صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 93-94

صلاة جلسه هفتاد و دو


                                                         بسمه تعالی 

صحبت این بود که احراق در روایت را توضیح بدهم، اینکه همه و تروریست ها عمل خودشان را می خواهند توجیه کنند و تمسک کردند به عمل حضرت امیر راجع به احراق غلات که ثابت نیست.

عبدالله زیبر که خانه کعبه را آتش زد مصعب برادرش در دفاع از او گفت این کار درباره بنی هاشم انجام شده است.

یک نکته مهم و آن اینکه آتش زدن آن زمان با این زمان فرق دارد برای اینکه خانه ها را آتش می زدند نه مثل الآن که محصور کنند و در آتش بسوزانند.

نکته ی دوم: گناهان بوسیله دعا و شفاعت محو می شود، آیه من ذالذی یشفع عنده الا باذن الله ثابت می کند شفاعت است به اذن خدا، و آیات متعدی دیگر هم است.

با این همه وسایل متعدد شاید به ذهن بیاید جای توبه نمی ماند( مثل بلاها- استغفار ملائکه- استغفار پیامبر و ائمه و استغفار مؤمنین سختی سکرات موت، غفران خدا که بدون استغفار می بخشد در شب قدر و شبهای رمضان الاف شب جمعه و کارهای خوب که گناهان را از بین می برد و شب آخر رمضان به اندازه تمام رمضان.

توبه غفرانش قطعی است و اگر کسی شک کند به خودش شک کند که توبه نکرده است و جای توبه محفوظ است. و آیات استغفار لمن یشاء است، هرکه بخواهد می بخشد و توبه یکی از آن ها است.

از آیات استفاده می شود توبه واجب است توبوا الی الله، از جهت عقل هم رفع ضرر محتمل واجب است.

جواهر می گوید توبه فوریت دارد، ظاهراً آن طوری که از کفارات استفاده می شود توبه فوریت ندارد کفارات هم توبه است. کفاره روزه، کفاره عهد و نذر و قسم، اینها فوریت ندارد. قضاء نمازها فوریت ندارد، بعضی روایات دارد توبه تا دم مرگ وقت دارد به تعبیر اذا بلغ الی هیهنا.

ولی عقلا و شرعا واجب است.

اما بحث ما یکی ترک گناهان کبیرة و عدم اصرار بر صغیره است و دیگری مروات به معنای مردانگی است که مروت شده است. بعضی از اخلاق ها جزء مروت است مانند مزاح جزء مروت است مروت شش تا است که سه تا در حضر است: تلاوت قرآن- تعمیر مسجد- گرفتن دوستان در سفر: بذل زاد و حسن الخلق و مزاح[1]، یا اصلاح معیشت[2]، این ها غیر آن مروتی است که الآن ذکر می کنیم.

منافیات مروت انجام ندهد، یعنی خلاف شأنش نباشد و دو دلیل آوردند بر مروت:

1- صحیحه عبدالله بن ابی یعفور داشت ساتراً عیوبه، یعنی منافیات مروت را کنار بگذارد ولی شاید از این عیوب عیوب شرعی باشد نه عرفی نظر آیه قرآن که و یحرّم علیهم الخبائث بعضی معنا کردند چیزهایی که در نظر عرف خبایث است مثل نان سوخته.

استاد: معلوم نیست خبایث عرفی باشد بلکه خبایث که شارع معین کرده است و عیوب هم شاید شرعی باشد نه عیوب عرفی. بعضی زمان پیامبر الاغ سوار نمی شدند همیشه اسب سوار می شدند ولی رسول الله خودش الاغ برهنه هم سوار می شد.

2- یک دلیل دیگر هم در بعضی روایات است که لا دین لمن لامرؤت له، کسی مروت ندارد ین ندارد این به چه معنا است؟ کسی که اصلا شؤن را مراعات نکند دین ندارد چون کم کم مبتلا می شود به خلاف شرع و ثانیا اینکه مروت درجاتی دارد، پس واجب نیست رعایت مروت.

و ثالثاً به حسب محیط ها فرق می کند، مثل اینکه فقیه لباس سرباز در زمان معمول بپوشد بدون رعایت جهت عقلائی خاص، این معلوم نیست واجب باشد. یا اینکه پاهایش را جلو کسی دراز کند اگر عذر دارد اشکال ندارد و در نماز هم مدّالرجلین جایز است. زیاد داستان خنده دار گفتن یا اینکه با همسایه حسن معاشرت نداشته باشد آیا این حرام است؟ معلوم نیست.

یا اینکه روی مسائل جزئی دقیق شدن، یا اینکه عیالش را جلو مردم ببوسد اینها را منافیات مروت شمردند. خوردن غذا در بازار بدون نشستن. با سر برهنه راه برود معممین. لباس رنگارنگ بپوشد ولی روایت دارد پیامبر موقع راه رفتن غذا می خورد:

1- صدوق از امام صادق(ع) نقل می کند: لاتأکل ماشیا الا ان تضطّر الیه[3]، درحال راه رفتن غذا نخورید الا در ضرورت ولی یک روایت معتبر از سکونی است که رسول خدا از منزل خارج شد در حالی که یک تکه نان که در شیر خوابانده بودند دستش بود می خورد می آمد نماز جماعت خواند و رفت.

2- حضرت می فرماید درحال راه رفتن غذا خوردن اشکال ندارد و رسول خدا این را می کرد کان یفعل رسول الله(ص) کان اسمترار هم است. ولی محیط های الآن فرق می کند.

پس دلیل بر وجوب رعایت مروت نداریم.

ما دو دسته روایات داریم که مقابل هم هستند و آن اینکه عده روایات می گویند کار خوب و ترک کبائر گناهان را از بین می برد. در مقابل آیات و روایت است که کار بد( إحباط) حبط ما کانوا تعملون. کار خوب را محو می کند. و چطوری جمع کنیم بین این دو دسته.

استاد: آیات حبط مال اعمال کفار است. یا اینکه هواء منثورا[4]، مورد مود کفر است و حتی اگر از کفر برگردد حبط نیست[5].

ان تجتنبوا کبائر ماتنهون عنه نکفر عنکم سیئاتهم، اجتناب در تمام اگر مقصود باشد در تمام عمر مورد پیدا نمی کند، اگر در بعضی اوقات مقصود باشد بله، یا اینکه زنا پیش آمده نکرده ولی بوسیده پس بگوید ما این را بخشیدیم. ممکن است این باشد. یا اینکه مقصود این است بعد از گناه کبیره توبه کرده است.

اما اگر شک کنیم گناه کبیره است یا صغیره مثل دروغ که بحث است گناه کبیره است یا صغیره با اینکه گناهان فرق می کند یک موقع فتنه انداخته دو قبیله باهم وارد جنگ شده گاهی دروغ می گوید که فرش را به این قیمت خریدم موارد فرق می کند.

صاحب جواهر: در اصل همه ی گناهان کبیره است اگر شک کنیم اصلا این است که کبیره است از آن طرف نکفر عنهم السیئات را داریم پس معلوم نیست اصل کبیره بودن باشد.

مطلب دیگر اینکه توبه قصد قربت می خواهد یا نمی خواهد خودش قربی است و به نظر ما قصد می خواهد و ثانیا وقتی توبه کرد از فلان گناه ترک نماز آیا قضاء را هم فوراً انجام دهد یا تدریجاً؟

فوری نیست به نظر.

اینکه نراقی در مستند نقل می کند دلیل بر عدالت دارد این طور نیست عبارت مستند: العدالت بالاجماعین( اجماع قولی و عملی معتبر است، از غنیه و تذکره نقل می کند و از بعضی مخالفین نقل می کنند که اجماع الاهلبیت خلاف شیخ طوسی به نقل از سید مرتضی ابوعبدالله بصری: و صاحب حدایق هم موارد خاصه را می گوید که از آنها اعتبار عدالت بدست می آید و از آن موارد الغاء خصوصیت می شود.

یکی از شروط امام جماعت این است ولدالزناء نباشد و طهارت مولد داشته باشد، یکی تعبیر نفی است دیگری تعبیر اثبات. اگر طهارت مولود شرط باشد در صورتی که شک کنیم طهارت مولد ثابت نمی شود نماز اشکال دارد.

اگر ولدالزناء بودن مانع است در صورت شک اصل عدم مانعیت است و اقتداء اشکال ندارد.

تعبیر سید: و ان لایکون ولدالزناء. فرزند زناء نباشد. به صورت نفی معنا کرده است.

بعضی اثباتی معنا کردند، در مستند نراقی: طهارت المولد بعد دنبالش می گوید بان لایعلم کونه ولدالزناء ندانیم که زناء زاده است به دنبال طهارت مولد دو تعبیر دارد که کار را آسان می کند: یکی اینکه ما ندانیم زناء زاده است و دیگر اینکه ولدالزناء نباشد بالاجماع یعنی طهارت مولد به این معناء.

بعد نراقی تصریح می کند: لاباس با امامت من تناله الالسن، اگر کسانی که زبان مردم درباره اش دراز است و سر زبانها است و لا ولدالشبهه اشکال ندارد. و لامجهول الاب نمی دانیم پدرش کیه مانع نیست للاصل. و ان کره جماعت هؤلائی. اگرچه عده ای گفتند به اینها هم اقتداء نمی شود سرزبانها مجهول الاب ولد شبهه[6].

در بعضی روایات داریم که نوح سوار کشتی شد سگ و خوک را سوار کرد ولی ولدالزناء را سوار نکرد.

استاد: به نظر این روایت بعید است.



[1] وسائل باب 49 مقدمه سفر ح 12

[2] روضه کافی ص 243

[3] وسائل باب 11 آداب مائدة ح 1

[4] فرقان:23

[5] وسائل باب 99 جهاد اکبر ح 1

[6] مستند ج 8: 31- 43



   یک‌شنبه 13 اردیبهشت 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما