بسمه تعالی
بحث که مرحوم سید ذکر کردند مسأله 25 است: مأموم
نمی داند امام در دو رکعت اول است یا در دو رکعت آخر، اگر در اول است قرائت لازم
نیست اگر در اخیرتین است قرائت لازم است، سید می فرماید بعنوان ذکر مطلقه بخواند و
اگر رکعت اول و دوم است ضرر ندارد و اگر اخیرتین باشد به جا آورده است: اذا حضرت و
لم یر ان الامام فی الاولیین او الاخیرتین قرأ الحمد والسوره بقصد القربة، فان
تبین انه فی الاخیرتین فهو فی محله، اگر در دو رکعت اخیر بوده قرائت به جا بوده
است. و لو تبین انه فی الاولیین، اگر روشن شود که امام در دو رکعت اولی بوده است
ضرر نکرده است. آقایان می گویند این کلام سید طبق احتیاط است نه فتوا و از جهت
فتوا خواندن لازم نیست.
از دو جهت شبهه به نظر می رسد: 1- در صورت طبق
احتیاط است که جزم درنیت را لازم ندانیم و اگر لازم بدانیم این روی قربت مطلقه و
احتمال می خواند جزم ندارد.
2- جهت دوم: در بعضی صور مأموم حق ندارد در
رکعتین اخیرتین قرائت نمی تواند بخواند و آن در صورتی است که امام قرائت می خواند،
پس احتیاط به معنای این است که بیش از این کاری نمی شود کرد. نه اینکه کاملا طبق
احتیاط باشد.
ما تردید در نیت را در تردید طولی مثل همین جا
اشکال نمی کنیم و تردید عرض را قبول نداریم مثلا تردید کند که ظهر است و یا عصر،
اما اگر شک دارد مسافر است یا حاضر چهار فرسخ شده یا نه این تردید اشکال ندارد،
البتة روی آن فرمایش که آقای مرتضی حایری گفتند در نماز شکسته و تمام سر دو رکعتی
سلام می دهد اگر وظیفه دو رکعت است این سلام مخرج باشد اگر وظیفه چهار رکعت باشد
سلام دعاء باشد.
آقای خوئی: موضوع قرائت خواندن و نخواندن این
است که خلف امامی نماز بخواند و اگر امام در اولیین است قرائت ندارد و اگر امام در
اخیرتین است قرائت دارد. استصحاب می کنیم که امام در اولیین است اول که شروع کرده
رکعت اول و دوم بوده نه سوم و چهارم، استصحاب بقاء الامام فی الاولیین می کنیم، پس
موضوع ما مرکب است از دو قید:
1- اقتداء وکون المأموم خلف الامام که بالوجدان
حاصل است 2- وکون الامام فی الاولیین کون المأموم خلف الامام بالوجدان ثابت است
وکون الامام فی الاولیین بالاستصحاب ثابت است، پس خواندن قرائت از نظر احتیاط بلی
اما از نظر فتوائی لازم نیست.
1- ان کنت خلف الامام فلا تقران شیئاً فی
الاولتین[1][1]،
اگر پشت سر امام هستی در دو رکعت اول چیزی نخوان آیا این روایت مرکب از دو جزء است
یکی کون المأموم خلف الامام و دیگری کون الامام فی الاولتین. یا اینکه مقید است، یعنی
اذا کنت خلف امام حال کون الامام فی الاولیین مرکب از دو جزء نیست و اگر مرکب از
دو جزء باشد یک جزء بالوجدان و جزء دیگر بالتعبد ثابت می شود، مرکب نیست بلکه مقید
است موضوع و حالت سابقه این نبود که شما اقتداء کردی درحالی که در اولیین بود
امام. پس موضوع اذا اقتدیت حال کون الامام فی الاولیین است.
یک موضوع بسیط مقید است نه مرکب تا دو جزء داشته
باشد. پس اینجا قرائت نداری و اشکال بر آقای خوئی وارد است.
اشکال دوم و شبهه دوم بر ایشان: وحدت قضیتین
معتبر است در استصحاب، شما می گویید امام قبلا در اولیین بود بعد بگویید الآن هم
در اولیین است، آن اول کلی و غیر معلوم است و آن دوم معلوم است، آن اول مطلق آن
دوم مقید و خاص است لذا وحدت قضیتین نیست.
اگر آن اول است بگویید تطبیق آن مطلق بر خاص
مثبت است و الا وحدت قضیتین نیست.
اشکال سوم: دلیل عام ما می گوید لاصلات
الابفاتحة الکتاب، و اینجا مأموم که نمی داند در اولیین است یا اخیرتین باید فاتحه
الکتاب را بخواند . چطور می گویید از نظر فتوانخواند ممکن است بگویید این نمی داند
در اولیی است یا نه استصحاب کنید عدم درک مأموم اولیین را چون نمی دانسته کلا در
اولیین هست یا نه اصل عدم درک اولیین است.
ممکن است بگویید عدم کون الامام فی الاخیرتین
استصحاب کنید اما عدم کون الامام فی الاخیرتین اثبات نمی کند کون الامام فی
الاولیین را که قرائت نکند، پس طبق دلیل عام قرائت بخواند.
نکته اگر می داند به رکوع نمی رسد اگر حمد را
بخواند، نباید بخواند.
نکته: حمد را به خاطر رکوع می شکنید و تشهد را
به خاطر رکوع نمی شکنید اولا روایت و تعبد است و شاید تشهد فعل و جلوس مع الذکر
است و ذکرش هم ذکری است که ملاک اصل اسلام است .
مسأله 26: اگر خیال می کرد امام در اولیین است و
قرائت نخواند و فهمید امام در اخیرتین است اگر قبل از رکوع فهمید حمد و سوره را
بخواند اگر بعد از رکوع باشد وظیفه ندارد و نمازش درست است.
اگر خیال می کرد امام در اخیرتین است بعد معلوم
شد در اولیین است، ضرر ندارد مقداری قرائت خوانده است اگر در اثناء بداند قرائت را
ترک می کند.
چه قرائت را خوانده باشد لعذر یا نخواند لعذر
زیاده و نقیصه ضرر ندارد و مشمول لاتعاد است و لاتعاد شامل زیاده و نقیصه می شود.
اما اگر وسط قرائت فهمید به قصد قرائت تشریع و محرم است اما به قصد قرآن و مطلق
اشکال ندارد و اذکار هم در وسط نماز اشکال ندارد.
مسأله 27 عروة: اگر مشغول نافله است و جماعت
اقامه شد و ترسید به جماعت و لو یک رکعت نرسد جایز است بلکه مستحب است نماز نافله
را قطع کند، حتی قبل از احرام امام می تواند قطع کند این اولا روایت دارد:
1- دو روایت است یک و دو، هردو صحیحه است، روایت
اول می گوید. سوال کردم از امام صادق عن الروایت التی یروون انه لاینبغی ان یتطوع
فی وقت الفریضة ماحدّ هذا الوقت؟ قال اذا اخذ المقیم فی الاقامة، قال له ان الناس.
از روایتی که از پیامبر نقل می کنند در وقت
فریضه نافله نیست حد فریضه تا کی است؟ فرمود: تا وقتی که اقامه گو اقامه بگوید،
بازهم سوال کرد از حضرت که مردم یختلفون فی ذلک، به اختلاف می گویند. روشن تر به
فرمایید قال المقیم الذی تصلی معه[2][2]،
شخصی که اقامه می گوید و تو با او نماز می خوانی و جاهای دیگر مطرح نیست.
استاد: بحث وقت فریضه بحث زمان است اما این حدیث
بحث زمانی را مطرح کرد است مثلا از طلوع فجر گفته است که وقت نماز فریضه است،
نافله نباید بخواند، اما این روایت بحث زمانی را می گوید که وقت فریضه می خوانی
نافله درست نیست نافله و فریضه هرکدام فرد زمانی است در طلوع فجر است اگر نافله صبح را با نماز شب
خواندی خوب و الا بعد از نماز صبح بخوانی و اینکه آقایان می گویند نافله صبح قبل
از فریضه بخواند دلیل روشنی ندارد.
خلاصه این حدیث راجع به زمانی است، و سید قبل
الاحرام گرفت که نافله را تمام کند.
اما اگر نافله را شروع کرده آیا این روایت شامل
می شود؟ احداث و ایجاد را می گیرد یا اثناء را هم شامل می شود؟ این روایت مشتغل به
نافله را نمی گیرد و عقیده جواهر هم همین است و این درست است چون ظهور روایت است
که می گوید ان یتطوع فی وقت الفریضه، شروع کند، مثل ضرب زید عمرواً احداث و ایجاد
را می گیرد نه ظهور در ابقاء را.
ان قلت: در اثناء نافله صدق می کند و مشتغل را
هم می گیرد و انصراف که صاحب جواهر ادعاء می کند انصراف بدوی است. اما اگر مشغول
نافله است بنابر فتوای بعضی قدماء ادامه اش واجب است نمی شود قطع کرد اگر قطع
نافله جایز نباشد وسط نماز نافله نیست
بلکه فریضه است چون ادامه اش واجب می شود. مثل عمره مستحبی و حج مستحبی را شروع
کرد واجب می شود و اتموالحج و العمرة لله.