بسمه تعالی
ماحصل عرض دیروز ما این شد که در نمازهای اخفاتی
اظهر دلالات روایات برحرمت قرائت مأموم است.
از دو جهت شک و شبهه در ذهن است: 1- فتوای علماء
2- دلالت روایات
مضمون روایات چند جهت داشت، 1- اگر کسی قرائت
کند مات علی غیر فطرة و این تعبیر خیلی سنگین است، و روایات درباره حمام و آداب آن
دارد که من الفطرة( اسلامی) ازاله ی موی زیر بغل و عانه و گرفتن ناخن، پس معلوم می
شود فطرت درباره آداب هم است، مگر اینکه بگوییم تعبیر ایجاب با سلبی فرق دارد. در
آداب تعبیر ایجابی است و مستحب و در سلبی حرمت است و عزیمت.
استاد: معلوم نیست فرق بین ایجاب و سلب باشد.
بعضی روایات داشت امام ضامن است پس مأموم
نخواند، بعضی روایات داشت ان ذلک جعل الیه، این هم وجوب را می رساند که امام ضامن
است و تو نخوان.
استاد: اگر ضامن اداء بکند مثلا زید ضامن شده
بدهی عمرو را بدهد و عمرو خودش دینش را بدهد دین اداء نشده است؟ اداء شده است، لذا
تعابیر قدری سست می شود.
مگر اینکه معاملات با عبادات فرق کند، و در شیعه
ضمان آن است که عقدالضمان از مضمون عنه به ضامن منتقل شده است چون عبادت تقرب است
و مأموم تکلیف ندارد قصد تقرب کند و اگر مأموم از طرف امام نایب شود قرائت بخواند
درست نیست چون از طرف زنده عبادت نیابت بردار نیست الا در موارد خاص مثل حج که
استطاعت مالی دارد قدرت بدنی ندارد. شبهه دوم اینکه نهی وارد شده از قرائت مأموم
اصیل است یا در مقام دفع توهم وجوب است؟ روی قاعده اولیه هرکسی خودش قرائت کند و
این در ذهن است که هرکس خودش وظیفه خودش را انجام دهد نهی وارد می شود که واجب
نیست.
علاوة وقتی روایات وارد می شود از کجا بفهمیم که
نهی و امرش الزامی است؟ از قرائن باید بدست بیاوریم یکی از قرائن احکام روابط
انسانها است، در روابط همدیگر خیلی
دستورها اخلاقی و آداب است، اینجا هم راوی روابط امام و مأموم و احترام امام را می
گوید تو قرائت نکن، تو مقابل او حرف نزن، مثلا خطیبی مشغول سخنرانی است یکی از
مستمعین ذکر بگوید، حرف بزند مطالعه کند ناراحت می شود که به حرفهای من توجه
نداری. مجموعه ی اینها شک آورست که نهی الزامی باشد و فطرت هم وجوب ندارد.
مفتاح نقل می کند: ضعف سند روایت و قصور دلالت بعضی روایات مجوزه منجبر
است با شهرت و شهرت را جواز می داند، و شهرت به طور مستفیض رسیده است و محقق در
معتبر نقل کرده که مشهور جواز است آنهایی که شهرت را قبول ندارند و شهرت را منجبر
ضعف سند و دلالت نمی داند قائل به حرمت هستند،( امام فهم مشهور را از مؤیدات قویه
می داند) از باب ظواهر نهی بعد می فرماید و لا ضیر فیه بناءً علی اصله، لکنه خلاف
الحق، حرف آقایان مخالف شهرت اشکال ندارد بر مبنای خودشان ولکن حرفشان خلاف حق است و شهرت جابر
ضعف سند و دلالت است، بعضی قائل شدند که کراهت ندارد خواندن قرائت، والقول بعد م
الکراهة اخبار من بلغ را در روایت معتبرکه اشتباه شده معتبر می دانیم نه در اخبار
ضعیف.
و اضعف منه القول بالاستحباب فی الاولین و
الاخیرتین، قول به استحباب خیلی ضعیف است که قرائت را در دو رکعت اول و دوم و سوم
و چهارم مستحب می داند[1][1].
پس با وجود روایات جواز و اشکالات در سند و
دلالتشان احتیاط می کنیم که نخوانند و فتوا به حرمت قرائت نمی دهیم.
و اما بحث در نماز جهریه: مأموم اگر صدای امام
را و لو همهمة می شنود مرحوم سید و خیلی ها گفتند واجب است قرائت را نخواند.
عبارت سید: لو سمع صوت الامام و لو همهمةً وجب
ترک القرائت بل الاحوط والاولی الانصات و لو انه یجوز الاشتغال بالذکر، اگر صدای
امام را ولو نامفهوم می شنود قرائت نکند و گوش بدهد و اگرچه اشتغال به ذکر جایز
است، چون درحال ذکر می تواند صدای امام را گوش بدهد. و امکان دارد ضمن ذکر و مطالعه گوش به حرف او بدهد، انسان قادر است در
یک حال چند کار انجام دهد.
استاد: اصل مرجوح بودن قرائت مسلم است
عندالمشهور، بعضی اشهر می دانند مرجوح بودن را نراقی در مستند می گوید اشهر این
است که باکره با اذن پدر ازدواج کند نه مشهور.
مفتاح: الجهریه فی الایة والمستفیضه تدل علی
الحرمة، آیه قرآن: اذا قرئی القرآن فاستمعواله دال بر حرمت است و روایات مستفیضه
دال بر حرمت است ولا معارض له معارض ندارد مگر دو روایت یکی صحیحه عبدالرحمن حجاج
است که می خوانیم، یکی هم موثقة سماعة است. سماعة فطحی است و یا روایات صحاح نمی
تواند مقابله کند اما اینکه ضعف روایات مجوزه را با شهرت که شهید اول در دروس ادعی
کرده، و محقق در معتبر گفته شهرت برجواز و صاحب تنقیح ادعی اجماع کرد، بر جواز و
شهید ثانی در روض الجنان و شرح لمعه ادعی اجماع کرده بر جواز و این شهرت برای ما
ثابت نشد چون یکعده این طرف است و یک عده آن طرف، می فرماید لان الصدوق و المفید
والسید والشیخ و ابو المکارم ابن زهره و ابن حمزه و قاضی و حلبی و ابن ادریس و
محقق... همه گفتند حرمت و از زمان محقق در معتبر و شرایع قول به جواز وجود پیدا
کرده است، ما نمی دانیم شهرت بر جواز است یا حرمت[2][2].
چند روایت بر منع است، از جمله:
1- قال ابو جعفر(ع)( صحیحه نداره و محمد بن مسلم
قبلا هم خواندیم) کان امیرالمؤمنین(ع) یقول: من قرأ خلف امام یأتم به فمات بعث علی
غیر الفطرة[3][3]،
اگر کسی پشت سر امامی که قبول دارد قرائت کند بر غیر فطرت اسلام مرده، اظهر این
است که الزام دارد حدیث.
2- باسناد شیخ عن زراره عن الباقر(ع): ان کنت
خلف امام فلا تقرانّ شیئا فی الاولتین، اگر نماز جماعت می خوانی در دو رکعت اول
قرائت نکن و انصت لقرائته نه تنها قرائت نکن بلکه گوش بده قرائت امام را و
لاتقرأانّ شیئا فی الاخیرتین، در رکعت سوم و چهار هم قرائت نکن فان الله عزوجل
یقول: للمؤمنین و اذا قری القرآن یعنی فی الفریضة خلف الامام فاستمعوا و انصتوا
لعلکم ترحمون، پس به قرائت که خوانده می شود گوش بدهید، بعد می فرماید فالاخیرتان
تبعان للاولتین[4][4]، پس
همانطور در رکعت اول و دوم نمی خوانی در رکعت سوم و چهارم هم نخوان.
خیلی ها گفتند این روایت خلاف فتاوا است در رکعت
سوم و چهارم همه می گویند می تواند قرائت بخواند اما بعضی مثل آقای خوئی می گوید
ما به روایت ملتزم می شویم نباید در رکعت سوم و چهارم قرائت بخواند، تسبیح بخواند.
استاد: وقتی در رکعت اول و دوم دستور می دهد
نخوان به احترام امام است که قرائت می خواند در رکعت سوم و چهارم چرا نتواند قرائت
بخواند؟ مگر بگویید اگر امام در رکعت سوم و چهارم قرائت می خواند مأموم برای
احترام امام نخواند. به همین جهت گفته است در رکعت سوم و چهارم نخواند.
یک شبهه به نظر می رسد و آن اینکه در مورد
نخواندن قرائت به آیه فاستمعوا و انصتوا استدلال شده که واجب است گوش بدهد و سکوت
کند و ظهور این دو امر را در وجوب ذیل آیة سُست می کند چون لعلکم ترحمون دارد که
رحمت با وجوب نمی سازد با استحباب می سازد و علاوة کسی فتوا نداده که حتما تسلیم
قرائت امام شود و انصات کند و فتوای به وجوب کسی نمی دهد که انصات کند.