صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 93-94

صلاة جلسه چهل و شش


 

بسمه تعالی

بحث در این بود که متابعت مأموم از امام واجب است، همانطور که سید و دیگران عنوان کردند بحث در این است که وجوب تکلیفی است یا وضعی یا وجوب تکلیفی انتزاع شده از وضع است که وضع می آورد یا وضعی است که شرط صحت صلاة است؟ یا وضعی است که شرط صحت جماعت است؟

احتمالات و اقوال متعدد است:

اما احتمالات: 1- وجوب تکلیفی تعبدی است این به دو معنا است: الف- تعبدی و تکلیفی محض است که فقط گناه کرده است مگر اینقدر تأخر شود که هیئت جماعت به هم بخورد.

ب- تکلیفی که منتزع از وضع است یعنی متابعت شرط صدق اقتداء و ائتمام در هر یک از اجزاء نماز است، اگر متابعت نکند اقتداء در این جزء نشده است آن وقت با این وصف اگر به اقتداء و ائتمام ادامه دهد گناه کرده است، پس تکلیفی انتزاع از وضع این شد که متابعت از امام برای صدق اقتداء در هر جزء نماز است که اگر با این وصف در یک جزء تخلف کند گناه کرده است و متابعت که شرط صدق اقتداء است محقق نشده است و این صورت اگر ادامه دهد با صدق تخلف گناه کرده است.

3- وجوب وضعی باشد یعنی متابعت از امام شرط صحت نماز است که اگر متابعت نکرد نمازش باطل است فضلاً از جماعت.

4- احتمال چهارم: متابعت مأموم از امام شرط صحت جماعت است نه اصل نماز یعنی جماعت به هم می خورد.

5- احتمال پنجم: در هر جزء از نماز متابعت شرط صحت کل است، متابعت در هر جزء شرط صحت ائتمام و اقتداء است. پس هر جزئی متابعتش دخالت در صحت جماعت در کل دارد.

6- متابعت در هر جزء شرط صحت اقتداء در همان جزء است نه اجزاء دیگر، برای اجزاء دیگر هیئت جماعتی و صلاتی باقی است. پس متابعت در جزء شرط صحت صدق نماز و جماعت در همان جزء است. اگر متابعت نکرد اقتداء در همان جزء نکرده است بقیه اجزاء محفوظ است جماعت درست است و در همین جزء متابعت نکرده است.

7- احتمال دارد متابعت از امام را در همه ی اجزاء یکی حساب کنیم، یک حکم کلی حساب کنیمء مثل عام مجموعی، متابعت در جزء شرط نیست متابعت در کل و مجموع شرط است لذا ترک متابعت در یک جزء و دو جزء اشکال ندارد و صدق متابعت کل متوقف در یک جزء و دو جزء نیست بلکه متوقف بر معظم اجزاءاست. مثلا در عرف راهپیمائی می کنند یک نفر از جمعیت کنار می رود کار دارد و بر می گردد بازهم راه پیمائی صدق می کند و نماز هم عرفی است که شرع عرف را تأیید کرده است.

این احتمالاتی است که داده شده است جماعت عرفی است و متوقف بر اقتداء و ائتمام و اقتداء و ائتمام متوقف بر معظم اجزاء است. امام حدیثی را که دیروز گفتم در باب 39 مستدرک است نه در وسائل از خاصه ابی جمهور احسائی و از عامه بغوی این حدیث نبوی را نقل کرده است که متابعت از امام این است اذاکبر کبّروا اذا رکع فارکعوا اذا سجد فاسجدوا.

اما اقوال این مسأله:

1- مشهور قائل هستند به وجوب تعبدی محض و هیچ حکم وضعی برایش بار نیست مگر تقدم و تأخر فاحش داشته باشد، سید هم در عروة این را پذیرفته است: وجوب المتابعت تعبّدی و لیس شرطا فی الصحت فلو تقدم و تأخّر فاحشا عمداً اثم، وجوب متابعت تعبدی است و شرط صحت نماز نیست و لو تقدم و تأخر فاحش داشته باشد ولی گناه کرده است. و ان کان الاحوط الاتمام والاعاده احتیاط این است که تمام کند و اعاده کند مخصوصا اگر تخلف در دو رکن باشد. نعم لو تقدم او تأخر علی و وجه تذهب هیئت الجماعة بطل جماعته، اگر هیئت جماعت به هم بخورد جماعت باطل است.

این نظر مشهور است. ولی حاج آقا رضا همدانی می گوید در کتاب صلات خود مشهور این قول را نگفته اند لذا حاج آقا رضا همدانی می گویند اگر تقدم و تأخر کند در هر جزء و معتقد باشد در همان جزء که تخلف کرده جماعت حساب کند به عنوان تشریع محرم گناه کرده است.

2- قول دوم به شیخ طوسی و شیخ صدوق و ابن ادرس حلی نسبت داده شده است که وجوب متابعت وضعی است و شرط صحت اصل نماز است، اگر متابعت نکند اصل نماز باطل است.

3- عقیده سوم: وجوب متابعت شرط صحت جماعت است، قاعدة همین طور باید باشد چون به اصل نماز کاری ندارد.

4- عقیده حاج آقا رضا همدانی است که اشاره شد: نماز درست و جماعت درست و اقتداء در خصوص این جزء به هم خورده است اما اجزاء سابق و لاحق اقتداء محقق شده است، اگر در این جزء متخلف بگوید اقتداء است گناه کرده است. چون اصحاب تخلف در جزء را حرام دانستند فقهاء دقت نکردند و گفتند مطلقا گناه کرده است.

استاد: صدق اقتداء مقوم جماعت است معلوم، صدق جماعت عرفی است معلوم، در صدق جماعت معظم الاجزاء دخالت دارد، اگر یک جزء و دو جزء متابعت نشد اقتداء به هم نمی خورد، شاید ارتکاز متشرعه هم همین باشد اگر کسی در یک جزء متابعت نکرد نمی گویند جماعت نمی خواند، و روایات هم این است که اگر تخلف در یک جزء کرد برگردد و اگر برنگشت آیا نماز باطل است؟ نه، اشکال بر قول مشهور: وجوب متابعت تعبدی محض و گناه کرده است اگر تخلف کند؟ این گناه برای چه است اگر نماز درست است و اگر جماعت درست گناه نکرده است.

و اگر تبدیل به فرادا شود فرادا هم گناه ندارد، برای اینکه مشهور می گویند اگر از اول جماعت نیت فرادا داشته باشد نکرده است، بله بعضی ها از جمله آقای خوئی می گوید اگر نیت فرادا کند در جماعت بدون عذر جایز نمی دانند پس وجوب تعبدی محض بدون دلیل که قول مشهور است را نمی پذیریم.

اما قول اینکه وجوب متابعت در هر جزء شرط صحت در کل نماز است به چه دلیل این را می گویید؟ چون اگر متابعت نکرد فرادا می شود چرا اصل نماز باطل باشد.

اما اینکه بگویید جماعت امر عرفی و عقلائی است و شارع امضاء کرده این امر اعتباری را و امضاء دلالت بر وجوب می کند می گوییم از کجا معلوم که هر امضائی دلالت بر وجوب کند.

اما قول حاج آقا رضا همدانی که گفت در جزء متخلف اگر معتقد باشد اقتداء است و شرعی و تشریع حرام است برای چه صدق نکند جماعت و حال اینکه جماعت متوقف بر متابعت معظم اجزاء است و امر عقلائی است مثل عام مجموعی در جاهای دیگر.

در کتاب جوامع الفقهیه که خلاصه کتب قدماء است این بحث ها وجود ندارد.

مسأله نهم عروة سید عنوان می کند: اذا رفع راسه من الرکوع او السجود قبل الامام سهواً اگر قبل از امام سهوا در رکوع و سجود سر برداشت اولزعم ان الامام رفع راسه( البته این سهو است اما سهو در مقدمات) دومی عمد براساس سهو است، وجب علیه العود والمتابعة باید برگردد متابعت کند و لایضر زیادة الرکن حینئدٍ اگر در برگشت رکنی اضافه شد اشکال ندارد لانها متابعة فی الجماعة فی نحوذلک، برای اینکه متابعت کرده است در مثل این که زیادی رکن شده و ان لم یعد اثم و صح صلاته، اگر برنگردد گناه کرده است ولی نمازش درست است، و قول سید طبق قول منتسب به مشهور است.

استاد: این عود که باید برگردد منسوب مشهور است درست است اما اینکه گناه کرده درست نیست که بگوییم مشهور گفته است. بعضی عود را مستحب می داند.

به شیخ مفید نسبت داده شده است که عمداً اگر سر بلند کرده عود واجب است ولی اگر برنگشت نماز درست است.

شیخ طوسی: سهواً مقدم شده و سربلند کرده نمازش درست اما اگر عمدا سربرداشته نماز درست نیست .

اما روایات:

1- صدوق باسناده عن فضیل بن یسار سأل اباعبدالله(ع) عن رجل صلّی مع امام یأتمّ به کسی که اقتداء کرده به امامی که قبول دارد ثم یرفع راسه من السجود قبل ان یرفع الامام راسه من السجود سر ازسجده برداشت قبل از امام، قال: فلیسجد[1][1]، فرمود: دوباره سجده کند، روایت مطلق است سهو و عمد ندارد.

2- شیخ طوسی باسناده عن سعد عن احمد بن محمد عن محمد بن سنان عن حمّاد بن عثمان و خلف بن حمّاد، جمیعا عن عبدالله و فضیل بن یسار عن الصادق(ع) این روایت نقل شده است.

طریق صدوق به فضیل بن یسار محمد بن حسین سعد آبادی است که توثیقی ندارد.

اما مبنای کسانی که مشایخ کامل الزیارات و تفسیر علی بن ابراهیم را قبول دارند، ایشان جزء مشایخ ابن قولویه است، عبارت که ابن قولویه دارد دو قسم معنا شده است: آقای خوئی همه را موثق می داند برای اینکه ابن قولویه می گوید من همه را از ثقات نقل کردم.

استاد: عبارت ابن قولویه مشایخ بلاواسطه را می گوید، چون از ضعاف هم ایشان نقل کردند. طریق شیخ به محمد بن سنان را بعضی از جمله آقای خوئی قبول ندارند چون غالی می دانند و ما بارها گفتیم غلو این نیست که فضایل ائمه را بگوید چون روایت است که نزّلونا عن الربوبیة و قولوا فینا ما شئتم، محمد بن سنان کثیرالروایت معمول الروایت متین الروایت است و این روایت به هردو طریق عمد و سهو را شامل می شود.

3- باسناد صدوق عن احمد بن محمد عن حسن علی بن یقطین عن اخیه(حسین بن یقطین) عن ابیه ( علی بن یقطین) قال: سالت ابالحسن(ع) از امام موسی کاظم، عن الرجل یرکع مع الامام یقتدی به، رکوع می کند با امامی که قبولش دارد ثم یرفع راسه قبل الامام، سرش را قبل از امام برداشته است قال: یُعد رکوعه معه[2][2]، فرمود بر می گردد با امام رکوع می کند. ندارد عمد بوده یا سهو.

4- باسناد صدوق عن احمد بن محمد از ابن خالد برقی از ابن فضّال، کتبت الی ابی الحسن الرضاء(ع) فی الرجل کان خلف امام یأتمّ به فیرکع قبل ان یرکع الامام و هو یظن ان الامام قد رکع[3][3]، این ظهورش این است که سهو است.

در مقابل این روایات در همین باب روایات نقل شده است که برنگردد.

1- باسناد صدوق عن احمد بن محمد عیسی( احمد بن محمد بدون قید یعنی بن عیسی) عن ابیه عن عبدالله مغیره عن غیاث بن ابراهیم، بعضی روایات غیاث بن کلّوب است و قلیل الروایت است و توثیق هم نشده است. یکی غیاث ابراهیم ... است که در این روایت آمده است کثیرالروایت است و توثیق هم دارد( منتهی گفته اند این جزء قبیله ی فکری هستند که بتری یا تبری می گویند چون اینها جزء گروهی هستند که علی(ع) و ابوبکر و عمر را دوست داشتند، کثیری النوا که رئیس اینها با غیاث بن ابراهیم خدمت امام صادق آمدند که ما علی(ع) را دوست داریم ولی ابوبکر و عمر را هم دوست داریم و از دشمنانشان تبرّی می کنیم که زید بن زین العابدین آنجا بوده و گفته است که عجب شما از فاطمه زهرا هم تبری می کنید؟ این ها را تبری می گویند ظاهراً طبق این روایت تبریه درست است نه بتری.

 



[1][1] وسائل باب48 جماعت ح 1

[2][2] وسائل باب 48 جماعت ح 3

[3][3] وسائل باب 48 جماعت ح 4

   دوشنبه 7 اردیبهشت 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما