صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 93-94

صلاة جلسه پنجاه و پنج


 

بسمه تعالی

بحث در روایت 5 باب 47 صلات جماعت بود که ظاهرش این بود در دو رکعت اول مأموم اگر امام مهلت نمی دهد قرائت را نخواند:

1- سألت اباعبدالله عن الرجل یدرک آخر صلاة الامام و هی اول صلات الرجل، آخر نماز امام و اول نماز این است فیقضی قراة فی آخر صلاته، قرائت را در آخر نماز قضاء کند.

استاد: این معنا بعید است ولی چند شبهه را مطرح می کنند و جواب می دهند که اگر خلاف مشهور است حمد و سوره را در اول نخواندی در سوم و چهارم بخوانی خلاف مشهور است، جواب دادند شهرت ثابت نیست.

شبهه دوم: یقضی القراة فی آخر صلاته این را قبول داریم، مثل اجزاء فراموش شده است که قضاء می کند.

شبهه سوم: منظور از عدم امهال نخواندن سوره است که سوره را قضاء کند، جواب: نه، مقصود حمد است و حمد را قضاء کند.

شبهه سوم اینکه حمد را در رکعت سوم و چهارم بخواند یا بعد از نماز قضاء کند خلاف ارتکاز متشرعه است. جواب خلاف ارتکاز معلوم نیست باشد اگر باشد ما دلیل داریم و دلیل ما روایت است می گوید اشکال ندارد.

استاد: این فرمایش درست نیست چون دلالت روایت و ظهورش مشکوک است، معنای فی آخر صلاته چند احتمال دارد و یقضی هم احتمالاتی دارد، به این روایت استناد نمی شود.

و به نظر حمد را بخواند خودش را به سجده برساند یا اینکه حمد را نخواند خودش را به رکوع برساند، در این دو صورت جماعت است و راه سوم اینکه حمد را بخواند و فرادا کند، و در صورت تزاحم گرچه حمد جزء است و جزء اهمیت بیشتر دارد و متابعت خارج از ماهیت است و شرط است ولی ادله ی زیادی داشتیم که متابعت مهم است و مقدم بر جزئیت.

گرچه تقدم متابعت خلاف مشهور است و مشهور می گوید حمد مقدم است چون لاصلاة الا بفاتحة الکتاب و اگر اهم را تشخیص ندهید تخییر است. و صاحب جواهر مثل ما متابعت را مقدم کرده است.

مسأله 19: رکعت اول مأموم و رکعت دوم امام و رکعت سوم امام که است و رکعت دوم مأموم، مأموم باید قرائت بخواند و در رکعت اول و دوم امام ضامن است، و در رکعت سوم دلیل لاصلاة الابفاتحة الکتاب می گیرد. دلیل روایت است:

1- عن ابی عبدالله(ع) اذا سبقک الامام برکعة فادرکت القراة الاخیرة( رکعت دوم) قرائت فی الرکعة الثالثة من صلاته در رکعت سوم امام که رکعت دوم شما می شود بخوانید. و هی ثنتان لک، رکعت دوم شما است، و الا لم تدرکه الا رکعة واحدة قرات فیها، اگر به رکعت چهارم رسیدی باید خودت قرائت را بخوانی چون امام قرائت نمی خواند فتاوا و روایات روشن است و اختلاف نیست.

اگر در رکعت دوم امام را درک کرده امام قنوت می خواند آیا مأموم هم قنوت بخواند بعنوان متابعت؟

قنوت با اذکار دیگر فرق دارد هم اذکار است و هم فعل که هیئت بلند کردن دست است و قنوت دعاء محض هم نیست، فعل همراه ذکر است آیا در این فعل متابعت کند یا نه؟ در اصل قنوت که جای بحث نیست متابعت کند:

1- فی الرجل یدخل الرکعة الاخیرة من الغداة مع الامام، رکعت دوم صبح را با امام درک کرد. سوال کرد: أیقنت معه آیا قنوت بخواند همراه امام؟ قال: نعم، بله بخواند، این جواز را می رساند و دنبالش فرمود: و یجزیه من القنوت لنفسه، بجای قنوت خودش کافیه، در رکعت دوم. دلیل کلی متابعت می گوید واجب است بعضی فرمودند واجب نیست چون دو دلیل بیشتر بر متابعت نمی شود آورد: 1- دلیل عام متابعت برای اینکه معنای اقتداء و ائتمام این است که متابعت کند. انما جعل الامام لیؤتم به، ولی می گویند متابعت در اعمال مشترکه است و قنوت وظیفه ی امام است نه مأموم. رکوع و سجود مشترک است، پس به این جهت لزوم ندارد و جایز است.

استاد:به چه دلیل می گویید متابعت در اعمال مشترک است؟ و حدیث نبوی اگر ضعیف السند باشد با شهرت جبران می شود و این حدیث اطلاق دارد اعمال مختصه را هم شامل می شود.

2- دلیل دوم بر لزوم قنوت تمسک به روایت یک باب 17 است: ایقنت معه مضارع در مقام امر است مثل یُعد که به معنا عد است و دال بر وجوب است.

جواب: امر در مقام توهم حظر است که جایز است بخواند، به نظر من ظهور ایقنت در امر است و علاوة ادله متابعة واجب می داند، و ما در معلقات احتیاط وجوب کردیم بر متابعت در قنوت. حتی گفتیم ادله متابعت از ادله اجزاء اهم است. الاحوط عدم ترک القنوت لدلیل المتابعة لاتزاع الائتمام فی الافعال، از ادله استفاده می شود در افعال متابعت کند و القنوت یشبه الفعل، و ارتکازالمتشرعه ایضا علی ذلک، متشرعه می گوید همراه امام قنوت بخواند و سید هم در عروة می گوید قنوت بخواند، اما خوئی و حکیم واجب نمی دانند.

در تشهد امام مأموم می تواند همراه امام باشد با اینکه وظیفه اش نیست.

باید جلوس کند چون اگر بلند شود مقدم بر امام شده در قیام و تقدم مضر است. و تأخر فاحش را هم بحث کردیم حرام است چطوری بنشیند؟ روایت دارد پاها دراز و چهار زانو و دو زانو در نماز بنشیند. اما در اینجا طوری بنشیند که معلوم شود وظیفه اش جلوس نیست، تجافی کند، یعنی نیم خیز و از زمین دور شود. تلقین میت هم دارد اللهم جاف الارض عن جنبیه( دو رکن زمین را از دو طرفش) بعضی مثل ابن ادریس حلی واجب می داند تجافی را.

ظاهر بعضی روایات هم وجوب است:

1- سألت اباعبدالله(ع) عن الرجل یدرک الرکعة الثانیه من الصلاة الامام و هی له الاولی، پرسیدم از امام که در رکعت دوم امام رسید و رکعت اول خودش است کیف یصنع اذا جلس الامام؟ قال یتجافی[1][11]، از زمین فاصله بگیرد( تجافی دو قسم است: سر پنجه پا و زانوها از زمین بالا یا اینکه زانوها به زمین چسبیده باشد)

ولایتمکن من القعود، کامل ننشسته باشد. ظاهرش وجوب است.

2- صدوق باسناده عن الحلبی عن ابی عبدالله(ع) سند خوب است: قال: و من اجلسه الامام فی موضع یجب ان یقوم فیه تجافی و أقعاء اقعاءً و لم یجلس متمکناً[2][12]، کسی را که امام می نشاند در جایی که وظیفه اش قیام است یعنی تجافی، اقعاء همین تجافی است. در کتب ادبیات است و یقعأ الجلوس البدوی المستلی، سگ خود را می نشاند مانند بیابانی که آتش روشن کرده طور می نشیند که حرارت به تمام بدنش بخورد.

و لم یجلس متمکنا عطف تفسیر اقعاء است. این دو روایت صریحا دلالت و تجافی دارد و ظاهرش وجوب است اما یک معارض دارد:

1- سئل عن رجل فاتته صلاة رکعت من المغرب، یک رکعت مغرب از دستش رفت فادرک الثنتین، دو رکعت را درک کرد فهی الاولی له والثانیة للقوم ایتشهد فیها؟ قال نعم، این رکعت اول او و رکعت دوم قوم است آیا تشهد بخواند؟ فرمود: بله، قلت والثانیة ایضا قال نعم، رکعت دوم هم بخواند؟ فرمود بله، قل لهن، همه این ها تشهد بخواند؟ درحالیکه تشهد اضافی شده قال: نعم، بله و انما هی البرکة[3][13]، تشهد برکت است و تجافی را نگفته است.

2- قلت لابی عبدالله(ع) جعلت فداک یسبقنی الامام بالرکعة امام یک رکعت از من جلو است فتکون لی واحدة و له اللثنتان، برای من رکعت اول است و برای امام دوم. اتشهد کلما قعدتُ، وقت می نشینم تشهد بگیرم؟ قال: نعم، بله. و انّما التشهدالبرکة[4][14]، تشهد برکت است. مقوّم تشهد جلوس است.

3- سألته عن الرجل یدرک الرکعة من المغرب، یک رکعت از مغرب را درک کرده است. کیف یصنع حین یقوم؟ یقضی أیقعد فی الثانیة والثالثة؟ چکار کند بلند اگر شد قضاء کند یا در رکعت دوم و سوم بنشیند. قال: یقعد فی هنّ جمیعا[5][15]، زمین بنشیند، در مقابل تجافی است این روایت.

و این روایت صراحتاً تجافی را رد می کند و آن دو روایت ظهورش عدم تجافی بود.

یا اینکه جمع کنیم بر اینکه تجافی مستحب باشد.

یا اینکه این روایت سوم سند ندارد در قرب الاسناد از عبدالله بن حسن است و آن دو روایت هم ذکر را می گوید نه اصل نشستن را.

به نظر تجافی واجب است و آقای خوئی مستحب می داند به خاطر آن دو روایت و ما گفتیم آن دو روایت ساکت است و روایات تجافی ظهور بر وجوب دارد.

 



[1][11] وسائل باب 47 جماعت ح 2

[2][12] وسائل باب 67 جماعت ح2

[3][13] وسائل باب 64 جماعت ح 1

[4][14] وسائل باب 66 جماعت ح 2

[5][15] وسائل باب 66 جماعت ح 4

   چهار‌شنبه 9 اردیبهشت 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما