بسمه تعالی
مسأله 27 چندین فراز دارد که مطلب دارد: فراز
اول و دوم ذکر شد که عدول به نافله کند و یا فرادا را رها کند.
آقای خوئی گفت در رکوع سوم اگر برسد زیاده نیست
و دلیل من زاد زیادی اصلی را شامل می شود نه زیادی وصفی را. و این زیادی رکوع سوم
اگر قصد نافله داشته باشد پیش می آید مثلا کسی مالک را گفت و بعد رها می کند از اول می گوید این زیادی اصلی نیست چون ما
به جا بود چون دوباره گفت زیاده شد و این اشکال ندارد.
اما لاتعاد شامل می شود این مورد را.
فراز دوم: اگر نافله را تمام کند به جماعت نمی
رسد، گرچه از فریضه به نافله عدول کرده است جایز است بلکه مستحب است قطع کند،
استحباب از کجا اثبات می شود از باب مقدمه ی مستحب که جماعت مستحب است و مقدمه اش
که قطع نافله باشد مستحب است.
استاد: خیلی ها مقدمه واجب را واجب نمی دانند چه
رسد به مقدمه مستحب که مستحب بدانند آنهایکه جایز نمی داند قطع را دلیلشان
لاتبطلوا اعمالکم است.
اگر این دلیل را نپذیرد استصحاب می کنیم عدم
جواز را، قبل از عدول جایز نبود بعد از عدول شک می کنیم استصحاب عدم جواز می کنیم.
استاد: ذات فریضه با نافله فرق دارد دو موضوع
است علاوة خیلی ها استصحاب را در شبهات حکمیه کلیه جاری نمی دانند مثل آقای خوئی،
چون استصحاب عدم جعل مقدم بر حرمت است و حاکم لو فرض که حرمت داشته باشد.
بعضی عدول را جایز می دانند، آیا از اول فریضه
قصد عدول داشته باشد که نافله را قطع کند جایز نیست و عدول اشکال دارد چون هدف قطع
نماز است و نافله واسطه است.
استاد:این فرمایش درستی نیست، عدول موجب قطع است
و اشکال ندارد.
فراز سوم: بل لو علم عدم ادراکها اصلا اذا عدل
الی النافلة الاولی و الاحوط عدم العدول والاتمام فریضة ثم اعادتها جماعة ان اراد
و امکن، اگر به نافله عدول کند به جماعت نمی رسد الاولی و احتیاط این است فریضة را
تمام کند و به جماعت دوباره بخواند.
استاد: وقتی می داند نمی رسد چرا عدول کند و
مجوز ندارد عدول.
مسأله 28 عروة: آیا حکم عدول به نافله و قطع
نافله در نماز دو رکعتی جاری است یا مخصوص نماز چهار رکعتی و سه رکعتی است. از آن
دو روایت که عدول را بدست آوردیم با عدول از دو رکعتی نمی سازد:
1- رجل دخل المسجد فافتتح الصلات فبینما هو قائم
یصلّی اذ اذن المؤذن و اقام الصلاة این داشت نماز می خواند مؤذن اذان و اقامه گفت
و نماز به پا شد قال فلیصلی رکعتین دو رکعت بخواند ثم لیستأنف الصلاة مع الامام،
ولتکن الرکعتان تطوعاً[1][7]، از
فلیصل رکعتین معلوم می شود نماز دو رکعتی نبوده و الا نمی گفت سر دو رکعتی تمام
کند.
2- سألته عن رجل کان یصلی فخرج الامام فقد صلی
الرجل رکعة من صلاة الفریضة یک رکعت خوانده بود که امام آمد جماعت را شروع کند،
حضرت فرمود: ان کان اماماً عدلا، اگر امام را قبول داری فلیصل الاخری، یک رکعت
دیگر هم بخوان که دو رکعت شود. و ینصرف، سلام نماز را بدهد و یجعلهما تطوعاً، این
دو رکعت را نافله قرار دهد.
و یکن مع الامام فی صلاته کما هو و ان لم یکن
امام عدل فلیبن علی صلاته کما هو، با امام نمازش را تمام کند و اگر امام عادل نیست
نمازش را همونطوری ادامه دهد، پس معلوم می شود از اینکه نمازر را ادامه دهد نمازش
بیشتر از دو رکعت بوده است.
استاد: اولا ملاک فرق نمی کند و این یک استظهاری
است بدوی. چون ملاک سه رکعتی و چهار رکعتی با دو رکعتی یکی است و اینکه در چهار
رکعتی و سه رکعتی بتواند عدول کند و در دو رکعتی نتواند عدول کند خیلی بعید است،
ملاک رسیدن به جماعت است و منظوار فلیصل رکعتین و یبنی علی صلاته مقصود این است دو
رکعتی تمام کند، و اینکه دو رکعت باشد یا بیشتر از روایت معلوم نمی شود.
اگر نماز دو رکعتی است چرا عدول کند به نافله که
به جماعت برسد؟ سرعت اذکار و لازم نبودن سوره و جواز قطع است. و ما در معلقات
گفتیم ظاهر روایت بیشتر از دو رکعتی است ولی ظهورش بدوی است.
مسأله 29: اگر در رکعت دوم یادش آمد از رکعت اول
یک سجده یا دو سجده یا تشهد را فراموش کرده است چکار کند و هنوز به رکوع نرفته است
و متابعت به هم می خورد چکار کند؟
عبارت سید: لو قام المأموم الی الرکعة الثانیة
اوالثالثة فذکر ترک سجدة او سجدتین اوالتشهد او نحوذلک للرکعة السابقة وجب العود
الی الرکعة السابقة، اگر از صدق اقتداء بیرون رفت فرادا می شود، احتمال دارد این
نظریه را قبول کنیم و احتیاط این است قصد فرادا کند( در معلقات در مسأله 28 آن
عبارت را پیدا کردیم: الظاهر ذلک نماز سه رکعتی و چهار رکعتی است و الا لم یکن وجه
لاتمامه ثنتین تطوعاً، و الا وجهی نداشت بگوید دو رکعت تمام کن این را فان الفریضه
حنیذثنتان، چون خود فریضه دو رکعتی است).
مسأله 30:
آیا مأموم می تواند تکبیرات افتتاحیه را بگوید
با اینکه امام نگفته است؟ اگر بین تکبیرات تکبیرة الاحرام بعد از امام بگوید اشکال
ندارد اما تکبیرة الاحرام قبل از امام جایز نیست.
مسأله 31: امام و مأموم باهم اختلاف می کنند در
نماز، تسبیحات را امام اجتهاداً یا تقلیداً یک بار کافی می داند مأموم سه بار واجب
می داند، در وضوء مسح سر و پا امام برعکس را جایز می داند یعنی از پایین به بالا
مأموم جایز نمی داند، امام سوره را واجب نمی داند مأموم واجب می داند مرحوم سید
تفصیل دادند بین اینکه شرطیت و جزئیت با علم ثابت شده باشد یا با اماره اگر با علم
ثابت شده باشد برای مأموم اقتداء مشکل است اگر با اماره ثابت شده باشد هیچ کدام
تقدم بر دیگری ندارد.
استاد: اماره دلیلش را مثل علم قرار می دهد فرقی
ندارد، بنابراین چه با علم و چه با اماره ثابت شود به هم دیگر اقتداء نمی تواند
بکند.
تفصیل بین اماره و علم، تفصیل بین رکن و عدم
رکن، تفصیل بین اینکه واجب نمی داند ولی در عمل با مأموم یکی است یا عمل نمی کند،
صوری دارد که در جلسه بعد ذکر می شود.