بسمه تعالی
صحبت این بود اگر مأموم رکعت اول و دوم است امام
رکعت سوم و چهارم است، اگر امام مهلتنداد حمد فقط را بخواند و اگر به حمد نرسید دو
دلیل تزاحم می کنند، اطلاق دلیل جزئیت حمد می گوید حمد را بیاور و لو با متابعت
تزاحم کند. دلیل متابعت می گوید متابعت کن و لو جزء را به جا نیاوردی.
آیا می شود گفت دلیل جزئیت اطلاق دارد و این جزء
ماهیت است و متابعت شرط و خارج ماهیت است بعضی هم می گویند دلیل متابعت اهم است به
شهادت اینکه زیادی رکن در جماعت اشکال ندارد بعضی ها هم قائل به تخییر بودند بین
متابعت و جزئیت حمد.
آقای خوئی تذکر دادند که اینجا باب تزاحم نیست
چون تزاحم مربوط دو دلیل تکلیفی نفسی مانند نماز و ازاله نجاسة است و اینجا شرط
تکلیف غیری است وجوب حمد هم تکلیف ضمنی و غیری است که از وجوب نماز اخذ شده و وجوب
متابعت از وجوب شرط اخذ شده است. اینجا اصلا تزاحم نیست، بحث در این است نماز
جماعت بدون متابعت درست است یا نه و ماهیت نماز بدون حمد تحقق پیدا می کند یا نه و
هردو مقدمه است برای وجوب شرط و وجوب ماهیت نماز.
استاد: اولا مشهور فقهاء متابعت را وجوب شرطی
نگرفتند وجوب نفسی تعبدی گفتند بعید هم نیست وجوب نفسی باشد برای اینکه انما جعل
الامام لیؤتمّ به فاذا رکع فارکعوا و اذا سجد فاسجداوا فاذا کبر فکبروا ظهورشان به
وجوب نفس است نه وجوب غیری و مقدمی.
وجوب حمد هم غیری است یا نفسی است که امر به همه
ی اجزاء پخش می شود، نه اینکه امر روی کل آمده باشد بعد از کل روی اجزاء، بلکه
مستقیما امر روی همه اجزاء آمده است. کل یعنی همین اجزاء پس دو وجوب نفسی
تزاحم دارند. به علاوة اگر تکلیف شرطی
باشد نه نفسی و جزء هم مقدمه کل باشد اینجا تزاحم نیست؟ آقای خوئی می گویند چون
وجوب غیری هستند باب تعارض است.
ملاک تزاحم و تعارض چیست؟ اگر هردو دلیل صادقند،
هرکدام حکم خودشان را می طلبد یکی می گوید جزئیت حمد را حفظ کن و دیگری می گوید
متابعت را حفظ کن، هردو دلیل اطلاق دارند.
اگر هردو به اجماع ثابت شد که جزئیت حمد و
متابعت را بیاور و شرطیت دارد و هردو تکلیف غیری است اینجا تزاحم تصور ندارد؟
متزاحم است. در تعارض هردو دلیل دیگری را تکاذب می کند و یکی در حقیقت درست نیست و
حکمش هم درمقام اثبات است.
و اینجا عمل ما باعث شد، که نتواند هردو را
انجام دهد پس چرا تزاحم نباشد، هردو دلیل مسلّم است که صادق است و تعارض نیست. پس
اگر متزاحم شد اهم مقدم است، جواهر متابعت را اهم می داند چون از ادله عدم اشکال
زیادی رکن و حدیث اذا کبر فکبروا بدست می آید متابعت اهمیت دارد بعضی گفتند وقتی
نتوانست حمد را به جا آورد فرادا می شود، منتهی وقتی اول نماز جماعت که شروع می
کند می داند به سرانجام نمی رسد و تند می خواند به جماعت نمی رسد قصد جماعت نمی
تواند و آقای خوئی می گوید قصد جماعت کرده به نیت فرادا آیا این درست است یا نه؟
نه.
استاد: چه اشکال دارد؟ بلکه ما تابع قانون هستیم
نه هدف قانون، قانون اجازه می دهد فرادا کند و جماعت هم درست است. ما چکار داریم
که هدف از جماعت فرادا بوده است؟
مثلا هدف تجارت این است راه را برای مردم نزدیک
کند و از شهری به شهری دیگر بیاورند و بفروشند اما اگر از نزدیک خرید تجارت درست
نیست؟ بلکه درست است. ما موظف به قانون هستیم. مثلا حیل شرعی درست است چون قانون
می گوید گرچه به هدف قانون نمی رسیم.
و به نظر ما در حیل شرعی به هدف هم رسیدیم.
اینجا شارع اجازه داده قصد جماعت می توانی بکنی و لو می دانی نمی توانی ادامه
بدهی.
پس اینجا جزئیت حمد ساقط می شود و متابعت امام
را بکنی و دلیلش روایت است:
1- صحیحه معاویة بن وهب، شیخ طوسی از حسین بن
سعید اهواز عن حماد بن عیسی عن معاویة بن وهب سألت اباعبدالله(ع) عن الرجل یدرک
آخر صلاة الامام و هی اول صلاة الرجل، کسی به آخر نماز امام رسید و اول نماز این
شخص است( مأموم) فلایمهله حتی یقرا، امام مهلت نمی دهد قرائت را بکند. فیقضی
القرائة فی آخر صلاته؟ آیا می تواند قرائت را که نخوانده در آخر نمازش قضاء کند؟
در رکعت اول و دوم قرائت نکرده در رکعت سوم و چهارم قضاء کند؟ قال: نعم[1][10]،
بله می شود.
به عبارت دیگر: در اول نماز خود مأموم چون امام
مهلت نمی دهد قرائت کند در آخر نماز قرائت بخواند به جای رکعت اول و دوم.
آیا منظور این است در رکعت سوم و چهارم حمد و
تسبیحات را باهم بخواند یا حمد فقط را بخواند پس وظیفه اش در رکعت آخر چه می شود.
شاید می خواهد بگوید امام را در تشهد درک کرده
است، بنشیند با امام و در آخر که امام سلام داد این قرائت را بخواند( اولین رکعت
خودش می شود).
استاد: این احتمال یک قدری زور می برد چون آخر
رکعت امام اول رکعت خودش می شود پس چرا قضاء کند بلکه اداء است.
احتمال دوم: قبل الرکوع امام در رکعت آخر رسیده
است. اگر الله اکبر گفت باید حمد را بخواند چون قبل از رکوع است ولی امام مهلت نمی
دهد بخواند( حمد را) این مربوط بحث ما می شود ولی با یقضی قرائته نمی سازد.
احتمال سوم اینکه در رکوع امام را درک کرده است
چون حدیث دارد که امام مهلت نمی دهد قرائت کند یعنی اصل حمد را مهلت ندارد بخواند
نه مقدار حمد را، این روی قاعده است و تمام فقهاء فتوا می دهند قرائت لازم نیست و
مربوط بحث ما نمی شود.
و بحث ما این است که در وسط حمد است، اگر متابعت
کند به حمد نمی رسد. آیا متابعت کند یا نه از امام؟
خلاصه: حدیث مجمل است برای اینکه وارد قضاء کند
اگر قضاء بعد از نماز است هیچ کس فتوا نداده است و اگر در رکعت سوم و چهارم خودش
باشد وظیفه اش است قرائت بخواند نه اینکه قضاء کند. اگر از حدیث چیزی نفهمیدیم ما
هستیم و قواعد که حمد واجب است مطلقا و متابعت واجب است مطلقا پس تخییر است به نظر
سید در عروة و می فرماید اگر حمد را نخواند احتیاط واجب است که نماز را اعاده کند.
استاد: به نظر متابعت اهم است و خودش را به سجده برساند و جای احتیاط بر اعاده نیست.