
مرحوم علامه حلّی
دلیلی آوردند که شخصی اجنبی غیرمأموم می تواند جانشین شود، دلیلش اولویت است، یعنی
وقتی مأموم که تابع بوده می تواند جانشین شود غیرتابع به اولویت جانشین می شود مثل
کسی که مولّی علیه بوده یک مرتبه ولی شود. فرد غیر مأموم اگر امام نبوده تابع هم
نبوده است مثل مأموم که تابع بوده است، پس اولویت دارد که امام شود.
صاحب حدایق که از
علامه این را نقل کرده است دو روایت به تأیید علامه آوردند:
لم یدر ما صلی الامام
قبله، آنکه جانشین شده نمی داند قبلش چند رکعت خوانده است، اگر مأموم مقصود باشد
می داند که چقدر خوانده است.
لم یعلم الذی قدّم ما
صلّی القوم، آنکه جانشین امام که حادثه برایش پیش آمده است، نمی داند چند رکعت
خوانده است.
اما متن روایت: 1-
باسناد شیخ طوسی عن جمیل، عن الصادق(ع) فی رجل ام قوما علی غیر وضوء یک کسی امام
شد وضوء نداشت، فانصرف، وسط نماز متوجه شد نماز را رها کرد و رفت.
و قدم رجلا و لم یدرالمقدم ما صلی الامام قبله[1][1]، کسی را جلو انداختند نماز بخواند و او نمی دانست امام قبلی چند
رکعت خوانده است.
صاحب حدایق این روایت
را دلیل بر قول علامه آورده است که غیر مأموم امام شده است چون اگر مأموم امام می شد
و جانشین، می دانست چند رکعت خوانده است، پس غیر مأموم را امام جماعت قرار داد، با
آنکه مأمومین بوده است.
2- از زراره سألتُ احدهما
عن رجل امّ قوماً فذکرانه لم یکن علی وضوء کسی امامت کرد یادش آمد وضوء نداشته
است، فانصرف نماز را رها کرد فاخذ بید رجل و ادخله فقدمه و لم یعلم الذی قُدّم ما
صلی القوم[2][2]. دست کسی را گرفت جلو انداخت و او نمی دانست نماز گذاران چند رکعت
خوانده است.
صاحب حدایق می گوید
این هم شاهد قول علامه است. برای اینکه اگر جزو مأمومین بود می دانست چند رکعت
خوانده است، صاحب اولویت را خودش عقیده ندارد ولی قبول می کند که اجنبی را پیش
نماز قرار داده است.
بعد صاحب حدایق
استفاده کرده است از این دو روایت علاوة بر اینکه اجنبی می تواند امامت کند از
ادامه نماز و اثناء نماز می تواند ادامه دهد بعد خودش بقیه نمازش را می خواند و
هذا غریب، این عقیده خیلی شگفت آور است، چون خواندن دنباله نماز بدون تکبیر و نیت
ذکر است نه نماز.
استاد: مأمومین
اولویت دارد، مثلا برای یک حزبی جانشین تعیین کند غیر از اعضای حزب بیاورند تعیین
کنند هیچ کسی قبول ندارد زیر بار نمی رود، کسی یک اجنبی را بیاورند که تابع
نبوده،اعضای حزب تابع بوده است لذا غیر تابع را رئیس قرار بدهیم هیچ کس این حرف را
قبول نمی کند، حرف علامه هم همین طور است، کسی قبول نمی کند غیر مأموم پیش نماز
شود و اولویت برای مأموم است نه برای غیر مأموم.
و ثانیاً این دو
روایت ندارد اجنبی امام شود، این حدیث آخری داشت: اخذ بید رجل و ادخله فقدمه، اخذ
بید رجل دارد، ندارد غیر مأموم و اجنبی، اگر بگویید اطلاق دارد و غیر مأموم را
شامل می شود، می گوییم این قضیه خارجیه است اطلاق ندارد، اخذ بید رجل دارد، کسی را
از دستش گرفت، ادخله، یعنی وارد مقام امامت کرد و مقدم کرد یعنی یکی از مأمومین را
داخل کرد و روایت دیگری ادخله هم ندارد، فقط قدمه دارد که او را مقدم کرد و اینکه
نمی داند چند رکعت خوانده است دلیل بر غیر مأموم باشد، این دلیلی درست نیست برای
اینکه مأموم هم نمی داند چند رکعت خوانده حتی امام گاهی نمی داند چند رکعت خوانده
است، برای همین در جماعت گفتند شاک به متیقن مراجعه کند.
علاوة این دو روایت
نمی گوید دنباله نماز را ادامه بدهد که حدایق استفاده کرده است، بلکه بحث اینکه
چند رکعت خوانده است نیست بلکه نمی داند چگونه ختم کند، ختم نماز را می گوید.
در سابق خواندیم
روایت داشت: اینکه نمازش را زود تمام می کنند به مأمومین سمت راست و چپ اشاره کند
که شما بلند شوید نماز شما تمام است، روایت معاویة بن عمار بود.
1- سألتُ اباعبدالله(ع) عن
الرجل یأتی المسجد و هم فی الصلاة، کسی مسجد می آید مردم درحال نماز است، و قدم
الامام برکعة، امام یک رکعت را خوانده است، فیعتلّ الامام فیأخذ بیده فیکون ادنی
القوم الیه، امام مریض می شود و دست او را می گیرد. او نزدیکترین نماز گذاران به
امام است، فیقدمه، او را جلو می برد تا پیش نماز شود، قال یتم الصلاة القوم، نماز
قوم تمام می شود، ثم یجلس، این جانشین می نشینید حتی اذا فرغوا من التشهد، تا
اینکه مأمومین از تشهد فارغ شوند. اومأ الیهم بالیمین والشمال با انگشت طرف راست و
چپ اشاره می کند که نماز شما تمام است و کان الذی او مأ الیهم بیده التسلیم و
القضاء بصلاتهم اینکه اشاره کرده است یعنی نماز تمام شد، و اتم ما کان فاته او بقی
علیه[3][3]، بعد از نماز خودش را می خواند ما کار به ذیل داریم که آخر نماز
اشاره کند، یعنی امام نمی داند چکار کند که مأمومین نمازشان درست باشد. امام می
فرماید: با دست اشاره کند که نماز شما تمام است. نمی گوید که در اثناء، نمازشان را
امام دوم ادامه دهد.
بلکه مقصود ختم نماز
است که در آخر نماز به آنها اشاره کند نماز تمام است.
استاد: پس نظر ما این
شد مأموم جانشین شود یکی اینکه منهم، بعضهم داشت روایت. و ثانیا مأمومین اولویت
داشت و ثالثا اگر مأموم بود دنباله نماز را ادامه می دهد اگر از مأمومین نبود نماز
خودش را می خواند و بادست اشاره می کند به نمازگذاران که نماز شما تمام است، البته
ما نظرمان این است به احتیاط واجب قائم مقام امام جماعت از مأمومین باشد به دلیل
همین روایاتی که خواندیم.
مسأله ی 15 عروه که
سید آورده است این است: کسی که نماز فرادا می خواند در اثناء می تواند قصد جماعت
کند یا نه؟
مرحوم شیخ در خلاف می
فرمایند: انه عندنا جایز، نماز فرادا در اثناء به جماعت جایز است و شافعی دو قول
دارد:1- فی احدهما انه لایجوز، نمی تواند کسی که نماز فرادا می خواند، در اثناء
نیت نماز جماعت کند و می گوید و به قال ابو حنیفه، ابوحنیفه نظرش هم عدم جواز است.
در قول دوم شافعی
جواز است.
شیخ می فرماید دلیلنا
اجماع الفرقة[4][4]، دلیل ما اجماع است و به اجماع تمسک می کند و مرحوم علامة در
تذکره می گوید: بعید نیست قبول کنیم که از فرادا به جماعت در اثناء عدول کند لیس
بعیداً من الصواب، بعید نیست بگوییم می تواند در اثناء نیت جماعت کند.
استاد: از نهایه شیخ
و ذکری و دروس شهید اول استفاده می شود که جایز است عدول به جماعت. بعضی ها هم
توقف کردند.
اما ادله جواز:
1- مطلقات در رابطه با
جماعت در رابطه با کل و اجزاء نماز است، مثل روایاتی که خواندیم الجماعت لیس
بمفرضة و لکنّها سنة فی جمیع الصلوات، ظاهر عبارت این است که در همه ی نمازها
جماعت سنت است اما بعید نیست بگوییم در اجزاء نماز هم جماعت سنت است،چون یک رکعت
هم نماز است. جماعت در همه ی نمازها بکلها و باجزائها اطلاقات اجزاء را شامل می
شود.
استاد: یک قدری مشکل
است، در اجزاء جماعت را استفاده کنیم بلکه جماعت یعنی تمام نمازها صبح- ظهر و عصر-
مغربین است، بعید است در اجزاء نماز از این دلیل استفاده شود.
2- روایت داشتیم امام
جماعت یادش آمد وضوء نداشته است کسی را به جای خودش نایب قرار می دهد تا ادامه
نماز جماعت را بخواند، اینجا از اول نماز فرادا بوده است، اینها خیال می کردند
جماعت نبوده است و امام دوم که آمد جماعت شد و مردم از فرادا به جماعت در اثناء
عدول کردند.
استاد: این دلیل هم
درست نیست، چون شارع او را به منزله جماعت از باب تفضل که در جماعت جمع شوند قبول
کرده است، نه اینکه فرادا بوده است و قصد فرادا نداشته ولی در مورد فرادا که به
جماعت عدول می کند از اول قصد فرادا داشته است.
پس این هم دلیل نشد.
دلیل سوم: روایاتی
است که عذر داشت امام- خون دماغ شد و وضوء هم داشت، رفت و کسی دیگر به جایش آمد،
تا اینکه بیاید یک لحظه فرادا شد نماز، بعد از آمدن امام دوم جماعت برقرار شد.
استاد: شارع این را
به عنوان جماعت قبول کرده است، و یک لحظه فترت و فاصله را شارع به عنوان جماعت
قبول کرده است، پس این دلیل هم درست نبود. لذا خیلی ها قبول نکردند و در اثناء
عدول به جماعت را جایز نمی دانند، محشین عروه هم تأمل و خیلی ها رد کردند امام و
سید محمدتقی خوانساری تأمل کردند، آقای شاهرود و ما احتیاط واجب کردیم که در اثناء
اقتداء نکند گرچه احتمال دارد درست باشد.
دلیل ما بر عدم جواز:
سیره و ارتکاز متشرعه است، اگر سیره بر نفی را قبول ندارید ذوق و ارتکاز متشرعه عدول
را قبول ندارند.
سوال: ارتکاز متشرعه
از نظر فقهاء نشأت می گیرد، اگر فقهاء نظر بدهند، مردم قبول می کنند.
استاد: مردم اگر
فقیهی خلاف نظر ذوق آنها فتوا بدهند می گویند نو اندیش، چیزی نو و تازه گفته است
یعنی برخلاف ارتکاز، هر حرفی تازه به درد نمی خورد، ما نه نو اندیش می گوییم و نه
روشن فکر، گرچه روشن فکر یعنی کسی که فکرش تاریک نیست، ولی ما هم گرا و جامع می
گوییم یعنی همه ی جوانب نظر را در برداشته
باشد، بعضی در طلاق و عده فتوا دادند که اگر دخول شده عقیم بوده یا اختلاط ماء
نشده عده ندارد، ما می گوییم اختلاط میاء علت عدم عده نیست بلکه ولو اختلاط نشود
عده دارد.
پس هر حرف تازه که
ارتکاز عرف را بیان نمی کند، مثلا ریش تراش را عرف تقبیح کردند ولی در فقه نبود و
کسی مطرح نکرده است جز صاحب حدائق.
در مورد استنابه برای
امام عذر پیش آمد شارع گفت نایب بگیرید کسی دیگر را به عنوان امام قرار دهید، این
باعث و دلیل نمی شود در موارد دیگر مثل فرادا عدول شود به جماعت.
علاوة پس چرا فقهاء
در مورد که فرادا می خواند می گویند نماز فرادا را تبدیل به نافله کن و از اول نیت
جماعت کن، این را هم روایات و هم فتاوا دارند، اگر جایز بود از وسط فرادا به جماعت
عدول شود، لازم نبود از اول نیت جماعت کند. پس اینکه گفتند نماز فرادا را تبدیل به
نافله کن، یعنی در اثناء نماز نمی شود نیت جماعت کنید.