بسمه تعالی
مسأله ی قبلی درباره اختلاف نظر امام و مأموم در
مسائل نماز بود.
مسأله 32 که مسأله بعدی است درباره شبهات موضوعی
است نه شبهات حکمی و آن اینکه مأموم اگر بداند نماز امام باطل است و امام غافل است
و هواسش نیست و یا یک رکن را ترک کرده سهو کرده است، این بحث موضوعی است نه حکم
شرعی. اگر آن چه ترک شده چه عمداً و سهوا
موجب بطلان نماز است. عبارت عروة: اذا علم المأموم بطلان صلاة الامام ککونه علی
غیر وضوء او تارک الرکن، وضوء ندارد یا رکنی را ترک کرده خودش نمی داند، لا یجوز
اقتدائهُ و ان کان الامام معتقدا صحتها، جایز نیست اقتدا و لو امام معتقد است نماز
صحیح است.
مسأله بعدی مسأله ی نجاست است که سید مطرح کرده
است و آن اینکه اگر کلّیت بدهیم چیزهایی که درحال علم مانع هستند:
یکی نجاست است، اگر مأموم دید در بدن و لباس
امام نجاست غیر معفو آیا لازم است به امام اعلام کند؟ نه، لزوم ندارد مثل بقیه
موضوعات مانند خواب تکلیف ندارد ما هم وظیفه نداریم بیدار کنیم یا نماز می خواند
اما رو به قبله نیست، لازم نیست آگاه کنیم یا وقت نشده نماز می خواند لازم نیست
اعلام کنیم.
اما اگر قبلا می دانسته لباسش یا بدنش نجس است و
یادش رفته همه فقهاء فتوا می دهند که نماز باطل است ولی اگر نمی دانسته نمازش درست است.
اگر نمی داند جاهل است یا ناسی، نمازش درست است
و سید می گوید احوط ترک است یعنی احتیاط مستحبی.
در شبهات حکمیه: اگر امام معفو می داند و مأموم
معفو نمی داند سید می گوید نماز جماعت درست است می خواهد امام عالم باشد یا جاهل
باشد چه ناسی باشد. جاهل است موضوعا و یا عالم است ولی نجس نمی داند.
صورت اول: امام نجاست را خبر ندارد و اگر امام
فراموش کرده است نجاست را نماز باطل است. اگر جاهل بوده نماز درست است اما اگر نمی
دانیم جاهل است یا ناسی است( صورت سوم) تمسک به استصحاب عدم علم می کند و ندیدم
اشکالی شده باشد.
استاد: ما در معلقات اشکالی کردیم که کی بود نجس
بود و او علم نداشت، بله نجس نبود لباس یا آدم نبود علم هم نبود ولی اگر تطبیق
کنیم به این لباس و یا آدم موجود و این شبهه ی عدم ازلی را دارد مثل زن که نمی
دانیم سید است یا نه استصحاب عدم قرشی جاری می کنیم تا حکم به عدم یائسگی در پنجاه
سالگی کنیم. وحدت قضیه متیقنه با قضیه مشکوکه نیست چون قبلا این نبود قرش هم نبود
ولی الآن این است سالبه به انتفاء محمول است و بانتفاء حکم است قضیه متیقنه سالبه
محصله و بانتفاء موضوع است. اینجا هم همین اشکال است: عالم به نجاست نبود چون
نجاست نبود الآن نجاست است و علم به نجاست ندارد، هردو قضیه باهم فرق دارد. نجاست
نبود چون لباس یا بدن نبود لذا علم هم نبود و قضیه مشکوکه این است نجاست است ولی
علم نیست.
صورت چهارم: یک چیز به حسب اعتقاد امام نجس نیست
به اعتقاد مأموم نجس است.
عبارت عروة: لو رای شیئاً هو نجس فی
اعتقادالمأموم و لیس نجسا بظن الامام او یشک انه نجس عندالامام،( به ظن اجتهادی)
فالظاهر جوازالاقتداء، جایز است اقتداء چون نمی دانیم نجس می داند یا نه امام
تنجیز ندارد و حکم هم ندارد و به نظر مأموم نجس است در این صور اربعه، یک صورت
اشکال دارد و یک صورت به خاطر استصحاب قبول نکردیم.
خلاصه صور: 1- امام نجاست را نمی داند 2- امام
فراموش کرده 3- نمی دانیم امام عالم به نجاست است یا نه 4- امام نجس نمی داند و یا
شک داریم نجس می داند یا نه.
یک قول تفصیل قائل شده است بین اینکه امام قاصر
است یا مقصر در فراموشی، مثلا فراموش کار است یاد داشت نکرده است مشمول قاعده رفع
النسیان نمی شود، ربنا لا توآخذنا ان نسینا فراموش کار را نمی گیرد و اگر یاد داشت
نکرده مقصر است.
استاد: اگر مقصر باشد بحث عدالت امام پیش می آید
که عادل نیست چون تقصیر کرده است. پس همان صور اربعه متصور است.
مسأله بعد از امام معلوم شد امام فاسق یا کافر
است و نماز درست است.
همین طور ترک رکن و علم به نجاست غیر معفو بعد
از نماز موجب بطلان نمی شود.
عبارت عروة: لو تبیّن کون الامام فاسقا او
کافراً او غیر متطهر او تارکا لرکن مع عدم ترک المأموم او ناسیا لنجاست غیر معفو
انکشف بطلان الجماعة ولکن صلاة المأموم صحیح.
آقای گلپایگانی و آقا جمال گلپایگانی حاشیه ای
دارند که نعم لو سهی الامام فزاد او نقص رکنا، اگر امام رکنی سهواً اضافه یا کم
کرد می گویند نماز مأموم درست است.
اما روایات مسأله: در وسائل از شیخ صدوق نقل
کرده که فرق است بین نماز جهریه و اخفاتیه، سید مرتضی و ابن جنید گفتند مأموم باید
نمازش را اعاده کند.
بررسی کنیم از روایات چه استفاده می شود:
شیخ حر عاملی در عنوان باب 36 جماعت دارند: لو
تبیّن انه علی غیر وضوء وجبت علیه الاعاده و لم یجب علی المأموم و ان اخبره، بر
مأموم واجب نیست و لو به او اطلاع دهند که امام متطهر نبوده است. و لازم نیست هم
بگوید به مأمومین.
1- صدوق باسناده عن الحلبی عن الصادق(ع) من صلّی
بقوم و هو جنب او علی غیر وضوء، جنب و بی وضوء اگر امام جماعت قومی شد، فعلیه
الاعادة و لیس علیهم ان یعیدو، امام اعاده کند و مأمومین لازم نیست اعاده کند و
لیس علیه ان یُعلمهم لازم نیست امام اعلام کند و لو کان ذلک علیه لهلک، اگر اعلام
بر او واجب بود امام هلاک می شد( جنبه های منفی دارد) قلت کیف یصنع بمن قد خرج الی
خراسان، از مدینه آمده رفته است خراسان و کیف کان لمن لایعرف، قال هذا عنه موضوع[1][9]،
فرمود از عهده اش برطرف شده است، یعنی تکلیف به این ندارد.
2- فی رجل صلّی بقوم رکعتین، ثم اخبرهم انه علی
غیر وضوء، کسی پیش نماز بود دو رکعت خواند بعد خبر داد وضوء ندارد، قال یتم القوم
صلاتهم، مردم نمازشان را تمام کنند، فانّه لیس علی الامام ضمان[2][10]،
امام ضامن نیست.
3- روایت سوم سألت اباعبدالله(ع) عن رجل امّ
قوما و هو علی غیر طهر فاعلمهم بعدما صلوا قال یعید هو و لایعیدون[3][11]،
کسی امام جماعت که وضوء نداشت و اعلام کرد به مردم وضوء نداشته است، فرمود: امام
عاده کند مردم لازم نیست اعاده کند.
روایت چهارم و پنجم و هفتم و هشتم مثل همین
روایاتی است که ذکر شد.
اما دو روایت در این باب است که مخالف است:
1- ایضمن الامام صلاة الفریضه؟ امام ضامن نماز
است؟ فان هؤلاء یزعمون انه یضمن، سنی ها عقیده اش این است امام ضامن است، فرمود:
لایضمن ایّ شئ یضمن ضامن نیست، چه را ضمانت کند؟ الا ان یصلّی بهم جنبا، مگر اینکه
جنب پیش نماز شود او علی غیر طهر[4][12]، یا
اینکه بی وضوء باشد ضامن است، یعنی به جای همه نماز بخواند و نماز مأمومین به عهده
ی امام است، روایت مجمل است چون ندارد بعد از نماز بوده یا درحال نماز و اگر هم
قبل از نماز می دانسته جنب است و نماز خوانده گناه کرده ولی نماز مأمومین درست است
حکم تکلیفی را روایت می گوید.
2- باسناد شیخ عن علی بن حکم عن عبدالرحمن حضرمی
عن ابیه، ابیه توثیق ندارد، عن الصادق(ع) صلّی علیّ(ع) بالناس علی غیر ظهر و کانت
الظهر، بی وضوء حضرت علی (ع) پیش نماز شد و نماز ظهر هم بود دخل، خانه رفت فخرج
منادیه کسی از طرف حضرت اعلام کرد ان امیرالمؤمنین صلّی علی غیر طهر، بدون وضوء
نماز خوانده و اعیدوا شما نمازهایتان را اعاده کنید و لیبلّغ الشاهدالغائب[5][13]،
حاضرین به غائبین خبر دهند مرحوم شیخ طوسی
می گوید این خبر شاذ و مخالف همه ی احادیث است، و این روایت منافی با عصمت است و
لایجوزالعمل به ثم نقل عن صدوق، شیخ از صدوق نقل می کند و عن جماعت من مشایخ صدوق
که انهم حکمو بوجوب اعادة المأموم
الاخفاتیة، نمازهای اخفاتی را اعاده کنند مأمومین دون الجهریه.
شیخ حر عاملی: این حرف را از صدوق درباره کافر
پیدا کردیم که در نمازهای اخفاتی اعاده دارد نه جهری و دلیل این حرف را نفهمیدیم،
و این حدیث شاید تقیة باشد چون عامه مشابه این حدیث را درباره حضرت امیر و عمر نقل
کردند، شاید به خاطر پوشیدن عیب عمر بوده است.
1- روایت مستدرک در باب 32 جماعت و دعائم هم نقل
کرده است که عمر نماز بی وضوء خواند و به مردم گفت من اعاده می کنم شما لازم نیست
اعاده کنید حضرت امیر فرمود: و علیک و علیهم الاعادة هم تو و هم مردم اعاده کنند.
و ان القوم بامامهم یرکعون و یسجدون، مردم که رکوع و سجود می روند با امامشان می
روند و اذا فسد صلاة الامام فسد صلاة المأمومین وقت نماز امام باطل شد نماز
مأمومین هم باطل است.
این روایت مرسل است اولا و در مؤلف دعائم ابن
ابی جمهور حرف است و شاید حضرت مقصودش این است نماز مردم باطل است به خاطر پیش
نماز است.