بسمه تعالی
قبل از بحث بلوغ راجع به مسأله ی قبل یک نکته را
عرض کنم:
اگر مأموم نمی داند عقیده امام مخالف اوست یا
موافق گفتند جای اصل صحت نیست، اصل صحت در جائی است که غافل باشد و نسیان و اشتباه
باشد، اینجا عقیده اش این است، و مهم ترین دلیل اصالة الصحت سیره است و بناء عقلاء
است و آن در جائی است که جای غفلت و نسیان باشد و در بیع معاطاتی که ما جایز می
دانیم اگر کسی قبول نداشته باشد بیع جایز نیست.
لذا اصالة الصحة جاری نمی شود چون روی عقیده
مخالف با واقع است:
استاد: سیره این است که اصالة الصحة جاری است
درجایی که از حیث عقیده مخالف باشد، و در معاملات هم سوال نمی کنند مقلد که هستی.
علاوة در غیر ارکان لاتعاد جاری است، علاوة ادله جماعت شامل این مورد می شود که
عرفا اجتماع و جماعت است، اگر عقیده شارع چیزی دیگری است باید قید بزند. عمومیت
دلیل سیره و ارتکاز و عمل متشرعه این است سوال نمی کند واصالة الصحت جاری می کنند.
و اما مسأله ی بلوغ:
آیا بلوغ شرط امامت است یا نه؟ 1- به حدیث رفع
تمسک شود رفع مالایعلمون، نمی دانیم بلوغ شرط است یا نه رفع ما لایعلمون شامل می
شود. دلیل دیگر روایات است:
1- عنه عن ابیه( کلینی عن علی بن ابراهیم عن
ابیه)عن عبدالله مغیره، عن غیاث بن ابراهیم( تبری که از دشنمان ابوبکر و عمر تبری
می جویند و علی(ع) را هم قبول دارند و نزد زید بن علی بن حسین آمدند و این طور
گفتند زید فرمود پس از فاطمه زهرا تبری می جوئید؟) لذا تبریه نامیده شدند.
عن ابی عبدالله(ع) لابأس بالغلام الذی لم یبلغ
الحلم ان یؤم القوم و یؤذّن[1][11]،
بچه ای که بالغ نشده هم امام جماعت می شود و هم اذان می گوید و این سند جز غیاث
همه خوب است.
2- باسناد صدوق عن سماعة بن مهران عن الصادق(ع)
تجوز صدقة الغلام و عتقه و یؤم الناس اذا کان له عشر سنین[2][12]، بچه ده ساله صدقه و عتق و پیش نمازی اش درست است، اشکال سندی هم
ندارد.
3- لابأس ان یؤذن الغلام الذی لم یحتلم و ان یؤم[3][13]،
غلام که محتلم نشده می تواند مؤذن و پیش نماز باشد، این روایات تأیید می کند حدیث
رفع را و طفل می تواند پیش نماز باشد.
اما بعضی روایات تصریح دارد که جایز نیست:
1- شیخ طوسی باسناده عن احمد بن محمد بن یحیی عن
حسن بن الموسی الخشاب عن قیاس بن کلّوب عن اسحاق بن عمار عن جعفر(ع) عن ابیه قیاس
بن کلوب توثیق در رجال ندارد الا شیخ طوسی می گوید اصحاب به روایات ثقات غیر امامی
عمل می کنند، بعد اینها را که می شمارد قیاس را از جمله موثقین می شمارد که فطحیه
است. انّ علیا(ع) کان یقول لابأس بان یوذّن الغلام قبل ان یحتلم، اشکال ندارد اذان
بگوید قبل بلوغ اما و لایؤم حتی یحتلم، اما تا بالغ نشود امام نمی تواند بشود، فان
أمّ صلاته جاز صلاته و فسد صلاة من خلفه[4][14]، اگر امام شود نماز خودش درست نماز مأمومین باطل است. و این روایت
موثقه است و در روایات قبل هم روایت معتبر بود و باهم تعارض می کنند، بعضی گفتند
روایت مانعة مقدم است برای مخالفت عامة و اما عامه هم همه جایز نمی دانند، در جلسه
قبل از مغنی ابن قدامه نقل شد که: لایصلح ائتمام البالغ بالصبی[5][15]،
بالغ به بچه نمی تواند اقتداء کند. فتوای احمد حنبل است و اجازه حسن و شافعی، ابو
حنفیه و مالک هم جایز نمی دانند شافعی و حسن بصری جایز دانستند. پس اکثر عامه جایز
نمی دانند لذا مخالفت عامه به طوری کلی نیست بلکه موافق اکثراست.
به علاوة در مقبوله عمر بن حنظله و معتبره ابو
خدیجه مرجح قبل از مخالفت عامه شهرت است که شهرت بامنع است و طبق روایت منع عمل می
کنیم.
به علاوة ترجیح به اورعیت داریم که مبنای فتوای
فقهاء این نیست و لو در مقبوله خذ با ورعهما دارد که به اورع عمل کن، ولی فقهاء
این کار را نکردند چون اصحاب را همه را متقی و عادل و متساوی می دانند.
آیا همه مساوی است یا خبر نداریم و قابل تحقیق
نیست؟
بالاتر از شهرت اعراض از روایات مجوزه است که
فقهاء اعراض کردند، الا شیخ در مبسوط عمل کرده به روایات مجوزه و هم چنین در خلاف
مسأله 17 جماعت می گوید: جایز است نابالغ امام شود و دلیلنا اجماع الفرقة فوق
اجماع که مبنای فتوای مطمئن خود را می آورد این است: فانهم لایختلفون فان من هذا
صفته تلزمه الصلاة. شیعه اختلاف ندارد که کسی نابالغ است حتما باید نماز بخواند
کسی که ده ساله شده است.
بعد می گوید پیامبر فرموده: مروهم بالصلاة لسبع،
هفت ساله که شدند دستور بدهید نماز بخوانند بعد می گوید یدل، که صلاة بچه ها شرعی
است.
استاد: این شرعی بودن و نبودن دلیل بر امامت
جماعت نمی شود، آقای بروجردی می فرمود شیخ فرصت نکرده عمیق بررسی کند چون وقت
نداشته است در هر مسأله 5 دقیقه تحقیق نکرده است و اجماع شیخ قاعده است که یعنی
قاعدة شیعه اجماع دارند بر جواز. بعضی می گویند.
و روایات مجوزه امامت نابالغ بر نابالغ است،
استاد: به چه دلیل این حرف را می گویید بلکه بعضی روایت صراحت دارد که بر همه
امامت می تواند کند. روایت پنجم داشت تجوز صدقته و عتقه و یؤم الناس اذا کان له
عشر سنین، ناس به مردم بالغ گفته می شود، روایت سوم لابأس بالغلام الذی لم یبلغ
الحلم ان یؤم القوم اینها نابالغ نیست.
مسأله بعد عقل است که یکی از شرایط امام جماعت
است، اگر کسی عقل داشته باشد و از قیامت
بترسد این کار را نمی کند کسی از
علماءامام جماعت بوده در کربلا خواب دید که گفتند بیا این کوه را روی دوشت بگذاریم
گفتم تحمل ندارم گفتند پیش نمازی از این هم سخت تر است و بازهم رفتم پیش نماز شدم.
ولی روایات زیادی داریم امامت ثواب زیادی دارد و
مردم را به طرف خدا می برد.
مقابل عقل گاهی رشد و گاهی جنون است، اینجا
مقابل جنون است، عقل مقابل سفاهت نیست سفیه می تواند امام باشد.
جنون: گاهی در یک کار عقلش نمی رسد گاهی در همه
امور. گاهی در برهه خاص از زمان عقلش نمی رسد گاهی در همه زمان. جنون ادواری به
کسی می گویند که در حصه ی از زمان عاقل است در حصه ی دیگر مجنون است. گاهی فاصله
بین جنون و عقل کم است، دو روز دیوانه است، دو روز عاقل، گاهی طول می کشد شش ماه
عاقل شش ماه دیوانه است. گاهی خوب بحث علمی می کنند ولی دیوانه است.
مثلا چند دیوانه بودند بحث علمی می کردند و روزه
می خوردند، چپوق می کشیدند کسی گفت روزه ات باطل است گفت دیوانه ام.
در دیوانه خانه ی تهران آقا زاده یکی از اوتاد
بود مورد نفرین پدر قرار گرفت دیوانه شد و هیچ اذیت نمی کرد و فقط ساکت می نشست در
دیوانه خانه تهران( امین آباد) یک تابلو بود شعر یک دیوانه را نوشته بود: ما سبک
بالیم از لغزیدن ما جاره نیست. عاقلان با این گران سنگی چرا لغزیده اند، کلام
حکیمانه است.
استاد: معنای عرفی دارد: عدم مطابقترفتار شخص با
روش متعارف مردم، اگر به این معنا شد کسی یک ربع عاقل یک ربع دیوانه عاقل حساب نمی
کنند اما کسی که شش عاقل است عرف عاقل حساب می کند.
در عرفیات دیگر هم همین طور است، کسی که سرما و
تابستان شغلش سفر است نمازش شکسته نیست و در بقیه سال که شغلش سفر نیست اگر سفر
رفت نمازش قصر است.
ولی روایت است که اگر ادواری مجنون باشد امامت
نمی تواند.
1- صحیحه زراره: کلینی عن علی بن ابراهیم عن
ابیه عن حماد عن حریز عن زراره عن الباقر(ع) قال امیرالمؤمنین(ع) لایصلین احدکم
خلف المجنون[6][16]،
هیچ یک از شما پشت دیوانه نماز نخواند و جنون ادواری مصداق جنون است.
استاد: ظاهراً در دور که جنون ندارد چرا مجنون
بگوییم؟ پس این روایت دلیل بر عدم امامت مجنون ادواری نمی شود.
2- آیا به آیه سفاهت استدلال می شود. لاتؤتو
السفهاء اموالکم و دین از اموال اولی است و دیوانه از سفیه اولی است، وقت مال را
به سفهاء ندهید دین را به طریق اولی ندهید وقتی به سفهاء نمی شود دین را بدهید به
دیوانه به طریق اولی نمی شود بدهید.
3- روایت است خمسة پنج چیز است که اموال را به
آنها ندهید و امام از جمله ها آنها دیوانه را شمر.