صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 93-94

صلاة جلسه پانزدهم


بسمه تعالی

مساله ی 16 عروة: آیا در اثناء نماز جماعت قصد فردا می تواند بکند یا اینکه جماعت مجموعه نماز است و اجزاء نماز تبعیض بردار نیست.

چند عقیده است:

1- مطلقا جایز است، قصد فرادا در هرکجا که باشد می تواند قصد فرادا کند و جدا شود

2- مطلقا جایز نیست، وقتی شروع کرد که به جماعت بخواند مثل کسی که جماعت و فرادا را دو حقیقت مباین می دانند، نمی شود از یک حقیقت به حقیقت دیگر عدول کند.

3- تفصیل بین اینکه از اول که شروع می کند قصد فرادا داشته باشد مثلا در اول رکعت دوم اینجا جایز نیست، اگر از اول نمی خواست فردا کند ولی پیش آمد که قصد فرادا کرد جایز است. پس سه عقیده شد جواز مطلق- عدم جواز مطلق- تفصیل.

یک عقیده هم این است، فرق است بین رکعت اول و سایر رکعات، در رکعت اول جایز نیست مخصوصاً در اثناء قرائت بالاخص قبل از رکوع رکعت اول، یعنی وسط قرائت و آخر قرائت بگوییم جایز نیست.

دلیل عدم جواز از فرادا:

1- قاعده اشتغال، ما مشغول الذمه نماز بودیم می دانیم با جماعت برئ الذمه می شویم، ولی با فرادا شک می کنیم ذمه ما برئ شده باشد اصالة الاشتغال جاری می شود.

2- استصحاب اشتغال، یقین داشتیم ذمه مشغول به نماز است در صورت قصد فرادا شک می کنیم ذمه فاغ شده است یا نه، استصحاب اشتغال می کنیم.

یک بحث اصولی است که بین قاعده اشتغال و استصحاب جمع می شود یا نه، اشتغال یک رکن دارد و آن شک در فراغ ذمه است، اما استصحاب دو رکن دارد یقین سابق و شک لاحق و جریان استصحاب بعد از وجود قضیه متیقنه و مشکوکه است، قاعده اشتغال مقدم است برای اینکه کم مؤنه است.

اما گفته شده است، درست است اشتغال یک رکن دارد اما حکم ظاهری است و استصحاب اصل محرز و مثل اماره است و حکم واقعی را نشان می دهد و بر اصل مقدم می شود.

علی ایّ حال: در صورتی قصد فرادا قاعده اشتغال یا استصحاب اشتغال جاری می شود

استاد: اشکال شده است بر قاعده اشتغال که قاعده اشتغال مسبب از استمرار اشتغال است که سبب است، مثلا شک می کنیم آیا استمرار اشتغال لازم است یا نه، یعنی جماعت را لازم است ادامه دهیم یا نه، در اینجا برائت جاری می شود، برائت ذمه از استمرار اشتغال و این اصل سببی مقدم است بر اصل مسببی.

2- دلیل دوم: مأموم قرائت را نمی خواند چون امام می خواند و ضامن قرائت است و در صورتی ضامن است که این نماز جماعت را ادامه دهد، وقتی ادامه نداد نماز باطل است.

استاد: این دلیل کافی نیست، قاعده لاتعاد داریم که در پنج چیز اگر اخلال باشد نمازش باطل است و الا در موارد دیگر مثل نخواندن قرائت باطل نیست.

اگر بگویید، لاتعاد سهو و نسیان را شامل می شود، این عقیده آقای نائنی است، ولی ما گفتیم لاتعاد مخصوص سهو و نسیان نیست بلکه موردی را که طبق وظیفه انجام داده و توجه ندارد که این نخواندن موجب بطلان می شود، لاتعاد شامل می شود.

پس لاتعاد الا من خمس( طهور- وقت- قبله- رکوع- سجود) موارد عمدی که طبق وظیفه فکر می کرده است انجام داده مثل همین مورد را شامل می شود.

3- دلیل سوم: عدم زیاده رکن، در رجوع شاک به متیقن به قصد مطاوعت امام مبطل نیست و در فرادا زیادی رکن مبطل است، ولی در جماعتی که قصد فرادا می کند نمی دانیم زیادی رکن به قصد مطاوعت مبطل است یا نه، ممکن است بگوییم در صورت مبطل نیست که ادامه دهد جماعت را ولی اینجا ادامه نداده است.

آیا اینجا شرط در مبطل بودن زیادی رکن مطاوعتی بقاء در جماعت است یا نه، در حقیقت شک در اشتراط کرده است و در شک در اشتراط اصل برائت است. شک می کنیم بقاء در جماعت شرط عدم ابطال زیادی رکنی مطاوعتی است یا نه، اصل برائت است همان طور که در تکلیف برائت جاری می شود در شک در اشتراط و احکام وضعی هم برائت جاری می شود.

پس فرادا کردن اشکال ندارد.

4- دلیل چهارم: استصحاب می کنیم قدوة را، اقتداء کردیم به امام، شک می کنیم شارع فرادا کردن را جایز می داند یا نه، استصحاب می کنیم اقتداء را. به صرف قصد فرادا کردن من، شارع قبول کرد یا نه و آیا به محض قصد فرادا کردن جماعت به هم خورد یا نه. استصحاب بقاء قدوة و استصحاب بقاء ائتمام جاری می کنیم، پس فرادا نشد و قصد شما بی اثر است.

استاد: بعضی گفتند موضوع متعدد است استصحاب نمی شود، فرادا یک موضوع و جماعت موضوع دیگر است، استصحاب اینجا مثل استصحاب زید و عمرو است که باهم خوب نیست، استصحاب کنیم بقاء زید را پس بگوییم عمرو نیست، و این استصحاب درست نیست.

وجود زید و عمرو متعدد است از استصحاب وجود یکی نه نفی وجود دیگر می شود و نه بقاء وجود دیگر. چون دو موضوع هستند، در مانحن فیه هم دو موضوع است، جماعت یک موضوع و فرادا یک موضوع دیگر است.

استاد: این اشکال وارد نیست، برای اینکه استصحاب این فرد را می کنیم که در صورتی قصد فرادا آیا مأموم است یا نه، این اشکال از آقای خوئی بود.

اما یک شبهه ای به نظر می رسد: استصحاب بقاء اقتداء استصحاب در مفهوم است که استصحاب در مفهوم درست نیست، مانند استصحاب بقاء نهار در موقع غروب خورشید، این استصحاب نهار نشأت گرفته از شک در لغت و مفهوم مغرب است که آیا مغرب با غروب خورشید است یا ذهاب حمره مشرقیه؟ در هنگام استتار خورشید استصحاب بقاء نهار کنیم.

خیلی ها این استصحاب در مفهوم را درست نمی داند، شک در موضوع حکم شرعی هم نیست، شک در کار لغوی است و استصحاب جاری نمی شود. مانند تیمم و سجده د رخاک که اگر آجُر شد و پخته شد، شک می کنیم در صورت آجر شدن تیمم درست است یا نه، استصحاب ترابیت نماییم، این استصحاب درست نیست چون شک در لغة است، نمی دانیم لغویون خاک را بر آجر هم وضع کردند یا خیر.

استاد: ما این حرف را قبول نداریم، اینجا شک ما در موضوعیت یک مفهوم بر حکم شرعی است.

نمی دانیم موضوع حکم شرعی باقی است یا نه، خاک بود، سجده و تیمم درست بود، آجر شد نمی دانیم تیمم و سجده درست است یا نه، استصحاب موضوعیت می کنیم، یا اینکه استصحاب جواز حکم تیمم را می کنیم در صورتی که تبدیل به آجر شود.

در ما نحن فیه هم استصحاب موضوع قدوة و اقتداء می کنیم در صورتی که شک کنیم قصد فرادا درست است یا نه و شارع تجویز نموده است یا خیر. این تابع آن مسأله است که در مفاهیم استصحاب را جاری بدانیم و نوعاً آقایان استصحاب در مفاهیم را جایز نمی دانند.

استاد: خیلی ها در ذهنشان است جماعت و فرادا دو حقیقت هستند لذا استصحاب را جاری نمی دانند.

مناسبت عید غدیر:

بعضی راه امامت را ادامه ندادند و علی(ع) را منحرف می دانستند، بعضی صحابه در جنگ صفین ناظر بودند، علی را یاری نمی کردند چون در شک بودند که علی بر حق است یا نه تا زمانی که عمار شهید شد و بعدش به یاری علی آمد و گفت به یاد حدیث رسول خدا افتادم که یا عمار: تقتلک فئة الباغیة، چقدر مظلوم بوده امام که تا شهادت عمار حرفهایش را قبول نکردند.

در رابطه با امام رضاء قبول نکردند که امام جواد فرزندش است، حرف امام را قبول نکردند حرف قیافه شناس را قبول کردند و قیافه شناس گفت فرزند هیچ کدام شما نیست، لباس باغبانی به حضرت پوشانیدند و بیل به دستش دادند، قیافه شناس گفت فرزند آن باغبان است.

عقل می گوید پیامبر باید معصوم باشد، اگر معصوم نباشد برنامه تکامل همه اش از بین می رود عالم منظم و دال بر شعور خالق و اگر باشعور است هدف دارد. اگر هدف دارد هدف خلقت انسان حتما تکامل و بالا رفتن است و تکامل برنامه می خواهد، خدا این برنامه را بدهد، خود انسانها این نامه را نمی داند، این برنامه باید سالم به دست بشر برسد.

پس جبرائل و اسرافیل و پیامبر که این برنامه را می آوردند معصوم هستند بعد از پیامبر هم باید معصوم باشد تا هدف تحقق پیدا کند، چطور این مسأله دو دوتا چهارتا را عامه نمی فهمند، اگر برنامه را به دست غیر معصوم بدهند از کجا ضمانت می شود که این برنامه درست باشد.

و حتی قرآن را خود پیامبر جمع آوری کردند و روایات داریم قرآن ختم کنید و این ختم کردن بیان گر جمع آوری قرآن در زمان پیامبر بوده است.

حدیث غدیر- یوم الدار و منزلت و... این ها درباره مولی علی است.

در بقیع بعضی از عامه تبلیغ می کنند که آیه انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنو والذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکات و هم راکعون، در شأن حضرت امیر نیست برای اینکه صیغه جمع است. جواب: اولا ولی مفرد است و ثانیا همه که درصدر رهبری قرار نمی گیرند بلکه با صیغ جمع نشانه می دهد آنهایی که این صفات را دارد، ملاک را به دست می دهند.

 

 

 

   دوشنبه 31 فروردین 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما