بسمه تعالی
بحث این بود که در نماز جهریه اگر مأموم صدای
اما را و لو همهمة نشنود مأموم می تواند قرائت را بخواند؟ چهار عقیده است:
1- ابن ادریس حرام می دانست گفت دلیل ما مطلقات
لاتقراء است و جواب دادیم مطلقات تخصیص خورده به روایاتی که اگر نمی شنوی بخوان.
2- شیخ واجب می دانست دلیل شیخ مطلقات دلیل
قرائت بود که آن هم تقیید خورده است.
3- مباح و این دلیل نداشت چون اگر دلیل نداریم
که بخواند مستحب است نخواند
4- مستحب است نخواند
نماز از مقولات متضاده تشکیل شده است، مقوله
وضع، که قیام و قعود و سجود و رکوع از مقوله وضع است، تناسب اندام ارتباط اجزاء
بدن باهم یک طوری قرار می گیرند که رکوع و سجود می کنند اینها مقوله ی وضعند.
قرائت و اذکار مقوله کیف است، کیف مسموع، در افعال کیف بصر تصور شود.
شارع باید این مقولات متبانیه را اعتبار کند
بعنوان عمل واحده تا نماز صدق کند. اگر شارع به عنوان جزء عمل اعتبار کند جزء می
شود دیگر استحباب معنا ندارد، واجب می شود اگر اعتبار نکند جزء نیست و استحباب
معنا ندارد جزء مستحب نداریم، مستحبات واجب جزء مستحب نیستند بلکه مستحب در واجب
هستند یعنی مستحب در ظرف واجب، تمام اجزاء مستحب به عقیده ایشان این طوری است،
مثلا مأموم قرائت را می خواند نه به عنوان جزء واجب بلکه به عنوان مستحب در ظرف
واجب، صلوات مستحبه هم در ظرف رکوع و سجود است.
استاد: این عقیده درست است؟ آیا مرکبات حقیقیه
با مرکبات اعتباریه فرق دارد؟
مثل ساختمان اجزاء دارد که وجود ساختمان متوقف
بر آن است، مثل آجر درب و دیوار اجزاء ضروری خانه است، گچ کاری و رنگ جزء خانه نمی
دانند عندالعقلاء؟ همه ی این ها را جزء خانه حساب می کنند، خانه یک اجزاء واجبه
دارد و یک اجزاء مستحبه، در عبادات هم این طور است در مقابل این نظریه عقیده ای
است که اجزاء خارجیه هم در ساختمان متصور است. مثلا جلو درب خانه دو تا سکو می
سازند جزء نیست و اجنبی هم نیست این را جزء خارجی می گویند اگر بفروشند با خانه
باهم به یک نفر می فروشند، پس یک نظریه این است جزء خارجی مستحب هم دارد مرکبات
اعتباریه در مقابل کسی که می گفت اجزاء مستحبه داخلی حتی متصور نیست، اجزاء خارجی
ساختمان اعتباری عقلائیه است. نمی دانیم مرحوم آقای خوئی در حاشیه عروة در موارد
متعدد منکر اجزاء داخل مستحبه است به نظر ما اگر صدای امام را و لو همهمة نمی شنود
قرائت کند این قرائت جزء داخلی استحبابی نماز است.
اما راجع به انصات اگر همهمه را می شنود مستحب
است، ولی خیلی ها از جمله خوئی فتوا به وجوب انصات دادند، هذا کلا در دو رکعت اول
نماز جهریه و اخفاتیه.
اما راجع به دو رکعت اخیر نماز چه اخفاتیه و چه
جهریه که امام مخیر بین حمد و تسبیح است آیا مأموم مخیر است حمد بخواند یا حتما
تسبیح بخواند؟
عبارت عروة: فی الاخیرتین من الاخفاتیه
اوالجهریة فهو کالمنفرد، در دو رکعت آخر مثل فرادا هم حمد را می تواند بخواند و هم
تسبیح را. فی وجوب القرائت اوالتسبیح مخیراً، چه امام حمد بخواند یا تسبیح را
بخواند، اگر امام حمد را بخواند جهر
بخواند اشکال ندارد یا نه؟ اگر جهر می خواند و مأموم صدای امام را نمی شنود حمد را
بخواند یا مخیر است بین حمد و تسبیح؟ مخیر است مأموم بین الحمد والتسبیح بعضی
معتقدند اگر امام حمد را می خواند چه صدا را بشنود یا نشنود باید مأموم تسبیح
بخواند، چرا؟
چون دلیل بر جواز قرائت نداریم بلکه دلیل بر
خلافش داریم. دلیل برخلافش چیست؟
1- باسناد شیخ عن زراره عن الباقر(ع) ان کنت خلف
امام فلا تقرانّ شیئا فی الاولتین و انصت لقرائته، قرائت نخوان و گوش بده قرائت
امام را گوش بده، بعضی به همین انصت تمسک کردند که انصات واجب است فلا تقران شیئا
فی الاخیرتین، در دو رکعت آخر هم قرائت نکن، فان الله عزوجل یقول للمؤمنین و اذا
قرئ القرآن، یعنی فی الفریضة خلف الامام فاستمعوا له، در دو رکعت اخیر هم قرائت
نکن چون قرآن می فرماید فاستمعو له و انصتوا، بعضی به انصتو استدلال کردند و صحبت
شد که استحباب است، ما گفتیم انصات با همه تشویشات که در ذهن بشر است مستحب است
فلاخیرتان تبعان للاولتان[1][9]،
حدیث دارد، در دو رکعت اول که قرائت نمی خوانید در دو رکعت اخیر هم قرائت نخوانید.
اینجا ندارد که اگر امام حمد را نمی خواند مأموم چه کار کند ولی از آیه استیناس
شده که جای قرائت نکند امام قرائت را می خواند.
2- صحیحه معاویة بن عمار سألت اباعبدالله(ع) عن
القرائة خلف الامام فی الرکعتین الاخیرتین، پشت سر امام در دو رکعت آخر می شود
قرائت خواند؟ قال: الامام یقراء فاتحة الکتاب و یسبحّ من خلفه[2][10]، مأموم تسبیح بخواند و ظاهرش وجوب است. ظاهر الامام یقرأ وجوب
استفاده می شود ولی از خارج با ادله که در ابواب صلوات می خوانیم می دانیم مستحب
است.
این روایت ندارد در نماز اخفاتی است یا در
جهریه؟ و از ادله ی دیگر استفاده می شود که اخفاتی می تواند قرائت را بخواند:
1- صحیحه عبدالله سنان، اذا کنت خلف الامام فی
صلاة لایجهر فیها بالقرائت حتی یفرغ و کان الرجل مأمونا علی القرآن، اگر اقتداء
کردی در اخفاتی و نمازش درست است فلا تقرء خلفه فی الاولتین در دو رکعت اول نخوان،
در دو رکعت اخیر چه؟ و قال یجزیک التسبیح فی الاخیرتین قلتُ ایّ شیء تقول انت قال
اقرء فاتحة الکتاب[3][11]،
ظاهرش این است که تسبیح بخواند ولی در جواب راوی می گوید من فاتحة الکتاب، می خوانم.
پس در اخفاتیه قرائت اشکال ندارد.
این بحث مشکل ترین بحث فقه و یا در عبادات است
برای اینکه اقوال مختلف، روایات مختلف و حاج آقا رضا همدانی می گوید سخت ترین بحث
در فقه است یا در بحث عبادات مشکل ترین بحث از نظر روایات و اقوال است.
استاد: اینکه آراء و روایات مختلف است نشان می
دهد از آداب است، ما در اینکه زن و مرد کنار هم نماز بخواند یا نه روایات متباینه
داریم که دلالت بر آداب می کند، و در باب انفاق هم که معلوم نمی کند معلوم می شود
مستحب است( والذین فی اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم) مثلا دست بالا بردن هنگام
تکبیر روایات مختلف است، پس مستحب است.
و اینجا یک چیزی علاوة دارد و آن رابطه بین دو
انسان( امام و مأموم) امام یک احترامی دارد احترام است نه واجب و ما در معلقات به
عنوان احتیاط واجب آوردیم که نخواند.
گفتیم صدای امام را و لو همهمة می شنود نباید
قرائت بخواند، گاهی منشأ اینکه صدای امام را نمی شنود این است که صدای امام ضعیف
است، اگر امام سالم بود صدا می رسید، یا اینکه فاصله زیاد است صدا را نمی شنود،
گاهی مأموم کر است صدا را نمی شنود پس جایز است قرائت بخواند چون روایات جواز ظهور
در فعلیت ندارد و این فعلا نمی شنود، نه اینکه ظهور در شأنیت داشته باشد اگر کر
نبود می شنید مثلا.
مسأله 3 از فروع این مسأله است: اگر مقداری از
قرائت را می شنود مقداری را نمی شنود به هر علت و دلیل که باشد چیز قول است:
1- مطلقا حق ندارد قرائت کند چه مقداری می شنود
یا نمی شنود
2- می تواند قرائت کند مطلقا چه بشنود چه آنهایی
که نمی شنود برای اینکه روایت دارد اگر قرائت را نمی شنوی قرائت کن، و این نمی
شنود.
3- تبعض قائل است، آن مقداری که می شنود نخواند
و مقداری که نمی شنود بخواند
4- از اول شروع کند هر جا شنید بخواند و اگر
نشنید بخواند
صاحب جواهر قول سوم را انتخاب کردند و فتوا
دادند
عقیده ما این است که نخواند و دلیل ما روایت است
1- روایت داشت: اذا کنت خلف امام ترتضی به فی
صلاة یجهر فیها بالقرائت فلم تسمع قرائته فاقرء لنفسک، اگر نشنیدی بخوان و این
بعضی را می شنود پس قرائت نخواند. و ان کنت تسمع همهمة فلا تقرء[4][12]،
اگر همهمه را می شنوی نخوان، لا اقل احتیاط واجب بر ترک است.
استاد: آیا به قصد جزئیت بخواند یا به قصد قربت
مطلقه؟ سید می فرماید به قصد قربت مطلقه بخواند، ظاهر فاقراء، قرائت نمازی را می
گوید( فاقرأ انت لنفسک) خودت برای خودت بخوان یعنی قرائت صلاتی به قصد جزئیت.
اما روایت سوم باب 31 داشت اگر می شنوی لاتقرانّ
شیئاً، نخوان، بعید نیست در جانب نفی اختصاص به جزئیت نداشته باشد و لو به قصد
قربت مطلقه نخوان چون نخواندن احترام به امام است، اگر بخواند و لو به قصد قربت
مطلقه بی احترامی به امام است.
ولی نوعاً آقایان از جمله سید در عروة و محشین
عروة از جمله آقای خوئی می گویند به قصد جزئیت اشکال دارد نه قصد قربت مطلقه.
وهم عقیده ما در این فرق بین نفی و اثبات آقای
سید ابوالحسن رفیعی قزوینی است.
مسأله ی دیگر اگر صدای امام را با بلندگو می
شنود نه بالطبع، پس میزان شنیدن صدا است؟
در باب روزه و هلال خیلی ها قبول ندارند با آلات
را و اینجا قبول کردند شنیدن با آلات را می گوئیم چه فرق است بین رؤیت هلال و
اینجا، اگر اینجا قائل هستید با آلات کافی است آنجا هم با آلات را قبول کنید.
مسأله ی بعد مسأله 4: و لو قراء بتخیل ان
المسموع غیر صوت الامام، قرائت خواند به تصور اینکه صدای امام نیست صدای دیگری
است، مخصوصاً در جاهایی که چندتا نماز جماعت در یک محل بر قرار می شود مثل حرم و
مسجد امام حسن عسکری.
مرحوم سید فرمودند اگر قرائت بخواند در این صورت
لاتبطل صلاته، نمازش باطل نیست، معلوم نیست مقصود سید نماز فرادا است یا جماعت اگر
نماز فرادا باشد باطل نیست چون لاتعاد شامل می شود و در جماعت هم هکذا، اگر نماز
جهریه باشد، این مسأله مثل آن جایی است که نماز جهریه است خیال می کرد نماز
اخفاتیه است و یا خیال می کرد صدای امام نیست.
مسأله 5: شک می کند صدای امام را می شنود یا نه،
هنوز قرائت را نخوانده است، شک می کند بخواند یا نه.
مرحوم سید می گوید احوط این است که نخواند و
اقوا این است که بخواند. چرا اقوا این است که بخواند؟ جای برائت و استصحاب است
قاعدةً اگر بشنویم نباید بخوانیم اگر نمی شنویم صدای امام بخوانیم الآن هم شک
داریم می شنویم یا نه اصل برائت از مانعیت موجود است یا برائت از مانع موجود، نمی
دانم مانع از قرائت دارم یا نه، برائت جاری می کنم، شک می کنیم اینکه می شنوم صدای
امام است یا نه برائت از مانعیت موجود جاری می کنیم.
استصحاب هم جاری است یا نه؟ قبل از اینکه وارد
نماز بشوم صدای امام را نمی شنیدم اصل عدم سامعیت مأموم صوت امام را، قبل از اینکه
قرائت را شروع کنم نمی شنیدم الآن که شروع کرده است شک دارم می شنوم یا نه استصحاب
عدم سامعیت جاری می کنیم.