بسمه تعالی
یک مساله ای قبلا خواندیم که اگر مأموم قبل از
امام تکبیر بگوید جماعت نشده نیت فرادا کند عدول به نافله کند قطع کند به جماعت
برسد.
چگونه نافله می شود و حال اینکه روایت داریم
الصلاة علی ما افتتحت، افتتاح نماز فریضه بوده چطور عدول کند به نافله؟ چند روایت
داریم که دلیل بر عدول است:
1- سألت اباعبدالله فی رجل دخل المسجد فافتتحت
الصلاة کسی وارد مسجد شد تکبیر افتتاحیه را گفت وارد نماز شد فبینما هو قائم
یصلّی، اینکه ایستاده بود نماز می خواند اذ اذّن المؤذن مؤذن اذان گفت برای نماز و
به جماعت برخورد کرد. قال: فرمود: فلیصلّی رکعتین ثم یستأنف الصلاة مع الامام، و
لتکونان رکعتان تطوعاً[1][5]، دو
رکعت نماز بخواند بعد با امام نماز را شروع کند و این دو رکعت نافله است، این همان
مسأله عدول است.
چون نماز شروع کرد و نماز جماعت برقرار شد آن دو
رکعت را نافله قرار بدهد و با امام شروع کند. بیان گر عدول است.
2- موثقه سماعه سالته عن رجل یصلّی، کسی داشت
نماز می خواند فخرج الامام فصلّی الرجل رکعة من صلاة الفریضة، یک رکعت نماز واجب
را خوانده بود که امام نماز جماعت را شروع کرده بود. قال ان کان اماما عدلا اگر
امامش را قبول دارد( عدل امامی) فلیصل اخری و ینصرف یک رکعت دیگر هم بخواند بعد
سلام بدهد و لیجعلهما تطوعاً، این دو رکعت را نافله قرار دهد و عدول کرده است،
گرچه عدول خلاف قاعده است و قاعدة الصلاة علی ما افتتحت است.
نکته 1: مشهور: نماز نافله دو رکعتی است و یک
رکعت نیست الا در نماز وتر گرچه به علت شدت اتصال به نماز شفع سه رکعت گفتند برای
اینکه سلام مخرج است در شفع سلام داده است، پس اشکال ندارد نماز یک رکعتی باشد و
افضل این است دو رکعت باشد.
نکته: نپرسید از امام که از اول می دانست امام
می آید یا نمی دانست و امام هم ترک استفصال کرده است و پیش می آید که می دانند
امام جماعت می آید بازهم نماز خودش را می خواند.
مسأله 17 عروة: امام اگر اشتباه کرد بی جا قنوت
خواند یا اشتباه کرد تشهد خواند،
عبارت عروة: یجب علی المأموم المتابعة فی الجلوس
والقیام دون القنوت والتشهد همراه امام جلوس و قیام بکند اما خودش تشهد و قنوت را
نخواند چون تشریع و حرام است اولا بعضی مثل آقای خوانساری فرموده متابعت کند در
قیام و جلوس، در قنوت و تشهد متابعت نکند نماز را دوباره بخواند علت چیست؟ شبهه
این است که دلیل بر متابعت نیست چون جزء اصلی نماز نیست بلکه جزء تخیلی است.
استاد: این مأموم یک لحظه را باید متابعت کند تا
به امام برسد و این یک لحظه یا با جلوس است یا با قیام است. فکر نکنم احتیاط واجب
ایشان بر اعاده درست باشد.
متابعت مأموم به چیست؟ آیا در رکوع بماند یا
قیام کند؟ بعضی فرمودند اطلاق دلیل متابعت شامل می شود و بعضی فرمودند شامل نمی
شود ادله متابعت این دو مورد را چون جزء تخیّلی است بعضی متابعت را اهم از اجزاء
گرفتند که باید متابعت کند.
مسأله 18: امام قرائت را فقط ضامن است نه بقیه
اجزاء نماز را این در دو رکعت اول اما در رکعت سوم و چهارم هیچ وقت قرائت امام به
جای قرائت حساب نمی شود ولی اگر امام قرائت خواند دردو رکعت اخیر، مأموم تسبیح
بخواند، این در صورتی است که مأموم از اول همراه امام بوده است.
اما اگر مأموم دیر آمده است آیا قرائت امام مجزی
از قرائت مأموم است؟ اگر امام قرائت بخواند در این دو رکعت اخیره.
علامه حلی- ابن ادریس و شهیدین مجزی می داند در
رکعت سوم و چهارم و مشهور قبول ندارند که قرائت امام در رکعت سوم و چهارم مجزی
باشد، دلیل مشهور اطلاقات است مثل لاصلاة الا بفاتحة الکتاب، این اطلاق مأموم
مسبوق را هم شامل می شود که باید خودش بخواند.
دلیل علامه و شهیدین و ابن ادریس:
1- صدوق باسناده عن حسین کثیر که این سند به
حسین ضعیف است و در جامع الروات اصلا ذکر نشده که مرحوم اردبیلی نوشته است و در
مشیخه من لایحضر هم ذکر نکرده است.
و قلیل الروایت است:
عن ابی عبدالله سأله رجل عن قرائت خلف الامام،
کسی از امام صادق سوال کرد از قرائت پشت سر امام و امام صادق ترک استفصال کرد و
امام فرمود: قال: لا نمی تواند چون انّ الامام ضامن للقرائة، امام ضامن قرائت است
ولیس الامام ضامن صلاة الذین من خلفه و انما یضمن القرائت[2][6] ، هیچ نپرسید رکعت چندم است پس می خواهد رکعتین اول باشد یا رکتین
آخر باشد.
2- ابی بصیر عن الصادق(ع) ایضمن الامام الصلاة
قال: لا، لیس بضامن[3][7].
بنابراین روایات قرائت امام ضامن و مجزی از
قرائت مأموم است در رکعتین اخیرتین.
استاد: اطلاق گیری نمی شود چون روایت مفروض
گرفته است در جاهایی که وظیفه امام قرائت است و اینکه امام ضامن قرائت مأموم است
اطلاق دارد ولی اینکه کجا ضامن است حتی در دو رکعت اخیر اطلاق ندارد و در مقام
بیان نیست، محل ضمانت رکعت اول و دوم است، پس دلالت روایات هم اشکال دارد.
به علاوة از روایت باب 47 هم به خوبی استفاده می
شود:
1- صحیحه عبدالرحمن بن حجاج، کلینی محمد بن
یحیی، محمد بن حسین( ابن ابی الخطاب) صفوان عبدالرحمن بن حجاج سألت ابا عبدالله(ع)
عن الرجل یدرک رکعة الثانیة من الصلاة مع الامام و هی له الاولی کیف یصنع اذا جلس
الامام؟ پرسیدم از کسی که رکعت دوم امام را درک کرد چکار کند؟ فرمود: تتجافا، به
حالت تجافی بنشیند، ( دور کردن خود از زمین تتجافا جنوبهم عن المضایع یعنی دور
کردن) و لایتمکن من القعود، نشستن کامل انجام ندهد.
فاذا کانت الثالثة للامام، وقتی رکعت سوم امام
شد و هی له الثانیة، رکعت دوم مأموم شدفلیجلس قلیلا اذا قام الامام، کمی صبر می
کند و تشهد را سریع می خواند بلند می شود.
و سألته عن الرجل یدرک الرکعتین الاخیرتین من
الصلاة، اگر دو رکعت اخیر امام را درک کرد کیف یصنع؟ قال: اقراء فیهما قرائت
بخواند فانهما لک الاولتان، برای تو رکعت اول و دوم است و برای امام سوم و چهارم
است و لاتجعل اول صلاتک آخرها[4][8]،
اول نمازت را آخر نماز قرار نده، اول نماز قرائت ندارد و آخر نماز دارد.
پس صریح است که قرائت بخواند
2- صحیحه زراره باسناد شیخ عن حسین بن سعید عن
محمد بن ابی عمیر عمر بن اذینه زراره عن الباقر(ع) اذا ادرک الرجل بعض الصلاة
وفاته بعض خلف امام یحتسب بصلاة خلفه جعل اول ما ادرک اول صلاته فان ادرک من الظهر
اوالعصر والمغرب اوالعشاء رکعتین، فاتته رکعتان، اگر کسی پشت سر امامی که قبول
دارد نماز اولین رکعت که درک می کند اولین رکعت قرار دهد پس در ظهر و عصر و مغرب و
عشاء اگر دو رکعت اخیر را درک کرد و دو رکعت اول فوت شد قرأ فی کل ما ادرک الامام
فی نفسه، باید قرائت را بخواند( حمد و سوره) فان لم یدرک السورة تامة اجزاته ام
الکتاب[5][9]، پس
قرائت لازم است و بحث شد در قرائت که سوره دلیلی محکم نداشت بله یا به فتوا یا به احتیاط
واجب سوره را بخواند.
اگر به حمد هم نمی رسد چکار کند؟ روایت ندارد و
نظرات مختلف است.
دو احتمال سید در عروة داده عبارت سید و ان لم
یمهله( اگر به همه قرائت امام مهلت نمی دهد ترک السوره سوره را ترک کند و ان أسجد
عن الحمد ایضا اگر به حمد هم مهلت نمی دهد و الا حوط اتمامها واللحوق فی السجود،
قرائت را تمام کند در سجده خودش را به امام برساند. او الانفراد، یا قصد فرادا
کند، راه دوم و یجوز القطع الحمد. اصلا حمد را هم رها کند به رکوع برود و در این
صورت لایترک الاحتیاط باعادة الصلاة، نماز را اعاده کند.
اینجا تزاحم جزء(حمد) با شرط(متابعت) است، یک
دلیل داریم حمد را بخواند و دلیل متابعت می گوید متابعت مقدم است. بعضی جزء را اهم
می داند بعضی می گویند جزء و شرط فرق ندارند به مرجحات دیگر مراجعه می کنیم مرجحات
دیگر می گوید در متابعت رکن را زیاد کند اشکال ندارد. بعضی تخییر می گوید و هردو
یکی است.