صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 93-94

صلاة جلسه بیست وشش




                                                     بسمه تعالی

صحبت این بود که اگر امام را مأموم در سجده اخیره رکعت اخیره باشد درک کرده باشد و روایت بر اینکه اکتفا کند به تکبیر اول دلالت روشن نداشت و ما هم قبول نکردیم و خیلی ها گفتند درست است.

اما اگر در سجده اول رکعت اخیره است یا در سجده های رکعات دیگر همه گفتند باید تکبیر افتتاح را موقعی که بلند می شود بگوید، مفتاح الکرامه می گوید اکثر عقیده اش همین است.

به روایاتی تمسک شده است که همان تکبیر اول برای ورود به نماز و سجده کافی و درست است و روایات را ببینم دلالتشان چطوری است:

1- روایت معلی بن خنیس عن ابی عبدالله قال: اذا سبقک الامام برکعة فادرکته و قد رفع راسه اگر امام یک رکعت مقدم است و شما درحالی رسیدی که او سر از رکوع برداشته است فاسجد معه و لاتعتد بها[1][4]، با امام سجده کن و آن را حساب نکن، به آن یعنی چه، نماز را از اول بخوان یا اینکه به سجده اعتنا نکن؟

2- صدوق باسناده عن معاویة بن شریح عن ابی عبدالله(ع) اذا جاء الرجل مبادراً والامام راکع اجزئته الرکعة، و من ادرک الامام و هو ساجد کبّر، اگر امام را در رکوع درک کرد رکعت را درک کرده و اگر در سجده درک کرد تکبیر بگوید و سجده معه با امام سجده می کند ولم یعتدبها[2][5]، بها یعنی چه؟ به صلات لم یعتد؟ یا به سجده لم یعتد؟ اگر صلات است یعنی از اول تکبیر بگوید و اگر برگشت به سجده دارد یعنی این سجده متابعتی است و حساب نمی شود و نماز صحیح است تکبیر نمی خواهد.

3- روایت ابو هریره که شیخ طوسی در مجالس نقل کرده به هشت واسطه از ابوهریره ار رسول خدا و سند ضعیف است: اذا جئتم الی الصلاة و نحن فی السجود، اگر وقتی آمدید ما در سجده هستیم فاسجود و لاتعدوا ها شیاءً[3][6]، سجده کنید و آن را حساب نکیند. تعدواها ضمیر به صلات بر می گردد یا به سجده؟

4- اذا وجدت الامام ساجداً فاثبت مکانک حتی یرفع راسه ان کان قعد قعدت و ان کان قائماً قمت[4][7]، اگر امام را در سجده درک کردی، ثابت به جایت بمان تا سر بر دارد، اگر نشست بنشین اگر ایستاد بایست فائبت مکانک این است که شروع نکن مربوط به بحث ما نمی شود. اگر این است که شروع کن مربوط به بحث ما می شود پس این روایت هیچ. و آن سه روایت که اعتناء نکن به آن می گفت از نظر سند ضعیف است و اگر سند خوب بود ادله ای که می گفت زیادی عمدیه مبطل است تخصیص می زد. و این سجده ها زیادی عمدیه است.

اما روایت دوم سند تا معلّی بن خنیس درست است ولی مصلّی متهم به غلوّ بوده و متهم به کذب بوده است به نظر من اتهام به کذبش هم به خاطر اتهام به غلو است، او در راه اهلبیت جانش را داد و به نظر، افشاء می کرده است مقام اهلبیت را لذا متهم به غلو شده است چون مقام اهلبیت را درک نمی کردند و الآن هم از خواص هستند که مقام اهلبیت را درک نمی کنند برای اینکه با مبانی عقلی آشنائی ندارند، اهلبیت واسطه هستند در خلقت در غفران ذنوب و در تمام حوادث عالم. طبق بعضی روایات نظام الدین والدنیاء هستند و آن موقع بیشتر درک نمی کردند لذا افراد را متهم به غلو می کردند، و به نظرم معلی خالص و مخلص است. اما دلالت روایت روشن نیست برای اینکه ضمیر بها به نماز بر می گردد یا به سجده؟ اگر به نماز برگردد یعنی نماز هیچ خاصیتی ندارد جز متابعت.

بعضی گفتند به صلات بر می گردد چون ضمیر مؤنث است، سبقک برکعة و سر برداشت به رکوع بر نمی گردد زیرا رکوع نکرده است. به سجده بر نمی گردد چون مصدر سجد سجود است نه سجده، پس ضمیر نه به رکوع نه به سجده بر نمی گردد. پس به صلات بر می گردد و نماز را حساب نکن.

استاد: واقع مطلب این است که شبهناک است و لاتعتد بها اعتناء به نماز نکن، و این نمازی نخوانده، در عرف متشرعه نماز به حساب نمی آید چون رکوع را درک نکرده است.

بعضی می گویند به سجده بر می گردد منتهی سجده مرّة است(و فعلة لمرة کجلسة- و فِعلة لهیئة که لجلسة که ابن مالک دارد، سجده برای مره است و مصدر سجود است و اسم مصدر سجدة است. ما سَجده داریم و سِجده داریم و سُجُود داریم. سجود مذکر است به آن بر نمی گردد به سجده هم بر نمی گردد چون یک سجده نکرده بلکه سر از رکوع برداشته است دو سجده کرده است پس به معنای مرّه هم نیست به سِجده که مؤنث است بر می گردد و اسم مصدر با مصدر فرق دارد مثل بخشش و بخشیدن گزش گزیدن، اولی اسم مصدر و دومی مصدر است. پس لاتعتد بها سِجده ای بر می گردد که از سجود به دست می آید، یعنی نماز را ادامه بده و سِجده را اعتناء نکن و تکبیر که گفتی درست است. و تکبیر دوم نگو. و آقای خوئی از نظر سند روایت را رد می کند و از نظر دلالت قبول دارد و می گوید ضمیر به سِجده بر می گردد.

روایت ششم با این روایت فرق دارد چون اجزاته للدخول فی الصلاة دارد و لم یعتد بها به صلات بر می گردد. و یک تکبیر کافی است و سجده به تنهائی صلاة نیست.

نظر آقای خوئی این بود که به سِجده بر می گردد.

استاد: به نظر شما این حرف درست است که به سِجده بر می گردد؟ به نظر حق با کسانی است که می گویند به صلات بر می گردد، کسی که تکبیر می گوید برای نماز تکبیر می گوید نه برای سجده و کسی در قرائت و رکوع تکبیر می گوید برای نماز بوده و در سجده هم به قصد نماز است و لذا شما می گویید تکبیر می گوید متابعة الامام، متابعت برای چه؟ برای نماز.

به نظر من یا برمی گردد حتما به صلاة یا چیزی روشن نیست. در این روایات قاعده اولیه هر زیادی عمدیه را باطل می دانست و این روایات اگر به سجده بر گردد تخصیص می زد ولی معلوم نیست به سجده بر گردد و مشتبه است و استدلال به این روایات نمی شود.

به علاوة اینکه در اسناد به غیر مصلّی توثیق نیست مثل معایة بن شریح و ابو هریره توثیق ندارد.

سید در عروه می گوید عمل به احتیاط کند: لکنّ الاحوط اتمام الاولی، با تکبیر اول نماز را ادامه می دهد ثم الاستئناف بالاعاده، بعد دوباره اعاده کند.

مرحوم آقای خوئی و بعضی( در این مسأله اختلافاتی شدید است) می گویند احتیاط را کم کنید.

وقتی بلند می شود و یک تکبیر بگوید اگر تکبیر اول درست بوده این تکبیر ذکر باشد و اگر تکبیر اول درست نبوده این تکبیرة الافتتاح باشد.

استاد: آیا به نظر شما این حرف درست است یا نه؟ به نظر دو شبهه به نظر می رسد:

1- یک شبهه این است تکبیر افتتاح انشاء است مثل سلام خداحافظی انشاء این معنا است و با قصد ذکر نمی سازد اخبار و انشاء متضاد است و همین شبهه به بعضی آقایان در نماز که جمع کند بین شکسته و اتمام وارد است. آنها می گفتند بعد از تشهد دوم یک سلام بدهد و وقتی بلند می شود یک تکبیر بگوید اگر نماز شکسته است این تکبیر ذکر باشد و اگر اتمام است سلام دعاء باشد، آن وقت با یک چهار رکعتی مسأله حلّ است. ما اشکال کردیم که سلام مخرج و تکبیر افتتاح جنبه ی انشائی دارد. پس ادله ی بطلان زیادی عمدیه حاکم بر این روایات با این خصوصیات است.

ممکن است این روایات بگوید که یک متابعت صرف خارجی است و ورود بر نماز نیست.

آن روایتی که می گفت فاثبت مکانک یعنی وارد نماز نشو ولی سند این روایت هم مشکل دارد.

شبهه دوم: اینکه اگر زیادی عمدی اینجا مبطل نیست به ظهورات شارع اکتفاء نمی کرد بلکه صراحت و تأکید می کرد، زیرا متشرعه زیر بار ظهورات در این موارد که ادله زیادی عمدیه را باطل می داند نمی شود.

مرحوم امام لایخلو من وجه که نماز درست باشد ولی احتیاط واجب می کنند دوباره بخواند ولی به نظر وجهی برای درست بودن به نظر نمی رسد.

مسأله 30:اذا حضر، اگر مأموم آمد امام در رکوع بود و اگر جلو برود امام سر از رکوع بر می دارد روایت دارد از در رکوع برود کم کم خودش را به صف راکعین و یا بعد از رکوع برساند.

عبارت عروة: اذا حضر و رای الامام فی الرکوع و خاف الفوت ان التحق بالصف امام را در رکوع می بیند ولی می ترسد تا جلو برود امام سر از رکوع بر می دارد.

نوی و کبّر فی موضعه، نیت نماز کند و در جای خود تکبیر بگوید و به رکوع برود.

اولا ادعای اجماع شده

و ثانیا روایات است:

1- صحیحة معاویة بن وهب، رایتُ اباعبدالله(ع) یوما قد دخل المسجد الحرام لصلاة العصر امام وارد مسجد الحرام شد که نماز عصر بخواند، فلمّا کان دون الصفوف رکعوا دنبال صف که رفت مأمومین به رکوع رفتند فرکع وحده ثم سجد سجدتین، امام به تنهائی رکوع کرد و سجده رفت ثم قام سر از سجده برداشت فمضی حتی لحق الصفوف[5][8]، رفت تا خودش را به صفوف رساند.

استاد : امام تقیه کرده است و دو روایت معتبر دیدم که امام صادق یا قبلا نماز می خواند یا بعد اعاده می کرده و حضرت امیر هم همین کار را می کرد، چون نمازهای آنها باطل است ثم رکع وحده یعنی چه؟ این اشاره به آن روایت است لا تکن کلا سکل تنها به صف ایستاد نشو مثل ستون، مستحب است انسان تنهائی تشکیل دهد و امام اینجا تنها صف تشکیل داده چون صف های جلو جا نبوده است، احتمال دارد این روایت مربوط آن مسأله باشد.

2- صحیح محمد بن مسلم: سئل عن الرجل یدخل المسجد فیخاف ان یقوته الرکعة و این به مسأله ما مربوط است) قال یرکع قبل ان یبلغ القوم به رکوع می رود قبل از اینکه به نماز گذاران برسد، و یمشی و هو راکع درحال رکوع راه می رود تا به آنها برسد[6][9].

 

 

 

 



[1][4] وسائل باب 49 صلات الجماعة ح 2

[2][5] وسائل باب 49 صلات الجماعة ح 6

[3][6] وسائل باب 49 صلات الجماعة ح 7

[4][7] وسائل باب 49 صلات الجماعة ح 5

[5][8] وسائل باب 46 جماعت ح 2

[6][9] وسائل باب 46 جماعت ح 1

   سه‌شنبه 1 اردیبهشت 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما