بسمه تعالی
اگر مأموم فکر می کرد قرائت را می رسد بخواند و
به رکوع امام نرسید( رکعت سوم مأموم و رکعت چهارم امام) نمازش چطور است؟ گاهی
سهواً است گاهی عمداً است، سید به هر دو صورت می گوید اشکال ندارد عبارت عروة: اذا
اعتقد المأموم امهال الامام له فی قرائته، مأموم فکر می کرد امام مهلت می دهد قرائت
بخواند فقراها، خواند و لم یدرک رکوعه، به رکوع نرسید لاتبطل صلاته(نمازش باطل
نیست و جماعت هم درست است)، بل الظاهر اذا تعمد ذلک، اگر عمداً باشد هم باطل نیست.
بل اذا تعمد اتیان القنوت مع علمه بعدم درکه رکوع الامام، بل الظاهر عدم البطلان.
استاد: اگر سهو باشد اشکال ندارد چون فکر می کرد
متابعت است. اما اگر عمداً قنوت خواند و قرائت خواند سید می فرماید درست است و این
مبتنی بر این است وجوب متابعت شرطی است یا نفسی تعبدی اگر تعبدی باشد که بیشتر می
گفتند وجوب نفسی تعبدی است از باب احترام متقابل اشکال ندارد اما اگر شرطی باشد
اگر شرط صلات باشد صلات اشکال دارد اگر شرط جماعت باشد جماعت اشکال دارد.
مسأله 22 عروة: یجب فی القرائة خلف الامام، پشت
سر امام واجب است قرائت را آهسته بخواند چه در نماز جهری یا اخفاتی چه در مواردی
که جهر لازم باشد یا اخفات لازم باشد، و لو فی الجهریة سواء فی القرائة
الاستحبابیة کما فی الاولیین مع عدم سماع صوت الامام، و اگرچه در نماز جهریه باشد
چه در قرائت استحبابی( در جایی که صدای امام را نمی شنود در جهریه) یا قرائت واجبه
باشد مثلا در رکعت اول و دوم، حدیث چهار باب 47 جماعت قرائت را فی نفسه با خودش
بخواند قرائت مستحب در جهریه که صدای امام را نمی شنود آهسته بخواند، اما نراقی می
گوید دلیل جهریه اینجا را نمی گیرد، در جهریه و اخفات مخیر است.
بعضی گفتند قائل به جهریم چون ادله اخفات وظیفه
ی اصلی را می گوید اما جایی که وظیفه اش نیست و مستحب است شامل نمی شود.
استاد: از ادله استفاده می شود هر کجا دلیل بر
جهر نداریم اخفات است برای اینکه ادله احترام امامت این را اقتضاء می کند که یکی
از ادله همین روایت چهار باب 47 بود: قرافی کل رکعة مما ادرک خلف الامام فی نفسه،
د رهر رکعت که پشت سر امام است فی نفسه بخواند.
دلیل دیگر که حضرت استدلال به آیه اذا قرئ القرآن فاستمعوا و انصتوا همه اخفات داشت و
انصات را معنا کرده بودند که یعنی اخفات بخواند.
ما در تفسیر قرآن به ظواهر اکتفاء نمی کنیم بلکه
به اهل بیت مراجعه می کنیم که آنها چگونه تفسیر می کنند حضرت اینجا توسعة انصات را
به معنای اخفات گرفتند همانطور که در آیه من یشتری لهوالحدیث را حضرت از کلام باطل
به آهنگ لهو و باطل توسعه دادند.
3- صحیحه عبدالله مغیرة عن قطیبه عن ابی
عبدالله(ع) اذا کنت خلف امام ترتضی به، اگر پشت سر امام نماز می خوانی که قبول
داری( عدل امامی) فی صلاة یجهر فیها بالقرائة، در نماز جهری است فلم تسمع قرائته،
قرائتش را نمی شنوی فاقراء انت لنفسک[1][20]،
قرائت کن برای خودت مستحب است قرائت بخواند، لنفسک یعنی فی نفسک آهسته بخوان.
به نظر ما لنفسک جدای از قرائت امام خودت بخوان
برای خودت.
علاوة از سیره و احترام امامت می فهمیم قرائت را
آهسته بخواند، وقتی صدای امام را می شنوی و لو همهمة نخواند و اگر بخواند اخفات می
کند. لا اقلّ احتیاط واجب می کنیم در اخفات:
اگر وظیفه واجبی اش بود اگر جاهل بود یا ناسی
بود چکار کند؟ از باب قاعده لاتعاد در صورت نسیان بنابر عقیده نائنی و بروجردی که
می گویند لاتعاد نسیان را شامل می شود اعاده لازم نیست و ما گفتیم که غفلت و جهل
به مسأله را هم شامل می شود.
1- فی رجل جهر فی لاینبغی الاجهار، اگر اجهار
کرد در جایی که نباید اجهار می کرد و اخفات کرد در جایی که نباید اخفات می کرد( در
نماز ظهر و عصر اجهار کرد و در مغرب و عشاء اخفات کرد) ناسیا او سهواً و غفلة،
فراموش کرد یا سهو کرد اولا یدر فلا شیء علیه، لا یدری جهل به حکم و جهل به موضوع
را می گوید.) فلا شیء علیه یعنی چیزی بر او نیست.
آیا بسم الله را هم جهر کند یا اخفات باید بکند؟
روایت دارد جهر به بسم الله کند چه قرائت جهریه باشد یا اخفاتی باشد، قرائت مستحبی
باشد یا واجبی.
استاد: بسم الله گاهی وظیفه ی اصلی است باید جهر
بخواند و در این مورد که قرائت وظیفه اش نیست چکار کند؟ و دلیل همان حدیث علامت
المؤمن است و این روایت با روایات که مطلقا اخفات بخواند تعارض می کند بعد به اصل
صلاة مراجعه کنیم که در اخفات اخفاتی و در جهری جهر بخواند اما این روایت علامات
المؤمن سند ندارد و این روایت در لباس نمازگذار ذکر شده است.
پس ما هستیم و آن مطلقات که می گفت اخفات کنید
انما جعل الامام لیؤتم به، احترام کنید امامت را و مفهوم اقتداء این است که احترام
کند و اخفات بخواند.
و روایات زیاد بود که اخفات کند و حق با سید است
که آهسته بخواند.
مسأله 23: اگر مأموم مسبوق است و دیر رسیده است
و تشهد بخواند و امام بلند می شود برای رکعت چهارم باید سریع بخواند تا ملحق شود
به امام در قیام و یا رکوع و اگر به رکوع نرسید به سجده برسد.
عبارت عروة: المأموم المسبوق برکعتین یجب علیه
التشهد للثانیة منه والثالثة للامام.
1- مأموم که دو رکعت عقب است در رکعت دوم خودش و
سوم امام تشهد بخواند.
در نتیجه فیتخلف عن الامام و یتشهد ثم یلحق فی
القیام اوالرکوع و ان لم یمهله بالتسبیحات و یأتی به و یکتفی بالمرّة، و یلحقه فی
الرکوع او السجود، در نتیجه از امام جا می ماند و تشهد بخواند و به امام در رکوع و
سجود ملحق می شود، و اگر امام مهلت نمی دهد تسبیحات را بخواند یکبار بخواند کافی
است و به امام در رکوع یا سجده ملحق شود.
این مثال را برای تشهد گفتیم و می تواند در تمام
افعال اگر نرسید در فعل بعدی خودش را برساند.
2- عن الرجل یدرک الرکعة الثانیة من الصلاة مع
الامام و هی له الاولی کیف یصنع اذا جلس الامام، رکعت اول مأموم و رکعت دوم امام
است، وقتی امام به تشهد می نشیند این مأموم چکار کند( تجافی کند) فاذا کانت
الثالثة الامام و هی له الثانیة، رکعت سوم امام رکعت دوم مأموم است فیلجس قلیلا،
کم بنشیند بقدر ما تشهد اذا قام الامام، ثم یلحق بالامام بعد به امام ملحق می شود.
دو مطلب است اینجا: 1- اگر به سه بار تسبیح
نرسید یکبار بخواند، فقهاء اکثراً فتوا دادند که یکبار کافی است و آنهایی که هم سه
بار می گویند بخواند اینجا یک مرتبه را کافی می دانند ولی اگر واجب باشد سه بار
بگوئیم یکبار کافی است مشکل است. پس مثل حمد است اگر در حمد قائل شدیم جایز است رها
کند اینجا هم همین طور و الّا مشکل است و ما هم سه بار را واجب می دانیم و اینکه
روایت سه بار یا یکبار گفته است و آن یکبار را اشتباه راوی می دانیم.
اگر خودش را به رکوع نتواند برساند و به سجده
آخر رساند آیا این فاصله باعث عدم متابعت می شود یا نه و لاتعاد شاملش می شود اگر
سهو باشد و اما اگر عمد باشد لاتعاد شاملش نمی شود. چون حدیث یجلس قلیلا و حدیث
اینکه بنشین حتی تعدل الصفوف، مردم بلند شوند و صف منظم شود این را می رساند که
اگر عمداً تا سجده خودش را برساند حرام است و اگر متابعت واجب نفسی تعبدی باشد
گناه کرده است و اگر واجب شرطی باشد اگر شرط صلاة باشد صلاة باطل و اگر شرط جماعت
باشد جماعت باطل است.