بسمه تعالی
بحث در این بود که در تشهد متابعت از امام در
رکعت دوم امام و رکعت اول که به صورت تجافی می نشیند تشهد بخواند یا ذکر بگوید یا
تسبیح؟ عروة: تشهد یا تسبیح می گوید، جواهر: دلیل بر تسبیح پیدا نکردم آقای خوئی
هم مثل جواهر می گوید دلیل نداریم بر تسبیح.
استاد: بله یک روایت داریم که در صلات الجمعه در
تشهد متابعتی صورت را بیان کرده است.
1- می فرماید اگر دو رکعت دیرتر رسید مأموم و امام در چهار رکعتی است، می فرماید و لایتشهد
بل یسبح[1][16]، تسبیح می گوید اگر دو رکعت دیر آمده وظیفه اش
تشهد است چرا تسبیح بگوید، پس مقصود شاید این است دو رکعت یعنی قبل از رکوع رکعت
دوم رسیده است، پس رکعت اولش هم می شود، گرچه این خلاف ظاهر است.
ولی چند روایت است که می گوید تشهد بخوان:
1- سئل عن رجل فاتته رکعة من صلات المغرب، فادرک
الثنتین، فهی الاولی له والثانیة للقوم رکعت اول این آقا و رکعت دوم قوم( نمازگذاران)
است. ایتشهد فیها؟ تشهد بخوانند؟ قال: نعم، قلت والثانیة ایضا، در رکعت دوم خودش
هم بخواند؟ قال: نعم و انما هی برکة[2][17]،
فرمود بله و تشهد برکت است.
2- جعلت فداک یسبقنی الامام بالرکعة فالتکون لی
واحدة وله الثنتان فاتشهد کلما قعدتُ رکعت اول من و رکعت دوم امام است با امام
تشهد بخوانم؟ فرمود: بله و انما التشهد برکة[3][18]، تشهد برکت است. بنابراین تشهد مسلم است و اینکه علت را بیان می
کند به عنوان برکت، به آداب می خورد برای اینکه متابعت در اقوال واجب نیست در
افعال واجب است.
اگر قصد جزئیت کند در قنوت و تشهد متابعتی چطور
است؟ اگر مثل راهپیمایی است که یک لحظه جدا شد دوباره آمد می گویند این همان است و
جزء است، اگر به عنوان شرط باشد جزء نیست، احتیاط واجب این است که به قصد جزئیت
نکند، گرچه احتمال دارد اشکال نداشته باشد.
ما در شهادت ثالثة در اذان بعنوان جزء مرکب می
گوییم اگر به قصد جزئیت بخواند اشکال ندارد اگر از ادله استفاده شد بگوییم یعنی
جزء مرکب است، جزء می شود.
اینجا قنوت و تشهد درست است متابعت است ولی می
گویند در بین این مرکب بیاور و لذا قصد جزئیت می شود.
مطلب بعدی در مسأله 20 است: اگر امام مهلت نمی
دهد مأموم سوره را نخواند، این قطعی بود و در حمد بحث شد که اگر به امام نمی رسد و
یا در سجده می رسد حمد را بخواند یا نه بحث شرطیت و جزئیت شد که کدام مقدم است.
در سوره اگر مهلت نمی دهد معنایش چیست؟ سریعا سر
از رکوع برمی دارد. یا شروع رکوع است سید می گوید مقصود شروع رکوع است، وقتی امام
به رکوع رفت مأموم سوره را رها کند. حتی اگر سوره را شروع کرده رها کند.
عبارت سید: المراد من عدم الامهال الامام، منظور
از اینکه امام مهلت نمی دهد. المجوز لترک السورة رکوعُه قبل الشروع المأموم
السورة، که این مجوز ترک سوره می شود این ترک سوره قبل از شروع سوره مسبب رکوع است
یا شروع کرده سوره را و امام به رکوع رفت.
پس میزان شروع رکوع است نه اتمام رکوع و اگرچه
سوره را شروع کرده قبل از اتمام رکوع می تواند تمام کند ولی تمام نکند رکوع برود.
و یجوز ترک السوره لمجرد دخوله فی الرکوع ولایجب
الصبر علی اواخره، پس جایز است سوره را ترک کند به مجرد رفتن به رکوع و اگرچه می
داند امام رکوع را طولانی می کند و می رسد. و لازم نیست صبر کند، و ان کان الاحوط
قرائتها ما لم تخفف لحوقه فی الرکوع. اگرچه احتیاط این است اگر می رسد به رکوع
سوره را بخواند و مع الاطمئنان، دنباله ی احتیاط است، بعدم رفع راسه قبل اتمامها
اگر اطمینان دارد اگر سوره را بخواند و قبل از اتمام سوره امام سر از رکوع بر نمی
دارد و لایقطعها، قطع نکند سوره را.
استاد: دلیل مسأله چیست؟اگر به جزئیت سوره اشکال
کنیم که بحث آن گذشت خواندن چند آیه کافی باشد ولی فتوای ما بر جزئیت سوره کامل
بود.
اما دلیل:
1- صحیحة معاویة بن وهب: سألت اباعبدالله(ع) عن
الرجل، یدرک آخر صلات الامام و هی اول صلاة الرجل، کسی به آخر نماز امام می رسد
فلایمهله حتی یقراء این احتمال که در آخر نماز باشد یعنی در تشهد درست نیست چون
سوال از قرائت است پس این طور معنا می شود که در رکعت سه و چهار امام و رکعت اول و
دوم مأموم است که وظیفه اش خواندن قرائت است و امام مهلت نمی دهد. و یقضی قرائت را
به چه معنا است؟ در رکعت سه و چهار یا بعد از نماز قضاء کند؟ اگر به معنای انجام
باشد قضاء نه آنکه وقت رد شده یعنی آخر نماز بخواند آخر نماز امام یعنی قبل از
رکوع که به امام می خواهد برسد نه اینکه در سلام نماز.
لذا اول صلات مأموم است، قرائت واجب نیست ولی جا
دارد که ( مستحب است) بخواند و اگر طول می دهد رکوع را به امام می رسد.
استاد: اگر این طور معنا شود مربوط بحث ما نمی شود.
اگر قبل الرکوع باشد مقصود، باید قرائت بخواند و
امام مهلت نداد مربوط بحث ما می شود.
به عبارت دیگر آخرین جایی که به امام می رسد قبل
از رکوع است که قرائت دارد، لحظات آخر رکعت امام است که واجب است قرائت بخواند ولی
امام مهلت نمی دهد. و بقضی هم به معنای انجام باشد که در رکعت دیگر انجام دهد.
احتمال دارد تقیة باشد مثل اهل سنت دیر هم اگر برسند همراه امام هستند و دو رکعت
باقی مانده را قرائت می خوانند.
استاد: مقصود روایت و فهم آن روشن نیست با
احتمالات که داده شده است.
2- صحیحه زراره، باسناد شیخ عن حسین بن سعید اهواز
عن ابن ابی عمیر عمر بن اذینه زراره عن الباقر(ع) اذا ادرک الرجل بعض الصلاة و
فاته بعض خلف امام یحتسب بصلاة خلفه، اگر مأموم بعضی نماز را درک کرد و بعضی از
نماز از دستش رفت پشت سر امامیکه قبولش دارد، جعل اول ما ادرک اول صلاته این درست
مقابل عامه است اول نمازش را اول نماز قرار دهد ان ادرک من الظهر اوالعصرا و من
العشاء رکعتین و فاتته الرکعتان قرأ فی کل ما ادرک خلف الامام فی نفسه بام الکتاب
والسوره و ان لم یدرک السوره تامة اجزاته ام الکتاب[4][19]، اگر از ظهر و عصر و عشاء دو رکعت را درک کرده و دو رکعت فوت شده
قرائت کند در هر رکعتی که درک کرده پشت سر امام با خودش حمد و سوره را و اگر سوره
کامل نتوانست بخواند حمد تنهای کافی است.
قرا احتمال دارد قبل از شروع رکوع باشد یا در
شروع رکوع باشد یا در ختم رکوع.
استاد: اگر امام را در رکعتی است که اگر سوره را
بخواند درک نمی کند رکعت دال بر مره است یعنی رکوع است. اگر درک را مثل راهپیمائی
بدانیم این جزء الصلاة است و در همین دو رکعت که درک کرده باید بخواند و به رکوع
برود و ما در معلقات این را ذکر کرده ایم و این دو روایت با این همه احتمالات می
ماند.