بسمه تعالی
خلاصه: به نظر ما آنچه در بعضی روایات است که
مأموم مطلقا پشت سر ایستاد شود یااگر متعدد است پشت سر امام ایستاد شود جنبه ی
آداب دارند، مقوم جماعت نیستند به دو دلیل:
1- مفهوم امامت و اقتداء در عرف متشرعه متقوم به
عقب ایستادن مأموم نیست بلکه اگر جلو نیستند کافی است و اقتداء صدق می کند.
2- فهم مشهور آدب است و مستحب می دانند معنای
این قبیل روایات را. و شیخ محمدحسن اصفهانی می گوید فهم مشهور از ادله قویة است،
مرحوم امام می فرماید اگر فهم مشهور از ادله ی قویه نباشد از مؤیدات قویه است، چون
به تعبیر آقای بروجردی بطنه فقه و داخل بیت و هم عصر اهل بیت هستند و رایت یکی باب
23 جماعت داشت اگر یک مأموم باشد کنار امام و بیشتر باشد خلف امام ایستاد شود از
آداب است، و تمسک آقای خوئی به این روایت که حتما یک نفر مأموم کنار امام و بیشتر
پشت سر امام ایستاد شود مقوم نیست و خلاف فهم و عرف مشهور و متشرعه از روایات است،
و در عرف متشرعه کنار امام را خلاف نمی داند و اگر واجب بود شارع باید تأکید می
کرد و تکرار می کرد و علاوة روایت محمد بن مسلم می گوید اگر هردو ادعای اقتداء و
یا هردو ادعای امامت کردند در صورت ادعای امامت داشتند نماز صحیح است و اگر ادعای اقتداء داشتند نماز باطل
است، و اگر یکی خلف و دیگری جلو بود معلوم بود کدام امام است و کدام مأموم، پس
حتما مساوی ایستاده بودند هردو ادعای امامت یا ادعای اقتدا کردند. با یک روایت به جنگ فهم مشهور نمی شود رفت.
آقایان چند مورد را استثناء کردند
1- اگر جا ندارد پشت سر بایستد
اما دلیل بر این مسأله روایت است:
1- سألتُ اباعبدالله عن الرجل یأتی الصلاة،
فلایجد فی الصف مقاما، کسی نماز جماعت می آید و در داخل صف جا پیدا نمی کند أیقوم
وحده حتی یفرغ من الصلاة قال نعم یقوم بحذاء الامام[1][9]، بله، تنها بایستد در کنار امام. با اینکه مأموم متعدد است ولی
اینجا استثناء شده است.
2- مورد دوم استثناء: اگر زن امام شود کنار امام
ایستاد شوند و لو متعدد باشند مأمومین.
در روایا متعدد داشتیم و لاتتقدمنّ، جلو
نایستند.
3- امام و مأموم عریان هستند نشسته نماز بخوانند
و امام قدری جلوتر و لو به قدر سر زانو جلو ایستاد شود.
4- اگر یک مأموم است منتظر مأموم دیگر است پشت
سر ایستاد شود، دلیلش روایت است.
1- عن الرجل فی الصف وحده می تواند تنها بایستد؟
فرمود لابأس به، اشکال ندارد انما یبدوالصف واحدا بعد واحد[2][10]، صف این طور جلوه می کند که یکی پس از دیگر می آید صف تشکیل می
شود.
ولو الآن تنها است چون امید دارد کسی دیگر بیاید
پشت سر امام می ایستد.
2- عن الرجل یقوم فی الصف وحده قال لابأس انما
یبدو واحد بعد واحد، یکی یکی می آیند تا صف تشکیل شود، ولی این دو روایت ضعف سند
دارد.
خلاصه: 1- روایات که در ارتباط با جماعت است اگر
تنهاست کنار امام و اگر متعدد است خلف امام باشند این ها جزء آدابند زیرا او ل
اقتداء و امامت را فرض کرده که یؤم بعد فرموده است پشت سر بایستد.
2- فهم مشهور بود که مستحب می دانست با یک روایت
محمد بن مسلم به جنگ مشهور نمی شود رفت.
3- عرف متشرعه اقتداء را بدون پشت سر امام
ایستادن جایز می دانند و خلف را متقوم اقتداء نمی دانند و اقتداء بدون خلف امام
صادق است، اگر شارع واجب می دانست باید تصریح- تکرار و تأکید می کرد.
اگر قوام امام به این قیود است، چرا این مأموم
پشت سر امام تنها ایستاده شده است، باید کنار امام می ایستاد.
5- مورد دیگر در تقیه است اگر مأموم یکی باشد یا
متعدد باشد کنار امام بایستند، در مسجدالنبی یا مسجدالحرام که جماعت اقامه شده است
و یک عده بیایند جماعت اقامه کنند و امام جلو بایستد، ممکن است برایشان خطر ایجاد کنند.
اما
روایت این مسأله:
1- کنّا عند ابی عبدالله(ع) فاتاه رجل فقال
جعلتُ فداک صلّینا فی المسجدالفجر، ما در مسجد نماز صبح را خواندیم و انصرف بعضنا
و جلس بعض فی التسبیح، بعضی رفتند و بعضی نشستند تسبیح می گفتند، فدخل علینا رجل
فی المسجد، یک کسی آمد مسجد فاذّن، اذان گفت( بعد از اینکه جماعت اقامه شده است)
فمنعهاه دفعناه عن ذلک، ما منع کردیم از گفتن اذان، قال: ابوعبدالله احسنتَ ادفعه عن ذلک و امنعه اشدّ المنع، جلوش را
بگیر مقابلش محکم بایستید، فان دخلواو ارادو ان یصلوا جماعةً، اگر چند نفر آمد
جماعت بخوانند و به جماعت آنها نرسیدند، قال: یقومون فی ناحیة المسجد، فرمود: یک
گوشه ی مسجد اقامه کنند و لایبدو( یبدر) به امام، امام ظهور و جلوه نکند یعنی امام جلو نرود. در شرایط تقیه
کنار امام بایستد، و موارد دیگر.
به نظر
ما آداب است چون روایات داشت یؤم، یعنی امامت فرض شده است قبل از اینکه پشت سر
امام نماز بخوانند و امامت متقوم به خلف و کنار امام نیست.
سید در عروة در این مسأله یک سلسله فروع را
آوردند که متفرع به شرط اول است، شرط اول این بود که حایل بین امام و مأموم نباشد، و متفرعات را سید در آخر شرایط جماعت
آورده است.
فرع اول:
1- حایل اگر کوتاه است، در تمام حالات نماز مانع
از شهود نیست، می تواند امام و دیگران ببیند، و درحال سجده اگر نبیند اشکال ندارد
و اگر درحال تشهد نبیند احتیاط واجب می کنند.
عبارت سید: لابأس بالحائل القصیر الذی لا یمنع
الشهود فی الاحوال الصلاة، حایل کوتاه که مانع شهو در جمیع حالات نماز نیست و مانع
کوتاه است، کالشبر، مثل یک وجب، بل ازید، بیش از یک وجب هم باشد اشکال ندارد، لکن
ان کان الحائل فی الحال الجلوس احوط این است احتیاط کند، ظاهراً احتیاط واجب است.
استاد: فرمایش سید را بررسی کنیم درست است یا
نه؟ بعضی آقایان قبول کردند( مثل آقای خوئی) حایل مواردی را شامل می شود که مانع
مشاهده باشد، لو لاالستر می بیند اما در سجده ذاتاً چه ستر باشد یا نباشد نمی بیند
و این را شامل نمی شود، بلکه هوی به سجده( هوی آخر را) را شامل نمی شود و اگر ستر
باشد درحال هوی اشکال ندارد، مقصود اول هوی نیست چون در این حال می بیند، هوی
نزدیک به سجده است. و روایت که ستر و جدار داشت معنا می کنند ستر که مانع من
الشهود، ذاتاً می بیند ولی ستر مانع می شود، اگر مانع نبود شهود بود، اگر ذاتا
شهود نبود ساتر هم باشد اشکال ندارد چون قابل شهود نیست که ستر مانع شود.
استاد: ستر جدار معنایش این نیست که مانع از
شهود باشد، آقای خوئی جدار را مصداق ستر گرفته است و حال اینکه جدار ربط به شهود
ندارد ممکن است جدار باشد و شهود هم باشد ولی جماعت درست نباشد مثلا دیوار شیشه ای
و نایلونی، ستر یعنی پرده چه شهود باشد و جدار هکذا.
علی ایّ حال ستر حایل است درحال سجده، چیزی که
کوتاه است حایل حساب نمی شود برای اینکه بعضی قسمتهای بدن بلند و ما فوق حایل است
و اگر درحال جلوس دیده نمی شود حایل حساب می شود.
خلاصة: میزان صدق شهود نیست میزان حایل است، ستر
نه به معنای پوشش و مانع شهود و معنای که با جدار تناسب دارد یعنی حایل. بگویید
پرده یا دیوار. و سید هم ستر را به معنای اینکه حایل است در نظر گرفتند.
مسأله و فرع دوم: اگر درحال رکوع صف کنار را می
بیند یا درحال سجود می بیند، کلاً حایل است الا در این حالت که چند تا سراخ دارد،
حایل حساب می شود.
اگر پرده سه تا سراخ دارد، یکی درحال رکوع می
تواند نگاه کند- درحال سجده می تواند نگاه کند، یکی هم درحال جلوس می تواند نگاه
کند. اشکال دارد، سید می فرماید چون حایل است( خود مرحوم سید اینجا نشان دادند
شهود دخالت ندارد) صدق حایل می کند و در ادله ی ما حایل میزان است.
عبارت سید: اذا کان الحائل مما یتحقق معه الشهود
حال الرکوع، درحال رکوع می تواند ببیند، لثقب فی وسطه، برای اینکه یک سراخ در وسط
است او حال القیام لثقب فی الاعلی، یک سراخ بالای حایل است می بیند او الهُوی لثقب
فی اسفله، یا اینکه درحال هُوی می بیند زیرا سراخی در پایینش است( هُوی به سجده)
فالاحوط والاقوی عدم الجواز، احوط و اقوی عدم جواز است چون ما شهود را نمی خواهیم.
اینجا حایل است و کذا لو کان فی الجمیع، اگر هرسه سراخ باشد، مقابل حالت قیام-
مقابل رکوع مقابل حالت جلوس، این هم اشکال دارد، لصدق الحائل، حایل صدق می کند.
آقای خوئی: اگر سه تا سراخ دارد ستر صدق نمی کند
و جایز است.
استاد: به نظر این حرف درست نیست، اگر ستر به
معنای مانع شهود باشد درست است ولی ستر به معنای حایل است نه مانع شهود.
مسأله چهارم: تاریکی- غبار نهر آب- جاده- اگر در
جاده و نهر آب بُعد حساب نشود، حایل نیست و اشکال ندارد و تاریکی مانع شهود است،
غبار مانع شهود است اما حایل نیست اشکال ندارد.
در نهر و جاده به شرط اینکه فاصله زیاد نباشد.
ابن زهره در غنیه در نهر و جاده اشکال کردند به
طور مطلق چه فاصله زیاد باشد یا نباشد و ادعی اجماع هم کرده است.
استاد:حایل نیست مانع ندارد.
مسأله پنجم: پنجره و دیوار شبکه دار که سراخ
بزرگ دارد حایل حساب نمی شود.
ولی شیخ اشکال کردند و ادعی اجماع هم
کردند،فرمایش شیخ هیچ وجهی ندارد چون حایل نیست اشکال ندارد.
اما آن دیوار شبکه دار که معاویة و عمروعاص درست
کرده بودند و روایت داشت جایز نیست شبکه های کوچک داشته که حایل محسوب می شده است.